مضمون تلاشهای دوباره مجاهدین بعنوان «همبستگی ملی »

اولین تلاش مجاهدین به عنوان همبستگی

مجاهدین عموما در دو نقطه است که  به یاد «همبستگی » میایند :یکی به هنگام ضعف مطلق ودیگری زمانی که بوی کباب به مشامشان میخورد . در همین را بطه  مثلا در هنگام روی کار آمدن دولت بیل کلینتون وشکست همزمان  طرحهای مجاهدین برای سرنگونی رژیم ایران بویژه پس از شکست «برادر همخون  رجوی »صدام حسین در جنگ اول بین نیروهای امپریالیستی ورژیم صدام ، مجاهدین افق جدیدی را در جلوی خود باز یافتند و شروع به  لاس سیاسی زدن با بیل کلینتون شدند و مسعود رجوی  پیام شادباشی به کلینتون ارسال داشت و رئیس جمهور شدن او را تبریک گفت و سخنگوی خارجی آنها محدثین اقدام به یک عکس  گرفتن با ا و در یک نقطه ای کرده – که البته در آنزمان محدثین بوسیله یک لابی صهیونیستی عضو حزب دمکرات به واشنگتن  مخفیانه دعوت شده و محدثین  با هزینه زیادی در یک مهمانی شام شرکت کرده  که همراه با کمک گزافی از دلار برای مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری بیل کلینتون بود ودر آنجا البته با نام دیگری ثبت شده  و در عین حال نام کمک  دهنده به  مبارزات انتخاباتی بیل کلینتون نیز از طرف مجاهدین خلق بنام دیگری ثبت شد تا دیگر از نظر حمایت یک گروه تروریستی از خود دچار مشگل نباشد و نتیجه  تمامی این هزینه ها یک عکس محدثین با بیل کلینتون بود و جواب کلینتون به نامه شاد باش مسعود رجوی به او بخاطر پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا .

با این گذشته رجوی بوی کباب به مشامش در تغییر سیاست آمریکا را یافت و بزودی یک جلسه عمومی در یک  ساختمان  در عراق بنام «بهارستان » به عنوان «شورای ملی مقاومت » ترتیب داد و مریم رجوی را به عنوان «رئیس جمهور مقاومت »برگزید که افرادی مانند هزار خانی ، قصیم و غیره با چشمانی اشگ بار این ریاست جمهور ی  مریم رجوی را تایید کردند.

مسعود رجوی که حسابی فکر میکرد دنیا پس از سلام وعلیک با بیل عوض  شده است مریم خانم هسمر خود را با عنوان «رئیس جمهور برگزیده مقاومت » بعنوان «بال سیاسی » والبته در کنار «بال نظامی» که همان ارتش صدام ساخه بود یاد کرده و همسر خود را به اروپا فرستاد. تلاشهای زیادی به عنوان «همبستگی ملی » را شروع کرد. در شورای خود را که در آنروز محدود به چند نفر میشد باز کرد و اعضا و هواداران مختلف خود را وارد این شورا به عنوان «گسترش اعضای شورا » کردو از بین هواداران خود انجمن های متفاوت ساخت و به سوی هنرمندانی با هزار کلک پولی وغیر پولی وسیاسی مانند عارف، ویگن ، مرتضی، الهه رفت –کسانی که بعد ها یکا یک کار خود را اشتباه خواندند  وا زآنها دوری کردند- رفت و از آنها استفاده کرد . و جشن «همبستگی ملی » با هزینه میلیونها دلاردر پاریس برقرار کرد و سی ام تیر را روز «همبستگی ملی » با «رییس جمهور برگزیده مقاومت » نامید ودهها بروشور به زبانهای مختلف با کیفیت مرغوب منتشر نمود ، تعداد زیادی از اعضای مورد اعتماد خود را از منطقه عراق به خارج آورد و حتی پایگاههای قبلی خود را که قبلا  از طرف هواداران عمدتا تامین میشد را منحل کرد و «دفاتر ریاست جمهوری ونمایندگی »آنرا در سراسر اروپا با هزینه های گزاف باز کرد  و تظاهرا ت سی ام تیر آنسال را ،هزار ونهصد ونود وسه ، را آخرین تظاهرات قبل از سرنگونی رژیم نامید و با بزرگ نمایی همیشگی مدعی شرکت تظاهرات کننده به تعداد «پنجاه هزار نفر در سراسر جهان »شد . هرروز پشت سر هم با تشکیل انجمن های قلابی که عمدتااز هواداران مجاهدین تشکیل شده بود باصطلاح «گروههای مختلف مردم را برای دیدار با رئیس جمهور مقاومت » به پاریس میبردند ویا «سمینارهای ضد بنیادگرایی» برقرار میکردند و مریم رجوی خواستار «جبهه ضد بنیادگرایی  در سراسر جهان » میشد که از نظر او «مرکزش » در ایران بود.

چیزی نگذشت که خاتمی برسرقدرت آمد . کلینتون وخاتمی به یکدیگر چشمک زدند و مجاهدین خلق نیز در لیست تررویستی قرار گرفتند ورجوی در یک پیام داخلی آمریکا را «نامرد » خواند و تمامی حسابهایی را که رجوی برای بوی کباب با هزینه های میلیونی کرده بود بر باد رفت وبعد هم دیگر در نشست های داخلی شان گفتند که دیگر «جواب ندارد و این رئیس جمهور دیگر نمیتواند با وجود خاتمی نقشش را بازی کند » وبعد او را با سلام وصلوات وبه بهانه اینکه «بازگشت رئیس جمهور بزگزیده مقاومت درکنار رزمندگان در عراق  برای گسترش مبارزات برای سرنگونی وقدم بعدی سرنگونی » مریم خانم را به عراق بردند چون بال سیاسی مسعود رجوی بدین شکل سوخت و «همبستگی ملی» وتمامی امیدهای او بر باد رفت.

لینک تصاویری از استقبال «ارتش  سرنگونی طلب» از مریم رجوی برای «ارتقا بخشیدن به امر سرنگونی » که درواقع در اثر شکست میلیونها دلاری رجوی بود.

http://www.youtube.com/watch?v=tZ-D5wU4Nsg

 

 

دومین تلاش مجاهدین برای همبستگی

یکی از اعضای مجاهدین که اکنون عضو شورای ملی مقاومت میباشد در هنگامه بعد از واقعه یازده سپتامبر و حمله  آمریکا به افغانستان و  اعلام کردن «سه محور شرارت » توسط دولت بوش ، یک بحثی را که در داخل مجاهدین بیان شده بود را این گونه انعکاس میداد : که اگر آمریکا هدف بعدی اش ایران باشد به نفع ماست واگر عراق باشد به ضرر ماست .

بر حسب این محاسبه در زمان بوش مجاهدین خلق تمامی تلاش خود را نمودند که با عنوان کردن «بمب هسته ای رژیم ایران خطرجهانی » افاکر عمومی آمریکا را به سوی یک حمله به ایران ونه به عراق نمایند.

 

ولی این تلاشها بی نتیجه ماند و آمریکا در چهارچوب «طرح خاورمیانه بزرگ» اولین هدف خود بعد از افغانستان را عراق قرار داد زیرا که بخوبی اورا تضعیف کرده بود و بعلاوه از نظر سیاسی صدام با حمله به کویت مرگ خود را به گونه ای در افکار عمومی جهان ورق زده بود و بوسیله تحریمات و نابودی سلاحها و جنگ اول آمریکاییها با عراق ، این رژیم باندازه کافی تضعیف شده بود و بعلاوه در این راه کارت همراهی رژیم در عراق وافغانستان را نیز در دست داشت و رژیم هم در چهارچوب منافع خود با آمریکا بازی کرد .

در آخرین لحظات قبل از حمله آمریکا مجاهدین نشستی برگزار کردند و اعلام کردند که «هدف آنها سرنگونی رژیم است » ورجوی پرچم های سرخ را بلند کرد وبعد از آن نیز برای همیشه به غیبت کبری روی آورد . ودر همین آخرین لحظات مجاهدین اعلام «جبهه همبستگی ملی »نمودند یعنی در سال دوهزار وسه به هنگام حمله آمریکا به عراق ! والبته شروطی نیز قرار دادند که خواستار «نفی کلیت نظام » شده و یا «جدایی دین از دولت » ویا «جمهوری خواهی » شده بودند و البته عنوان کرده بودند که خود نیز با هیئت «شورای ملی مقاومت » که هم البته دولت سایه داشت و هم رئیس جمور و هم نه یک جمهوری لائیک بلکه یک «جمهوری اسلامی دمکراتیک » میخواهند در این جبهه شرکت خواهند کرد. بسیاری مانند سایت دیدگاه این را آنتنی کردند و میدان را به مجاهدین دادند در اخر نیز رجوی اعلام کرد که منظورش از «همبستگی ملی » چیزی جز«همبستگی ملی با مقاومت ایران »نیست و این اطلاعیه را به کنگره آمریکا بردند و در آنجا به عنوان  اینکه یک نیروی «دمکرات» میباشند  که «جبهه ملی » را تشکیل میدهند به مانور سیاسی پرداختند و قضیه نیز در همانجا از نظر مجاهدین خاک شد. یکی از اعضای آنها بنام محمود احمدی د ر مورد «همبستگی ملی »معتقد است – منبع سایت دیدگاه بخش کومنت ها که از او نقل قول شده است : مجاهدین اگر با نیروهای دیگر سیاسی اپوزیسیون ایرانی بر سر یک میز بشینند در واقع آنها را به رسمیت شناخته اند- نقل به مضمون .

بهرروی بعد از اینکه مجاهدین پس از بمباران اولیه توسط آمریکاییها وکشته شدن چند تن از اعضایشان که البته مجاهدین آنرا به رژیم نسبت میدادند وهرگز هم مجاهدین آنرا محکوم نکردند ، وبعد هم سعی میکردند که آنرا کار «انگلیسیها بدانند که از فرودگاه تهران پرواز کرده اند » عنوان میکردند که البته هیچ خبری در این مورد تایید نشد و خود آمریکاییها این بمباران را به عهده گرفتند ، مجاهدین پرچم سفید را بالا برده و آمادگی خود را برای همکاری با نیروهای آمریکایی اعلام کردند که نمونه بارز گزارش در این مورد را میتوانید بزبان آلمانی در یوتوبی در لینک زیر ببینید که چگونه  کادر های  پنتاگون و سیا به همکاری مجاهدین با این سیستم های اطلاعاتی و نظامی آمریکا را اعلام میکنند تا بدانجا که کادر کارمند پنتاگون در این مصاحبه میگوید : آنها باری ما کارهایی میکنند که ما خود از انجام آن شرم داریم .

http://www.youtube.com/watch?v=le-fjF7Cgeo

مجاهدین دیگر در نقطه ضعف کامل نبود واز حمایت بخشی از هیئت حاکمه امریکا ولابی های متفاوت نئوکان وصهیونیستی آنها در عراق برخوردار بود .

اعلام جبهه همبستگی قبل از حمله آمریکا درواقع از ترس وحشت مجاهدین بود که در جهت جلب افکار اپوزیسیون وحمایت از خود بود . بطوری که مهدی سامع در یک گزارش دیگر که از تلویزیون مجاهدین خلق پخش شد به این اشاره دارد که با «حسابهای دقیق » به هنگام اشغال عراق توسط امریکا  این «نتیجه رسیدیم که نوددرصد نیروهای مجاهدین  از بین رفته و ده درصد باقی مانده نیز به چنگ رژیم گرفتار شوند ».- نقل به مضمون . سخنان ایشان در یوتوبی در لینک زیر موجود است :

 

http://www.youtube.com/watch?v=XYSSlDfZyto

یعنی مجاهدین دقیقا از نقطه ضعف در ابتدا این «جبهه همبستگی ملی » را اعلام کردند وبعد که دوباره توانستند بر روی حمایت های جنگ طلبان آمریکایی حساب کنند و آنها نیز برای بکارگیری آنها در عملیات متفاوت درداخل ایران بکارگیرند دیگر این قضیه را مسکوت گذاشتند.

وامروز فاز سوم جبهه همبستگی  توسط مجاهدین

که باز با شرکت پشت جبهه آنها یعنی سایت دیدگاه و چند سایت وابسته به مجاهدین مطرح شده است و حلوا حلوا میشود هرچند درگذشته هرگز در بین گروههای دیگر اپوزیسیون انعکاس مثبت نداشته است ، از دونقطه ضعف و بوی کباب همزمان میباشد.

زیرا امروز در عراق شدیدا توسط دولت فعلی عراق تحت فشار میباشند که عراق را ترک کنند. البته مشگل مجاهدین تنها ترک عراق نیست بلکه مشگلش این است که آنچه که بر سر عبد المالک ریگی رفت بر سر رجوی نرود و این سه هزا رو پانصد نفررا سپر مسعود رجوی کرده اند وهمزمان البته درجهت این میباشند که اگر «جرقه  جنگ » بین رژیم و آمریکا شعله ور شد آنها نقش خاصی را که آمریکا برای آنها در این سناریو در نظر گرفته است بازی نمایند  وسهمی از این نمد قدرت در آینده داشته باشند.

همزمان رهبری مجاهیدن بوی کباب «سرنگونی» به یمن اعتراضات مردمی را شنیده است  وتمامی تلاشهای خود را از ضعف مطلق کرده است که بتواند در ایران واین اعتراضات نقش بازی کند که از یک طرف به طرفهای خارجی خود که آنها را به عدم پشتیبانی مردمی متهم میکنند ، نشان دهند که اینگونه نیست ، از طرف دیگر نیز بتوانند جبران  ضعف نمایند و هم به مرده خوری سیاسی از اعتراضات مردمی بپردازند. رجوی در یک عمل بی سابقه در ابتدا از میرحسین موسوی دفاع کرد ، بعد به مجلس خبرگان رژیم نامه نگاری کرد وبه رضا پهلوی هم نصیحت کرد و به او اعلام همکاری کرد البته از موضع یک رهبر به یک  جوان سیاسی ساده اندیش –چیزی که در گذشته برای رجوی مرز سرخ رعایت نکردن بود ، مریم رجوی اعلام بازگشت «رزمندگانش با ضمانت رژیم » به ایران را اعلام کرد ، و مسعو د رجوی در نقش «رهبر وپدر ا نقلاب برای نسل جوان » خواست «سلسله آموزش »بگذارد ودر پیام قبل از بیست ودوم بهمن با اشاره به «حمایت آمریکا و اتحادیه اروپا از اعتراضات مردمی » روز بیست دوم بهمن را روز قیام وسرنگونی اعلام کرد که با شکست این جریان سبز در این روز و آمادگی رژیم و همچنین سرخوردگی بخش میانی جامعه از سبزها عملا رجوی در این سیاست هم دچار مشگل شد و همزمان باز «جبهه همبستگی » خود را دا غ کرد که نقش اول را در این  رابطه سایت دیدگا ه که همیشه به عنوان لابی مجاهدین در بین اپوزیسیون عمل کرده است شروع کرد ولی یکی از اعضای مجاهدین خلق بنام «علی صفوی » یکی از فعالین و لابی گری آنها در آمریکا که همکاری نزدیکی با  حسن  داعی و  علیرضا جعفرزاده  نفر دیگر مجاهدین در آمریکا و همکار تلویزیون جنگ طلب فاکس نیوز دارد ، دقیقا  این ترفند  و خواسته اصلی دوباره مجاهدین را در یک کلام در یک نوشته ای در زیر اعلام میکند که در لینک زیر نیز قابل خواندن است :

http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=3118:2010-02-24-17-41-04&catid=11:2009-09-22-08-59-59&Itemid=15

 

صفوی در بخشی از نوشته خود در سایت «همبستگی ملی » میگوید:

 

اظهارات پرزیدنت اوباما در چارچوب نطق سالانه اش در کنگره نشان داد که نگرش این دولت مقهور گفتار مایوس کننده, فقدان قاطعیت شفاف و عدم توجه به اپوزیسیون رشدیابنده ایران است, ظاهرا به این خاطر که هرچه غیر از این بگوید ممکن است مداخله در امور داخلی ایران بشمار رود.
اما به نحو طنزآلودی یک مصداق بارز دخالت در امور داخلی ایران هرچند سهواَ صورت گرفته باشد، ولی منافع رژیم آخوندی را برآورده می سازد, حفظ نام سازمان مجاهدین خلق در لیست سازمانهای تروریستی خارجی آمریکا می باشد. آخوندها در سیمای مجاهدین بزرگترین دشمن خود را می بینند و به همین خاطر هم همیشه نوک تیز شمشیر را به سوی آنها نشانه می روند. برای مثال, بالاترین مقامات رژیم اکنون می گویند که مجاهدین «قیام عاشورا را فرماندهی کردند» و «شعارهایی که در سایت مجاهدین منتشر شد در روز عاشورا توسط تظاهرکنندگان داده می شد».

البته این فروش سخنان عوامل رژیم به آمریکایی ها برای بالا رفتن قیمت در نزد آمریکاییان است که شاید فرجی برای آنها شود واز «لیست تروریستی آمریکا » حذف شوند . وهمچنین دوباره زنده کردن «جبهه همبستگی ملی » انها که باز به میدان آوردن همان اعضای «شورای ملی مقاومت » ودرج چند مقاله از طرف آنها در سایت «همبستگی ملی »مجاهدین علی ناظر را با مقداری انتقاد به وجد آورده است واین را نشانی از «یک حرکت جدید » مجاهدین میداند ولی دیگر سابقه چندین ساله دیدگاه نشان داده است که نقش لابی مجاهدین را بازی میکند و به عنوان سوس هم مقداری انتقاد میکند ولی مساله اولیه اش آنتنی کردن و تست تلا شهای مجاهدیدن در بین اپوزیسیون ایرانی است وگرنه خودش هم میداند وتجربه کرده است که «جبهه همبستگی ملی » واقعی نه در ماهیت مجاهدین ارتجاعی است و نه ظرفیت «رهبری مقدس »آنها به عنوان «رهبر ایدئولژیک » برای آنها این را ممکن میسازد  که با خارج از خود مراوده دمکراتیک  داشته باشند وجالب است که این را خود علی ناظر هم به مریم رجوی ایراد میگیرد ودرسایت خود میگوید :

http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=20161

 

مریم رجوی: «بهخصوص با حضور مسعود در راهبرى یک مبارزه بىامان علیه دیکتاتورى ولایتفقیه نه فقط فرمانده مراحل صعب و سخت این مبارزه بوده بلکه بهعنوان مربى و آموزگار و تئوریسینى توانا براى مقاومت در برابر پدیده بغرنج و پیچیده دیکتاتورى دینى و هم​چنین بهعنوان پیشکسوت و جلودار میدان فدا و صداقت در راه آرمان آزادى و حاکمیت مردمى عمل کرده است. به همین دلیل توانسته است چنین نسلى تربیت کند که حالا همگان شاهد خیرات و تأثیرات آن هستند.»

 

ساده اینکه، اگر کسی تمایل به همکاری، همبستگی و همسویی با مجاهدین و شورا را دارد، می بایست بپذیرد که مسعود رجوی رهبر مبارزه است، می بایست بپذیرد که خط و استراتژی «اشرف» کارساز است و می بایست بر جدایی دین از دولت تأکید داشته باشد.

 

با توجه به این نکات، حال می توان پرسید، که خانم رجوی با چه کسی، برای چه منظوری و در چه راستایی می خواهند جبهه همبستگی ملی تشکیل بدهند؟ و یا شاید بهتر است بپرسم که کدام سازمان موجود، که تاکنون به شورای ملی مقاومت نپیوسته، می خواهد تحت این شروط با شورا جبهه تشکیل دهد؟ بی شک، خانم رجوی، پیش از بیان این شروط، بر روی این نکته تأمل کرده و مطمئن هستند که تشکیل چنین جبهه ای، مبتنی بر این شروط، امکان پذیر خواهد بود. البته اگر چنین اتفاقی بیفتد و همه سازمانها و نهاد ها به چنین جبهه ای بپیوندند، جای خوشحالی خواهد داشت. ولی آیا چنین خواهد شد؟

 

پس میبنیم که رجوی این بار باز «جبهه همبستگی » را از قوطی های عطاری خود بیرون کشیده است بدلیل اینکه میخواهد باز با خود نمایی ومکمل سیاستهایش آنرا به  اوباما بفروشد وعدم جدی بودن این مساله را هم برای «همبستگی » بادیگران را هم مریم رجوی لو داده است وهم علی ناظر آنرا متناقض وغیر واقعی میبیند.

نکته آخر هم به جناب صفوی اختصاص میدهم که این را آمریکاییان بهتر از هرکس میدانند که شما نه «فرماندهی عاشورا » را داشته اید ونه «شعارهای شما داده شده است » بلکه این رژیم است که دقیقا برای حذف باند دیگر رژیم یعنی میرحسین ، کروبی ، خاتمی ورفسنجانی شما را علم میکند که هم بتواند آنها را حذف کند و هم بتواند به بهانه ارتباط این «اشوبها با منافقین تروریست »بگوید این ها همان «چند تا منافق آشوبگر» هستند وگرنه «ملت مسلمان ایران » با احمدی نژاد است . یعنی شما نه فرمانده هستید و نه بوده اید بلکه سو استفاده چی هستید ورژیم آگاهانه شام را بزرگ میکند ودرواقع رژیم با برگ  شما بازی میکند. وگرنه اگر شما پشتیبانی مردمی داشتید سی سال است که سخن از «شبکه منسجم مقاومت » درداخل را در محافل مختلف میفروشید وهرگز شما را کسی در بین  مردم ایران جدی نگرفته است وگرنه بجای دنبال باندهای رژیم دویدن وشعار «میرحسین یا حسین »بایستی شعار فاشیستی «ایران ، رجوی ، رجوی ، ایران » را میدادند . مطمئن باشید که این نوع کالاهای قلابی با مارک متفاوت دیگر خریدارش کسی نیست مگر اینکه منافع سیاسی واقتصادی  اش این گونه باشد که این کالای قلابی «فرماندهی روز عاشورا » را بخرد . خریدار این کالاها همان نئوکانهایی مانند ریموند تنتر ، بک براون و…. میباشند که از جمله حامیان صهیونیسم در هیئت حاکمه آمریکا میباشند و مانند ریموند تنتر که با شما رابطه نزدیکی دارد در مصاحبه ای با یک روزی نامه اسرائیلی به دولت اسرائیل توصیه «پشتیبانی از مجاهدین » را میکند که البته مدتهای مدیدی است که اینگونه است .