برنامه و رابطه اش با عمل – ٢ (درنقد نظر رفیق روزبه )

برنامه و رابطه اش با عمل (۲) *  
(درنقد نظر رفیق روزبه ) **           
 مقدمه
رفیق روزبه در مقاله ای بنام “نه-اعمال رهبری- و – نه خود رهبری- ؛ پس کدام-رهبری -؟”  تلاش کرده پا سخی به انتقادات وارده به نوشته اش بدهد . او با متمرکز شدن پیرامون مقاله “رفیق حشمت محسنی ” که در نقد نظرش نگاشته شده ،  می خواهد به چنین  هدفی دست یابد .  در لحظه اول چنین  بنظر می آید که او دلایلی اثباتی برای نظرش ارائه خواهد کرد. ولی باخواندن مقاله این تصورباطل می گردد و در می یابد ، که ر. روزبه بیش از نصف مقاله اش را ( بخش اول ) حمله و توهین به  ر. حشمت اختصاص داده است ، بدون آنکه حتی یک دلیل اثباتی بیاورد . 
 او از بدترین شیوه ممکن استفاده می کند ، با روش باور نکردنی  انواع و اقسام  انگ ها را نثار او می سازد . این شیوه برخورد  متاسفانه در جنبش چپ ما رایج است . و در اغلب مباحثات نظری دیده می شود . مدافعان این روش غالبأ نیز نظر خود را تجلی و نماینده انحصاری  منافع طبقه کارگرو توده های زحمتکش تصور می کنند .  ازاین رو، گرایشات دیگررا بر نمی تابند . آنها صرفا به یک گرایش و یک حزب در بین طبقه کارگر باور دارند  و نمی توانند این امر را بپذیرد که در میان کارگران ، غیر از حزب خودشان احزاب و سازمانهای سیاسی و کارگری دیگری نیز وجود دارند . از اینرو چنین فکر می کنند که هر نظریه ای غیر از خود را باید افشاء کنند . و در این راه نیز از هیچ انگ زدنی کوتاهی نمی کنند .  برای اثبات این ادعا نیازی نیست به راه دور برویم ، کافیست به مباحثات جاری نگاهی بیافکنیم  تا دریابیم ، که چه  انگ های بی ربط و با ربط  نثار همدیگرمی کنند . از این رو  تا  دستیابی به شیوه درست دیالوگ راه درازی درپیش است . و شاید نسل های جدید بتوانند از چنین شیوه های هستریک بدورباشند  که هدفی جز کوبیدن طرف مقابل بحث ندارد .
با توجه به این مقدمه ببنیم که ر. روزبه چه می گوید .
اودر دفاع از خود ، بر دو موضوع تکیه می کند :  
۱- نوشته اش در رابطه با چالشهای کنونی جنبش مردم یعنی عبور از نظام حاکم  بوده است .
۲-تمام نوشته اش تحریف شده است . ومنتقد مسائلی را نقد می کند که در آن نوشته نیامده است .  از اینرو انتقادات  به تک خوانی وتک گویی شباهت دارد .
 من در این نوشته سعی خواهم کرد که بر این دوموضوع متمرکزشوم  . اما قبل از آن لازم می دانم به نکاتی مهم اشاره نمائم . وبرای سهولت کار آنها را مورد به مورد طرح می کنم .  
نکته اول : رفیق روزبه چنین بر این باور است  که بحث های نظری حول مسائل برنامه ای و حزب و …. با توجه به شرایطی که جنبش توده ای از سر می گذارند نادرست است وما را از مسائل جاری دورخواهد ساخت .  او بر این اعتقاد است که در اوضاع کنونی  باید روی مسائل جاری جنبش  متمرکز شد .
 چنین درکی از مسائل برنامه ای وجنبش  همان نکته ای مهمی است ،  که در مقا له مورد بحث در نظر گرفته نمی شود . رفیق فکر می کند هر بحث نظری حول مسائل برنامه ای کاریست خطا و مارا به بحث های انتزاعی خواهد کشاند . در واقع کل نظر رفیق در این یک جمله ای که در نوشته قبلی اش بیان کرده یعنی ” نفس وجود جنبش بیش از یک دوجین برنامه از بیش تدوین شده ارزش مدافه و بررسی ” دارد آمده است  . از اینرواو هر بحثی را تنها  در حول وحوش این موضوع قابل پذیرش می داند . حال آنکه هر آدم   اندک آشنائی با  متد برخورد مارکسیستی  می داند که کارگران بدون عمل آگاهانه قدرتی نخواهند بود ، حتی اگر در تشکل های کارگری خود متشکل شده باشند . بنابراین وقتی ما از برنامه برای جنبش کارگری صحبت می کنیم در واقع رفع همین کاستی را مد نظر داریم  که کارگران با تجهیز بودن به آن قادر خواهند بود برای سازماندهی هژمونی خود در جنبش توده ای مبارزه کنند . اگر طبقه کارگر داری برنامه مدون شده ای که برخاسته از شرایط سیاسی-اقتصادی –اجتماعی وفرهنگی جامعه نباشد ، عملأ به دنباله روان طبقات دیگر مبدل خواهد شد .  بدون برنامه از یک سو نمی توان در جنبش خودبخودی شرکت آگاهانه کرد وخطر سقوط به پراگماتیسم وجود دارد  و از سوی دیگر برای نیروهای بورژوازی میدان را هموار خواهیم کرد که توده های کارگر و زحمتکش را در حول وحوش برنامه خودشان سازمان دهند . با توجه به چنین درکی  بحث های برنامه ای اهمیتش برای جنبش خصوصأ در دوره اعتلائی انقلابی صد چندان می گردد. چرا که توده ها به حرکت درآمده  تنها با تاکتیکهای درست که به بار برنامه ای درست مجهز شده باشند می توانند نقش سازمانگری مثبتی در جنبش توده ای ایفأ کنند .رفیق روزبه آن جا که می گوید  این گونه بحث ها می تواند مارا از جنبش توده ای دور سازد تنها و تنها  بخاطر همین درک غلطی است که از رابطه برنامه وجنبش توده ای دارد و برای برنامه و نقش آن اهمیتی قائل نیست  و به چنین قضاوتی می رسد که  بحث های منتقدین ربطی به ” چالشهای کنونی جنبش مردم یعنی عبور از نظام حاکم ” ندارد و مارا به انتزاع و انزوا خواهد کشاند .
نکته دوم : رفیق روزبه از رفیق حشمت محسنی دلگیر است که چرا قبل از اینکه دلایلش را بیاورد  نتیجه پایانی نوشته اش را بیان کرده است . و برای چنین روشی او را متهم به استفاده از شیوه های غیرعلمی !!؟ می کند . او می گوید : “مطابق این سلوک ، بجای طرح بحث بشیوه علمی که بر اجتناب از پیش داوری و بر ابطال پذیری هر پیشفرضی استوار است ، پیشاپیش و مقدم بر آن به خط کشی و ارائه خطوط قرمز و مرزهای ممنوعه پرداخته می شود ” و این موضوع چندین بار در نوشته رفیق آورده می شود .
 رفیق روزبه فکر می کند که اگر کسی از چنین شیوه ای برای طرح بحث استفاده کند به شیوه های غیر علمی متوسل شده است . حال آنکه چنین چیزی  هیچ ارتباطی به شیوه ی علمی و یا غیر علمی ندارد . چرا که روش و متد بررسی یک موضوع را می توان  علمی یا غیر علمی نامید ، اما برای چگونگی طرح بحث برای هر نویسنده ای هیچ محدویتی نمی توان قائل بود . یکی دوست دارد از ابتدا پایان ماجرا را بگوید و بعد دلایل خود را بیاورد . .یکی دیگر دقیقأ عکس آن ، و یا آن چیزی که رفیق روزبه فکر می کند درست است . برای اثبات این قضیه می توان هزاران مثال آورد . چنین چیزی را حتی ما در نوشته هاو دیالوگهای بزرگان و رهبران مارکسیسم نیز می توانیم ببنیم .و یاحتی بعضی از رمان نویسان و کارگردانان بزرگ سینمای جهان نیز از چنین روشی برای طرح موضوع  استفاده می کنند . آنها اول پایان و یا بقول رفیق نتیجه را می گویند و بعد دلایل و شرایطی که سبب این نتیجه شده توضیح می دهند . بنابراین باید توجه داشت که شیوه ی بررسی یک موضوع با شیوه ی طرح بحث و یا… فرق دارد . . این دو را نباید یکی گرفت . ازاین رو  کسی که ازچنین سبک وشیوه ای برای طرح بحث استفاده می کند  ، نمی توان او را متهم کرد که  از شیوه ای غیر علمی در بحث  استفاده کرده است .   رفیق روزبه از آنجای که تفاوتی بین ایندو نمی گذارد  فکر می کند که  ر. حشمت  از شیوه غیر علمی استفاده کرده است . او دوست دارد مثل قصه های مادر بزرگ ها شروعش با ” یکی بود یکی نبود “آغاز گردد .
نکته سوم :رفیق روزبه می گوید با چنین روشی ( گفتن آخر ماجرا)  یعنی “القاء پیشداوری های آئینی – فراعلمی “امکان بررسی و قضاوت و گزین آزاد از خواننده سلب می گردد”. حال چرا ؟ رفیق نمی تواند پاسخی داشته باشد . جزء اینکه در شعور و فهم خوانندگان شک کند . خوانندگانی که  منتظرند که از سوی نخبه گان هر کلامی بیرون آید تا مورد پذیرش قرار گیرد . و بدون آنکه از خود قدرت بررسی و نظر دهی داشته باشند . آیا در شعور خوانندگان باید شک داشت ؟
رفیق در سراسر نوشته اش از اراده توده ای و …. صحبت می کند ودر نتیجه نباید وحشتی از این قضیه داشته باشد . چنین وحشتی بااعتقادات رفیق در تناقض قرار دارد .
نکته چهارم : رفیق روزبه بر این اعتقاد است که رفیق حشمت محسنی در نوشته اش جز انگ زدن و …. کاری نمی کند . حال آنکه خود در این مقدمه انواع و اقسام انگ ها را خشمگینانه نثار او می کند .  خودتان بشنوید : “عاقل اندرسفیه” ” کمونیست آئین گرا” “خود گوئی و خود شنوی ” ” مکتبی ” “دارنده انحصاری حقیقت ” ” هالوی شناس ” ” یک فرقه “و… . تمام این انگ زدنها در همان مقدمه آمده است و این نشان از آن دارد که رفیق روزبه خود به آن چیزی که می گوید اعتقاد ندارد . (حتی اگر چنین فکر کنیم که اول باید با” یکی بود یکی نبود ” شروع شود .)اگر غیر از این می بود بنا به درکش  باید قبل از بکارگیری چنین انگهای به” ر. حشمت  “ابتدا آنها را اثبات می کرد و بعد در انتهای نوشته اش بکار می برد  . یا اینکه رفیق  اعتقاد دارد که هر آنچه که خود می گوید مجاز است !!؟  البته خود رفیق ازبکارگیری چنین شیوه ای آگاه است . چنانکه  او خود می گوید : “و البته انتقاد به شیوه برخورد  ر. حشمت نه به معنی انتقاد به اصل نقد و کم اهمیت انگاشتن آن است و نه به معنی آن است که گویانوشته های خود من بری از چنین شیوه های رایج در میان فرقه ها ورسوخ یافته در هر کدام از ماست .”  حال چرا ؟ رفیق آگاهانه از چنین شیوه ای  که نمی تواند مارا به ”  به تعامل اندیشه ها و غنابخشیدن به آن  ” برساند ، استفاده میکند ، بسی جای تعجب دارد .
 حال به دوموضوع طرح شده از سوی رفیق بپردازیم :
 در نوشته ی قبلی ام  این موضوع را توضیح دادم که  چه رابطه ای بین جنبش توده ای یا به عبارتی دیگر عمل توده ها با برنامه سیاسی یک حزب وجود دارد . در آن نوشته به این موضوع پرداختم که از نوشته رفیق روزبه چنین می توان نتیجه گرفت  که اوعملأ برای برنامه سیاسی جایگاهی در مبارزات توده ها قائل نیست و آن را تا سطح خواستهای خودبخودی توده ای تنزل می دهد و براین باور است که برنامه را خود توده ها تدوین می کنند و بین بخش آگاه و بخش ناآگاه طبقه هیچ وجه تمایزی قائل نیست و رابطه ایندو را مخدوش می نماید. وگفتم راهی که رفیق نشان می دهد چیز تازه ای نیست و بار ها در جنبش توده ای از سوی گرایشاتی مطرح شده  که نتیجه آن چیزی جز  به کجراه کشیدن جنبش کارگری نبوده است . و گفتم که رفیق برای اینکه از این مخمصه  بدر آید راهی جز نقد نوشته خود ندارد . زیرا نظراتی در آن نوشته طرح گردیده که حداقل هیچ ربطی به دیدگاه مارکسی ندارد .  ”  یک بار دیگر باید تاکید کنم که اگر وجود ظرفیت خود رهائی مردم و اکثریت بزرگ کار و زحمت را می پذیریم که مردم خود قادر و توانا به خلق برنامه و اهداف حرکت خویش هستند . و اگر برنامه چیزی است که باید توسط مردم اجرا شود و اگر مردم خود تصمیم گیرندگان بر سرنوشت خود هستند . بنابراین سازندگان تدوین کنندگان واقعی برنامه هم ، هم چنان که اجرا کنندگان ، خود آنها هستند .” مضمون تمام نوشته رفیق را می توان درنکته ای که از رفیق در بالا در مورد جنبش نقل کردم و همین چند خط  دریافت . و رفیق بجای اینکه همین موضوع را روشن کند و دیدگاهش را بیشتر توضیح دهد . در نوشته اخیرش  تلاشش بر آن است که این گفته را طوری دیگری به خواننده انتقال دهد . و چنین بنماید که کسانی که انتقاد کردند آن را تحریف نموده اند . مثلأ او در همین نوشته پس از انتقاد از شیوه ی رفیق حشمت محسنی و شکایت از غیر علمی بودن آن می گوید : ” تازه معلوم میشود آنچه که قرار است موضوع نقد قرار بگیرد ، روایت تحریف شده ای است از واقعیت که بطور دلبخواهی و سرسری تبدیل به صورت مساله شده است . براستی حاصل چنین دیالوگ بی ربط به نوشته ای که باید آن را منولوگ نامید  ( خود گوئی و خود شنوی ) چه کمکی به کشف حقیقت می کند ؟ .” ” من البته تا نفهم منظور مشخص و مستدل او ازاین انگ زدنها چیست طبعا قادر به واکنش مثبت و یا منفی نسبت به این نوع کلی گوئی های نشأت گرفته از نگاه مکتبی و آئین گرا ، و از منظر نه کمتر از دارنده انحصاری حقیقت ، نخواهم بود . ”
رفیق روزبه برا ین اعتقاد است که اولأ تمام مضمون نوشته ا ش پاسخ به چالشهای جنبش توده ای بوده است . ثانیأ  موضع گیری و انتقاد وارده بر نوشته اش چیزی جز تحریف و وارونه کردن واقعیات نیست و در نوشته اش چنین چیزی نیامده است و مسائل طرح شده هیچ ربطی به نوشته او ندارد . رفیق می گوید  بحث پیرامون چالشهای جنبش توده ای  و..  توگوئی که بحث حول برنامه و حزب و…. بحثی است در بین فضا و خارج از کره خاکی . مگر بحث روی مسائل جنبش را می توان جدا ازمسائل برنامه ای پیش برد ؟ مگر صرفأ جنبش بدون خواستهای برنامه ای می تواند برای مان مفهوم داشته باشد ؟ یا اینکه شما به چنین اعتقادی رسیدید که اصل حرکت است و بقیه مسائل در حاشیه قرار دارد .و این همان داستان قدیمی است  . اینکه شما بر این باورید که نوشته شما تحریف شده است . اگر چنین است  باید اولأ درنوشته اخیرتان به این مسئله می پرداختید که به چیزی بنام عنصر آگاه در جنبش کارگری اعتقاد دارید .و می پذیرید که تمام طبقه کارگر و یا بنا به صورت بندی شما تمام مردم !! از آگاهی یکسانی برخوردارنیستند و بین شان تفاوت است . ثالثأ بر اساس چنین تفاوتی بین عنصر آگاه و غیر آگاه  بلاجبار راه دیگری نداشتید جز پذیرش این موضوع که تدوین برنامه از طریق همین عناصرآگاه طبقه ممکن است و برنامه یک جنبش را نمی توان از طریق خود جنبش  تدوین کرد . چنین چیزی عملی شدنی نیست . شاید منظورتان (همانطور که ر.حشمت  گفت ) تصویب برنامه است ! بهرحال چه اولی باشد و چه دومی باز هم نمی توان آن جمله که شما در نوشته تان آوردید پذیرفت . چرا که تصوب برنامه حزب از طریق رای گیری در درون یک حزب  تصویب می شود و در چنین حالتی نیز یک حزب نمی تواند تمام طبقه را در بربگیرد و این امر شدنی نیست . حال کل جامعه دیگر جای خود دارد  . اندکی بیشتر توضیح دهیم .
شما  در آن نوشته توضیح می دهید که  “برنامه چیست “و اینکه ” برنامه و چه باید کرد واقعی ” چگونه بدست می آید، وسعی می کنید که نظرتان را دراین باره توضیح دهید . و در همین نوشته با فرض درست که ”  از فرازسر جنبش و از لابلای کتابها و توسط یک جریان یا عده ای ” نخبه ” نمی توان به برنامه   دست یافت” به نتیجه غلط می رسید و به چنین فورمول بندی روی می آورید و می گوئید : ”  برنامه جنبش را تنها می توان از درون آن و توسط خرد جمعی آن بدست آورد ” اگر برنامه چیزی است که باید توسط مردم اجرا شود و اگر مردم خود تصمیم گیرندگان بر سرنوشت خودهستند ، بنابراین سازندگان و تدوین کنندگان واقعی برنامه هم ، هم چنان که اجرا کنندگان آن ، خود آنها هستند .” 
رفیق عزیز! اینها تحریف وبرداشت ازنظرشما نیست . شما رابطه حزب و طبقه ، رابطه ذهن وعین ، رابطه عمل آگاهانه با عمل نا آگاهانه ، را مخدوش می کنید . شما می دانید که منتقدین دقیقأ انتقادشان به درک شما از این مسائل است . و این چیزیست که بطور واضح و آشکار در نوشته تان آمده و منتقدین آنرا نقد کردند . شما تمام توده ها را در یک سطح از آگاهی می بینید . شما به چیزی بنام بخش آگاه اعتقاد ندارید و نتیجتأ به حزب نیز نمی توانید اعتقاد داشته باشید . شما رابطه ذهن و عین را مخدوش می کنید و کاری به نقش ذهن در متحول کردن عین ندارید . اگرشما واقعأ به چنین چیزی اعتقاد دارید که منتقدین نظرات شما را تحریف نموده اند چرا در همین مقاله اخیر تان به این موضوع ( در بخش اول ) نمی پردازید . و آنها را توضیح نمی دهید وجایگاه  نقش عنصر آگاه و حزب و برنامه در نوشته تان غایب است . آیا اینها را می توان تصادفی پنداشت ؟ حداقل کاری که شما می توانستید انجام دهید همین موضوع بود ، یعنی موضع گیری در قبال این موضوعات  . ولی شما چنین کاری نمی کنید و با برپا کردن گرد و خاک همین مهمترین موضوع نقد را مسکوت می گذارید. آیا اینطور نیست ؟
نکته آخر !
دیر یا زود شما مجبورید برای پیش برد نظرا تان آنها را در جنبش چپ مطرح کنید . امید است که این در و آن در نزنید . و کار را برای منتقدین سخت نگردانید . ***           ۲۵ فوریه ۲۰۱۰
* شماره گذاری اهمیتی ندارد ، تنها مشخص می کند که این مقالات در حول وحوش همین موضوع ( یعنی رابطه برنامه وعمل ) می باشد .
**مساتل دیگری از جمله مفهوم دیالتیک و درک از آن در نوشته رفیق طرح گردیده که من سعی خواهم کرد در فرصتی دیگر به آنها بپردازم .
***این مقاله به سایت های زیر فرستاده شده است : -سایت راه کارگر- آزادی بیان – مبارزان کمونیست – چشم انداز کارگری – جنبش کارگری – اشتراک – اتحاد کارگری- کمونیستهای انقلابی- اعتراض – گزارشگران – مجله هفته .