صدام بعداز صدام!

عبدالله شریفى : بیش از یک هفته از اعدام صدام حسین میگذرد اما هنوزبحث حول این ماجرا در صدر مسائل روز رسانه ها و جریانات سیاسى است. واکنش هاى متفاوت و متناقض در این باره جهان سیاست را به خود مشغول کرده است.

اعدام صدام حسین در عراق از جمله اتفاقاتى است که بیانگر فشرده حقایق تلخ و در عین حال افشاگر اهداف سیاسى است که تحت نام اعدام صدام حسین بار دیگر مستقیم و غیر مستقیم مطرح شدند. صرف نظر ازتلاش ژورنالیسم اجیر شده و دول و اقمار و دستجات در گیر در مسائل عراق، این نمایش هم نتوانست رنگ شکست و ناکامى اساسى سیاست هاى میلیتاریستى آمریکا و نهایتا بحران" نظم نوین" را از خود بزداید.
براى روشن کردن مسله باید این اتفاق را در سه بخش، پروسه محاکمات صدام ، اعدام صدام و "اسطوره" صدام بعد اعدام  مختصرا مورد بررسى قرار داد.

"محاکمه" صدام
کل پروسه محاکمات و جلسات علنى شده دادگاهها فى النفسه گویاى چیزى نیستند، تشریفات و فرمال کاریهایى بود که حتى برگزار کنندگان آن هم، وزن چندانى براى آن قائل نشدند، اما سوال این است که چه چیزهاى به محکمه کشیده شد و چرا میبایست در میان دریایى از جنایات صدام و رژیم بعث عراق علیه مردم عراق  به موارد آگاهانه و تعیین شده تمرکز بخشیدند و تا پایان این ماجرا این تمرکز را با حساسیت دنبال کردند؟ اصلا چه اعمالى قرار است "جرم"محسوب شوند و چه اعمالى میبایست تبرئه شوند؟
صدام حسین را به خاطر سه دهه کشتار مردم و مخالفین سیاسى محاکمه نکردند. صدام را به خاطر کشتار کمونیستها و کارگران معترض محاکمه نکردند. صدام را به خاطر کشتار زنان و بى حقوقى سنتى و قانونى نیمى از جمعیت، روى سکوى اتهام قرار ندادند. صدام را به دلیل قتل عام شیمایى مردم حلبجه ماخذه نکردند.
به دلیل سه دهه ارعاب و زندان و کشتار و جنگ، به دلیل سه دهه اختناق و پرورش فاشیسم، سه دهه فقرو بى حقوقى، سه دهه سرکوب خونین، نبود که صدام محاکمه شد. این موارد را در تشریفات محاکمه صدام آسیب نخورده و مصون هم چنان به عنوان وظایف ملى و مذهبى دولتها در اقسا نقاط جهان، پنهان اما آگاهانه به سلامت عبور دادند.
اگر قرار بود "دیکتاتور" به خاطر اعمال و جنایات فوق محاکمه میشد، سران و ژنرالهاى دولت آمریکا را میبایست چکار کرد؟ اگر این جنایات به زعم آنها جرم بود، کدام یک از سران دول موجود را که میشناسید سالم در میرفت؟ اصلا میبایست خود موجودیت و مانیفستى که لزوم این دولتها و ارتش و قانون و خرافه آنها، دستگاههاى عریض و طویل سرکوب و تحمیق را چگونه زیر ضرب درآورد؟
اینها هنوز باید آرزوهاى غیر قابل دستیابى و ممنوعه باقى میماندند. صدام جنایتکار بود و میبایست محاکمه میشد، میبایست در دادگاهاى علنى مردم محاکمه میشد، تا جهان به عمق تباهى که این جنایتکاران بر مردم تحمیل کرده اند آگاه شود، اما تشریفات محاکمه صدام در مقابل این خواست عمومى به نمایش در آمد، آگاهانه در جهت پرده پوشى و تبرئه مشترکات کل سیستم جنایتکارى بود که عامل فلاکت و جنگ و تباهى اکثریت عظیم و میلیاردها انسان این کره خاکى است.
 صدام را باید بار دیگر محاکمه کرد زمانى که مردم محروم عراق بر سرنوشت خود مسلط شوند.

اعدام صدام
بخش وسیعى از مردم این دنیا که با هر زبان و امکان مدیایى که در دسترس داشتند علیه حکم اعدام در پرتو این اتفاق گفتند و نوشتند، در آن سوى دیگر حکم اعدام درست در تقابل با این خواست اجرا شد. باید دید که در این پرده از نمایش چه اهدافى دنبال میشود. تعجیل در اعدام صدام پیامهایى ناگفته را با خود همراه  داشت، بگذارید مختصر به چند فاکتور که این عمل و این تعجیل را مجاب کرد بپردازیم.
همه میدانند که پرونده ناکام بوش در عراق با باز شدن پرونده تحت نام پروژه بیکر هامیلتون در حال بسته شدن است. اعدام صدام قرار بود براى این شکست اعتبارى دست و پا کند و عواقب ناشى از این "شر" به پاى سیاستهاى بوش نوشته شود، تا پروژه جدید آمریکا در عراق را با این مسائل دست و پا گیر به خود مشغول نکند.
مهمتر از همه عملى شدن و شکل دادن به تصویرى از قرائت جدید دمکراسى و حقوق بشرى است که قرار است نظم نوین در باز تعریف کردن "حقوق" در کشورهاى نظیر عراق به جاى گذارد. میخواهند بگویند اینجا اعدام و سنگسار و غیره بخشى از فرهنگ مردم است که باید حفظ شود، میخواهند بگویند که تزهاى تفکیک انسانها به قوم و مذهب و دسته بندیهاى تئوریزه شده معنى عملى دارد، اینجا عراق است، لغو اعدام، مسله این بخش از جهان نیست، دارهاى اعدام و زندان و شکنجه و کشتار و براى ارعاب جامعه نباید از قدرت جاودانى خود با بسته بندى دمکراسى نظم نوین لطمه بخورد، اگر آنسوى دنیا حکم اعدام در جایى لغو شده است، نباید توقع کسى را در این قسمت تحریک کند، این دمکراسى و حقوق بشر "نظم نوین" است.

صدام بعداز صدام
اگر پروسه محکمه و اعدام صدام آگاهانه و طبق نقشه از پیشى سیاستگذاران آمریکا انجام شد، عواقب این مسله دیگر از اختیار آنها خارج است. ناسیونالیسم عرب مدتها است که با مشکلات جدى خود روبرو است. تهاجم نظامى به عراق بر دامنه این مشکلات افزود، بخش اعظم نیروى این جنبش و بویژه بخش میلتانت آن زیر چتر جریانات اسلامى رفت. رهبران سنتى و رسمى در صدارت و پستهاى دولتى هم با زور سر جایشان بند هستند و مایه دلخوشى چندانى نیستند. فقدان رهبر میلتانت در جنبش ناسیونالیسم عرب معضل مهمى است در پراکندگى آن، این کمبود باعث شد که  با اعدام صدام، بلافاصله عکس او در کنار عکس یاسر عرفات بر دوش نیروى این جنبش در بخش اعظم شهرهاى عرب نشین به خیابانها آید. بار دیگر قربانیان خرافه ناسیونالیستى فریاد کینه و نفرت
قومى را سر دادند. بار دیگر موج تفرقه و خصومت جویى مذهبى و قومى علیه" فارس و بیگانه" وسیله شد تا جمعیتى را براى مدتى دور خود نگهدارد.
صدام رفت اما "اسطوره" صدام دست مایه رشد و پرورش کثیفترین نفرت ها و تفرقه ها خواهد شد. حزب بعث عراق را دو باره زنده کرد و خیل دیگرى از "استشهادیون" قومى را براى انتحار و انفجار رها کرد." صدام بعداز صدام" نه تنها مایه افزایش مشکلات جدید براى مردم عراق خواهد بود، بلکه جنایات صدام را در سایه خود پنهان خواهد کرد. این سه پرده نمایش، درسهاى قابل تاملى براى مردم منطقه و جهان به جاى گذاشت.
این اتفاق سوالات همیشگى را بار دیگر به جلو صحنه خواهد فرستاد، آینده این جامعه و منطقه چه خواهدشد؟ سرنوشت فلاکت زده مردم عراق و منطقه تا چه زمانى در این ایستگاه قربانى خواهد شد؟
جواب و نسخه سحرآمیزى در دست کسى جز اراده و نیروى متحد خود این قربانیان نیست، نیرویى که میبایست به کل این مصیبت خاتمه دهد هنوز با قدرت در میدان نیست، و تا زمانى که این نیروى نجات دهنده به میدان نیاید ما شاهد رویدادها و مصائب بیشترى خواهیم بود.

۸ ژانویه ۲۰۰۷