دفاع از سندیکای واحد یا مماشات با "شوراهای اسلامی کار" در پاسخ به یدالله خسروشاهی

ناصر اصغری : امروزه همچنانکه مبارزه برای انحلال "شوراهای اسلامی کار" وارد فاز حادتری شده است، موضع مماشات و همسویی با این ارگانهای جاسوسی ضد کارگری تحت عناوین و بهانه های مختلف هم دوباره میخواهد سر بلند کند. یکی از کسانی که تریبون را آزاد دیده و مجددا فیلش یاد هندوستان کرده یدالله خسروشاهی است.

وی اخیرا در یادداشت هفته سایت "دیدگاه"، سایت هوداران سازمان مجاهدین خلق ایران، در نوشته‌ای تحت عنوان "نگاهی به جنبش کارگری ایران در دوره اخیر" که به همه چیز می‌پردازد و به هیچ چیز هم منسجم و مربوط نمی‌پردازد، به نشست اخیر هیئتی از سندیکای واحد در اجلاسی با میزبانی جمهوری اسلامی و خانه کارگریهای رژیم با بخش خاورمیانه ای سازمان جهانی کار اشاره میکند، و با حمایت از این نشست که مورد نقد ما بود، سیگنالش را در حمایت از نشست و برخاست با شوراهای اسلامی و خانه کارگر ابراز میکند. او بدون اینکه نام ببرد به دو نوشته نشریه "کارگر کمونیست"، شماره‌های ۴۶ ("سخنی کوتاه با رهبران سندیکای شرکت واحد" از کاظم نیکخواه) و ۴٨ (همایش مشترک "آی‌ال‌او" با خانه کارگر و شوراهای اسلامی توطئه‌ای علیه کارگران" از شهلا دانشفر) هم حمله می‌کند. این دو نوشته همانگونه که اشاره شد به توطئه‌های سازمان جهانی کار و "شوراهای اسلامی کار" و شرکت تعدادی از فعالین "سندیکای کارگران شرکت واحد" در نشست مشترک این دو جریان اشاره کرده و سئوالاتی را در برابر این فعالین قرار داده است. خواندن این دو نوشته را به همه توصیه می‌کنم. بحث آن نوشته‌ها این است که نشست و برخاست با شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر حتی اگر تحت نام اجلاس آی‌ال‌او باشد، جنبش کارگری و تشکل‌های کارگری را تضعیف می‌کند و این نه تنها حفاظی برای سندیکای واحد از حملات جمهوری اسلامی نمی‌باشد بلکه نهایتا با تضعیف این سندیکا زمینه را برای حملات بعدی به آن فراهم می‌کند. بحث اینست که اگر سندیکای واحد متوجه نباشد که نقطه قوتش نه مماشات با رژیم، بلکه اعتصاب رادیکال کارگران، خواست انحلال شوراهای اسلامی و امثال این‌هاست، عملا حمایت وسیعی را که پشت سر خود دارد پراکنده می‌کند. همین رادیکالیسم و خواست انحلال "شوراهای اسلامی کار" بود که بخش وسیعی از کارگران، جریانات و گرایش رادیکال در ایران و سطح جهان را به دفاع از سندیکا و مبارزات کارگران شرکت واحد کشاند. بحث اصلی ما این بود. یدالله خسروشاهی بدون اینکه به این بحث اصلی اشاره کند میگوید  "..همچنین افراد دیگری که هیچ ربطی به جنبش کارگری ندارند، شرکت فعالین سندیکای واحد در سمینار سازمان جهانی کار را نادرست قلمداد کردند." کسی که مسائل جنبش کارگری را دنبال کرده باشد، می‌داند که جریانی که به سندیکای شرکت واحد در مورد شرکت در اجلاسی با میزبانی جمهوری اسلامی و خانه کارگر نقد کرده و هشدار داده نشریه "کارگر کمونیست" بوده است، و روشن است که منظور یدالله خسروشاهی از "افرادی که هیچ ربطی به جنبش کارگری ندارند" اشاره به حزب کمونیست کارگری است و بحث هم آنگونه که ایشان میخواهد قلمداد کند "شرکت در اجلاس آی ال او" نبود بلکه نشست و برخاست با خانه کارگریها و نمایندگان جمهوری اسلامی بود. ایشان نمی‌خواهد دقیقا آدرس بدهد و نام ببرد زیرا بیش از هر چیز نگران اینست که خواننده به نوشته ها مراجعه کند و به کنه راست بودن بحث ایشان پی ببرد و متوجه شود که ایشان دارند از همان مماشات با شوراهای اسلامی، که زمانی علنی‌تر از این مطرح می‌کرد، بطور شرمگینانه‌ای دفاع می‌کنند. وگرنه نگرانی ایشان از این نیست که اسم حزب کمونیست کارگری به زبان آورده شود. ایشان قبلا هر جا که لازم بوده بد و بیراه بگوید، چنین ملاحظه‌ای را با دست و دل بازی کنار گذاشته است. قضاوت در مورد "بی‌ربطی" و باربطی با جنبش کارگری هم خوشبختانه داوران با صلاحیت‌تری از یدالله خسروشاهی دارد و بهرحال اینجا قابل بحث کردن نیست. وی در ادامه می‌نویسد: "آنچه این جماعت از آن بی‌خبرند این است که فعالین شرکت واحد در حال تثبیت سندیکای خود هستند." کوچکترین صداقتی در برخورد ایشان دیده نمی‌شود. وی بخشی از حقیقت را می‌گوید و آن اینکه بخشی از فعالین "سندیکای کارگران شرکت واحد" در سمینار سازمان جهانی کار شرکت کردند. اما نمی‌گوید که یک پای اصلی این سمینار"خانه کارگریها" و "شوراهای اسلامی" بودند. با سابقه‌ای که از یدالله خسروشاهی داریم می‌دانیم که ایشان اتفاقا از همین مماشات با شوراهای اسلامی و خانه کارگر است که دور گرفته است و می‌خواهد همبستگی خود با گرایش سازشکار، سندیکالیست و مماشات‌جو در سندیکای واحد را رسما اعلام کند. به این بحث باید پرداخت نه بخاطر اینکه یدالله خسروشاهی در جنبش کارگری وزنه‌ای است، (که نیست) بلکه به این دلیل که خط دفاع از مماشات با ارگان‌های جمهوری اسلامی در جنبش کارگری، نباید بتواند دوباره سر بلند کند و کارگران را به بیراهه بکشاند.  ایشان با آویزان شدن به "سندیکای کارگران شرکت واحد" مغلطه‌کاری می‌کند و سعی دارد تزهای راست خود را با مراجعه به این سندیکا و تز "تثبیت" دوباره قابل هضم کند. 
بهررو واقعیت اینست که در میان کارگران شرکت و در سندیکایشان دو گرایش در تمام این دوره عمل کرده‌اند؛ یکی گرایش راست و سندیکالیست، و دیگری گرایش رادیکال. این دو گرایش با هم از مدتها قبل از اعتصاب واحد تا هم اکنون کشاکش داشته‌اند. و این حرکت آخر، یعنی شرکت در سمیناری که جمهوری اسلامی و خانه کارگریها در آن دست بالا را دارند و به فراخوان و دعوت آنها برگزار شده است، اقدامی از جانب خطی است که از ابتدا با اعتصاب مخالف بود و در وهله اول چراغ روشن کردن را بجای اعتصاب قرار داد، بعد علنا اعتصاب را
یک روزه تمام کرد در حالیکه گرایش رادیکال بر ادامه اعتصاب و دخالتگری مجمع عمومی کارگران واحد و اینها تاکید می‌کرد و این گرایش است که بقای تشکل کارگران واحد و پیشروی آنها را تا اینجا نمایندگی کرده است. و یدالله خسروشاهی دارد پیوستن و وفاداری خود به گرایش دیگر یعنی گرایش راست را ابراز و اعلام میکند. "ارزیابی" این گرایش این است که با مماشات با جمهوری اسلامی و با آوانس دادن به پادوهای خانه کارگر رژیم، می‌توانند سندیکایشان را تثبیت کنند. متوجه نیست که تحمل سندیکای واحد تا همین حدش هم محصول رادیکالیسم کارگران واحد و حمایتهای پشت آن بوده نه مماشات با چاقوکشان خانه کارگری و شوراهای اسلامی. حتی اگر چنین سندیکائی با چنین مماشاتهای بخواهد بقول خسروشاهی "تثبیت" هم بشود، دیگر ظرف مبارزه کارگر باقی نمیماند و بدرد کارگر نمی‌خورد. یدالله خسروشاهی دارد بر خلاف آنچه وانمود میکند نه از کل سندیکای واحد بلکه زیرجلکی از یک گرایش معین یعنی همین گرایش راست دفاع می‌کند؛ و در مقابل گرایش رادیکال تصمیم گرفته که به حزب کمونیست کارگری حمله کند.
برای اینکه متوجه شویم که موضع ایشان در دفاع از نشست و برخاست با شوراهای اسلامی از کجا می آید اجازه دهید که به کمی قبل تر برگردیم که این شرمندگی کنونی هم در حرفهای ایشان وجود نداشت. مجبورم یکی از نوشته‌های "منسجم" ایشان، درباره "شوراهای اسلامی کار"، توسل به "قانون اساسی جمهوری اسلامی" و غیره را زیر نورافکن بگیرم. قصدم افشاگری از ایشان نیست. اگر مجبور شده‌ام که نوشته ایشان در "اندیشه جامعه" شماره ٢٣ سال ١٣٨١ را مبنا قرار بدهم، بدین دلیل است که وی ظاهرا مدتی زیر فشار رادیکالیسم کارگری جلوی خود را گرفته و چیزی در دفاع از "شوراهای اسلامی کار" نگفته بود. اما امروز به نظر می‌رسد که یک مرتبه شرایط را برای بازگشت به نقطه اول مساعد دیده است. من قبلا نشان داده‌ام که انتقاد ایشان از "خانه کارگر" و "شوراهای اسلامی کار" این است که اینها رهبران مادام العمری دارند و بجای ربیعی، محجوب و صادقی ایشان را نگمارده‌اند. اختلاف ایشان با "شوراهای اسلامی کار" یک اختلاف کاملا شخصی است. هیچوقت یک موضعگیری جدی علیه شوراهای اسلامی کار نداشته است. نشریه "اندیشه جامعه" شماره ٢٣ مرجع خوبی برای اطلاع از نظرات وی در باره "شوراهای اسلامی کار" و "خانه کارگر" است.
در مقاله "بگذار سخن بگویم!" نظر ایشان در باره شوراهای اسلامی کار را متوجه می شویم. وی می‌گوید: "عملکرد شوراهای اسلامی کار آن طور که گفته شده تا کنون در محدوده‌ی وظایف سندیکا به پیش رفته، آن هم با آن محدودیت‌های قانونی. این محدودیت‌ها بایستی در اساسنامه‌ای که توسط مجامع عمومی کارگران برای ایجاد تشکل برگزار می‌شود، برطرف گردد و به تصویب مجمع عمومی برسد. نقش وزارت کار طبق تبصره‌ی ٢ ماده‌ی ١٣١ ثبت این اساسنامه‌ها است نه چیزی دیگر. بنابراین، کارگران می‌توانند در این اساسنامه‌ها موادی را بگنجانند که اولا آن محدودیت‌های موجود در قانون شوراهای اسلامی را بر طرف نمایند و هم این که در جهت منافع خود وظایف دیگری را به این تشکل اختصاص دهند." این کنه بحث ایشان با "شوراهای اسلامی کار" است. از نظر ایشان شوراهای اسلامی کار همان سندیکاها هستند، منتها محدودیت قانونی دارند. کارگران و فعالین کارگری باید در آن نفوذ کنند و در مجامع عمومی آن این محدودیت‌ها را برطرف کنند! متوجه می‌شویم که اصولا اشکال کار "شوراهای اسلامی کار" این است که "فعالین کارگری" در آن شرکت نمی‌کنند و در مجامع عمومی سعی در بر طرف کردن محدودیت قانونی نمی‌کنند. و یا پائین‌تر می‌گوید: "به طور کلی مسئولان خانه کارگر بایستی نگرش‌شان را نسبت به جنبش کارگری تغییر دهند." این در واقع نگرش یدالله خسروشاهی و تمام انتقاد وی به "شوراهای اسلامی کار" است. وقتی کسی شوراهای اسلامی را یک نوع تشکل کارگری ببیند که فقط اساسنامه اش کمی ایراد دارد، روشن است که مماشات و نشست و برخاست با آنرا هم  برای "تثبیت سندیکا" مفید و لازم میداند.

درباره "شوراهای اسلامی کار" خیلی مطلب نوشته ایم. خود دست اندرکارانش هم بارها گفته اند، که "بازوی پرتوان مدیریت هستند." "تشکل واقعی کارگری نیستند." "نماینده امام در کارخانجات هستند." "یادگار انقلاب هستند." و غیره. اینها و صدها جمله این نوعی را خودشان در باره خودشان گفته‌اند. "شوراهای اسلامی کار" در ادامه بگیر و ببندهای دهه ۶٠، در ادامه اعدام، زندان، اخراج و تبعید هزاران فعال کارگری به کارگران تحمیل کردند. به ولی فقیه التزام عملی دارند. هر "حادثه اجتماعی" را در اسرع وقت به حفاظت و مدیریت اطلاع می دهند. و و و. وی در باره سندیکاهای زرد زمان شاه می‌گوید: "یک شبکه مافیایی ساواکی در همه‌ی صنایع و کارخانجات به وجود آورده بودند. در همه‌ی شهرستان‌ها مسئولان سازمان کارگران یا عضو ساواک بودند و یا با ساواک همکاری می‌کردند." اما انگار مسئولان "خانه کارگر" و "شوراهای اسلامی کار" چنین نیستند و این ارگان‌ها شبکه مافیایی نیستند! و با ارگان‌های مافیائی و سپاه و حفاظت همکاری نمی‌کنند و یا عضو آنها نیستند!؟ همه اینها را یدالله خسروشاهی می‌داند. مسئولیت کسی که خود را با طناب پوسیده "شوراهای اسلامی کار" وارد چاهی