بیست و دوم بهمن هشتاد و هشت، آغاز کار ما بود!

با درود به تمامی قربانیان جنبش انقلابی مردم ایران

تظاهراتها و اعتراضات روز بیست و دوم بهمن ۱۳۸۸ را پشت سرگذاشتیم! از یک سو برخی از آگاهان معتقدند که افتی در مبارزات انقلابی مردم بوجود آمده است و از طرف دیگر عده ائی معتقدند که ضرورتا فرم و کیفیت جدیدی در مبارزات مردمی در حال شکل گیری است! من خودم بالشخصه با بحث افت در جنبش سرنگونی موافق نیستم! و فکر میکنم برای طرح نظراتم احتیاج دارم که اول آنان را مطرح کنم و سپس به راهبردها بپردازم!

یک: بازی جناح ها
برای شروع میخواهم برگردم به ۱۰ تا ۱۱ ماه پیش و قبل از انتخابات ریاست جمهوری! در اپوزیسیون جمهوری اسلامی مانند بیست سال گذشته اش دو نگاه اصلی به انتخابات ریاست جمهوری وجود داشت! بخشی که معتقد است بایستی رفت و در انتخابات شرکت کرد. این گروه غالبا متشکل از اپوزیسیون پرتاب شده از درون رژیم، باضافه قشر توده ائی و اکثریتی که طی ۳۱ سال عمر جمهوری اسلامی غیر از دفاع قاطعانه از رهبرانشان در ایران وظیفه دیگری برای خود قائل نبودند و نیستند! گروه دوم را هم غالبا دو دسته مهم تشکیل میدادند. گروهی که خواهان بهم ریختن آکتیو بساط انتخاباتی جمهوری اسلامی هستند و گروه دوم آن بخشی از اپوزیسیون هستند که یا معتقدند از خانه ها هم نباید در روز انتخابات بیرون آمد و یا کلا به این انتخابات وقعی نمیگذاشتند!

بهرروی انتخابات انجام گرفت و عواقب آن را همگی ما تا به امروز شاهدیم! بروز بحران و تظاهراتهای میلیونی در ایران پس از انتخابات، پخش عظیمی از اپوزیسیون و بنابر این مردم را با خود بهمراه کرد. این بسیج و تشکل عمومی و بخصوص گذشت از سابقه تبهکارانه یکایک گردانندگان و “نارهبران” جنبش موسوم به جنبش سبز یک ایراد بزرگ داشت و دارد و انهم این است که آنان دیر یا زود به دامن ولایت فقیه بازخواهند گشت و به این ترتیب و بدون تردید به منافع مردم پشت پا خواهند زد! البته اگر راستش را بخواهید بنظر من کل طیف کروبی، رفسنجانی، خاتمی و سازگارا ها امروز خیانتکار نشدند! خیانت آن عمل خلافی است که من بطور مثال بر علیه دوستی، هم قطاریی، هم حزبی، . . . و یا پارتنرم انجام دهم! بر این اساس، اینان که هیچگاه به جنبش آزادیخواه مردمی تعلق نداشتند و در فکر بهبودسازی زندگی انسانها در ایران نیز نبودند، نمیشود در این روزها، به آنان لقب خیانتکار را اعطا کرد. اگر بخواهیم واقع گرا باشیم اینان ۳۱ سال است که بغیر از خیانت به مردم و زحمتکشان و کارگران کار دیگری نکرده اند! واقعیت این است که جناح به اصطلاح “اصول گرا” در انتخابات مطمئن بود که ادامه حکومت احمدی نژاد و سپاه پاسداران، هم سر این آقایان و خانمها را بی کلاهتر خواهد کرد و هم بروز انقلابی که “دودمان کل رژیم” را برباد خواهد داد را، سرعت خواهد بخشید.

با جوانه زدن نهال جنبش سرنگونی در مقابل چشمان ناباور روسای جنبش موسوم به سبز و اعلام آغاز سرنگونی کل نظام در روز عاشورا، مشخص بود که تمامی جناح های رژیم با یکدیگر متحد شده و با ترفندهای مختلف سعی خواهند کرد که جنبش سرنگونی را اول آرام کرده و سپس خفه اش کنند! در این میان اگر بشود مقصری پیدا کرد، میشود به آن بخش از جامعه و اپوزیسیون جمهوری اسلامی و ساده دلانی اشاره کرد که فکر میکردند این “رهبران نامیمون” امده اند تا راه عبوری به مردم ایران نشان دهند!

در این میان بد نیست که بار دیگر به نقش کروبی و موضع گیریهای متفاوتش طی این یک ماه، نگاهی بیندازیم! دیر زمان نیست که او با اعلام: پرونده دولت جدید را از طریق مجلس و نهادهای “قانونی” به پیش خواهد برد به خامنه ائی تمکین کرد و به جنبش موسوم به جنبش سبز پشت کرد. اما صحنه ها که با سرعت در حال عوض شدن بودند، یک چیز را برای کلیت رژیم روشن کردند! و آن این بود که اگر این “رهبران خودی” به خانه روند و یا بدست خود رژیم سر به نیست شوند نه تنها جنبش سرنگونی از بین نخواهد رفت، بلکه برعکس راهش را بهتر و رادیکالتر ادامه خواهد داد! من معتقدم که جمهوری اسلامی متوجه شد که نادانسته توپ را توی زمین سرنگونی طلبان انداخته است! برای همین و بنظر من، کروبی با دستور “رهبر” بار دیگر به صحنه مبارزات فرستاده شد و بلافاصله آمادگی خود را در “بعهده گیری وظیفه رهبری” اعلام کرد! او در جواب سئوال یک خبرنگار که این معلق بازیها را چگونه توضیح میدهد؟ گفت: من واقعیت وجود دولت نهم را تائید کرده ام، اما مشروعیت این دولت را قبول ندارم! برای همین آمده ام که بر اجرای قانون اساسی پافشاری کنم. (نقل قول از حافظه)

خوب از نگاه یک انسان کنجکاو اما، موضوع از این حرفها مهم تر است! کروبی را میشد جزو بخش “رادیکال” معترضین درون حکومت تعریف کرد و شاید هم امروز به این دلیل دوباره به “خط مقدم” مخالفین منصوب و فرستاده شده است! در بیست و دوم بهمن برای نشاندادن و جازدنش در درون رهبری اپوزیسیون، سرش را (گویا) شکاندند و لباسش را هم پاره کرده اند و شاید هم مجبور بشوند روزی برای حفظ نظام، سرش را هم برباد دهند! و روشن است وقتی در دراز مدت کروبی بتواند هوادارن و آن بخش توده متوهم را به سکوت بکشاند و یا به خانه بفرستد، گروه موسوی و خاتمی مدتهاست که به خانه رفته اند و یا سرکوب شده اند! این نقشه جمهوری اسلامی بطور روشن با همکاری رهبر، سپاه پاسداران و رهبران خود گماشته جناح مخالف درون رژیم قرار است، جنبش سرنگونی را آرام کنند و جنبش سرنگونی را سرکوب کنند!

من فکر میکنم اما اگر بشود از ضعفی در وقایعه ۲۲ بهمن ۸۸ صحبت کرد، این ضعف را بطور مشخص نمی توان به حساب کروبی و گروه موسوی بنویسیم! وظایف آنان در هفته ها و ماهای آینده بصورت “موثرتری” آغاز خواهند شد!

دو: نقدی بر بیست و دوم بهمن ۸۸
برای نقد روز بیست و دوم بهمن من معتقدم که بایستی وقایع را در دو بخش مهم نگاه کنیم!
یک: ۲۲ بهمن خارج از کشور و

دوم: بیست و دوم بهمن داخل کشور

دو. یک: بیست و دوم بهمن خارج کشور
بنظر من و گواه بسیاری، ۲۲ بهمن امسال در خارج کشور، بیست و دوم بهمن بسیار موفق و رادیکالی برای مردم آزاده ما بود! تقریبا در سراسر دنیا اپوزیسیون آزادیخواه و اتقلابی حرکات یسیار خوبی را انحام دادند! در این میان بد نیست که حتی به برهم ریختن بساط نوکران جمهوری اسلامی در لندن نیز اشاره ائی کنیم که از طرف کادرهائی انجام گرفت که رهبرانشان چندی پیش بوق شکست را برای مردم ایران دمیده بودند! آنان بیش از هر کس به رهبران خود نشان دادند که ما نه تنها شکست نخورده ایم، بلکه برعکس آماده تر از هر زمان آمده ایم که بساط رژیم اسلامی را بکل برچینیم!

دو. دو: بیست و دوم بهمن داخل کشور
بنظر من مردم ایران مانند دفعات قبل در روز ۲۲ بهمن، بصورت میلیونی به خیابانها آمدند و از کوچکترین فرصتها برای اعلام انزجارشان از جمهوری اسلامی استفاده کردند. گره گاه اصلی اما، این فرصتها بودند، که زیاد نبودند!

معترضین هرجا توانستند، توی خیابانها، متروها، اتوبوسها و کوچه و پس کوچه ها آمدند و فریاد زدند و اعلام کردند که:
کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل رو ستایش کنیم! و یا: این همه لشگر آمده، علیه رهبر آمده، با: تجاوز جنایت، مرگ بر این ولایت و مرگ بر دیکتاتور و از همه مهمتر این بود که گویا برنامه روزانه و ثانیه ائی مردم شده است که همه جا عکس خمینی و خامنه ائی را به آتش بکشند! (فراموش نکنیم جنجال کیهان تهران و رسانه های دولتی جمهوری اسلامی را در هفته های گذشته) با نگاه متفاوت به این اتفاقات و تغییرات کیفی بسیار مهم، بنظر من با وجود کمبود فرصتها، جنبش انقلابی و سرنگونی خود را خوب تکانده است و حرکات بسیار مهم تری انجام داده است و میرود خود را برای کارزاری عظیم و آنهم قدرتمند سرنگونی رژیم آماده کند!

اما عدم وجود فرصت کافی و بوجود نیآوردن این فرصتها ایرادی است که در واقع متوجه رهبران مردم است! از فاصله عاشورا تا ۲۲ بهمن زمان نسبتا “کافی” بود که رژیم خود را برای بسیج نیرو آماده کند! نتیجه اینکه در روز بیست و دوم بهمن، جمهوری اسلامی از سراسر کشور با وعده سکه و هتل و غذا و امثالهم چماقدارنش را در کلیه نقاط کلیدی تهران مستقر کرد و به این وسیله موفق شد جلوی انفجار مردمی را بگیرد! نقش کروبی و شرکا در این میان فقط در آن بود که توده متوهم به خود را به نقاطی که تحت حفاظت و کنترل جمهوری اسلامی بودند، بکشانند و به این وسیله آنان را به سکوت و “همراهی” با مزدوران رژیم وادار کنند! بی علت هم نبود که در میان جمیعت مزدوران جمهوری اسلامی بارها و بارها شاهد شعارها و اعتراضات انسانهای آزاده زیادی بودیم ولی همانطور که انتظار میرفت، بلافاصله آنان را سرکوب کردند!

در مجموع و با یکی دانستن جنبش سرنگونی خارج کشور و داخل کشوری میتوان گفت که ما بیست و دوم بهمن بسیار موفقی داشتیم! شابد نتوانستیم آنجوری که فکر میکردیم کشور را شلوغ کنیم. اما قدمهای مهمی در راه سرنگونی رژیم برداشتیم!

اما اجازه بدهید که قبل از اینکه وارد بخش سوم و آخر در مورد پیشنهاداتی در مورد راهبردها بشوم، یک خاطره از انقلاب ۵۷ را تعریف کنم!

یک خاطره
آنهائی که انقلاب ۵۷ را بخاطر دارند، یادشان میآید که رژیم منفور پهلوی نیز عده ائی چماق بدست در اواخر عمر حکومت استبدادی اش مانند این رژیم اجیر کرده بود. چماقدارن او نیز غالبا از دهات و از اطراف تهران به تهران آورده میشدند! او نیز هر از چند گاهی چماق بدستانش را با پول و مشروب و وعده و وعید در سطح شهرها بخصوص تهران، به سراغ مردم میفرستاد! یکی از چماق بدستان شاه، دوست برادر من بود! وقتی ما او را با چماقی در دست در حفاظت ارتش شاه و در حین تظاهرات بنفع شاه دیدیم، حسابی یکه خوردیم! گفتیم او را چه شده است؟ که به لشگر چماق بدستان شاه ملحق شده است؟ خلاصه برادرم جرات کرد و رفت طرف او و موفق شد او را بکناری بکشد و با او شروع به صحبت کند! پس از گذشت ساعتی یواش یواش آثار مشروب از سرش پرید و خجول و نادم به خانه اش بازگشت! پس از گذشت چند روزی ارتش شاه اعلام حکومت نظامی کرد ولی ما با وجود اینکه ترس تمام وجودمان را گرفته بود در خانه نماندیم و به خیابان روانه شدیم! محل زندگی ما در نزدیکی یکی از پادگانهای ارتش بود، مدت کوتاهی از اعلام حکومت نظامی شاه نگذشته بود که در مقابل رژه تانکهای شاه توی خیابان حسابی غافلگیر شدیم! اما شاید همزمان یک تصویر دیگر ما را بیشتر از تانکهای شاه لرزاند! همان دوست برادر من، این بار با دست خالی جلوی تانکهای شاه ایستاده بود و به ارتشیان درون تانکها فریاد کنان میگفت: یا بگوئید مرگ بر شاه یا نمیگذارم از اینجا رد شوید! باور نکردنی است نه؟ او با دستهای خالی بنوعی به آنان دستور میداد: یا بگوئید مرگ بر شاه یا نمیگذارم رد شوید! که هرکی نمیدونست فکر میکرد که او یا ژنرال ارتش است و یا میخواهد آن شب خود را حتما بکشتن بدهد! باور نکردنی تر اینکه انگار ارتشیان هم منتظر چنین فرصتی بودند، تا فریاد مرگ بر شاهشان کل خیابان را بگیرد!

میخواهم از این خاطره نتیجه بگیرم که بسیج کردن چند صدهزار بی بضاعت که اکثریت آنان از سر بی پولی و گرسنگی به خیل مزدوران جمهوری اسلامی پیوسته اند، میتواند براستی خود خطری بزرگ برای رژیم اسلامی باشد! اما مهم و دوگانه تر این است که این رژیم با “لشگرکشی ساندیسی هایش” میخواهد عرض اندام کند، غاقل از آنکه با این کارش تنها و تنها زبونی و ناتوانی خود را بنمایش میگذارد و نه چیز دیگری را! و در این میان ما نبایستی بگذاریم مردم گول این تصاویر را بخورند! این تز بنظر من بسیار معتبر است: جمهوری اسلامی مرده متحرکی است که بالاخره بایستی توی قبرش جایش داد!

سوم: راهبردها
یک: رهبران جنبش سبز میروند تا بار دیگر (مانند دوران خاتمی) یا با سکوت و یا بصورت آکتیو بر اساس خصلت طبقاتی شان از پشت کارد بر کمر جنبش مردمی و انقلابی وارد کنند! ما موظفیم با تشریح مواضع آنان در نزد مردم، مردم را دعوت کنیم که از جنبش سبز به جنبش قرمز که سمبل آزادیخواهی و سرنگونی طلبی است بپیوندند و گول این حافظان رژیم را نخورند! گذر از جنبش سبز به جنبش قرمز یک جهش کیفی و روبه جلو و قدمی دیگر در راه بدست آوردن آزادی خواهد بود!

دو: همانند رشد کیفی جنبش انقلابی مان، ما بایستی تاکتیک های خودمان را هم عوض کنیم! وقت آن است که (تا دوره ائی) تنها منتظر مراسم و مناسبات بزرگ و مهم نباشیم! و به رژیم فرصت بازسازی نیرو را ندهیم! بنابر این هرجا که توانستیم، فریاد برآوریم، شلوغ کنیم، دیوار نویسی کنیم و اعلامیه در سطح شهرها پخش کنیم.

سه: برعکس عده ائی که فکر میکنند مشگل ما در حال حاضر عدم رهبری منظم است، من فکر میکنم، بالاخره با جلو رفتن مبارزات مردمی، این رهبری نیز شکل خواهد گرفت و خود را نشان خواهد داد! البته منظورم این نیست که خوب است نداریم! بلکه برعکس! اما میتوانیم دقیقا بخاطر چنین شرایطی و بنابر ابتکار خود دست به اقدامات پارتیزانی و ضد رژیمی نامنظم و عظیمی بزنیم!

همینجا بگویم منظورم از پارتیزانی، بدست گرفتن اسلحه و اعلام جنگ مسلحانه نیست! ببییند جمهوری اسلامی یک ماه وقت لازم داشت تا نیروهایش را در تهران جمع آوری کند! این نیروها طی روزهای آینده به مراکز خود، خواه ناخواه بر خواهند گشت و بتصورشان قرار نیست تا چهارشنبه سوری و یا روز جهانی زن اتفاقی بیفتد! حالا فکرش را بکنید، اگر جمهوری اسلامی مجبور بود در صد تا شهر نیرو بیآورد و ببرد! دو ماه این نوع مبارزه پارتیزانی و غیر منظم جمهوری اسلامی را فرو خواهد پاشید! ایده و ابتکارش را هم بسپاریم بدست زنان و جوانان مبارزمان! خودشان آخرین نفسهای این مزدوران را خواهند گرفت!

چهار: مبارزه را میتوان در اینترنت و با کمک اینترنت متشکل و خوب سازماندهی اش کرد! ولی امر انقلاب متعلق به توی خیابان است! از جوانان، زنان، مردان، . . . و بخصوص دانشجویان بخواهیم شروع به نشر و پخش نشریات، اطلاعیه ها و . . . بصورت کاغذی و نوشتاری و قابل دسترس در میان مردم کنند! با دعوت مردم به انواع مبارزات صنفی، منفی، مستقیم بر دامنه نفوذمان هم در جامعه افزوده ایم و هم امر بسیج را میان همه اقشار جامعه گسترش داده ایم!

پنج: دست به اعتصابات نامنظم و غیرعلنی بزنیم! مثلا با همکاری بخش اعظم دانش آموزان سرکلاسهای درس حاضر نشویم! یا معلمان به بهانه های مختلف سرکلاسها حاضر نشوند! رانندگان شرکت واحد، تاکسی رانی با بهانه خراب شدن و یا نقص فنی ماشین هایشان، از ارائه خدمات کوتاهی کنند! بقول یک ضرب المثل: فانتزی انتها ندارد، با اینگونه اعتصابات نامعلوم و ناگفته هم ضریب امنیتی را بالا نگهداشته ایم و هم آخرین رمقهای این پیکر بی جان را از جسم اش بیرون کشیده ائیم!

ششم: مبارزاتمان را برای بازکردن درهای زندانها، بخصوص درهای زندان اوین گسترش دهیم!

هفتم: با حمایت آکتیو از زنان، کمک کنیم که زنان مان بتوانند از شر حجاب اجباری نجات پیدا کنند! جمهوری اسلامی خواهد افتاد اگر بتوانیم آزادی پوشش را برای زنانمان به جامعه بازگردانیم!

دستتان را میفشارم
نادر شریفی
گوتنبرگ سوئد