امروز ۲۲ بهمن ۱۳۸۸، مردم ایران با تظاهرات صدها هزار نفری خود در مقابل نیروهای تا دندان مسلح سرکوبگر و حرکت مسخرهآور حکومت جهل و جنایت اسلامی، صوت پایان عمر حکومت اسلامی را به صدا درآوردند و چشمانداز انقلاب دیگری را در مقابل جامعه قرار دادند. سی و یک سال پیش در چنین روزی مردم ایران، با امید دستیابی به آزادی، برابری، رفاه و عدالت اجتماعی حکومت پهلوی را سرنگون کردند و به عمر دیکتاتوری ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در تاریخ پایان دادند. اکنون نیز در جهت سرنگونی حکومت اسلامی و برپایی یک جامعه آزاد و برابر و انسانی حرکت میکنند.
اما حکومتی که از دل متعفن حکومت سرنگون شده پهلوی بیرون جهید هیولایی نفرتانگیز به نام «جمهوری اسلامی» بود. نیروهای سیاسی مطرح آن دوره، از نیروهای به اصطلاح چپ پروروس، تا نیروهای راست ملی و مذهبی پشت سیاستهای حکومت اسلامی و بینانگذار آن خمینی رفتند. در سطح بینالمللی نیز دولتهای پیشرفته جهان و در راس همه آمریکا، آلمان، فرانسه و انگلستان، هنگامی که از سر پا نگاه داشتن حکومت پهلوی ناامید شدند همه امکانات خود را به کار گرفتند تا حاکمیت به گرایش اسلامی انتقال یابد و از احتمال این که قدرت به دست گرایشات چپ جامعه و طبقه کارگر به پیشتازی کارگران قهرمان صنایع نفت بیافتد جلوگیری کنند. به خصوص در ان دوره دولتهای سرمایهداری جهان در رقابت با شوروی، به یک کمربند سبز اسلامی، در مرزهای شوروی نیاز داشتند به یاری گرایشات ارتجاعی اسلامی در ایران شتافتند.
در هر صورت با وجود این که امام جمعهها، سران حکومت، فرماندهان انتظامی و نظامی، در روزهای گذشته شروع به تهدید معترضان و سرکوب هر نوع اعتراض ضددولتی کرده بودند اما مردم مرعوب این تهدیدات نشدند و به خیابانها ریختند و در مقابل نیروهای سرکوبگر دست به اعتراضات و مقاومت زدند.
برای نمونه، سرتیپ اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، تهدید کرده بود که اگر کسانی قصد اخلال داشته باشند، شدیدا با آنها برخورد میشود.
سرتیپ احمدرضا رادان، جانشین نیروی انتظامی، که از وی به عنوان فرمانده میدانی پلیس در مقابله با اعتراضات یاد میشود با لحنی شدیدتر معترضان را تهدید کرده بود.
با این حال گزارشات از تهران و شهرستانها حاکی است که با وجود این تهدیدات، عده کثیری از مردم، به خیابانها ریختند و در مقابل نمایشهای چندشآور دولتی دست به اعتراض زدند.
گزارشات کتبی و تصویری از ایران، حاکی است همزمان با شروع مراسم حکومتی در میدان آزادی تهران، درگیریهای پلیس با معترضان در خیابانهای مختلف تهران در جریان بوده و صدای گلوله نیز به گوش میرسد. تظاهرات کنندگان شعارهایی «چون زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، «خامنهای قاتله ولایتاش باطله»، «مرگ بر دیکتاتور» و غیره سر میدادند. همچنین پوسترهای خمینی و خامنهای را پاره کرده و زیر پای خود لگد میکردند.
طبق گزارشات، برای نخستین بار ماشینهای آبپاش ضدشورش که مجهز به آب داغ فشار قوی هستند در مقابل صدا و سیما در پایینتر از چهار راه پارکوی تهران مستقر شدهاند.
خودروهای زرهی ویژه مقابله با تظاهرات شهری مجهز به آب داغ فشار قوی که اخیرا از چین خریداری شده برای اولین بار روز ۲۲ بهمن به خیابانها آوردند و گارد ضدشورش علاوه بر اطراف و داخل صدا و سیما، اطراف و داخل دیگر اماکن دولتی نیز به حال آمادهباش درآمدند. اما این همه لشرکشی و وحشیگری حکومت اسلامی نتوانست مردم را مرعوب کند.
اکنون که هشت ماه از خیزش عمومی مردم آزاده ایران علیه حکومت اسلامی میگذرد بار دیگر گرایشات به اصطلاح ملی – مذهبی که در تشکلهایی همچون جمهوری خواهان لائیک و سکولار، جمهوری خواهان ملی، حزب توده، سازمان فدائیان(اکثریت)، جبهه ملی، نهضت آزادی، گروههای ناسیونالیست کرد، آذری و…، همچنین برخی از چهرههای فرصتطلب سیاسی و اجتماعی و فعالین لیبرال عرصههای مختلف روشنفکری، پرچم سبز اسلامی را به دوش کشیدهاند که رهبری آن را عناصر سرشناس جناح اصلاحطلب حکومت اسلامی چون میرحسین موسوی، کروبی، خاتمی و … به عهده دارند. همه عناصر و جناحهای حکومت اسلامی که مستقیما در سرکوب انقلاب ۵۷ مردم ایران، در راه انداختن وحشت و ترور، شکنجه و اعدام دهها هزار انسان مبارز و بیگناه، نقش رهبری و نخست وزیر و ریاست جمهوری و ریاست مجلس ارتجاع و فرماندهی داشتند اکنون بر سر تقسیم قدرت و حاکمیت دچار اختلاف شدهاند و بنابراین کمشکش و اختلاف جناحهای حکومتی بر سر منافع و مصالح مردم نیست، بلکه اساسا بر سر تقسیم قدرت و شیوه اداره و بقای حکومت جهل و جنایت اسلامی است. اکنون باز هم مانند سال ۵۷، دولتهای سرمایهداری جهان و رسانههای فارسی زبان آنها از تلویزیون دولتی آمریکا تا تلویزیون دولتی بیبیسی، از رادیو فردا، فرانسه، آلمان تا رادیو و تلویزوینهای گرایشات راست و غیره همه یک صدا مبلغ و مروج گرایش سبز اسلامی شدهاند. این وضعیت تداعیکننده فضای ماههای آخر عمر حکومت پهلوی است که همه نیروهای ملی و مذهبی و لیبرال داخلی و بینالمللی پشت خمینی رفتند امروز نیز با تردیدهایی پشت موسوی و خاتمی و کروبی رفتهاند و خود را به رنگ پرچم سبز اسلامی آراستهاند. بر این اساس در حالی که حکومت اسلامی، در حال فروپاشی است همه این گرایشات ملی و مذهبی و لیبرال دست به دست هم دادهاند تا به به وجود آوردن تغییرات جزئی از بالا و سهم گرفتن حاکمیت جانی، به رنگ و لعاب دیگری به بقای آن تداوم بخشند. دلیل اصلی این جهتگیری سیاسی این گرایشات راست نه ارادهگرایانه، بلکه منافع و مصالح اقتصادی و سیاسی طبقاتیشان طلب میکند.
اما شرایط امروز جامعه ایران، با سی و یک سال پیش تفاوت زیادی دارد. اولا جنبشهای اجتماعی چون جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانشجویی و چهرههای زیادی از روشنفکران در جامعه ما فعالترند که در مقطع انقلاب ۵۷، این جنبشها ضعیفتر و بیتجربهتر بودند. اما اکنون در این جنبشهای اصلی جامعه، سه نسل، یعنی نسل انقلاب ۵۷، نسل دوم و نسل سوم، در کنار هم قرار دارند و در این سی و یک سال در بطن مبارزه علیه حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی آبدیده شدهاند و اکنون نیز به کمتر از سرنگونی حکومت اسلامی تن درنمیدهند. حقیقتا سرنوشت جامعه ایران را این جنبشها با قدرت طبقاتی خود و اتحاد و همبستگی مردمی رقم خواهند زد. در این هشت ماه مبارزه پیگیر جوانان دختر و پسر در پیشاپیش صفهای میلیونی مردم در خیابانها، با شهامت و جسارت فوقالعادهای در مقابل یورش نیروهای سرکوبگر تا دندان مسلح حکومت اسلامی دست به مقاومت و حتا تعرض زدهاند. بنابراین، اعتراضات مردم روزبروز ابعاد گسترده و رادیکالی به خود میگیرد. دوما، این بار رسانههای بورژوازی نظیر رادیو بیبیسی همچون سال ۵۷، نمیتواند خمینی را به کره ماه ببرد و از آن جا به مردم ایران نازل نماید. این بار به یمن تکنولوژی مدرن و آگاهی جوانان که هم تظاهرات خود را سازمان میدهند، روشهای پیچیده مقابله با نیروهای سرکوبگر را میآموزند و عمل میکنند، مستقیما از حرکتهای خود فیلم و خبر و گزارش تهیه میکنند، تحلیلهای سیاسی و اجتماعی خود را انتشار میدهند و صدای خود را نیز از طریق فیس بوک، یوتوپ، تویتر، وبلاگ، پایگاههای اینترنتی، امیل، اساماس، مقاله، نشریه و اطلاعیه نه تنها به گوش مردم ایران، بلکه افکار عمومی جهان نیز میرسانند و بدین ترتیب، سوءاستفادههای رسانههای فارسی زبان بینالمللی را محدودتر میکنند. سوما،اکنون جامعه ما، حدود سه میلیون دانشجو دارد که بخش زیادی از آن فرزندان خانوادههای کارگری و محروم هستند و به دلیل موقعیت طبقاتی تمایل زیادی به گرایش چپ جامعه دارند و همواره همبستگی و اتحاد خود را با جنبش کارگری و جنبش زنان بیان میدارند. چهارما، حکومت اسلامی و همه جناحهای آن در این سی و یک سال آنچنان بلاها و مصیبتهای جانکاه و نفسگیر و تکاندهندهای به جامعه ایران تحمیل کردهاند که اکثریت مردم این کشور، کلیت این حکومت را نمیخواهند و به دنبال نه اصلاح، بلکه تغییر آن هستند. میتوان تفاوتهای سی و یک سال پیش با الان را همچنان ردیف کرد اما فکر میکنم همین چهار عامل که اصلیترین و مهمترین هستند برای نشان دادن این تفاوتها کافی باشند.
چشمانداز آینده جامعهمان، حاوی چالشها و هشدارهای مهمی است. اکنون هشت ماه از بحران سیاسی کشور میگذرد. در این هشت ماه، سران حکومت اسلامی، هر جنایتی که در این سی و یک سال تجربه کردهاند بر سر مردم آوردهاند اما همچنان در مقابل جنبش میلیونی مردم درمانده هستند. از اینرو، این جنبش بالنده و رو به پیش است و هیچ قدرتی نمیتواند مانع پیشروی آن شود.
از سوی دیگر، در عرصه اقتصادی با چپاولگری منابع مهم کشور توسط مافیایی نظامی و شبه نظامی حکومتی، تداوم رکود جهانی و در جا زدن قیمت نفت در حد ۷۰ دلار، اقتصاد ایران را عمیقا دچار بحران کرده است. تورم و گرانی، کسری فزانیده بودجه به ویژه بخشهایی که مستقیما با زیست و زندگی روزمره مردم سر و کار دارند چون آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، اشتغال و بیمههای اجتماعی، صنایع تولیدی و غیره عمیقا دچار بحران و کسری بودجه کلانی هستند.
اکنون بسیاری از پروژههای عمرانی و صنایع تولیدی دولتی و نیمه دولتی یا کاملا متوقف شده و یا این که فعالیت آنها به کندی پیش میرود. تعطیلی بسیاری از پروژههای عمرانی و ورشکستگی صنایع تولیدی به همراه افت درآمد مردم، تورم و کسری روزافزون نشان میدهند که آینده حکومت اسلامی تیر و تار است.
در این شرایط بحران روزافزون اقتصادی، بحث هدفمندسازی یارانهها نیز به این بحران افزوده شده است. وعدههای دروغینی که به طور مداوم احمدینژاد و دولت وی به مردم میدهند دیگر کسی را قانع نمیکند.
یک مساله مهم دیگر در رابطه با مساله اقتصادی این است، سیاستهای اقتصادی و پروژههای حکومت اسلامی، به دلیل این که نسبت مستقیم با حفظ منافع اقتصادی و قدرت حاکم دارد به طوری دچار بحران شده است که قابل اصلاح و ترمیم نیستند. بحران حاکمیت، ارتباطی مستقیم با ساختار سیاسی، فرهنگ سیاسی و اقتصاد سیاسی جامعه ایران دارد و سرنوشت مختوم حکومت اسلامی را در همه این عرصهها به نمایش میگذارند.
این بحران همچنین سبب میشود که بیشتر از این واگذاری شرکتها و صنایع و اموال عمومی کشور به سران و مقامات حکومتی و نزدیکان آنها، اعطای وامهای درازمدت با بهره ناچیز، اختصاص بخش قابل توجهی از درآمدهای نفتی به طور مستقیم به ارگانهای سرکوب، بیت رهبری، امام جمعهها، نهادهایی که در راس آنها آخوندها هستند، ساخت سلاحهای اتمی و دادن امتیازات و انحصارات بیشتر به روحانیون طرفدار حکومت و فرزندان و وابستگان آنها و همچنین واگذاری تاسیسات و معادن و کارخانههای بزرگ و شرکتهای دولتی به سپاه و بسیج و غیره محدود و محدودتر میشود در نتیجه حکومت اسلامی را در نزد خودیهایشان نیز بیخاصیتتر میکند. بر این اساس، سران اسلامی، به خوبی از رابطه قدرت و ثروت در دنیای سرمایهداری و نقش آن در جذب افراد پول دوست و عاشق پست و مقام در هر شرایطی، مطلع هستند و به خوبی آگاهند که به ویژه آخوند جماعت به مفتخوری عادت کرده و بدون پول هیچ قدمی برای هیچ بنی و بشری برنمیدارد. از همین جهت، آن بخش از طرفداران حکومت که منافع خود را در خطر میبینند و یا جیره دولتیشان کم و یا قطع میشود و مهمتر از همه پیشروی مردم علیه حکومت را میبینند، بلافاصله از حاکمیت دور میشوند. بنابراین، اختلاف درونی سران و جناحها حکومت اسلامی، در عمق واقعیتهای اقتصادی و سیاسی نهفته است که اکنون عمیقا دچار بحران شدهاند.
یک چالش دیگر و مهم پیش روی حکومت اسلامی، روابط دیپلماتیک آن است و سیاست خارجی کشور نیز عمیقا دچار بحران و سردرگمی است. حامیان بینالمللی تاکنونی حکومت اسلامی چون روسیه و چین نیز در ادامه حمایت از این حکومت، به ویژه این که مردم در تظاهرات میلیونی خود در خیابانها علیه آنها نیز شعار سر میدهند، حمایت شکنندهای است. در رابطه با پرونده هستهای حکومت اسلامی، اولویت منافع اقتصادی، سیاسی و نظامی روسیه و چین و فشار دولتهای غربی و در راس همه آمریکا بر آنها، به ضرر حکومت اسلامی در جریان است. و در منطقه نیز تیرگی روابط حکومت اسلامی با دولتهای عربی، به ویژه عربستان سعودی و همچنین مسایل جاری در عراق و افغانستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس، همگی نشان میدهند که حکومت اسلامی، در سطح منطقه و بینالمللی نیز با انزوا و بحران روبروست. تصویب قطعنامه جدیدی در شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه حکومت اسلامی، تحریمهای اقتصادی آمریکا و اروپا، میتواند بحرانهای حکومت اسلامی را بیش از پیش تشدید نماید.
مهمترین پیام پاسدار تیرخلاص زن محمود احمدی نژاد در روز ۲۲ بهمن، پیام آدمکشی و تولید اورانیوم غنی شده برای تولید سلاحهای اتمی بود. او گفت: «اولین محموله سوخت ۲۰ درصدی تولید شده در ایران تهیه شده است.» او گفت که «این سوخت در اختیار دانشمندان قرار گرفته است و این کار تا تامین نیازهای کامل ایران ادامه خواهد داشت.»
این در حالی است که دولتهای غربی خود را برای تحریم بیشتر آماده میکنند این سخنان احمدینژاد جاده صاف کن سیاستهای دولتهای غربی رد رباطه با ترحیمهای اقتصادی شدیدتر است که دود آن به چشم مردم خواهد رفت.
در پی اظهارات آقای احمدینژاد، گوردون براون، نخست وزیر بریتانیا گفت در صورتی که ایران بخواهد برنامه غنیسازی اورانیوم و سرکوب مردم معترضان را ادامه دهد، تحریمهای سختتری علیه این کشور اعمال خواهد شد. او در نشستی با حضور سران کشورهای اتحادیه اروپا در بروکسل گفت: «ایران میتواند یا دنبال برنامه هستهای صلحآمیز، رعایت حقوق بشر و جلب اعتماد و احترام جامعه بینالمللی باشد یا این که با ادامه برنامه دستیابی به سلاح هستهای و نادیده گرفتن حقوق بشر خود ار از جامعه جهانی منزوی کند.»
فرانکو فراتینی، وزیر خارجه ایتالیا نیز روز پنجشنبه گفت تحریمهای بینالمللی علیه ایران باید رهبران این کشور و نه مردم ایران را هدف قرار دهد.
او به خبرنگاران گفت: «تحریم صدور بنزین به ایران و جلوگیری از رسیدن سوخت مورد نیاز خودروهای مردم، شاید اقدام درستی نباشد.»
پیشتر، باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا تاکید کرده بود که در هفتههای آینده دور جدیدی از تحریمها علیه ایران اعمال شود.
اتحادیه اروپا نیز در بیانیهای که پس از وقایع سالروز پیروزی انقلاب ۵۷ در ایران، انتشار یافته است، ضمن اعلام حمایت از حرکت آزادیخواهانه مردم ایران، نسبت به نحوه مواجهه حکومت ایران با معترضان ابراز نگرانی عمیق کرده است. در این بیانیه که به امضای کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا رسیده است محروم بودن بسیاری از ایرانیان از ابراز عقایدشان در سالگرد پیروزی انقلابی که «باید نمادی از دستیابی به حقوق و آزادیهای اساسی باشد»، موجب نگرانی عمیق خوانده شده است.
احمدینژاد، با دفاع از برنامههای اتمی ایران خطاب به کشورهای غربی گفت: «شما سوخت ۲۰ درصد را آماده کنید، بیایید، ما نیز این را به شما میدهیم و حقالزحمهتان را پرداخت میکنیم، ولی حرکت توانده ملت ایران متوقف نخواهد شد. ما در نطنز روزی چند کیلو از اینها میسازیم و انبار میکنیم و در آینده نزدیک تولید روزانه به سه برابر افزایش پیدا میکند.»
واقعیت این است که هم دولتهای غربی یاوهگویی میکنند و هم احمدینژاد. دولتهای غربی اگر واقعا میخواهند از مبارزات مردم ایران پشتیبانی کنند چرا به جای تحریم اقتصادی که مردم از آن آسیب میبینند سفارتخانهها و دیگر مراکز تروریستی حکومت اسلامی را تعطیل و دیپلمات – تروریستهای این حکومت را اخراج نمیکنند. بنابراین، دولتهای غربی به دنیال رقابتهای اقتصادی و سیاسی خود با جانیان حکومت اسلامی هستند و دفاعشان از حقوق بشر واقعیت ندارد.
اما پرسش اساسی اینجاست که چگونه حکومت اسلامی میتواند با سرکوب میلیونها انسان معترض و خروج از بحران سیاسی و اقتصادی و دیپلماتیک بقای خود را تداوم بخشد؟
پاسخ این سئوال را باید در تعمیق و گسترش اعتراضات مردمی در خیابانها و اعتصابات کارگران در کارخانهها و دانشگاهها مورد بحث و بررسی قرار داد. مردم با اعتراضات خودجوش هشت ماهه خود در خیابانها و به ویژه امروز ۲۲ بهمن در سی و یکمین سالگرد انقلاب ۵۷، جواب این سئوال را قاطع و محکم دادهاند: مرگ بر دیکتاتور، به معنی دیگر مرگ بر جمهوری اسلامی!
حکومت اسلامی، اکنون تنها اتکایش به میلیتاریسم و سرکوب و کشتار است و به قول سردار قالی باف، شهردار تهران، یک سال است که فعالیتهای دولت فلج شده است. این نشاندهنده فروپاشی تدریجی کلیت حکومت اسلامی جهل و جنایت است. اگر فرض کنیم در چنین شرایطی، حتا هر دو جناح حکومت اسلامی همچون سابق دست در دست هم بدهند و با تقسیم قدرت و حاکمیت به سازش برسند باز هم قادر نخواهند بود عزم و اراده انقلابی مردم را بشکنند و آنها را راهی خانههایشان نمایند. به ویژه حکومت اسلامی، غیر از این که دچار بحران سیاسی فزاینده است بحران اقتصادی و حتا بینالمللی و دیپلماتیک آن نیز روزبروز عمیقتر میشود. بنابراین، همه این وقایع نشان میدهند که حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی به سراشیبی افتاده و رفتنی است!
بیست و دوم بهمن ۱۳۸۸ – یازدهم فوریه ۲۰۱۰
منبع: سایت دیدگاه