نکاتی پیرامون بیانیه فراکسیون "اتحاد کمونیسم کارگری"

شباهنگ راد : اخیراً تعدادی از اعضای دفتر سیاسی «حزب کمونیست کارگری ایران» طی اطلاعیه ای اقدام به تشکیل فراکسیونی در داخل «حزب» شان نمودند. جدا از اینکه نفس فراکسیون در درون حزب بر اساس کدام ضرورت های مبارزاتی و در پاسخگوئی به کدام نیازهای عملی اعلام می گردد؛ آنچه در اینجا از اولویت برخوردار می باشد، نگاه و دید اعضای تشکیل دهنده ی فراکسیون پیرامون عملکرد تا کنونی «حزب»، جایگاه تئوری و عمل و همچنین ناباوری عمیق «حککا» به فراکسیون درون حزبی است.

ادعای امضاء کنندگان فراکسیون "اتحاد کمونیسم کارگری" – بنابه بیانیه و پلاتفرم پیشنهادی – بر آن است تا «حککا» را از "رخوت" و "رکود" بدر آورند و کمبودهای تا کنونی را بر طرف نمایند و «حزب کمونیست کارگری» "دنباله رو از حوادث" را به "حزب سازمانده و رهبر انقلاب کارگری" مبدل سازنند. همچنین منتشر کنندگان بیانیه مدعی اند که "فراکسیون هیچ اختلاف سیاسی اصولی، برنامه ای و استراتزیکی با اهداف اعلام شده کمونیسم کارگری مبنی بر سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری فوری سوسیالیسم و جمهوری سوسیالیستی ندارد" و "به کلیه قطعنامه های سیاسی مصوب تا کنونی حزب پای بند است". با این تفاصیل و علیرغم چنین توافقات بنیادی و پایه ای در بیانیه می آید که: "سایر اعضای رهبری، کادرها و فعالین این جنبش را فرا می خوانیم که برای بقای این نقش تاریخی به ما به پیوندند". [تمامی نوشته های داخل گیومه بر گرفته شده از بیانیه تشکیل فراکسیون "کمونیسم کارگری ایران" مورخ ۱۴ دسامبر ۲۰۰۶ به امضای هما ارجمند، علی جوادی، سیاوش دانشور، نسرین رمضانعلی و آذر ماجدی از اعضای دفتر سیاسی «حککا» می باشد].

حقیقتاً نیازی بر آن نیست بار دیگر به ادبیات و سیاست های «حککا» رجوع شود تا به عمق برخورد غیر مسئولانه ی امضاء کنندگان بیانیه ی فراکسیون "اتحاد کمونیسم کارگری ایران" پی برد. این حزب و اعضایش از بدو تأسیس «کمونیسم کارگری» بارها و بارها با برخوردهای هستریک، توهین و تحقیر آمیزشان، همه ی نیروهای درون جنبش کمونیستی ایران را غرض ورزانه مورد حمله ی بنابجای خود قرار داده و از یک سو آنانرا به جریانات "سنتی" و "حایشه" ایی که به کنار رانده شده اند و هیچگونه نقشی در مبارزات جاری توده ها ندارند، متهم می نموده اند و از طرف دیگر دست در دست سلطنت طلبان و نیروهای راست بر آنند تا "دنیای بهتر" را برای کارگران و زحمت کشان به ارمغان آورند!!! این همان «حزبی» بوده و است که قادر می باشد به عنوان تنها آلترناتیو و سخنگوی چپ تعادل جامعه را بر هم زند؛ پرچمدار مبارزات اعتراضی گردد و در میان کارگران و دانشجویان رسوخ نماید!!!! بر مبنای چنین گرایشات بلندپروازنه ای است که ارگان های تبلیغاتی رنگارنگ این «حزب» دائماً تلاش می ورزند تا بزور به همگان حقنه نمایند که تنها این «حزب» پر قدرت است – با برگزاری کمپین های متفاوت در خارج از کشور – می تواند رژیم جمهوری اسلامی را در تحقق سیاست های ارتجاعی عقیم گذارد و جامعه ی ایران را از خطر "سنایوری سیاه و سفید"، "اسلام سیاسی"، "قومیت پرستی" و امثالهم آگاه سازد!!!

چنین تفکرات بغایت متکبرانه و خودخواهانه را می توان در تمامی موضع گیری های «حزب» پیرامون هر اغتشاش کارگری، دانشجوئی – توده ای و در برخورد با مخالفین اش بوضوح نشان داد. به عنوان نمونه چندی قبل آذر ماجدی تاکید نمود که: "… جنبش کمونیسم کارگری در ایران بسیار قوی است. کمونیسم کارگری یک آلترناتیو مهم و قوی قدرت در ایران است" ]از کمونیسم کارگری، جبهه سوم[. امّا بناگهان امروزه و بنابه مصلحتی و آنهم در میان نقش آفرینی های مفرط «حزب» در مبارزات کارگری – دانشجوئی، بهمراه تعدادی دیگر از اعضای مرکزیت و دفتر سیاسی »حزب» – و یا بعبارتی اعضای سابق آن – به این باور دست می یابد که «حزب» نتوانسته است در دوران فعالیت اش نقش تاریخی خود را در مقابل جنبش های اعتراضی ایفاء نماید و دچار رخوت و رکود گردیده و به دنباله رو حوادث تبدیل گشته است؛ بدون اینکه روشن نماید که از کدام مقطع و زمان «حزب» پر اقتدارشان به چنین مرضی دچار گردیده است که وی و دیگر همراهان اش قصد دارند تا از این فرصت تاریخی بوجود آمده استفاده ی لازمه را بنمایند و نقش دخالت گری و حضور "قدرتمند"، «حزب» را بار دیگر در صحن جامعه ی ایران بنمایش بگذارند!!!!

بطور یقین با نگاه به پراتیک، موضع گیری ها و ریزش نیرو و بروز انشعابات و جدائی ها و همچنین چند دستگی های روزانه در درون «حزب» می توان فهمید که اساساً بروز چنین اتفاقاتی ناشی از بنیان های فکری، عملی و تشکیلاتی «حزب» می باشد و شنیدن آنها دور از انتظار نبود. بدور از تحریف حقایق و بلند پروازی های "رهبران" آن در حول و حوش جنبش های اعتراضی در داخل کشور، این واقعیات را می توان ترسیم نمود که «حزب کمونیست کارگری ایران" در هیچ دوره ای از فعالیت اش بمانند دیگر جریانات چپ،  از دخالت گری و تأثیر گذاری در مبارزات توده ها بدور بوده و اساساً نیروهای خود را بر پایه ی فعالیت های تبلیغی و آن هم در خارج از کشور سازمان داده است و همواره از استفاده ی فرصت های تاریخی غافل ماند. بی دلیل نمی باشد که جمهوری اسلامی توانست طی سه دهه از حاکمیت اش هر گونه ندای آزادیخواهی را با گلوله پاسخ گوید و جامعه ی ایران را به زندانی بزرگ تبدیل نماید. این «حزب» در شرایطی که جنبش کردستان نیازمند حمایت عملی از نیروهای مسلح و فرزندان اش بود تا از حقوق اولیه اش دفاع نماید، اسلحه بر زمین گذاشت و سیاست تسلیم و عقب نشینی را اتخاذ نمود تا ارگان های سرکوبگر رژیم بتوانند از "فرصت," داده شده ی جریاناتی امثال «حزب» به نظام امپریالیستی، خلق رزمنده ی کرد را با قساوت تمام بخاک و خون کشاند.

روشن است که «حککا» علیرغم هیاهوهای تبلیغاتی و ارگان تراشی های بی مصرف و غیر تأثیرگذار و با حمل چنین نگرشی نمی توا
نست هیچگونه نقشی در اعتراضات توده ای ایفاء نماید و دخالت گر باشد. جای هیچگونه شک و شبهه ای برای جویندگان حقیقت وجود ندارد؛ امّا در این میان باید دید که اساساً امضاء کنندگان بیانیه فراکسیون "اتحاد کمونیسم کارگری" چگونه می خواهند با وفاداری کامل به همان رکن های پایه ای سیاسی، برنامه ای و استراتژیکی، که منجر به "فاصله حرف و عمل" گردیده است را به "حزب رهبر انقلاب" مبدل سازنند؛ بدون اینکه سعی نمایند تا بر گذشته ی نافرجام، دنباله رو حوادث، «حزب,» در رخوت و رکود تلنگری بزنند؟

سناریو این بار اینگونه نوشته می شود. تعدادی از افراد دفتر سیاسی بدون باوری عمیق به اختلافات پایه ای و اساسی و تاکتیکی، اقدام به تشکیل فراکسیون می نمایند و از بقیه ی اعضاء دعوت بعمل می آورند که به صفوف آنان به پیوندند و سیاست های بنیادی «حزبی» را که خود هیچگونه اختلافی در آن نمی بینند، متحقق سازنند!!! واقعاً عجب زمانه ای شده است. نا روشنی و موضع گیری های هم "سیاه و هم سفید" انگار به خصائل ذاتی کادرها و اعضای «حککا» تبدیل گشته است و قصد ندارند تا بدون لفافه و با جسارت کامل تمایلات درونی خود را بیان نمایند. این چه سنت نابجا، غیر مسئولانه و بی مایه ای است که هر از چند گاهی "رهبران" و کادرهای آن در «حزب» پر اقتدارشان بکار می بندند و سعی می نمایند تا بدون نقدی جدی و عمیق از گذشته ی خویش، بار تمامی سیاست های نافرجام و نا کار آمد را به گردن باقی ماندگان بی اندازند. آذر ماجدی، علی جوادی و ….. تا دیروز از اعضای دفتر سیاسی «حزب» پر "اقتدار"ی بودند که در تصمیم گیری ها و در تخریب رقبای درونی و بیرونی شان، دستگاه های شنوائی شان کاملاً از کار افتاده بود و چشم های شان حتی قادر به تشخیص "سیاه و سفید" هم نبوده است و بدون رعایت کوچکترین پرنسیبی، قلم های شان در زمین و هوا به گردش در می آمد. امروزه بی دلیل خود را در صفوف منتقدین «حزب» قرار داده و سعی می نمایند تا بار تمامی نا کرده ها را به گردن دیگران بی اندازند و مضحک تر از آن تاکید می نمایند که علیرغم تلاش های ما این «حزب» دچار رخوت، خمود و به دنباله رو حوادث تبدیل گشته است!!! کدام را باید باور کرد؛ «حزبی» که  سیاست اش مبتنی بر واقعیات جامعه نوشته است، برنامه اش اصولی و چشم اندازهای اش روشن می باشد و بر اساس آن بعضاً رژیم را وادار به عقب نشینی نموده است و توانست شعار "آزادی، برابری" را بعنوان شعار محوری مبارزات اعتراضی دانشجویان قرار دهد و یا «حزب» در رخوت و رکود و بی تأثیرگذار را. بهرحال بباور امضاء کنندگان بیانیه، اشکال کار در کدام پستوی خانه کز کرده بود که «حزب» شان به «حزبِ» حایشه ای و دنباله رو حوادث تبدیل گردید؟ در ثانی این چه منطقی است و چرا باید کادرها و سایر اعضای «حزب» به فراکسیونی به پیوندند که سیاست و نقشه ی راه، همانی است که امضاء کنندگان بیانیه بدان اعتقاد دارند. سئوال این است که بر مبنای کدام تفاوت ها باید کادرها و اعضای «حزب» به ندای آنان پاسخ مثبت دهند؟

بی تردید روشن است که ریشه ی چنین برخوردهای دو گانه ای در جای دیگری لم داده است و ۵ امضاءکننده ی بیانیه در شرایط کنونی قصد ندارند تا آنرا با صراحت تمام اعلان نمایند. واضح است که با چنین رفتاری نمی توان تأثیرگذار بود و از فرصت های تاریخی استفاده نمود. تفکر لشکرکشی بمنظور به کرسی نشاندن تمایلات فردی علیه ی رقیبان درونی، ره بجایی نخواهد برد. تخریب مخالفین بدون رعایت پرنسیب های اولیه کار ساز نیست. امضاء کنندگان بیانیه باید بدانند که استفاده از فرصت های تاریخی در درجه نخست در برخورد خالصانه با واقعیات، در به نقد کشاندن سیاست های نادرست گذشته و مهمتر از آن در عدم چشم داشت های فردی – گروهی جاه طلبانه نهفته می باشد. تصفیه حساب های سیاسی با دیگران در آغاز نیازمندِ تصفیه حساب سیاسی با خود است. کاری که امضاء کنندگان بیانیه فراکسیون "اتحاد کمونیسم کارگری" آگاهانه از آن طفره رفته اند. این اولین باری نیست که ما در صفوف «حزب» شاهد چنین برخوردها و روشی هایی می باشیم؛ این ادامه ی همان ردِ پایی است که دیگران برای باقی ماندگان بر جای گذاشته اند و هر از چند گاهی جنبش چپ در خارج از کشور نظاره گر چنین رفتارهای نا پسند، نا خالص و توهم زا می باشد.

مازاد بر بیانیه، فراکسیون "اتحاد کمونیسم کارگری" طی پلاتفرم پیشنهادی، اولویت ها و جهت گیری های خود را در مقابل «حزب» ارائه داده اند که بدون شک فاقد ارائه ی راه حل های مشخص، روشن و عملی بمنظور فائق آمدن بر بحرانی است که باعث گردیده «حزب» به «حزب,» بدون دخالت گر و حایشه ایی تبدیل گردد. این پلاتفرم پیشنهادی به جز طرح یک سری موارد کلی منطبق بر همان سیاست های دنباله رو حوادث و رکودزا، چیزی دیگری نیست و سودی به خوانندگان نمی دهد. تکرار اینکه "باید متحد و منسجم تر بر موانع …"، "علیرغم همه پیشروی تا کنونی اش از این تصویر از نظر سیاسی و تشکیلاتی و از منظر جامعه فاصله دارد"، "باید به سرعت …."، "باید این شکاف را سریعاً پر کرد"، باید با سرعت با شرایط متحول جامعه جلو برود.." و " به یک جریان تکان دهنده، بیدار کننده تبدیل شود"؛ بدون اینکه سعی نماید بروشنی راه های برون رفت، دلائل عدم پیشرفت، فاصله گیری ها، نا شفافی و سیاست های ریزش زا و پر سنگلاخ را بر شمارد. [نوشته های داخل گیومه بر گرفته شده از پلاتفرم پیشنهادی فراکسیون &qu
ot;اتحاد کمونیسم کارگری" می باشد]

براستی نیازی بر آن نبود تا بار دیگر فراکسیون "اتحاد کمونیسم کارگری" و آن هم بدینگونه از "دنیای بهتر" و بر بایدها تاکید ورزند. باید آن موانع ی عظیمی که خود بدان باور دارید و مانع ی دخالت گری در مبارزات توده ها گردیده است را نشان دهید. باید آن گودالی عظیمی که باعث فاصله های حرف و عمل تان گردیده است را برای اذهان عمومی روشن سازید. باید ابتدا و عمیقانه این تفاوت ها را به شناسید و آنرا اعلان نمائید و سپس راه نوین را بمنظور دخالت گری و آن هم با شفافیت بر روی کاغذ بیاورید. می دانید که انجام چنین امر مهمی نیازمند خودزنی سیاسی است که با خصوصیات و رفتارتان همخوانی ندارد. با این اوصاف چگونه می توانید دیگران را به تفکری دل خوش نمائید که خود بر آن باورید که دچار رخوت و رکود گردیده است و غیر مسئولانه آنانرا به گرد سیاستی دعوت نمائید که از قبل امتحان خود را پس داده است؟ بخوبی می دانید که فعلاً جدال تان با مخالفان درونی بر سر دخالت گری و تأثیرگذاری بر جنبش های اعتراضی توده ها نیست. حقیقت را باید گفت و از دو گانگی در ارائه ی نظر اجتناب نمود.

در حایشه
چند روز بعد از اعلان فراکسیون "اتحاد کمونیسم کارگری"، «حککا» اطلاعیه ای پیرامون آن منتشر نموده است. هدف بر آن نیست تا به یکایک موارد آنان اشاره گردد. آنچه در این رابطه لازم است تا نیم نگاهی بدان گردد، نگاه و باوری «حککا» علیرغم مجاز دانستن و بلامانع بودن حقوقی این فراکسیون در درون «حزب» می باشد.
در اطلاعیه مورخهء ۲۳ دسامبر ۲۰۰۶ آمده است که: "در حزب کمونیست کارگری تشکیل فراکسیون مجاز است…"، "تعریف موازین و مقررات مربوط به تشکیل فراکسیون شرایط برسمیت شناسی و تعیین حقوق آن باید بوسیله دفتر سیاسی تدوین و در پلنوم بعدی کمیته مرکزی حزب تصویب شود…"، "بنابه نکات فوق از نظر حزب تشکیل چنین فراکسیونی موضوعیت ندارد و حزب حقوق ویژه درون حزبی را برای آن قائل نیست…. در عین حال از آنجا که هنوز موازین تشکیل فراکسیون در حزب تدوین و تصویب نشده است…."، "موقعیت حقوقی فراکسیون بعد از تصویب موازین اساسنامه ای مربوط به تشکیل و فعالیت فراکسیون در پلنوم بعدی حزب تعیین خواهد شد…".

انگار به عادت سازمان ها و "احزاب" تبدیل گشته است که در کنگره و نشست ها بندهایی را علیرغم ماه ها تدارک پیرامون آنها، به تصویب برسانند و عجولانه آنرا در اساسنامه سازمانی خود بگنجانند، بدون اینکه بخواهند تا حقوق، رابطه ها، مکانیسم ها و ضوابط و مقررات آنرا روشن نمایند. این دیگر چه حزب و یا اساسنامه ای است که بند آن به تصویب می رسد و اعلان فراکسیون را در درون مجاز می شمارد و از نظر حقوقی بلامانع می داند و هنگامی که بطور عملی با آن مواجه می گردد، بفکر تدوین سیاست ها و روشن نمودن مکانیسم های آن می افتد. بی تردید چنین بندی نمی تواند اخیراً از سوی «حزب» به تصویب رسیده باشد و وقت ضیق بوده و مجالی برای تدوین سیاست های آن برای «حزب» وجود نداشته است!! اگر «حککا» وجود فراکسیون در درون خود را برسمیت می شناخت و عمیقاً بدان باور داشت، می بایست تمام مکانیسم ها و ضوابط و مقررات آنرا قبل از وقوع آن روشن می نمود. بی مبادلاتی و تصویب بدون تعمق و عجولانه چنین بندهایی نمایانگر ناباوری عمیق «حزب» نسبت به فراکسیون درون خود می باشد. بگذریم از اینکه «حککا» موضع اش کاملاً نسبت به این فراکسیون علیرغم محترم شمردن حقوقی و اساسنامه ای روشن می باشد و با صراحت تاکید می ورزد که اعلان چنین فراکسیونی "موضوعیت" ندارد و از امضاء کنندگان بیانیه با روشنی خواسته است که به فعالیت خود تحت عنوان فراکسیون خاتمه بخشند!

با این اوصاف نتایج جدال های بی محتوای درونی پیرامون برسمیت شناختن و حقوق فراکسیون در درون «حککا» مشخص می باشد. باید دانست که پذیرش فراکسیون در درون هر «حزبی» زمانی مطرح می گردد که طرفین تفاوت های سیاسی – تاکتیکی خود را روشن نمایند و هر یک در میدان و فضایی سالم و بدور از تنش های خصمانه، به فعالیت های درونی و بیرونی خویش ادامه دهند. تجربه ی تا کنونی نیروهای موجود در خارج از کشور نشان داده است که تحمل و وجود اقلیت، فراکسیون، دسته و یا مخالفین به هر حد و میزانی در درون یک سازمان محال می باشد و قادر به همزیستی بمنظور بار آوری و شکوفائی جنبش های اعتراضی نمی باشند. تعهد به چنین امری در رشد و بلوغ انسان هایی نهفته می باشد که نه به منافع ی فردی و جاه طلبانه ی خویش بلکه به منافع ی کارگران و زحمت کشان می اندیشند. بنابر، این واقعیات تلخ، دو راه بیشتر در مقابل فراکسیون "اتحاد کمونیسم کارگری" وجود ندارد. یا باید بنابه ی گفته ی «حککا»، امضاء کنندگان بیانیه از کار خویش منصرف گردند و به فعالیت های شان بمانند گذشته در درون «حزب» ادامه دهند و یا مسیری را که آغاز نموده اند و این بار با تعیینی دیگر سامان بخشند. راه سومی وجود ندارد و سر انجامی به غیر از اتفاقات تلخ تا کنونی در صفوف نیروهای چپ عایدشان نخواهد گردید. پذیرش فراکسیون و یا مخالف به هر میزانی در درون، نیازمند اعتقاد عمیق و باوری به دموکراسی درونی می باشد که متأسفانه با سیاست ها و خُلق و خوی نیروهای چپ موجود در خارج از کشور کاملاً بیگانه می باشد.

۲ ژانویه ۲۰۰۷
۱۲ دی ۱۳۸۵

لنیک مطالب
http://www.wpiran.org/farsi1/index-farsi
.htm

http://www.wpiran.org/farsi1/index-farsi.htm 

http://triboonshoma.blogfa.com