هشتم مارس، جهان شاهد به حرکت در آمدن دستهجمعی زنان است. در این روز زنان به صف میشوند و پرچم و نماد خود را بدست میگیرند و جهان سرمایهداری را بار دیگر مورد خطاب قرار میدهند؛ یکپارچه فریاد بر میآورند که ظلم و نابرابری باید ریشه کن و پرچم جامعهای عاری از تبعیض جنسیت بر افراشته شود. این خواست واقعی و باطنی زنان زحمتکش و محروم سرتاسر جهان است؛ این خواست همهی انسانهای آزاده و کمونیستیست که در تخالف با سرمایهداران جانی به صف شدهاند.
حقیقتاً که این روزها، ظلم و بیعدالتی در سرتاسر جهان دارد بیداد میکند. فقدان آزادیهای اولیه و نابرابری در ابعادی گسترده دامان همهی اقشار جامعه را در بر گرفته است. بیرحمانه دارند از جنسیت انسانها در جهت منفعت خودیهایشان سود میجویند و به قاچاق انسانها میپردازند. دارند انسانها را مورد توهین و تحقیر قرار میدهند تا بیرق جامعهی دلبخواهی خود را بر افراشته نگه دارند. دنیای کنونی، دنیای انسانی نیست. دنیائیست که طبقات بالادست، دست بالا را دارند و دارند به یُمن اهرمهای دولتی، سودهای هنگفتی را به جیب میزنند و زندگی را بر محرومان تلخ مینمایند. این تصویر حقیقی دنیای کنونیست و آمار و ارقام ارائه شده از جانب خودیهایشان هم دارد حکایت از در بدری انسانها میکند. دارد حکایت از بی افقی میلیونها زن محروم و سهمبری هر چه بیشتر سرمایهداران میکند و دارد حکایت از سوددهی سی و دو میلیارد دلاری سالانهی سرمایهداران از طریق قاچاق انسانها میکند؛ سوددهی که باعث خانهخرابی و در بدری بیش از یک میلیون و یکصد هزار زن از خانه و کاشانهیشان میشود.
این خاصیت نظامهای ظالمانانه است و همهی هم و غمشان هم سودآوری برای طبقهی سرمایهدار است. این از زمره خصائص اولیهی هر نظام چپاولگر و طبقاتیست و وظیفهاش نابودی ارزشهای انسانیست. چاره و راهش در قبال خواستههای به حق میلیاردها انسانِ محروم چیزی جز توهین، تحقیر، سودآوری و سرکوب نیست. این متد همگانی و نوشته شدهی همهی ظالمان، در جهان سرمایهداریست؛ چرا که نظامهای کنونی از ماهیت یکسانی برخورداراند و هدفشان تخریب زندگانی انسانهاست. بی تردید قاچاق انسان تک نمونه از سیاستهای منفعتجویانهایست که سرمایهداران دارند در حق زنان روا میدارند؛ سیاستی که جامعهی بشری شدیداً در خلاف آن قرار گرفته است و خواهان تغییر و نابودی همهی مدافعین آن میباشد.
سرمایهداران جهانی، دنیا را به تخریب کامل کشاندهاند و دارند با استثمار هر چه بیشتر محرومان، بر حاکمیت بناحق خویش تداوم میبخشند. سوءاستفاده از جنسیت و ترویج فرهنگ ارتجاعی بمنظور پایداری نظامهای عقبمانده و استثمارگر، از زمره سیاستهای ظالمانانهایست که دنیای انسانی و آنهم بطور باور نکردنی با آن رو در رو است. دارند تحت لوای پایداری و وفاداری به مذهب یعنی افیون تودهها به ناقصسازی دختران مبادرت میورزند تا آرمانهای ارتجاعیشان محفوظ به ماند؛ آرمانی که سالانه دارد به جنسیت بیش از صد و پنجاه میلیون زن در سرتاسر جهان صدمه وارد میکند. این دنیای تعریف و ساخته شدهی حاکمان است. این دنیای خشن و بیرحمیست که سرمایهداران بانی و مولّد آنند و بدون کمترین شک و شبههای بدرد استثمار شوندگان و محرومان نمیخورد.
این همان دنیای دلبخواهی سرمایهداران استکه در آن بیش از هفتاد درصد از فقیران و شصت و چهار درصد از بیسوادان جهان را دارد، زنان تشکیل میهند. این همان دنیائیست که “قاضی ارشد دادگاه عالی در نوار غزه و با صدور حکمی از تمامی وکلای زن خواسته تا هنگام حضور در دادگاههای نوار غزه علاوه بر داشتن روسری، لباس بلند و پوشیده بر تن کنند”. این آن دنیای مطلوبیست که سرمایهداران و استثمارگران بدنبال آنند. این آن جامعهی ظالمانانه و نابرابریست که جنسیت انسانها دارد بنوبهی خود به یکی از ممر در آمد و سودآوری طبقات بالادست تبدیل میگردد. این آن دنیای “برابر”یست که بنابه گفتهی خودیهایشان سالانه نزدیک به دو میلیون زن در فرانسه و آنهم در “مهد دمکراسی” دارند در محیط کار خود مورد بی احترامی یا تهدید قرار میگیرند.
حقیقتاً که سرمایهی “آزاد اندیش” و مدافعی “حقوق بشر”، در همه جا و بر اساس مختصات هر جامعه بدنبال چپاولگریست و دارد انسانها را مورد توهین، تحقیر و تعرض وحشیانهی خود قرار میدهد. دارد بر میدان سودجوئیهای خود میافزاید و به پایهایترین حقوق آنها تعرض میکند. براستی که مدافعین چنین جوامعای، غدهی چرکیناند و باید ریشهی همهی آنها سوزانده شود تا دنیا شاهد برسمیت شناختن حق و حقوق واقعی زنان باشد.
شکی در آن نیست که نمیتوان تصاویر ماهیتاً متفاوتی از زنان در سرتاسر جهان ارائه داد. همهجا اوضاع, زندگی احتماعی و سیاسی زنان یکسان است و در این میان، موقعیت زنان ایران هم بمانند هم نوعانشان تعریف آنچنانی ندارد. مقولههایی همچون توهین، تحقیر، اذیت و آزار و بیحرمتی و بی حقوقی زنان در ایران هم از سابقهی بسیار طولانی و دیرینهای برخوردار است. چرا که نظام حاکم بر ایران بمانند تمامی جوامعی سرمایهداری علناً و قانوناً دارد، حقوق نیمی از جمعیت فعال جامعه را بدلیل جنسیتشان زیر و پا میگذارد. به دلیل اینکه بر این باور است که “زن نصف مرد است”. بر همین اساس استکه صدها قانون دست و پا گیر را وضع نمود تا زنان را از میادین اجتماعیشان بدور سازد. محرومیت از انتخاب پوشش، جداسازی زنان و مردان، محروم از تعیین دروس آموزشی، ناامنی شغلی و غیره و غیره از زمره سیاستهای ارتجاعی و جنسیتیست که دارد بر شانههای زنان و دختران ایران سنگینی میکند.
سی سالیست که رژیم جمهوری اسلامی دارد اینگونه عمل میکند و سی سالیست که دارد میکوشد تا زنان را از محیط اجتماعیشان بدور سازد؛ سی سالیست که دارد تلاش میورزد تا زنان را از میادین اعتراضی به عقب راند و سی سالیست که دارد میکوشد تا زنان را در عرصههای متفاوت، تابعی اهداف و امیال کثیف خود نماید؛ امّا به جرأت میتوان گفت که اگر قدمت رژیم جمهوری اسلامی سی و یک ساله است، به همان میزان هم عمر مبارزات، اعتراضات و مخالفتهای زنان هم سی و یک ساله میباشد. مبارزاتی که قابل کتمان نیست و بدون کمترین شک و شبههای تا دستیابی به حقوق پایمال شدهی خویش از حرکت باز نخواهد ایستاد؛ مبارزاتی که در چند دهه و بویژه در چند ماههی اخیر به اثبات رسانده است که به سر انجام رسیدن انقلاب ایران بدون شرکت و همیاری فعال زنان ناممکن میباشد. به اثبات رسیده استکه رهائی زن بدون رهائی جامعه از قید و بندهای اسارتبار امپریالیستی و بدون هدایتِ سازمان رزمنده و کمونیستی و آنهم در پیوند با دیگر طبقات انقلابی ممکنپذیر نیست.
در حقیقت هراس و وحشت رژیم جمهوری اسلامی هم از یگانگی مردان و زنان در خیابانها و در میادین متفاوت اعتراضیست. میادینی که اینروزها دمار از روزگار سران حکومت را در آورده و وادارشان نموده است تا بمنظور چند صباحی بیش بر حاکمیت بناحقشان، گلههای رنگارنگ مسلح خود را به خیابانها سرازیر نمایند و به قلع و قمع مردم و زنان معترض و مبارز بپردازند. رژیم جمهوری اسلامی قصد دارد تا با ارعاب و با ارتکاب جنایت، جامعه را از تب و تاب خود باز دارد و مانعی هرگونه تحرکات و همکاری زنان با دیگر اعتراصات رادیکال مردمی گردد. قصدش بر آن است تا زنان را از میدان واقعی و عملی مبارزه باز دارد و ارتباط آنانرا با دیگر بخشهایی اعتراضی قطع نماید.
واضح استکه زنان کارگر، زحمتکش و محروم، علیرغم سرکوبگریهای نیروهای مسلح رژیم در میداناند و خواهان باز پسگیری حقوق چندین دههی خویشاند؛ واضح استکه ستم بر زن و حاکمیت سرمایه، ابدی نیست و جبر زمانه، ستمگران و همهی مدافعیناش را بزیر خواهد کشید؛ واضح است به همان میزانی که بگیر و به بند زنان و تنگناهای سیاسی در درون جامعه حکمفرما میباشد، به میزانی وسیعتر مقاومت، پایداری و روحیهی مبارزهجویانهی زنان هم دامنه و ابعاد گستردهتری بخود خواهد گرفت؛ واضح استکه ظلم و ستم جانیان بشریت، بر دانش و آگاهی ستمدیدگان خواهد افزود و روزی همهی آنانرا به جایگاهِ واقعیشان پرتاب خواهد نمود؛ چرا که سرنوشت و تاریخ ستمگران را اینگونه نوشتهاند و مجالی ابدی بر آنان نیست. بی تردید روزی زنان زحمتکش سرتاسر جهان و همچنین زنان ستمدیده و محروم ایران شاهد چنین وقایع و رخدادهای تاریخیای یعنی به گور سپردن همهی مدافعین جامعهی نابرابر و غیر انسانی خواهند بود و پرچم جامعهای را بر خواهند افراشت که در آن نه از استثمار خبری خواهد بود و نه از توهین و تحقیر و نابرابری انسانها.