دفاع خجولانۀ آقای عرفان قانعی فرد از نظام جمهوری اسلامی ایران

آقای عرفان قانعی فرد شخصی است که بنا به آثار تحقیقی ایکه بهره از پایۀ تحصیلاتی و دیدگاه سیاسی  ایشان برده اند،بعنوان «یکی از محققان جوان تاریخ کردستان» شناخته شده است.خود ایشان اصرار دارند که بعنوان محققی « بی طرف» که گویا بدون دخالت دادن موضع و دیدگاه سیاسی اش به بازگوئی و تحلیل رویدادهای تاریخ مبارزاتی ملت کرد ،پرداخته است،بحساب آید.اماادعای «بی طرف بودن» ایشان مخالفت های زیادی را برانگیخته است و دراین مورد بحق گفته شده است که تحقیقات و یا نظرات ایشان در مورد مسائل مبارزاتی کردها،جانب دارانه بوده و از مواضع سیاسی مشخصی تبعیت کرده است.

« بی طرفی» سیاسی اشخاص شناخته شده ایکه  تحت عملکردها و قوانین نظام جمهوری اسلامی،قرار دارند،ادعائی پوچ است. زیرا که نظام جمهوری اسلامی ،بنا به ماهیت دیکتاتوریش ،یکی از سرکوبگران جنبش ملی کردها بوده و در طی سی سالۀ اخیر نه اینکه تحمل هیچگونه عقاید سیاسی آزادیخواهانه ای را نداشته است بلکه حتی هرگونه مطالبات صنفی و اقتصادی را هم با خشونت جواب داده است. با چنین گاردی که نظام جمهوری اسلامی در برابر هر گونه دگر اندیشی و عدالتخواهی داشته است، طبیعی است که آن دسته از آثار تحقیقی و یا روزنامه ها و نظرات سیاسی ئی توانسته اند « در رسانه های داخلی» اجازۀ درج و انتشار بیابند که به گونه ای مورد تأیید جمهوری اسلامی بوده و در ابقاء آن نظام مفید بوده باشند.

فوقأ ذکر گردید که شهرت آقای قانعی فرد در میان تعدادی از روشنفکران کرد ،به سبب تحقیقاتی بوده است  که ایشان درموردتاریخ مبارزاتی ملت کرد انجام داده اند . مبارزاتی که طی دهه های متمادی جریان داشته و علیرغم نقاط قوتی که داشته اند دربرگیرندۀ ضعفها و کجرویهای عمده و غیر قابل انکاری هم بوده اند . بیان آن ضعفها و کجرویها،( حتی بفرض« بی طرف» بودن شخص محقق) به تنهائی نمیتواند بیانگر علت اصلی وجود ستم ملی برکردها باشد.زیرا که علت و یا علل اعمال ستم ملی ،واقعیتی است که بایستی چگونگی آنرا در سیاستها و عملکردهای حکومتهای ستمگر جستجو کرد. وجود ضعف و یا کجرویهای سیاسی رهبران و یا احزاب و سازمانهای سیاسی کردی واقعیاتی هستند که در طولانی تر شدن و درمواردی به نتیجه نرسیدن مبارزات ملی کردها دخیل بوده اند.پرداختن به این وجه از رویدادهای تاریخی در هر بررسی و تحقیقی جایگاه ویژه ای دارند که این نیز نمیتواند ضرورت پرداختن به سیاستها و عملکردهای سرکوبگرانۀ دولتها و یا سیستم های حکومتی وقت را ، منتفی کند.

آقای عرفان قانعی فرد محقق جوانی است که همواره از راه بیان و بزرگنمائی نقاط ضعف و کجرویهای مباراتی رهبران و سازمانهای سیاسی کردی و کتمان و سرپوش گذاشتن بر سیاستها و عملکردهای نظام جمهوری اسلامی،به نان و نوائی رسیده است.ایشان کسی است که « از وی مجموعه مقالات زیادی در رسانه های داخل در زمینۀ سیاست کردها منتشر شده است» ( ۱ ).انتشار بیدریغ مقالات سیاسی ایشان در رسانه های داخلی نمیتواند بدور از گمان باشد زیرا که ،به شهادت سازمانهای جهانی دفاع از حقوق بشر،امروزه نظام جمهوری اسلامی در به بند کشیدن روزنامه نگاران و اهل قلم مقام اول را درجهان بخود اختصاص داده است.چنین نظامی که انتقادات پارۀ تن خویش ( اصلاح طلبان) را بر نمی تابد،چگونه با طیب خاطر پذیرای درج مقالات سیاسی محقق کرد تبار ی همچون عرفان قانعی فرد،شده است؟

در هر حال آنچه که مسلم است اینست که ایشان در تحقیقاتی که در مورد مبارزات تاریخی کردها انجام داده است ،نسبت به سیاستها و عملکردهای حاصل از نظام جمهوری اسلامی یا سکوت کرده است و یا با دگر گون جلوه دادن رویدادها به نفع آن نظام قلم زده است.سکوت ایشان هم نتیجۀ خام بودن و عدم دانش کافی ایشان نبوده است زیرا که ایشان علاوه بر اینکه از دانش لازمی جهت تحقیق بر سر جنبشهای مبارزاتی کردها برخوردارندهمچنین از امکانات مادی و مجوز سیاسی مطلوب و مشکوکی که سفرهای متعدد ایشان به نقاط مختلف دنیا و ترتیب دادن مصاحبه های متعدد را فراهم ساخته اند،بهره گرفته است. پس بطور واقع سکوت« محقق جوان تاریخ کردستان» درقبال جوهر دیکتاتوری نظام جمهوری اسلامی و عملکردهای ضد مردمی آن نظام ،ناشی از دیدگاه سیاسی او میباشد.دیدگاهی که تا کنون و هر جند از گاهی در پی دستیابی به بها نه ای انکشاف یافته است و هر بار آشکارتر از دفعۀ قبل، با بزرگنمائی و دستآویز قراردادن ضعف سازمانها ی کردی ایکه در اپوزیسون جمهوری اسلامی قرار دارند،در صدد کسب مقبولیتی کاذب برای نظام جمهوری اسلامی برآمده است.

مصاحبۀ اخیر ایشان با شخصی به اسم ناصر شیخ الاسلامی ظاهرأ به بهانۀ اظهار نظر بر سر کمک مالی حکومت اقلیم کردستان به سازمانهای مختلفی که هریک به گونه ای تحت عنوان  «کومه له» و یا «دموکرات» شناخته میشوند ،صورت گرفته است. و لی جدا از ظاهر آن بیانات مضمون و محتوای  اظهارات غلط و یا بخشأ درست ایشان ، در شرایط سیاسی کنونی که  حاکم بر نظام جمهوری اسلامی میباشد، دارای ارزش مصرف  خاصی به نفع کل آن نظام،به ویژه جناح اصولگرای آن میباشد. البته پذیرفتن و یا رد جنبه های درست و یا غلط ادعاهای ایشان در مورد آن سازمانها ،امریست که مربوط به خود آنها بوده و لازمست آنها خود بطورشفاف مردم را درجریان   صحت و سقم آن ادعا ها قرار دهند. ولی جدا از آن قضایا ،موضع سیاسی نامبرده در قبال نظام جمهوری اسلامی امر عمومی تری است که لازمست مورد توجه قرار گیرد.

ایشان در مصاحبۀ اخیرش طبق روال قبلی اش،خواسته های کردها را به « مسالۀ زبان و فرهنگ کردی» محدود کرده است و مطالبات سیاسی « کومه له ها» و «دموکراتها » را حمل بر استفادۀ ابزاری از مسالۀ زبان و فرهنگ کردی کرده است.او علیرغم ابراز چنان نظری خود نیز  به بحثی نشسته است که دارای مضمونی صرفأ سیاسی بوده که در شرایط کنونی از حیات نظام ضد مردمی جمهوری اسلامی استفادۀ  سیاسی ویژه ای از آن برده میشود.

 در آن مصاحبه نامبرده سعی در ترسیم چهره ای سیاه از فعالیهای مبارزاتی سازمانهای مذکور را داشته است.اینکه گذشتۀ مبارزاتی هر یک از آن سازمانها و رهبران مربوطۀ آنها دربرگیرندۀ نقاط قوت و ضعفهای مشخصی بوده است و یا اینکه در کار کنونی آنها اشکالاتی وجود دارد،جای هیچگونه انکاری نیست.ولی موضع کاملأ نفی گرایانۀ محققی که خود نیز نه در گذشته ایرادی به عملکردهای نظام  ضد مردمی جمهوری اسلامی داشته است و نه  در مورد اعتراضات توده ای هشت ماهۀ گذشته درایران نظری ابراز داشته است ،جای بحث است و بایستی دید که چه مصلحت سیاسی ای ایشان را وادار به ابراز چنان نظرات کاملأ نفی گرایانه ای کرده است ؟ آیا ایشان مصلحت کردها را درنظر داشته ا ند و برآن اساس قصد برحذر داشتن کردها از تأثیرات «سوء» آن سازمانها را کرده است.؟ درچنین صورتی ایشان نمیبایستی نگران کردها میشد زیرا که او خود درهمان مصاحبه و به نادرست تمامی آن سازمانها را همچون اپوزیسیونهای ناچیزی که فعالیتهای گذشته و حال شان ربطی به خواستۀ کردها نداشته است،قلمداد کرده است .پس موضع ایشان دلسوزی برای کردها نیست بلکه چنین بنظر میرسد که ایشان ازفراخوانهای سازمانهای سیاسی و از آن جمله اپوزیسیون کرد، مبنی بر ضرورت شرکت فعالانه تر در اعتراضاتی که در چند ماهۀ گذشته برعلیه نظام جمهوری اسلامی صورت گرفت ، برآشفته شده و قصد دفاع از نظام جمهوری اسلامی ،با گرایشی به جناح اصولگرایش، کرده است.

در قسمتی از مصاحبۀ مورد نظر، ایشان بعنوان انتقاد از سازمانهای کردی گفته اند که آنها «  الان هم زبان به گله گشوده اند که چرا پس از انتخابات کردستان آرام است ؟ انگار هر چه نا آرام تر و غوغایی تر باشد، به نفع ایشان است ». در مورد چنان اظهاراتی لازمست خاطر نشان کرد که ؛اولأ نه کردها و نه زحمتکشان و آزادیخواهان دیگر نقاط ایران ،هیچگاه در پی احقاق حقوق  خویش آرام نبوده اند  بلکه آنها به اقتضای قدرت مبارزاتیشان همواره در پی کسب آزادی و مطالبات برحق خویش برآمده اند.ثانیأچنین بنظر میرسد که ایشان از ناآرامی های بعد از انتخابات درایران رنجیده اند و نگران همراهی فعال تر کردها با معترضین دردیگر نقاط کشور میباشند. لذا  او در قالب حمله به سازمانهای کردی ،به کردها هشدار میدهند که مبادا پای از دایرۀ « مشارکت سیاسی و عقلانیت بدوراز احساسات » برون نهند و سبب ناآرامترکردن فضای سیاسی کشور شوند.اینکه منظور ایشان از «عقلانیت بدوراز احساسات » چه میباشد بعدأ به آن خواهم پرداخت ولی قبل  از آن لازمست به این واقعیت اشاره کرد که فقط آقای قانعی فرد نیستند که از « ناآرامی » های هشت ماهۀ اخیر در ایران رنج برده اند، بلکه اقایان خامنه ای و احمدی نژاد و کل افراد مربوط به جناح اصول گرا هم ، از آن بابت با ایشان همدرد بوده اند و درد مشترک همۀ آنها هم همان  اعتراضات علنی توده های جان برلب رسیده بر علیه نظام جمهوری اسلامی میباشد.

 آقای قانعی فرد کاری به مسبب اصلی اعتراضات توده ای هشت ماهۀ گذشته درایران ندارد بلکه به « ناآرام تر و غوغائی تر » شدن آن در کردستان اعتراض دارد.ایشان نمیخواهند بپذیرند که مسبب اصلی  اعتراضات چند ماهۀ اخیر درایران ،نه «کومه له »ها و نه « دموکراتها» بوده اند بلکه سیاستها وعملکردهای ضد مردمی نظام جمهوری اسلامی طی حاکمیت سی سالۀ هردو جناح رژیم بوده است که کاسۀ صبر بخش چشمگیری از تودۀ مردم ایران را لبریز کرده و آنها را به اعتراض آشکار بر علیه آن نظام کشانده است.

آقای قانعی فرد از برکت امکاناتی که دراختیار داشته است ،معنای عملی زیر خط فقر زندگی کردن اکثریت مردم ایران رادرک نمیکند.ایشان باگرفتاریهای کارگران شاغلی که تحت تورم شدید اقتصادی ماهها بدون در یافت حقوق و دستمزد های خویش بسر برده اند،آشنا نیست او هیچگاه در موقعیت کارگران و حقوق بگیرانیکه بخاطر مطالبۀ حقوق ودستمزد های معوقۀ چند ماهۀ خویش توسط عمال نظام جمهوری اسلامی سرکوب شده و به زندان افتاده شده اند ،قرار نداشته است.ایشان کاری به خاک و خون کشیده شدن دانشجویان در کوی و یا در محیط های دانشگاهی ندارد و شاید دستگیری خودسرانۀ روزنامه نگاران و آزادیخواهان و شکنجه شدن و آزار کشیدن آنها را هم دروغی محض می پندارد.ایشان درمورد وجود مسائل اجتماعی فوق الذکر که قطره ای از دریای تضییقات حاصل از سیاستها و عملکردهای نظام جمهوری ایران میباشند،همواره ساکت بوده است .درصورتیکه نظام جمهوری اسلامی در طی سی سالۀ استقرارش درایران با چنین عملکردهائی تخم کینه و تنفر را نسبت بخود در دلها کاشته و طبیعی است که روزی هم با طوفانهای اعتراضی مردم جان بر لب رسیده روبرو خواهد شد.سکوت آقای قانعی فرد از آن بابت و اعتراضش به « ناآرام تر و غوغائی تر» شدن محیط سیاسی ایران و منجمله کردستان ،حاصل دیدگاهی است که همسنخ با مواضع سیاسی جناح اصول گرا بوده و نگران لطمه خوردن نظام ضد مردمی جمهوری اسلامی و خواهان ترمیم صدمات سیاسی وارد شده بر آن نظام در طی ماههای گذشته ،میباشد.

آقای قانعی فرد درفرو نشاندن خشمش از بابت « ناآرامی های» هشت ماهۀ گذشته درایران،میبایستی بجای پیله کردن به سازمانهای کردی ،لااقل از پروسۀ حذف سیاسی آقایان میرحسین موسوی ،کروبی ،خاتمی و رفسنجانی در ادارۀ امور جامعۀ ایران عبرت میگرفت.زیرا  آن آقایان که امروزه همچون آقای قانعی فرد خواهان« مشارکت سیاسی و عقلانیت بدور از احساسات » در پناه « رعایت قوانین کشور» میباشند، کسانی هستند که در استقرار و ابقاء نظام ضد مردمی جمهوری اسلامی نقشی درجه اول داشته اند و در آن راستا دست کمی از خمینی،خامنه ای و افرادی مثل احمدی نژاد نداشته اند،ولی با آنوصف امروزه آنها دارند به سرنوشت کسانی چون بنی صدر،یزدی، قطب زاده، حسینعلی منتظری و… نزدیک میشوند، همین مسئله است که آنها و هوادارانشان را به اعتراض به یاران قبلی شان واداشته است.در این میان هم طبیعی است که بخش چشمگیری از مردمی که از تضییقات نظام جمهوری اسلامی به تنگ آمده اند از شکاف موجود در بین بالائی ها استفاده کرده و تنفر خود از کلیت آن نظام را  آشکارا فریاد زده اند.این واقعیتی است که مورد رنجش آقای قانعی فرد شده است ولی برخلاف نظر ایشان  هر آزادیخواهی اعتراضات مردم در طی هشت ماهۀ گذشته بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران را همچون امری طبیعی و روا،بفال نیک خواهد گرفت.

آقای قانعی فرد بدون توجه به این واقعیت که محرک اولیۀ اعتراضات مردمی  درچند ماهۀ گذشته ، تقلب دولتی در انتخابات رئیس جمهوری بود،به دفاع از «حقانیت» نمایندگان پارلمان درایران پرداخته است.گویا ایشان نمیدانندکه امروزه حتی میرحسین موسوی ،کروبی ،خاتمی…و دیگر اصلاح طلبان هم ،انتخابات صورت گرفته در سطوح مختلف را نادرست میخوانند و به آن اعتراض دارند ،ایشان در مصاحبۀ مورد نظر راجع به نمایندگان پارلمان ایران گفته است «هر شهر و روستای ایران نماینده رسمی در داخل پارلمان این کشور دارد و مثلا شادروان آقای ادب نماینده سنندج در کانادا به عنوان نماینده کردهای ایران در یک جلسه سیاست خارجی دعوت شد و درست هم بود زیرا ملزم به رعایت قوانین کشور ایران بود». آقای قانعی فرد با چنین صغرا و کبرا هائی ،هم بر  «رعایت قوانین کشور» تأکیدکرده است و هم کوشیده است چگونگی  نماینده شدن در پارلمان نظام جمهوری ایران را ، همچون امری درست جلوه دهد.او بدین طریق  به سازمانهای اپوزیسیون کردی سرکوفت میزند که چرا آنها قانون کشور را رعایت نمیکنند!!!! در اینمورد بهتر است ایشان اول تکلیف خود را با سران جمهوری اسلامی روشن کند زیرا که آنها در طی سی سالۀ عمر نظام جمهوری اسلامی هیچگاه به همان قوانین غیر دموکراتیک و انحصار طلبانۀ خودشان هم پایبند نبوده اند.

 اما درمورد « نماینگان رسمی مردم در پارلمان» ایران آقای قانعی فرد با چنان اظهاراتی میخواهد به چشم تودهای مردم ، چه در ایران و چه در مناطق کرد نشین ،خاک بپاشد و گرنه خود ایشان میداند که  « رسمی»بودن هر نماینده الزامأ و در هر شرایطی بمعنای « مشروع» بودن او نیست. مشروعیت هر نماینده حاصل ارادۀ آزادانۀ اکثریت انتخاب کنندگان مربوطه است که البته این امر در جوامع آزاد ومترقی تا حدودی به ارادۀ آزادانه و آگاهانۀ اکثریت انتخاب کنندگان مربوط میگردد.آیا در ایران تحت حاکمیت نظام جمهوری اسلامی و یا سلطنت پهلوی ها ،کدام ایرانی صاحب رای، آزاد بوده است که به ارادۀ خود نمایندۀ سیاسی مورد نظرش را برگزیند؟ و یا اینکه در تحت همان نظامها ،کدام پروسۀ آگاهگری و با استفاده از کدامین امکانات و راه کارها پیش برده شده است. ؟ در تمامی طول عمر سی سالۀ  نظام جمهوری اسلامی برای اولین بار یک مناظرۀ تلویزیونی بین چهار کاندیداهائی که قبلأ از صافی شورای نگهبان و دیگر نهاد های استصوابی عبور کرده بودند، ترتیب داده شد ،که علیرغم کلی ظاهر سازی و نقائص مربوطه، آن مناظره چنان بر پلاریزه شدن اراء انتخاب کنندگان ،اثر نهاد که نتیجۀ انتخابات برخلاف میل خامنه ای و سران سپاه پاسداداران و دیگر اصول گرایان ،از آب درآمد و آنها جهت فیصله دادن قضیه به نفع خود ،به تقلب دولتی متوصل شدند. که آنهم منجر به همان « ناآرامی و غوغائی » شد که سبب رنجش آقای قانعی فرد شده است. بعد از انتخابات هم علیرغم اعتراضات صد ها هزار نفری و اذعان وزارت کشور و شخص خامنه ای به وجود سه میلیون آراء تقلبی بنفع احمدی نژاد ، بالاخره ایشان از جانب ولی فقیه و دیگر نهاد های تحت نفوذ و تسلط او،بطور «رسمی »بعنوان رئیس جمهور ء ایران معرفی و مشغول به کار شد.

 

روال «رسمیت » یافتن احمدی نژاد  در دورۀ دوم ریاست جمهوری اش ،پدیده ای منحصر بفرد دردرون نظام جمهوری اسلامی  نبوده است بلکه هریک از نمایندگانی هم که در دوره های مختلف نمایندگی مجلس بظاهر انتخاب و جهت « مشارکت سیاسی»  راهی  پارلمان و یا دیگر نهادهای دولتی میشد،حتمأ قبلأ سوابق سیاسی اش از صافی ارگانهای امنیتی و تفتیش عقاید عبور مییافت و درجۀ سرسپردگی اش به نظام ولایت فقیه سنجیده میشد این روالی بوده است که ازگذشته تاکنون همچنان ادامه دارد. بنابر این رسمیت یافتن رُأسای جمهور، نمایندگان مجلس و یا اعضای بظاهر انتخاب شده جهت فعالیت دردیگرنهادهای جمهوری اسلامی ،الزامأ بمعنی محق و مشروع بودن آنها در اشغال پست های مربوطه نیست.در ایران تحت سلطۀ نظام جمهوری اسلامی آنچه که به ولی فقیه و دیگر دولتمداران و نمایندگان مجلس رسمیت میبخشد،قوۀ قهریه و اعمال دیکتاتوری عریان میباشد و گرنه در صورت فقدان ؛ خشونت دولتی ،شکنجه ،زندان،اعدام و …. همین خامنه ای و یا دیگر آقایانیکه بعنوان رئیس جمهور،اعضای دولت و یا نمایندگان پارلمان،نزد دولتهای خارجی رسمیت دارند،ازجانب مردم برکنار خواهند شد.

خاتمأ لازمست این واقعیت را خاطر نشان کنم که؛ اگردرطی هشت ماهۀ گذشته خشونت دولتی نمی بود،بجای اعتراضات ده ها و یا  صدها هزار نفری ،میلیونها نفر برعلیه نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه ،به خیابانها میآمدند.سران نظام جمهوری اسلامی با درک این «خطر» علاوه بر اعمال خشونت و ددمنشی هرچه بیشتر از پیش همچنین بر محتوا و حجم تبلیغات وسیاستهای اغواگرانۀ خویش افزوده اند.مصاحبۀ آقای قانعی فرد با آقای ناصر شیخ الاسلامی درشرایط کنونی در خدمت پیشبرد وجه دوم ازکوششهای اخیر سران جمهوری اسلامی قرار دارد.                         ۲۶ ۰۲ ۲۰۱۰ 

۱ – ( برگرفته شده از اظهارات آقای ناصر شیخ الاسلامی در مصاحبه با آقای قانعی فرد در تاریخ۱۸ ۲۰۱۰ febr،منعکس در سایت بروسکه  ).