قیام ۲۹ بهمن ۵۶ مردم تبریز جرقه‌ای در دل ظلمت بود!

روز ۲۹ بهمن سال ۱۳۵۶، مردم تبریز با قیام اجتماعی خود پایه‌های دیکتاتوری حکومت سلطنتی را به لرزه درآوردند. هسته اصلی هدایت¬کنندگان این قیام را عمدتا دانش¬جویان چپ و مردم مبارز و انقلابی تشکیل می‌دادند که با شکستن محاصره دانشگاه در روز ۲۹ بهمن، خود را به محل تجمع مردم معترض رساندند؛ هدایت قیام ۲۹ بهمن را به عهده گرفتند و به بهترین وجهی نیز پیش بردند. مردم تبریز، در این قیام قهرمانانه خود با اتکا به نیرو و قدرت اجتماعی خود، نه تنها در مقابل یورش نیروهای سرکوبگر حکومتی ایستادند، بلکه با تعرض انقلابی مراکز سیاسی و اقتصادی حکومت، چون مرکز حزب رستاخیز، بانک¬ها و ادارات دولتی را به آتش کشیدند و نیروهای سرکوبگر حکومت شاه را زمین¬گیر نمودند. از این¬رو، قیام مردم تبریز، نقطه ‌عطفی مهم و سرنوشت¬ساز در گسترش مبارزات مردم سراسر ایران بر علیه حکومت سلطنتی بود.
تظاهرات مردم که از ساعت ۱۰ صبح شروع شده بود، تا ساعت ۶ بعد از ظهر به طول انجامید. با فروکش کردن جوش و خروش مردم و از ساعت ۷ شب، با اعلام حکومت نظامی، تبریز عملا به شهری جنگ¬زده تبدیل شده بود.
قبل از این نیز مردم تبریز در جریان انقلاب مشروطیت، یعنی در دوره استبداد صغیر، قیامی را هدایت کردند که به شکست محمدعلی شاه قاجار منجر شد. در این میان، قیام ۲۹ بهمن ۵۶ مردم تبریز، حلقه زنجیره‌ قیام¬هایی شد که سرانجام حکومت پهلوی را با هدف برقراری یک جامعه آزاد، برابر، انسانی، عادلانه و مرفه پایین کشید.
این قیام از آن¬جا آغاز شد که در روز نوزدهم دی ماه ۱۳۵۶، مردم قم در اعتراض به چاپ مقاله اهانت¬آمیز با امضای مستعار احمدی رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات، توسط نیروهای سرکوبگر پهلوی به خاک و خون کشیده شد. در چهلم این کشتار، مردم نقاط مختلف ایران در همبستگی با جان¬باختگان قم، مراسم¬هایی را برگزار کردند. اما این مراسم در شهر تبریز روز ۲۹ بهمن، به یک قیام مردمی منجر گردید در واقع سرآغازی برای سرنگونی حکومت پهلوی بود.
از همان ساعات اولیه صبح شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ دانش¬جویان، دانشگاه را به کلی تعطیل کرده و راهی محل تجمع شدند. در این روز تمام مغازه¬ها، بازار، حتا نانوایی¬ها هم تعطیل بودند. هر چه به ساعت زمان برگزاری مراسم چهلمین جان¬باختگان قم، نزدیک¬تر می¬شد بر جمعیت تجمع¬کننده در مقابل مسجد قزللی¬(میرزا آقا یوسف مجتهد)، افزوده می¬شد. به طوری که شمار مردم به بیش از ۲۰ هزار نفر تخمین زده می¬شد. این مسجد در سر بازار تبریز، انتهای خیابان فردوسی واقع شده است.
در این مسجد را بسته بودند و نیروهای انتظامی نیز تمام این محله را در محاصره خود داشتند. تیمسار قره¬باغی از سران ارتش شاه در این مورد گفته است: «…البته خب، بیش¬تر اون¬طوری که احساس شد، ناشی از دستور استاندار بود که گفته بود در مساجد رو ببندند، بسته بودند، راه نداده بودند.»
سروان حق‌شناس، رییس کلانتـری ناحیه شش‌ وقت، با سرعت خود را به اجتماع مردم رساند و  با لحن توهین‌آمیز و عامرانه¬ای، گفت: «بو طوله‌نین قاپسین باغلییون، بولار جهنم اولسونلار  گدسینلر»، یعنی در این طویله را ببندید تا این¬ها گورشان را گم کنند. این افسر در آزار و اذیت و شکنجه مبارزان تبریز خصوصا سرکوبی تظاهرات دانش¬جویان نقش فعالی داشته و چهر منفوری بود. هـمین لحن افسر کلانتری، خشم «محمد تجلا»، این دانشجوی جوان را به طوری برانگیخت که کشیده محکمی در گوش حق‌شناس خواباند. افسر کلانتری مسلحانه به طرف او حمله برد. جوان سینه¬اش را باز کرد و گفت: «بزن» حق¬شناس، با اسلحه¬ای که در دست داشت قلب جوان را هدف گرفته، شلیک نمود و جوان در مقابل هزاران مردم معترض جان باخت.
شلیک اسلحه کمری حق¬شناس و جان¬باختن آن جوان، بلافاصله انفجار خشم مردم را در پی داشت. مردم با هر آن¬چه در دسترس داشتند از سنگ و چوب به نیروهای انتظامی که آن¬ها را در محاصره داشتند، حمله¬ور شدند و این جرقه، آغاز قیام شورانگیز مردم تبریز شد.
مردم در حالی که پیکر این جوان جان¬باخته قیام خویش را بر دست حمل می¬کردند، از بازار خارج شدند. مردم نیز گروه¬گروه به آن¬ها ¬پیوستند.
مردم به رهبری مردم آگاه و به ویژه دانش¬جویان مبارز، به چند گروه تقسیم شدند و در خیابان¬های مختلف شهر دست به راه¬پیمایی زدند. سرانجام تمام شهر از حالت عادی خارج شد و شکل قیام عمومی به خود گرفت. مردم تجمعات مختلف، به وجود آورده بودند و تمام شهر را تحت شعاع حرکت¬های اعتراضی خود قرار داده بودند به طوری که شعارهای مردم خشمگین تمام شهر را به لرزه درآورده بود و تعداد مردم معترض نیز به ده¬ها هزار نفر بالغ می¬شد.
مقامات شهر، کلیه نیروهای سرکوبگر خود را برای سرکوب مردم، به خیابان¬ها آوردند و حتا فوری با پادگان  ارتش در مراغه تماس گرفتند تا حوالی عصر بسیاری از نیروهای ضدشورش و پلیس و سرباز و ساواکی¬های لباس شخصی را به خیابان‌های شهر  ریختند. با این وجود، آن¬چنان همبستگی عجیب و غیرقابل تصوری بین مردم به وجود آمده بود که همه هوای همدیگر را داشتند و ترسی از صفیر گلوله¬ها نداشتند.
وقتی حتا اعزام کامیون‌های پر از نیروهای پلیس و ماموران ضدشورش نیز نتوانست قیام را مهار کند؛ یحیی لیقوانی رییس ساواک تبریز، هنگامی که عادی نبودن اوضاع شهر را می¬بیند، بلافاصله با تهران تماس می¬گیرد و کسب تکلیف می¬کند. شاه که خبر قیام مردم تبریز به او رسیده بود، در تماس با جمشید آموزگار دستور حفاظت از پمپ بنزین¬ها،  کارخانه¬ها، ادارات دولتی و سرکوب شدید را تظاهرات مردم را می¬دهد و می¬گوید که هرگونه مقاومتی سرکوب گردد. شورای امنیتی استان تشکیل جلسه می¬دهد و تصمیم می¬گیرند از نیروهای ارتش و ژاندارمری استفاده کنند و یگان¬های نظامی در سطح شهر مستقر شوند و برای این که نشان بدهند در سرکوب جدیت دارند دستور استقرار دو دستگاه تانک چیفتن، دو دستگاه نفربر و یک دستگاه تانک اسکورپین را در سطح شهر می¬دهند.
نتیجه‌ مکالمه‌ تلفن‌ تیمسار استاندار آذربایجان‌ شرقی‌ با نخست‌ وزیر هم‌ به‌ شرح‌ زیر بود: ۱- استاندار آذربایجان‌ شرقی، با نهایت‌ قدرت‌ عمل‌ نماید. ۲- دستگیرشدگان‌ بازجویی‌ شوند. ۳- در صورت‌ مقاومت‌ سرکوب‌ گردند. ۴- تیم‌ فیلم¬برداری‌ از تهران‌ اعزام‌ می¬‌گردد. مامورین‌ در انجام‌ ماموریت‌ آنان، جهت‌ فیلم¬برداری‌ از اماکن‌ و تاسیسات‌ خسارت‌دیده‌ تسهیلات‌ لازم‌ فراهم‌ نمایند. ۵- بنابه‌ اوامر مطاع‌ مبارک‌ شاهنشاه‌ آریامهر، کلیه‌ پمپ‌ بنزین‌ها و مخازن‌ نفت‌ و بنزین‌ و کارخانجات‌ باید تحت‌ مراقبت‌ شدید قرار گیرند. ۶- تیمسار استاندار با آقای‌ قاضی‌ واعظ‌ شهر تماس‌ تلفنی‌ حاصل‌ نموده‌ و مقرر گردید که‌ همراه‌ چند نفر از روحانیان‌ در مساجد مختلف‌ شهر تبریز مردم‌ را به‌ رعایت‌ نظم‌ و آرامش‌ دعوت‌ نمایند.»(انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ روایت‌ اسناد ساواک، جلد سوم، تهران، وزارت‌ اطلاعات، ۱۳۷۷، ص‌ ۲۱)
درپی‌ این‌ اقدامات، ساعت‌ ۱۶ نیز جلسه‌ای‌ با حضور مقامات‌ مسئول‌ آذربایجان‌ شرقی‌ برای‌ رسیدگی‌ و ارزیابی‌ این‌ قیام‌ تشکیل‌ شد. با مقاومت‌هایی‌ که‌ در پادگان‌ تبریز برای‌ سرکوبی‌ مردم‌ صورت‌ گرفته‌ بود، امکان‌ استفاده‌ از نیروهای‌ این‌ پادگان‌ برای‌ حکومت‌ فراهم‌ نشد. از این‌رو، از پادگان‌های‌ شهر عجب ‌شیر و مراغه‌ و مرند درخواست‌ کمک‌ کردند.
اما هیچ¬کدام از این تهدیدها و ترفندها تاثیری در هم شکستن روحیه مردم معترض نداشته به طوری که با اعتراض گسترده و مقاومت بی¬نظیر مردم تبریز به ویژه جوانان، دانش¬جویان، مردان و زنان روبرو شدند و نیروهای سرکوبگر تعداد بی¬شماری از مردم را به قتل رساندند و یا زخمی کردند. درگیری بین مردم و نیروهای سرکوبگر تا عصر ادامه یافت. تا این که سرانجام ساعت ۵ بعد از ظهر نیروهای نظامی با سرکوب شدید، کنترل شهر را به دست گرفتند.
مردم معترض و خمشگین به اولین مرکز دولتی یورش بردند، ساختمان مرکزی حزب رستاخیز بود. هنگامی که مردم مقابل آن رسیدند با وجود آن که رگبار گلوله به سوی مردم می¬بارید در مدت کوتاهی، ساختمان این حزب به تصرف مردم درآمد و تمام وسایل آن از جمله وسایل نقلیه را بقه آتش کشیده شد. مراکز دیگری چون سینماها و بانک¬ها از دیگر اهداف خشم انقلابی مردم بود که یکی پس از دیگری ویران شدند.
از حوالی شب شنبه تا فردای آن روز¬(یک¬شنبه)، صدها نفر را دستگیر کردند و هر جا که چند نفری جمع می¬شدند بلافاصله عکس¬العمل شدید نشان می¬دادند و آن¬ها را تهدی و دستگیر و متفرق می¬کردند. ظهر یک¬شنبه، استاندار تبریز، «اسکندر آزموده» در گفتگو با رادیـو و تلـویـزون  گفـت که «تعـداد کثیری از اخلالگران را که از خارج مرزها برای ایجاد آشوب آمده  بودند، دستگیر شدند .»
در اسناد و گزارشات آمده است که قیام سازمان یافته مردمی تبریز، در وسعتی به طول ۱۲ کیلومتر از دانشگاه آذرآبادگان در شرق تا ایستگاه راه¬آهن در غرب و در عرض ۴ کیلومتر از مقر حزب رستاخیر در شمال تا دو خیابان مانده به کنسولگری آمریکا در جنوب گسترده شده بود. (مجموعه اسناد لانه جاسوسی، تهران، ۱۳۷۳، ص ۵۵)
یکی از جوانان تبریز به نام قربانعلی شاکری در چهارراه دانشسرا زیر گلوله ماموران خود را به بالای مجسمه شاه رساند تا طنابی به گردن آن بیندازد و مردم آن را به زیر بکشند، اما گلوله به وی اصابت کرد و جان باخت.
در محله دوچی¬(شتربان) که یک محله کارگری و فقیرنشین تبریز است و سابقه طولانی مبارزه داشت، نبرد سختی میان مردم و پلیس در جریان بود. نیروهای سرکوبگر حکومتی، با همه ابزارهای سرکوب خود سعی در سرکوب مردم داشتند، گاز اشک¬آور و دود باروت گلوله سبب شده بود که ابر سیاهی آسمان این محله را فرا بگیرد.
در رابطه این کشتار، در آمار ساواک آمده است: «۵۸۱ نفر دستگیر، ۹ نفر کشته، ۱۱۸ نفر زخمی. ۳ دستگاه تانک، ۲ سینما، یک هتل، کاخ جوانان، حزب رستاخیز و تعدادی اتومبیل شخصی و دولتی به آتش کشیده شدند.» چند روز بعد تعداد جان¬باختگان تبریز به ۱۳ نفر رسید.
دانش¬جویان مبارز و چپ، نقش مهمی در گسترش و هدایت قیام تبریز ایفا کردند. آن¬ها سعی کردند طوری مردم را هدایت کنند که از یک¬سو از حرکت¬های بی¬هدف و احساسی جلوگیری شود و از سوی دیگر، آسیبی به مغازه¬ها و اموال شخصی مردم نرسد. برای نمونه مردم به بانک¬ها حمله می¬کردند بدون این که کسی پول¬های آن¬ها را غارت کند. یا هر جا که بانکی در طبقه زیرین خانه مسکونی قرار داشت فقط به شکستن شیشه آن اکتفا می¬کردند تا آسیبی به منازل مردم نرسد. اتومبیل¬های شخصی مردم در کنار خیابان¬ها آسیب ندیدند در حالی که وسائل نقلیه دولتی سریعا مورد حمله قرار می¬گرفت. حتا یک نمونه خبر و گزارش منتشر نشده است که مبارزین و مردم معترض به مدرسه و یا مرکز فرهنگی آسیبی برسانند.
قیام مردم تبریز و این کشتار وحشیانه مردم، شاه و کل دستگاه¬های دولتی را غافلگیر کرد. چرا که در چهل روزی که از کشتار مردم قم می¬گذشت اعتراض جدی صورت نگرفته بود دولت و در راس همه شاه فکر می¬کردند، مردم مرعوب شده¬اند و جرات اعتراض ندارند. اما قیام قهرمانانه و شکوه¬مند مردم تبریز، ورق جدیدی را در جامعه ایران گشود که این ورق تا سرنگونی حکومت پهلوی باز ماند و سرنوشت سراسر جامعه ایران را رقم زد.
واکنش حکومت شاه، بر علیه قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز، بسیار سریع بود: اولین واکنش حکومت پس از برقراری حکومت نظامی، دستگیری¬های گسترده بود. پس از پایان روز ۲۹ بهمن ظرف ۴۸ ساعت ۶۲۱ دانشجو دستگیر و روانه زندان شدند. اقدام دیگر سرکوبگران حکومتی در این شهر، برکناری و تنبیه مسئولین و مامورینی بود که به طور جدی در مقابل مردم نایستاده بودند و یا بخشا همراهی نیز کرده بودند. شاه دستور داد مامورانی که در پیش¬بینی و جلوگیری از واقعه قصور کرده¬اند تنبیه شوند. رییس شهربانی تبریز، معزول و به تهران احضار شد. استاندار هم بر کنار گردید.
روز نهم اسفند ۱۳۵۶، روزنامه رستاخیر در این¬باره چنین نوشت: «سپهبد آزموده که در زمان وقایع بهمن ماه تبریز، استاندار آذربایجان شرقی بود به تهران احضار گردید.» در پی قیام مردم تبریز، رییس شهربانی آذربایجان، تسلیم «کمیسیون بررسی واقعه» شد. دولت کوشید تا با کنترل مطبوعات و رادیو تلویزیون تا حد مقدور آن واقعه را یک مساله بی¬اهمیت جلوه دهد. مسئولان حزب رستاخیر اولین طرفداران شاه بودند که در این خصوص موضع¬گیری کردند؛ هلاکو رامبد، گفت: «عوامل آشوب تبریز معلوم نیست کی و از کدام مرز وارد ایران شده¬اند.» وی در روز بعد گفت: «کمونیست¬های شناخته شده سبب اغتشاش تبریز بوده¬اند.» محمود جعفریان، در اجتماع اعضای حزب رستاخیز تبریز، چند روز بعد از قیام اعلام کرد: «آشوبگران که تبریز را به آتش کشیدند تبریزی نبودند.»
کلماتی نظیر کمونیست¬های شناخته شده، مزدوران خارجی، مارکسیست¬ها، مارکسیست¬های اسلامی به طور مکرر و کسل¬کننده¬ای توسط سران و مقامات و مسئولین حکومت شاه در مطبوعات و رادیو تلویزیون تکرار می¬شد.
محمدرضا شاه، در ۸ اسفند ۵۶ به مناسبت روز آزادی زنان در ورزشگاه بزرگ تهران، سخن¬رانی تندی کرد و در آن حمله شدیدی به مخالفان حمله نمود. او، در قسمتی از صحبت خود گفت: «سیاست حداکثر آزادی را ادامه خواهیم داد زیرا ارکان این مملکت براساس انقلاب شاه و ملت چنان قوی است که مظاهر واپسین اتحاد نامقدس سرخ و سیاه نمی¬تواند به آن خلل وارد کند.»(روزنامه رستاخیز، ۹ اسفند ۱۳۵۶)
ابعاد حرکت مردمی تبریز در ۲۹ بهمن ۵۶ چنان وسیع بود که واحد خبر رادیو و تلویزیون آذربایجان روز بعد از حادثه خبری را بدین مضمون به خبرگزاری پارس و رادیو تلویزیون ملی ارسال کرد: «در تظاهرات روز گذشته تبریز که تا شامگاه ادامه یافت، تظاهر¬کنندگان در خیابان‌های پهلوی، فردوسی، شهناز، چهارراه باغ گلستان، ملل متحد، امین، کورش، شاه بختی، شاهپور، دارایی، شمس تبریزی و نقاط دیگر این شهر به راه افتادند. طبق گزارش‌های رسیده در اثر این حوادث ۷۳ بانک، ۸ سینما، صدها مغازه، ده¬ها اتومبیل و اماکن دولتی از جمله ساختمان حزب رستاخیز به آتش کشید شد. در اثر این آتش‌سوزی‌ها که ساعت‌ها ادامه داشت هزاران برگ از اسناد بانکی و مقادیر قابل توجهی اسکناس نیز سوخته است. هم¬چنین در تظاهرات روز گذشته، ۱۸ نفر جان خود را از دست داده و ۶۰ نفر از مجروحان این واقعه در بیمارستان‌های تبریز بستری شده‌اند. طبق اطلاعات به دست آمده تاکنون ۶۵۰ نفر در این رابطه دستگیر و بازداشت شده‌اند.»
در پی ارسال این خبر، رادیو و تلویزیون ملی ایران، سراسیمه شد و خبر تحریف شده‌ای را به نقل از خبرگزاری پارس در اخبار روز ۳۰ بهمن ۵۶ پخش کرد. متن خبر که در ساعت دو بعد از ظهر ۳۰ بهمن ۵۶، از رادیو ایران پخش شد در واقع اعلامیه دولت تلقی ‌شد چنینی بود: «به گزارش خبرگزاری پارس، روز گذشته طی اغتشاشاتی که به وسیله چند گروه در تبریز روی داد، چندین محل به آتش کشیده شد و شیشه‌های تعدادی از مغازه‌ها در هم شکست… چند گروه در خیابان‌های شهر به راه افتادند و در حالی ‌که شعارهای کمونیستی و ضدملی می‌دادند به مغازه‌ها و بانک‌ها حمله بردند. این افراد در طول راه تعدادی از وسایط نقلیه را نیز به آتش کشیدند اما سرانجام با دخالت ماموران متفرق شدند.»
متعاقب این خبر رادیو و تلویزیون ملی در گزارش خود از مجلس شورای ملی گفت: «در جلسه علنی امروز مجلس شورای ملی و به دنبال نطق‌های پیش از دستور نمایندگان پیرامون وقایع تبریز، « هولاکو رامبد» وزیر مشاور در امور پارلمانی طی سخنانی اظهار داشت: در شهر تبریز عده‌ای اوباش و به صراحت بگویم مزدوران خارجی که معلوم نیست از کدام راه و کدام مرز وارد ایران شده اند، عملی شبیه آن¬چه لشگر مغول کرده انجام دادند و با تمام زشتی فجایعی در شهر تبریز به وجود آورند و به مراکز فرهنگی، خیریه و عمومی و آنچه که منحصراً برای خدمت به مردم بود صدمه زدند. البته آن¬چه برای همه روشن است پیشرفت ایران متوقف شدنی و برگشتنی نیست و دولت در نهایت قدرت و کمال مراقبت در حفظ امنیت، وظایف قانونی خود را انجام خواهد داد.»
حدود یک هفته پس از واقعه ۲۹ بهمن، در پنجم اسفند ۵۶ «محمود جعفریان» قائم مقام حزب رستاخیر برای شرکت در جلسه شورای این حزب به تبریز سفر کرد. سپهبد آزموده استاندار وقت آذربایجان شرقی در آن روز با حقارت و ذلالت تمام با چشمانی گریان خطاب به جعفریان گفت: «… اما چه کنم که تبریز گریان است، گریه کردند، من هم گریه کردم، آن روز گفتم و حالا هم تکرار می¬کنم روز بیست و نهم، به خدا قسم، به خدا سوگند، کاش همان جا از بین رفته بودم … آذربایجانی کجایی؟ این‌ها که شما دیدید آذربایجانی نبودند، این‌ها تبریزی نبودند…»
سناریو بعدی حکومتیان، برپایی میتینگ فرمایشی حزب رستاخیر در تبریز و دعوت از جمیشید آموزگار نخست وزیر و دبیرکل وقت این حزب بود. این میتینگ در میدان عالی‌قاپو¬(استانداری) و با بسیج اجباری کارمندان دولت، دانش¬جویان، دانش‌آموزان، اهالی روستاهای تابعه و شهرستان‌های اطراف و نیروهای نظامی و انتظامی و لباس شخصی برگزار شد و در آن جمشید آموزگار نخست‌وزیر وقت سخن¬رانی کرد.
او خطاب به حضار گفت: «باید پرسش کنیم آن¬ها که ادعا می‌کنند به طرفداری از مردم تظاهرات کرده‌اند و با این کار خود جوانان بی‌گناه ما را تحریک به تخریب و آشوبگری نموده‌اند، آیا این نامش طرفداری از توده¬های مردم است؟ آیا مفهوم آزادی این است که معدودی ورشکسته سیاسی بخواهند با این اعمال شرورانه سبب سلب آزادی از اکثریت مردم شوند؟ جای تاسف است که این¬گونه اقدامات در هنگامی صورت می¬گیرد که «انقلاب شاه و ملت» ایران را به سوی «دروازه‌های تمدن بزرگ» سوق می‌دهد. حوادثی که در آغاز سخنانم به آن اشارت رفت نباید موجب تشویش و نگرانی بشود، اگرچه در چند هفته اخیر هزاران نامه و تلگرام و پیام از ده‌ها هزار ایرانی وطن‌پرست به دست رسیده که همه خواستار مقابله و رویارویی با معدودی خراب‌کار و آشوب‌گر و مجازات تمام مسببین بودند. آن¬چه را که اطمینان می‌دهم این است که البته دولت به وظایف قانونی خود عمل خواهد کرد. ولی معدودی آشوب‌گر که جز پوچ‌گرایی و هرج‌ و‌ مرج‌طلبی اندیشه دیگری در سرندارند می‌توانند برای مدتی هر چند کوتاه آسایش و رفاه توده‌ها را برهم بزنند و در این¬جاست که ضروت همبستگی، پیوند و هم¬دلی بار دیگر به ثبوت می‌رسد که همگی در صفوف متشکل به راهنمایی و ارشاد فرمانده عالی‌قدر خود به پیش برویم و به دنیا نشان دهیم که هیچ نیرویی را یارای مقاوت با خواسته ملت ایران برای رسیدن به دروازه‌های تمدن بزرگ نیست و دولت اطمینان می‌دهد که با هر‌گونه هرج ‌و‌ مرج‌طلبی و آشوب‌گری چه از سوی چپی‌ها و چه از سوی راستی‌ها مبارزه خواهد کرد.»
جشمید آموزگار، در جهت تحریف هر چه بیش¬تر افکار عمومی مردم از واقعیت¬های دلایل قیام مردم تبریز، طی مصاحبه‌ای مطبوعاتی در تبریز، گفت: «۳۰۰ هزار آذربایجانی در تبریز طی قطع‌نامه‌ای پیوند خود با شاه را تجدید کردند!»
بدین¬گونه عوامل و عناصر و دم و دستگاه حکومتی، انرژی زیادی به خرج دادند تا قیام مردم تبریز را به تحریکات «خارجی» و غیره نسبت دهند اما کسی چنین تحریفاتی را هرگز نپذیرفتند.
تبلیغات واهی و دروغینی که همین امروز نیز علی خامنه¬ای و احمدی¬نژاد، امام جمعه¬ها و دیگر سران و مقامات سیاسی و نظامی ریز و درشت حکومت اسلامی، علیه جنبش خودجوش مردم آزاده ایران، راه انداخته¬اند.
اما این تظاهرات نمایشی که با بسیج کارمندان دولتی، نیروهای سرکوبگر، آوردن مردم از روستاهای اطراف به این نمایش دولتی و هم¬چنین سوء¬استفاده از احساسات مذهبی مردم برگزار شده بود نه تنها شور و هیجانی نداشت، بلکه حتا بین جمعیتی که ساواکی¬ها و مامورین و رستاخیزی¬ها بسیج کرده بودند نیز زد و خوردهایی روی داد و در مجموع به قول پارسونز سفیر انگلیس در ایران: «تلاش دولت موفقیت¬آمیز نبود.»(سرآنتونی، پارسنز، غرور و سقوط، ترجمه منوچهر راستین، تهران، مولف، ۱۳۶۳، ص ۱۰۴)
خبرگزاری¬ها، از جمله بی¬بی¬سی، مونت کارلو،، فرانسه، عراق، پیک ایران، رادیو باکو و غیره اخبار ۲۹ بهمن ۵۶ را پخش کردند.
سرکوب و کشتار وحشیانه مردم معترض تبریز، مردم سراسر ایران را چنان تکان داد که جامعه ایران در آستانه انفجار قرار گرفت. انفجاری که سرانجام دودمان پهلوی را بر باد داد. از آن تاریخ، حکومت پهلوی و در راس همه شاه به یک چهره منفور تر از همیشه مبدل شد. بنابراین، قیام گسترده مردم تبریز و قتل¬عام آن، بازتاب وسیعی در سراسر ایران و نهادها و سازمان¬های سیاسی و اجتماعی داشت. این واقعه در خارج کشور نیز توسط کنفدراسیون دانش¬جویان ایرانی، به گوش افکار عمومی مردم جهان رسید.
نشریه «۱۶ آذر» نشریه کنفدراسیون محصلان و دانش¬جویان ایرانی خارج از کشور نوشت: «قیام تبریز نه فقط برگی زرین به تاریخ مبارزات ضدارتجاعی و قهرمانانه اهالی ستم¬کش این شهر می¬افزاید، بلکه لحظه¬ای درخشان در تاریخ پیکار خلق¬های میهن است.»
تعدادی از دانش¬جویان مبارز ایرانی مشغول به تحصیل در برلن شرقی¬(پایتخت جمهوری دمکراتیک سابق آلمان) سفارت ایران را در برلن به اشغال خود درآوردند و به افشای جنایات شاه و پخش خبر مبارزه مردم تبریز پرداختند، خبر این جریان به سراسر جهان مخابره شد.
دانش¬جویان مقیم اتریش نیز مقارن سفر وزیر امور خارجه ایران که به دعوت صدراعظم و رییس جمهور اتریش به آن کشور رفته بود، در خارج دانشگاه وین، دست به تظاهراتی زدند و شعار خود را «حمام خون در ایران» قرار دادند. آن¬ها می¬گفتند تعداد بسیار زیادی از مردم به خصوص از شهر تبریز ضمن تظاهرات در زدوخوردهایی که با پلیس صورت گرفت، کشته شده¬اند.»
مراسم چهلم جان باختگان تبریز، در شهرهای متعددی برگزار شد. قیام با برگزاری مراسم چهلمین جان¬باختگان تبریز، دست کم در ۵۵ شهر بزرگ و کوچک که در میان آن¬ها، یزد مشهورتر است، تداوم پیدا کرد. باین ترتیب، تظاهرات چهلم قیام مردم تبریز، تقریبا سراسری کشور را در برگرفت. مردم شیراز، اصفهان، جهرم، اهواز و یزد کشته¬هایی دادند که این مساله باعث شد تظاهرات و تجمعات اعتراض بیش¬تری در سراسر کشور سازمان¬دهی شود.
در روزهای نهم و دهم فروردین مردم یزد، به اعتراضات گسترده¬ای دست زدند که توسط نیروهای سرکوبگر به خشونت کشیده شد. بنا به گزارش پلیس از تظاهرات یزد، پس از آن که نیروهای امنیتی نتوانستند با استفاده از گاز اشک¬آور تظاهرکنندگان را متفرق سازند به روی آن¬ها آتش گشودند. تظاهرات شهر یزد، گسترش بیش¬تری نسبت به سایر شهرهای دیگر داشته است. بدین ترتیب، مراسم چهلم جان¬باختگان تبریز، یکی از مراسم¬های اعتراض¬آمیز گسترده¬تری بود؛ اعتراضاتی که پنجه آهنین حکومت پهلوی را در هم شکست. 
پس از قیام تبریز و یزد، علاوه بر تشدید اقدامات پلیسی، تلاش¬هایی نیز از طریق حزب رستاخیز صورت گرفت. یک «کمیته راهنمایی و اطلاعات» که هدف آن تشریح توطئه¬هایی بود که از «خارج هدایت» می¬شود تا مملکت را نابود سازد و هم¬چنین کمیته دیگری به نام «کمیته اقدام سراسری» در پایتخت و مراکز استان¬ها به وجود آوردند تا با «اغتشاشات» مبارزه نماید.
تخستین نتایج این قیام، رویارویی تمام عیار مردم با نیروهای سرکوبگر سلطنت پهلوی با شعار «مرگ بر شاه» بود که پس از قیام تبریز، این شعار در تمام ایران سر داده شد. دوم این که این قیام، افکار عمومی مردم سراسر ایران و جهان را به گونه¬ای تحت شعاع قرار داد که یک افق و چشم¬انداز یک انقلاب را در مقابل مردم آزاده ایران گشود.
بنابراین قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز، نقطه عطفی در جریان مبارزات مردم تبریز علیه حکومت شاه  شد که می¬‌توان آن را به اذعان بسیاری از دست‌اندرکاران و فعالان انقلاب ۱۳۵۷، موتور محرک پیروزی انقلاب نامید . 
با فرارسیدن سالروز قیام تبریز، مردم سراسر ایران بار دیگر عزم و اراده کرده¬اند تا حکومت اسلامی را نیز رهسپار همان گورستان تاریخ کنند که سی و یک پیش حکومت شاه را فرستادند. اما تفاوتی که قیام آن دوره مردم تبریز با این دوره دارد در این نکته مهم و قابل تعمق است که هنوز مردم تبریز قیام خود علیه جکومت جهل و جنایت اسلامی را آغاز نکرده¬اند دلایل این امر را باید به طور جداگانه و مستقل مورد بحث و بررسی و نتیجه¬گیری قرار داد. اما این انتظار اجتماعی و سیاسی از مردم مبارز تبریز، این است که این بار نیز مردم تبریز چون دوران انقلاب مشروطیت و انقلاب ۵۷، پیشتاز انقلاب اجتماعی مردم سراسر ایران علیه حکومت اسلامی نیز باشند.
بدین ترتیب، قیام شورانگیز و رشک¬برانگیز ۲۹ بهمن مردم تبریز، سرآغاز راه سرنوشت¬ساز تاریخی بود و پیامی سراسر نویدبخش و تحسین¬برانگیز برای مردم سراسر ایران داشت که سرانجام با سرنگونی حکومت پهلوی، به حاکمیت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در این کشور خاتمه داد.

یاد و خاطره جان¬باختگان قیام ۲۹ بهمن تبریز و همه جان¬باختگان راه آزادی در حکومت پهلوی و اسلامی گرامی‌باد!

یکم اسفند ۱۳۸۸ – بیستم فوریه ۲۰۱۰

منبع: سایت دیدگاه