پرونده هسته ای رژیم وبازی همیشگی و هشدار به اپوزیسیون مستقل

یک خط موازی با داستان عراق و «سلاحهای کشتارجمعی »آن وبعد حمله بوش به عراق واشغال این کشور وبعد بالا رفتیم راست بود ، پایین آمدیم دروغ بود ، قصه ما زکل دروغ بود باعث رسوایی دولت جنگ طلب بوش گردید که مشخص گردید  که  این داستانسرایی هایی که  در مدیای غربی  در مورد «سلاحهای کشتار جمعی دیکتاتور صدام »برپا شده بود یک کنسرت هماهنگ برای پیش برد آنچه که «دکترین خاورمیانه بزرگ » است میبود و قضیه مشکوک یازده سپتامبر که هنوز بسیاری از نکاتش روشن نیست ، بهانه ای برای اشغال افغانستان و عراق و هدف بعدی ایران گردید. در آنزمان هم انواع و اقسام مدارک از سوی  سرویس های مخفی اروپایی وآمریکایی منتشر میشد  و نقطه اوج آن دروغهای مولتی مدیای وزی امورخارجه سابق آمریکا پاول بود که آنرا بعدها یک لکه ننگ بر زندگی کاری خود خواند .

در آن زمانهای پیش از اشغال عراق نیز تبلیغات جنگی و فشار دیپلماتیک ، متهم کردن رژیم عراق و بازی بین بازرسان سازمان ملل و متهم کردن رژیم عراق و عدم رضایت این بازرسان ، بازی همیشگی بود وبا تنش های مختلف وتناقضات وتضادهای منافع قدرتهای بزرگ به این سو آن سو کشانده میشد تا اینکه دولت جنگ طلب بوش تصمیم به اشغال عراق گرفت و حتی قوانین بین المللی راهم نادیده گرفت وعلی رغم مخالفت شورای امنیت سازمان ملل عراق را برخلاف تمامی قوانین بین المللی اشغال کرد.

دولت بوش در سیاستهای خود در عراق اوافغانستان دچار بحران عظیم گردید ونقشه ها و طرحهایش برای رژیمهای سوریه وایران به آن صورت که نیروهای نئوکان در انتظار آن بودند به واقعیت نپیوست  و در یک سیاست فشار وضعیف کردن رژیم ایران به سبک ضعیف کردن صدام حسین برای زدن ضربه نهایی به پیش میرفت ودراین راه نیز از چلبی های ایرانی مانند مجاهدین وبخشی از اپوزیسیون بخوبی استفاده میکرد.

با برسرقدرت آمدن دولت اوباما بسیاری از خوش بین ها در انتظار «چنچ»اوبودند ولی مشخص بو د که سیاست او بطور کلی با سیاست دولت بوش بطور استراتژیک تغییر نخواهد کرد و در سیاست خارجی بعد از یکسال نشان میدهد که جنگ را در افغانستان گسترش میدهد ، مساله حقوق فلسطینی ها و مساله دوکشور فلسطینی و اسرائیل بیشتر به یک رویا تبدیل شده و دولت اوباما تمامی کوشش های خود را متوقف کرده است بطوری که صدای مهره آنها رئیس خود گردان فلسطین عباس نیز درآمد و تهدید به استعفا کرده  واینکه دیگر کاندید نمیشود. درجبهه داخلی نیز اوباما به حمایت بانکها برخواست و سیاست های رفرم در سیستم سلامتی آمریکا را در واقع شکست خورد . این شکستها  را او با  تشدید جنگ در افغانستان و همچنین حل مساله ایران سوق داده است که بتواند برای دولت شکست خورده خود  میدان  جبران بیابد و در واقع در همه پرسی ها  محبوبیت از دست رفته خود را دوباره بدست آورد وبعلاوه الیگارشی های مالی  و تسلیحاتی که عمدتا دردست صهیونیستها ولابی های آنها میباشند خواستار بحران بیشتر وفضای جنگی میلتاریسم در منطقه میباشند تا به یمن آن به فروش تسلیحات میلیاردی به کشورهای منطقه خلیج فارس و همچنین گسترش نفوذ خود در منطقه خاورمیانه و کشورهای خلیج فارس با لولو کردن ایران دست بزنند و مساله اصلی منطقه یعنی اسرائیل  ومساله حقوق فلسطینی ها را به مساله  دست چندم تبدیل نمایند.

در همین راستا میباشد که باید کوششهای تبلیغاتی رسانه های غربی که امروز نیز همراه با گزارش جدید آژانس اتمی شده است را بررسی کرد که کلینتون وزیر امورخارجه تمامی کوشش خود را برای دکترین خاورمیانه بزرگ وتغییر رژیم در ایران دنبال میکند. دولت اوباما با فشار اقتصادی بیشتر ، حمایت از ناراضیان دورن رژیم سعی دارد که در ابتدا سیاستهای خود را به پیش ببرد و گزارش جدید آژانس بین المللی اتمی چیزی نیست مگر همان قضیه مشکوک لپ تاپ که البرداعی آنرا نا مطئن میدانست و اطلاعات آنرا بی ارزش ارزیابی میکرد ولی امروز با تغییر رئیس آژانس درواقع هماهنگی بیشتری با سیاستهای آمریکا وغرب برخلاف زمان البرداعی وجود دارد و برهمین اساس لپ تاپ مشکوک است که درگزارش سخن «از فعالیتهای ممکن کلاهک هسته ای » رفته است و بر اساس یک مساله واقعی مستند نیست وبهمین جهت «ممکن»چیزی که البرداعی از انتشار چنین اطلاعات بی پایه ای خود داری میکرد وبهمین دلیل امریکاییان سعی در تغییر اوداشند . بهرروی خط واستراتژی امریکا اکنون در دوجهت است یکی بافشارهای دیپلماتیک ، تحریم حد اکثر ، حمایت  از مخالفین رژیم  به تغییر ودر عین حال ضعیف کردن رژیم برای ضربه نهایی که موازی آن آماده سازی افکار عمومی و همچنین  وضعیت سیاسی در منطقه و در سطح جهان است به پیش میرودکه حمله نظامی را نیز به پیش ببرد ودر آمریکا این استراتژی اکنون میدان بیشتری دارد وبصورت موازی به پیش برده میشود ودر اپوزیسیون ایرانی نیز بخشا برای تحریم همه جانبه و قاطع دست زده میشود و آنرا فرصت میدانند ولی این بازی است که در دست اپوزیسیون ایرانی نیست و آنها هادی این سناریو نیستندبلکه به عنوان مهره این بازی مورد استفاده قرار میگیرند و در صورت تغییر رژیم و یا تحول در آن در اثر سناریوهای قدرتهای بزرگ چه سیاسی، تحریم وچه نظامی این اپوزیسیون ایرانی مستقل نخواهد بود که پیروز میشود وحرفی برای گفتن  خواهد داشت ، بلکه این نیروهای قدرتهای بزرگ ومهره های آنها ولایی های رنگارنگ آنها  که در اپوزیسیون ایرانی خود را جا زده اند میباشند که میدان داری میکنند و این یک فرصت برای مردم برای رسیدن به آ زادی نخواهد بود بلکه یک  جهنم دیگری خواهد بود که آزادی واستقلال مردم را فدای قدرت طلبی خواهد کرد. نیروهای مستقل  ومردمی اپوزیسیون باید صف خودر ا از اپوزیسیونی که خواستار تحریم  همه جانبه که روی دیگر جنگ طلبی و یک نوع جنگ مخفی  میباشد که در عین حال پیش درآمد جنگ نظامی میتواند باشد ، جدا کنند وگرنه باید بدانند که در ربودن آزادی و استقلال مردم ایران بدست جلادان دیگری و استعمارگران در  آِینده خدمت کرده اند. وبهمین دلیل است که مساله «همبستگی ملی » و«اتحاد» یک دروغ بزرگ است که نیروهای غیر مستقل ووابسته به جریانهای قدرتهای بزرگ و یا  مشوق آنها  میخواهند  بر اساس آن خط  وخطوط استعمارگران را به پیش ببرند وتنها اپوزیسیون مستقل را نردبانی برای راه حلهای امپریالیستی نمایند. امروز بازی هسته ای رژیم نیز در همین چهارچوب است وبهانه ای است که سیاستهای جهانی آمریکا و کشورهای غربی در رقابت های امپریالیستی برای تقسیم جهان وتسلط برآن در کار است .

ن. هدایت

www.naderhedaiat.tk