نیاز حیاتی به جنبش سراسری برای افزایش دستمزد

کاظم نیکخواه : موضوع دستمزد کارگران موضوعی قدیمی و شناخته شده است، اما همه میدانیم که بحث بر سر یک پدیده داغ و زنده و بشدت تکان دهنده است: فلاکت و فقر جانکاه، تاراج کارگران، نابودی زندگی میلیونها خانواده کارگری! به مقاطع تعیین سالانه حداقل دستمزد توسط حکومت نزدیک میشویم.

 هرسال جمهوری اسلامی بدنبال تورمی چند ده در صدی، ذره ای حداقل دستمزد زیر خطر فقر را افزایش میدهد، بعد زمزمه های اعتراض از جانب کارگران در محیط های کار بلند میشود، شوراهای اسلامی و خانه کارگریها اوضاع را سونداژی میکنند و فریبکاریشان شروع میشود و با پز شناخته شده و مسخره همسویی با کارگران و "کارگرپناهی" نمایش راه می اندازند که "این دستمزد کافی نیست" و باید دستمزدها افزایش یابد، و بعد کمی بالاتر از میزان مطرح شده از جانب دولت اسلامی را طرح میکنند و بالاخره دستمزدی تصویب میشود که تا خط فقر بسیار و بسیار فاصله دارد. آنچه میماند ادامه فقر و فلاکت کارگران و نابود شدن زندگی کارگران زیر این فلاکت و گرسنگی و محرومیت غیر قابل تحمل است. این سناریوی آشنا و کهنه ای است. آیا امسال هم میخواهیم همین سناریو را شاهد باشیم؟ 
بی تردید هر فعال کارگری بارها از خود پرسیده است که چه میشود کرد که بتوان کارگران را از این فقر و گرسنگی و محرومیتی که در این جامعه به آنها تحمیل شده نجات داد. چگونه میشود زندگی کارگران را از زیر خط فقر بیرون کشید؟ تردیدی در این نیست. زیرا فعال کارگری هم خود در همین شرایط و با همین فلاکت دارد دست و پنجه نرم میکند و بقول معروف تافته جدا بافته ای نیست. زندگیش مثل همه کارگران است. دستمزد مساله ای نیست که کارگری بتواند آنرا به فراموشی بسپارد.

آنچه من اینجا میخواهم بر آن تاکیدی مجدد بگذارم اهمیت برپا کردن مبارزه ای سراسری برای افزایش دستمزد است. تاکید میکنم برای افزایش دستمزد نه چیز دیگری. نه دستمزدهای معوقه، نه مخلفات مربوط به دستمزد مثل حق اولاد و مسکن و پاداش و امثال اینها که بخودی خود بسیار مهمند. بلکه افزایش دستمزدها. شخصا نمیدانم چقدر همه یا بخش مهمی از فعالین و رهبران کارگری، هم و غمشان را برپا کردن و به جریان انداختن چنین مبارزه ای قرار داده اند. یعنی مبارزه ای که تلاش اصلی در آن این باشد که بخشهای مختلف کارگران از هر کارخانه و مرکز تولیدی ای در آن شرکت کنند، و بر افزایش دستمزدها پافشاری کنند. میدانیم که در یکی دو سال اخیر حرکت و تلاشی با خواست حداقل ۴۵٠ هزار تومان دستمزد در برخی از مراکز کارگری به جریان افتاد. بنظرم این تلاش مهمی بود. راه روشنی را روبروی کارگران میگذاشت. بخشهایی از کارگران ایران خودرو، نساجی کاشان، فیلور، کشتی سازی ایران صدرا و غیره به آن پاسخ دادند و بر این خواست تاکید کردند. اما شاهد این نبودیم که رهبران کارگری با هر گرایشی آنرا در دست بگیرند و تلاش کنند همه کارگران را در پشت آن بسیج کنند و به میدان آورند. به همین دلیل این تلاش با وجود تاثیرات غیر قابل انکاری که بر فضای مبارزه برای دستمزدها داشت، نتوانست و هنوز نتوانسته است به نتایجی که میبایست برسد. دلایل مختلفی را میتوان برای این مساله ذکر کرد. برای نمونه اینکه بخشهای زیادی از کارگران حتی دستمزد زیر خط فقرشان هم یک سال و دوسال پرداخت نمیشود، و در نتیجه کارگران عموما آنچنان زیر فشارند که قادر به یک حرکت تعرضی با خواست چند صد در صد افزایش دستمزد نیستند، میتواند بعنوان یک دلیل برای به جریان نیفتادن چنین حرکتی مورد اشاره قرار گیرد. تکه تکه کردن کارگران بصورت کارگران قراردادی که طرف حساب با پیمانکارهای مختلفی هستند، دلیل دیگری میتواند باشد. حساسیت جمهوری اسلامی به حرکت سراسری کارگران، و نگرانی از خشونت رژیم نسبت به کارگران در مقابل چنین حرکتی نیز یک فاکتور بازدارنده دیگر است. همه اینها و صدها دلیل دیگر را میتوان در این که هنوز جنبشی سراسری با خواست افزایش دستمزدها به جریان نیفتاده ذکر کرد.
اما با وجود اینها آیا میتوان هیچ خواست دیگری را مورد اشاره قرار داد که بیش از مساله افزایش دستمزد مشغله توده های میلیونی کارگران در همه بخشهای تولیدی باشد؟ آیا شواهد نشان نمیدهد که تا آنجا که توده های کارگران مربوط میشود، بحث و جنب و جوش و تلاش برای یافتن راه حل برای افزایش دستمزد بیش از هر موضوع دیگری در میان کارگران جریان دارد؟ واقعیت اینست که مساله دستمزد مساله عموم کارگران در ایران است. آنچنان این مساله عمومی است که ارگانهای خانه کارگری و شوراهای اسلامی حکومت هم آنرا تحت عناوین "بمبی که در حال انفجار" است، و "طوفانی که کشتی اسلام را تهدید میکند" و امثال اینها از آن یاد میکنند و به رژیمشان هشدار میدهند. هیچکس نمیتواند انکار کند که با فشار فقر و فلاکتی که بر گرده کارگران است، همه کارگران از پایین بودن دستمزد بشدت خشمگین و عصبانیند. مساله دستمزد مساله توده های میلیونی کارگران است. افزایش دستمزد بیش از هر خواست دیگری، خواست قلبی کارگران است. بحث من اینست که موانع هرچه باشد، این جنب و جوش و خواست سوزان توده های میلیونی کارگران، در میان طیفی که رهبر و فعال کارگری شناخته میشوند نمایندگی نمیشود. این شاید تنها عرصه ای باشد که بنظر من رهبران از توده ها عقبند. در میان طیفهای مختلف فعالین و رهبران کارگری بحث تشکل بدرست یک بحث داغ است. اتحادها و ائتلافها و تلاشهای بسیاری از جانب فعالین کارگری با گرایشات سیاسی مختلف صورت میگیرد که راهی برای ایجاد تشکل گسترده کارگری پیدا کنند. یک ذره در حقانیت این تلاش نمیخواهم تردیدی را بگذارم. اما دستمزد و افزایش دستمزد صدها بار بیش از مساله تشکل در میان توده کارگران مطرح است و ما با نمونه های زیادی از جنب و جوش و تلاش برای متحد کردن این جنبش در میا