نگاه حمید تقوائی پیرامون فراکسیون و ارزیابی وی از جایگاهِ حزب» در قبال مبارزات توده ای!

شباهنگ راد : اگر فراکسیون "اتحاد کمونیسم کارگری" از یک طرف با طرح مسائل بسیار کلی، غیر محتوایی و بدون نقد راستین و جدی، بر رخوت و رکود در «حککا» سخن گفت و آگاهانه در صدد آن نبود تا دلائل چرائی  آنها را بشکافد، حمید تقوائی هم از طرف دیگر بطور غیر واقعی به تعریف و تمجید «حزب» پرداخت و براستی که در این رابطه سنگ تمام گذاشت.

بیش از دو دهه است که مبارزات مردم در اقصی نقاط کشور ادامه داشته و از خود خسران های بی شماری را بر جای گذاشته است و تشنه ی ارتباط و دخالت گری نیروهای مدافع اش علیه ی ارگان های سرکوبگر رژیم جمهوری اسلامی می باشد. نمی توان کتمان نمود که چپ ایران سال هاست در دوران بی ارتباطی مطلق با مبارزات توده ای قرار دارد و پاسخگوی نیازمندی های اولیه ی مبارزات کارگری – توده ای نیست. انکار این نقیصه ی بزرگ از سوی هر فرد، سازمان و یا حزبی خود محکی است بر ناباوری کامل آنان نسبت به آرمان های والای کارگران و زحمت کشان و بویژه کمونیزم. امّا "لیدر"ها و "رهبر"ان امروزی به جای دقت و تعمق به خواسته های پایه ای کارگران و زحمت کشان و نقش آفرینی در قبال مبارزات جاری توده ها، سیاست بلوف را پیشه ی خود ساخته اند و غیر مسئولانه مشغول توهم زدائی اند. در شرایطی که جامعه ی ایران در تب و تاب بسر می برد و اعتراضات توده ایِ غیر سازمانیافته و بدون ارتباط با سازمان های مبارز و کمونیست، سران رژیم را کلافه نموده است، حمید تقوائی از نفوذ و جایگاه «حزب» در میان مبارزات توده ای سخن می گوید و ادعا می نماید که اگر ما آنرا انکار نمائیم دیگرانی که از آن بهره مندند، این گفته ی ما را نخواهند پذیرفت؛ اگر کسی بگوید که «حزب» اش دخالت گر، هدایت کننده و تأثیرگذار نمی باشد و در رخوت و رکود بسر می برد، جامعه ی اعتراضی و کارگری آنها را باور نمی کند و شگفت زده خواهند شد !!! روح, نوشته ی نقد فراکسیون حمید تقوائی را چنین استدلالات و تعریف و تمجیدهای بی مایه تشکیل می دهد.

حمید تقوائی در نقد فراکسیون – که در ضمیمه انترناسیونال ۱۷۳ آمده است – می نویسد: "کسی که در جامعه تحولات سیاسی و فعالیتهای حزب را دنبال کرده باشد نمیتواند از شنیدن اینکه حزب کمونیست کارگری دچار رخوت و رکود شده و دنباله رو حوادث است و بی نقشه عمل میکند و احکامی از این قبیل شگفت زده نشود. رهبران مبارزه کارگران شرکت واحد،  کارگران پنج مرکز تولیدی که در سفر احمدی نژاد متحدانه دست به تجمع اعتراضی زدند، سازماندهندگان روز جهانی کودک و شانزده آذر سرخ، حاجیه اسماعیلوندها و افسانه نوروزی ها و  کبری رحمانپورها، صدها پناهنده ای که فدراسیون پناهندگی نقطه امید و اتکای آنهاست و از جمله  دویست آواره ای که همین امروز در کمپ تیپف در مرز عراق و اردن در منگنه آمریکا و مجاهدین و جمهوری اسلامی گرفتار شده اند و از فدراسیون کمک خواسته اند، اینها نمیتوانند بفهمند صحبت از کدام کرختی و رکود و دنباله روی در میان است! جامعه این تصویر را از حزب ندارد و آنرا نمیپذیرد".

قصد بر آن نیست تا توجه ی حمید تقوائی را پیرامون رویدادها و تحولات جاری جامعه جلب نمود و نظر واقعی دنیای بیرون را نسبت به «حزب»اش، آشنا ساخت؛ چرا که وی با خود عهد ابدی بسته است که هر آنچه را که می گوید و یا تا کنون انجام داده است، نمودار پیشرفت ها و دستاوردها می باشد. همچنین او قصد نموده است تا در عالم ذهن خود، جامعه را بر اساس تمایلات فردی خویش مورد ارزیابی قرار دهد و بدان راضی و خشنود می باشد. امّا تا آنجائی که به دنیای حقیقت، تحولات و رویدادهای جامعه بر می گردد و براستی هم که نیازی به هنرمندان زبر دست نمی باشد تا اوضاع در هم ریخته و بی وظیفه ی چپ ایران را موردکنکاش قرار دهد، آن است که نه تنها توده های ستم دیده، حمید تقوائی و «حزب»اش را از زمره ی بی عملان بر می شمارند بلکه بر این باور اند که همه ی نیروهای موجود در درون جنبش کمونیستی ایران در رکود و خمودگی کامل بسر می برند و دچار کمترین شگفتی نمی باشند. روشن است که هیچگونه توهمی در این مورد از سوی جنبش های اعتراضی و جامعه، نسبت به نیروهای موجود در خارج از کشور وجود ندارد. این حمید تقوائی است که متوهم می باشد و  بناحق مبارزات کارگران شرکت واحد و ۵ مرکز تولیدی ای که در سفر احمدی نژاد به کردستان دست به تجمع زدند را غیر مسئولانه به خود و به «حزب»اش نسبت می دهد و بیهوده تلاش می ورزد تا علل این جوشش ها و خیزش های اعتراضی توده ها را به دخالت گری و درستی سیاست ها و تاکتیک های  «حزب»اش، جا بزند!!!

می توان بمانند حمید تقوائی هر بی سرانجامی در فعالیت را به پای سر بلندی و موفقیت نوشت؛ می توان علت هر جدائی ها را به حساب مخالفین و "رفیقان" نیمه راه و غیره واریز نمود و در درون خود را راضی نگه داشت و به تعریف و تمجید از خود، سازمان و حزب اش پرداخت؛ می توان رفتن ها را به پای استحکام درونی نوشت؛ می توان بدون نیم نگاهی به بحران بوجود آمده آنرا به پای انسجام و پیشروی ها نوشت و بازوبند کاپیتانی "نیروهای سرنگون طلب" را بدست خود بست و تاکید نمود که اگر ما رخوت و رکود را در درون «حزب» بپذیریم، جامعه آنرا رد می کند!!! امّا دنیای حقیقت، پیرامون چنین تفکرات بغایت عقب مانده، نظر دیگری دارد.

حقیقتاً، حمید تقوائی در این میان دارد از کدام جامعه سخن می گوید که چنانچه «حزب» پُر اقتدارش آنرا بپذیرد، جامعه آنرا نخواهد پذیرفت!! منظور، جامعه ی «حزبی» است و یا جامعه ای که شبانه و روز و بدون نقشه ای هدفمند، خواسته ها و اعتراضات اش به کجراه کشیده می شود و سرکوب می گردد؟ جامعه ای که زندگی برای کارگران و زحمت کشان به جهنمی خانمانسوز تبدیل شده است و هر روز ابعاد دهشتناک تری بخود می گیرد و بالادستان در پیش اند و فرودستان در انتظار تباهی و نا امیدی هر چه بیشتر. جامعه ی اعتراضی ده