نگاهی به مصاحبه کورش مدرسی با رادیو زنان

اخیرا کورش مدرسی و چند تن از اعضای رهبری این حزب در چند مقاله و نوشته در رابطه با اوضاع ایران و مبارزات مردم در ٢٢ بهمنء همان مواضع و همان تصویر آشنا از اوضاع سیاسی و ” منحصر بفرد”  پیشین خود را بنمایش گذاشته اند. موضع این جریان را نمیتوان با موضع و تحلیلهای جریانات چپ و راست اپوزیسیون ایران مقایسه کرد زیراکه در بسیاری موارد وجه مشترکی وجود ندارد. نوشته نویسندگان  مزبور  بطور بارزی مشخص میکند که مشغولیت و نگرانی این حزب نسبت به رویدادهای اخیر چیست و چه جریان و جبهه ای را تقویت میکند. تصویری که کورش مدرسی و تیم اش ارائه میدهند با تصویر جناحهای رژیم از لحاظ تحلیلی کوچکترین اختلافی ندارد زیراکه هر سه طرف معتقدند که فضای سیاسی ایران تحت تاثیر دو جناح است و به گفته کورش جناح سبز و سیاه.  کورش مدرسی مدعی است که برخی جریانات که وی از آنها تحت نام کمونیسم بورژوائی نام میبرد، نگاهی ساده نگرانه به مبارزه طبقاتی در ایران دارند وتحلیل از اوضاع را به سیاه و سفیدء شیر یا خطی و جبهه خلق بر علیه امپریالیست  تقلیل داده اند. طبعا  خواننده انتظار دارد که رهبران حزب حکمتیست تحلیل  معتبری را ارائه دهند اما جستجو بی فایده است. سیاستی را که اتخاذ کرده اند بیشتر به موضع جریانات  مدافع اسلام سیاسی و احمدی نژاد شبیه است.تحلیل آنها بسیار عقب تر از جریانات بورژوائی واز لحاظ  فاکت بی اعتبار  و تحریف واقعیات است که با تحلیل جریاناتی مانند طالبانء حسین شریعتمداری وملا عمر بیشتر هم خوانی دارد .حتی بعید بنظر میرسد که احزابی نظیر  سازمان حسن نصر اله چنین پرت و پلاهائی را بیان کنند.
قبل از اینکه بخشهائی از مصاحبه کورش را بررسی کنم ، توجهتان رابه بخشی از مصاحبه منصور حکمت با نشریه پرسش جلب می کنم.
 منصور حکمت ١٢ سال پیش در دوره ای تقریبا شبیه به این دوره ء دوره ای که امکان سازش و بند و بست جناحها بسیار بیشتر از امروزو مبارزه مردم به وسعت این دوره  نبود اوضاع سیاسی را چنین تبیین میکند:
“رژیم اسلامی، به عنوان یک وصله ناجور بر پیکر جامعه، سر کار آمد تا انقلابی که رژیم شاه در سرکوبش مانده بود را خفه کند و چپ را بکوبد. اسلامیون در این حرکت موفق شدند. اما ساختن یک دولت متعارف و ماندگار امر دیگری است. رژیم اسلامی بنا به ماهیت خود نمیتواند چنین دولتی باشد. مردم ایران، جامعه ایران، بنا بر عادات و مشخصات وجودی‌اش یک حکومت اسلامی را نمیپذیرد. نسل ما و نسلی که بخصوص امروز پا به عرصه دخالت در زندگی جامعه میگذارد، اسلام و حکومت دینی را نمیپذیرد.
اگر من بر اسلامیت رژیم به عنوان اساس بحران سیاسی دائمی‌اش تاکید میکنم، به این معنی نیست که فقر توده‌های وسیع مردم، شکاف عمیق طبقاتی، بیحقوقی سیاسی فرد و اختناق سیاسی و توحش و سرکوبگری هر‌روزه رژیم علل اصلی انزجار مردم از این حکومت نیست. اما انزجار مردم از دولت، مشخصه همه جوامع استبدادی و همه رژیمهای وحشی دست راستی است که ممکن است بعضا ثبات هم داشته باشند و یا لااقل در طی دوره‌هایی کم و بیش طولانی بحران نداشته باشند. رژیم اسلامی، به دلیل ناخوانایی عمیق حکومت دینی با جامعه معاصر در ایران، تا چه رسد به دنیای سرمایه‌داری آستانه قرن بیست و یکم، نمیتواند حتی به اندازه یک دیکتاتوری “متعارف” پلیسی ثبات و تعادل داشته باشد.
بیش از نیم جمعیت ایران را جوانانی تشکیل میدهند که در رژیم اسلامی چشم به حیات گشوده‌اند و بسیار طبیعی است که آنچه را که میبینند با زندگی متعارف مردم زمانه خود مقایسه کنند. این نسل جمهوری اسلامی را نمیخواهد. این نسل جنگ خود را با رژیم اسلامی نکرده است. این جنگ تازه دارد آغاز میشود. مردم، مردم این نسل، حکم به رفتن رژیم داده‌اند. این پیام را همه گرفته‌اند. جدل جناحهای حکومتی در رژیم، دیگر بر سر مسائل قدیم نظیر اقتصاد دولتی یا خصوصی، مکتب یا تخصص، رابطه با غرب، توسعه طلبی اسلامی یا اسلام در یک کشور غیره نیست. بلکه صاف و ساده بر سر استراتژی بقاء رژیم اسلامی در این شرایط است. آیا رژیم میتواند با درجه‌ای سازش و تعدیل، به عنوان یک جمهوری اسلامی نوع دوم که نوعی “قانونیت” را مبنای کار خود قرار داده است، بر عمر خود بیافزاید، که این خط خاتمیون است، و یا اینکه هر تعدیل به روزنه‌ای برای گسترش تحرک مردم علیه کلیت رژیم منجر میشود و لذا باید زد و ماند، که این خط خامنه‌ای و مخالفان خاتمی است. به نظر من هیچیک از این دو استراتژی حاصلی برای اینها ندارد. هر نوع سازش رژیم، واقعا به ناسازگاری بیشتر مردم و گسترش مبارزه برای آزادی و سرنگونی کل رژیم میانجامد. از سوی دیگر دوره “زدن و ماندن” گذشته و چنین سیاستی از پیش محکوم به شکست است.”
 (پرسش شماره ١ – دی ١٣٧٧ – دسامبر ١٩٩٨)
کورش مدرسی در مصاحبه با رادیوی زنان در استکهلم تاریخ ٢١ فوریه  اوضاع سیاسی و دوجناح را چنین تحلیل میکند:
” جامعه طبقاتی است. دولت سرمایه دارهاست و دارد خودش را منطبق بر نیازهای سرمایه داری سود بیشتری تولید شود میکند و میخواهد منطقی تر و هدفمندتر بشه. جدالهائی شکل گرفته که جامعه چطور اداره بشه هر کدام از بحشها تلاش دارند جامعه را به آن سمت ببرند. جامعه در حال تکان خوردن است و فضا برای جنبشهای بورژوائی باز میشه و برای همه هم. اشتباه دیگر در تحلیل اوضاع میشه انگیزه شرکت کنندگان است مجاهدین افغانی میگفتند که اشغالگران را بیرون کنیم. هر جنبش ارتجاعی نیامده آدم بسوزاند .. آمده که از زندگی خودش دفاع کند.
“… این جنبش نه برای آزادیء نه برای برابری و سرنگونی است … با دعوای سبز نمیتوان کاری کرد. نمیتوانید در جنبش طالبان و یا مجاهدین افغان شرکت کنید و فکر کنید که میتوانید کاری کرد.
“… احتیاج دارید سازمان داشته باشید نمیشه همین طوری رفت خیابان و شلوغ کرد.این حرف این مدت ما بوده است.ما راه سازمان دادن را نشان داده ایم و هنوز هم می دهیم . نه اینکه قاطی سینه زنان عاشورا شویم… اینها متوهم هستند … ٨ مارس در راه است شما باز میخواهید برید پارک لاله و ده نفر جمع شویدو دو تا شعار بدیم و بعد در برویم. …..امروز نه اول جنگ است نه اخر جنگ. چرا وسط دعوای یکی دیگر بریم برای توده ای که امده سینه بزند و فکر میکند باسینه زدن خودش را نجات میدهد یک فرمول انقلابی پیدا کنم اگر کسی گفت نرید میگویند کاری نمیکنند…”
” … یا کارگرانی که به دفاع از هیتلر چیز درستی در امد مگر کسی توانست بگه مبارزه کارگرها  بحق نیست مگر برای بیکاری حتی نبود مگر آن کارگرها امده بودند آدم درکوره بسوزانند.” ( در اینجا منظور کورش این است که مبارزه جاری در ایران و حضور کارگر و جوان و غیره با آلمان دوره بقدرت رساندن هلیتر شبیه است. )
” نقش کمونیستها در جنبش طالبان چیه میتوانید توضیح بدهید چرا باید در جنبش دیگران نقش بازی بکنیم..”
چند نکته مهم در این مصاحبه هست  اولا ضدیت این جریان با چپ . سم پاشی و تحقیر جریانات رادیکال و انساندوست و بویژه احزاب و جریاناتی که بر علیه حکومت مذهبی در ایران فعالیت میکنند یک وجه مهم از هویت این جزب را تشکیل میدهد ثانیا سکوت و از زیر تیغ در بردن اسلام سیاسی و جناح خامنه ای. اگر به نوشته ها و مصاحبه های اعضای رهبری این حزب  مراجعه شود تنفرپراکنی و دشمنی این حزب با اپوزیسیونی که جمهوری اسلامی را تضعیف میکند کاملا مشهود است . سومین نکته ودرادامه نکات قبل تحریف واقعیات مبارزه مردم در ایران و مقایسه دلبخواهی اپوزیسیون با طالبان و مجاهدین افغانی. در این مصاحبه و کلا خطی که در این مدت رهبری این حزب در پیش گرفته مبارزه مردم را بدون هیچ شرمی به طالبانء مجاهدین افعانی  تشبیه میکنند. باید پرسید که اگر ادعای کورش مبنی بر ضد بشر بودن  طالبان و مجاهد افغانی صحت داردء چرا مبارزه وسیع مردم بر علیه همین طالبانها در ایران که در واقع نیروی اصلی  اسلام سیاسی و ستون فقرات همان طالبان و مجاهدین مورد نظر این دارودسته است ء کورش را از خود بی خودء عصبی و پریشان  کرده است.
تحلیلی که حزب حکمتیست از جدال جناحها دارد این است که  حکومت ایران برای منطبق کردن خود با نیازهای سرمایه داری میخواهد نقشه مند تر حرکت کند و جدال جناحها برای سهم بری بیشتر از امکانات جامعه است . این تحلیل کوچکترین واقعیتی را نه تنها بیان نمیکند بلکه برای سرپوش گذاشتن بر واقعیتی بنیادی تر بمیدان آمده است. جدال جناحها  برای حفظ نظام است و اساسا شدت یابی اختلافات آنها به دلیل بحرانی است که این رژیم گریبانگیر آن است و یکی از دلائل بحران تنفر عمیق مردم از این حکومت است مردم این حکومت را نمیخواهند و برای سرنگونی آن روز شماری میکنند و نه تنها این  بلکه  در هر فرصتی که برایشان مقدور بوده است عملا بر علیه آن بوده اند. این را هر دو جناح عمیقا درک کرده اند و تمام کوشش انها بر خلاف ایده سطحی و  عوام فریبانه کورش نه بخاطر سهم بیشتر از امکانات و چپاول مردم بلکه در وهله اول برای نگه داری نظام و رفع بحران موجود است. تحلیل کورش مدرسی  و کلا این حزب بسیار عقب تر از بی بی سی و حتی برخی از سران ” اصلاح طلب ” است
بالاخره حتی بی بی سی و سایتهای خبری غرب اتفاقات روز۶ دی (عاشورا) و تحقیر مقدسات جمهوری اسلامی و به آتش کشیدن بنر های خامنه ای و احمدی نژاد رادر سطحی  منتشر کرد و همه تحلیل گران از نقطه عطفی در تاریخ مبارزات نام بردند زیراکه در این روز نیروی عظیم شرکت کننده جمهوری اسلامی را غافلگیر کرد و بوسعت تهران با نیروهای رژیم درگیر شدند و در مواردی محلاتی به کنترل مردم در آمد و به نیروهای سیاه و ادم کش انتظامی و لباس شخصیء به قاتلین مردم و شکنجه گران و مسئولین زندانها و تجاوزگران تعرض کردند و موتور های این اوباش را به اتش کشیدند و با شادی تمام دور آن رقصیدند. آنروز یکی از مقاطع عقب نشینی جمهوری اسلامی بود و مردم بقدرت خود پی بردند و اعتماد بنفس بیشتری پیدا کردند که بی شک انگیزه و الهامی برای حرکات آینده خواهد بود. جناب رهبر خامنه ای  خیل آخوندها را جمع کرد و مسئله ای که در صدر و مرکز توجه قرار گرفت “اهانت به مقدسات اسلام” در روز عاشورا بود. فیلم این جلسه پخش شده و چهره وحشت زده خامنه ای و علمای اعلام را همه دیده اند. گزارش تمام سایتها و کلیه فیلم و عکسهائی که توسط جوانان و شرکت کنندگان در تظاهرات آنروز پخش شد حاکی از این بود که مردم روز عاشورا را بر سر جمهوری اسلامی خراب کردند و در هیچ نقطه ای مراسم مذهبی برگزار نشد و انچه در آنروز اتفاق افتاد تماما مبارزه و شعار بر علیه حکومت اسلامی و ایت اله های قاتل و دزد بود. جناح رقیب که مانند جناح خامنه ای دچار وحشت شده بود خود را از ماجرا کنار کشید و التزام و وفاداری خود را به اسلام و مقدسات آن که وسیعا و هر روزه و بویژه در روز عاشورا پایمال شده بودء اعلام کردد. در این میان تنها کورش مدرسی و برخی از اعضای مایوس و مسخ شده  رهبری حزب حکمتیست بودند که علنا تحریف کردند وروز ۶ دی ماه (عاشورا) و حرکت مردم بر علیه کلیه مقدسات اسلامی را بطور دلبخواهی بروز سینه زنان  تبدیل کردند.کورش مدرسی این حرکات را بر اساس ذهنیات واقعا مالیخولیائی خودش  طبقه بندی کرده و معلوم نیست به چه نیروئی میخواهد پیام بدهد چرا میگوید قبول نیست و حضور در خیابان و شعار دادن و به اتش کشیدن ماشینها و موتور سیکلت اوباشان ( کورش دوست دارد بگوید اتش زدن لاستیک) راخرده بورژوائی میخواند.
شکاف در حکومت اسلامی و انعکاس مبارزه مردم بر علیه جمهوری اسلامی با ابراز همدردی و شور وشوق بسیاری در جهان و بویژه کشورهای اروپائی و خاورمیانه روبرو گردید. مردمی که سالها در کشورهائی نظیر الجزایرء لبنانء فلسطینء مصر و کلا کشورهای اسلام زده معنی حکومت اسلامی را با تمام وجود احساس کرده بودند همراه با  جوانانء زنان و گارگران ایران شاد شدند و شور و شوق زیادی در میان زنانء هنرمندانء معلمینء روشنفکران و جوانان در این کشورها بوجود آمده که در گزارش ان در سایتها و کانالهای خبری دیگر به اطلاع رسیده است. با شروع دور اخیر مبارزات در ایرانء حزب الهی های کشورهای خاورمیانه و سازمانهای وابسته در دیگر نقاط ماتم گرفتند و بدرجات زیادی موقعیت خود را در فضای سیاسی کشورهای مختلف از دست دادند و کاملا قابل تصور است که مبارزه تا کنونی مردم بر علیه جمهوری اسلامی  چه خدمت بزرگی به زنانء جوانانء کودکان و سایر اقشار فقط در خاور میانه کرده است بی هیچ تردیدی مردم در این کشورها مانند مردم ایران برای سرنگونی این رژیم قاتل و مفت خور روز شماری میکنند. جناحهای رژیم از بی اعتبار شدن  حکومت اسلامی در خاورمیانه و جهان و دورنمای تاریک اسلام سیاسی بشدت نگران هستند اما نگرانی کورش مدرسی را چگونه باید توضیح داد.
چرا حزب حکمتیست فراموش نمیکند با  حسن نصر اله و فلان شیخ و دارودسته تروریست در بغداد ابراز لطف و همدردی کند وآنها راطرفدار منافع مردم و کارگر پناه  بنامد اما در همان حال با تنفر و لجن پراکنی  که خاص این دارودسته است بر علیه چپ و جریانات کمونیست حرف بزند. چرا نه تنها از مردم ایران ءاز جوانان و زنان  که جمهوری اسلامی را دوشقه کرده اند و بر علیه این قاتلان مبارزه میکنند پشتیبانی و ابراز همدردی نمی کند  بلکه حتی ضدیت هم میکند. میتوان در نظر مجسم کرد که حسن نصر اله و ملا عمر و رهبران مجاهد افغان چه احساسی نسبت به تضعیف شدن جمهوری اسلامی دارند. جریان حزب اله در تمام کشورها ماتم گرفته و با احساس کینه نسبت به مردم ایران و امید به فرا رسیدن روزی که دوباره بتوانند با قتل عام و خونریزی موقعیت قبلی را اعاده کنندء در حال نقشه هستند و دعا میخوانند و سینه میزنند. آیا وجه تشابه زیادی بین موضع و احساس  رهبران حزب حکمتیست با جریان حزب اله و طالبان که سنگ ضدیت با آنها را بسینه میزند وجود ندارد. مصاحبه های کورش و دور وبریهاش  تصویر آدمهای بی احساس و قصی القلب را در ذهن شنونده زنده میکنند. آدمهای عاری از عاطفه ای که درد و رنج و مهمتر از آن فداکاری و جانفشانی توده وسیعی از مردم با هدف  از سر راه برداشتن جانیان  جمهوری اسلامی را به ریشخند میگیرند.ادعای کورش مبنی بر ضدیت با طالبان واقعیت ندارد و بعنوان حربه ای اتفاقا برای مبارزه با مردم آزادیخواه بکار گرفته میشود. اگر این ادعا صحت داشت چرا شمشیر در هوا میچرخانند وبه جنگ  طالبان واقعی و موجود در حکومت  فعلی ایران نمی روند. میگویند وقتش نیست . باشد، اگر وقتش نیست اما چرا از تضعیف این طالبان مثل مار زخمی بخود میپیچند و بر علیه مردم لجن پراکنی میکنند. طالبان و مجاهدین افغانی خواندن  مردم مبارز ایرانء در عمل دفاع از طالبان واقعی و در قدرت است که همه ما شاهد جنایات سی ساله آن بوده ایم.
واقعیت این است که حزب کورش مدرسی به دلیل  سیاستهای ضد مردمی و دفاع غیر مستقیم از اسلام سیاسی بیش از پیش حاشیه ای تر شده با این حال نباید  به ظرفیت ضدیت بخشی از رهبری این حزب با مبارزات چپ و آزادیخواهانه احزاب و مردم   بی توجه بود.  این حزب هم چنانکه نشان داده نقش دلسرد کردن جریانات مخالف جمهوری اسلامی را در پیش گرفته  است.  آلوده کردن فضای سیاسی اپوزیسیون و سم پاشی بر علیه چپ، دیگر هویت این حزب را تشکیل میدهد.
 
٢٣ فوریه ٢٠١٠