روایت ” روشنفکران کرد ” از ٢٨ مرداد سالروز حمله جمهوری اسلامی به کردستان

سیفه خدایاری : در آستانه ٢٨ مرداد سالروز تهاجم همه جانبه و وحشیانه جمهوری اسلامی به کردستان ، بیانیه ای از سوی تعدادی از شخصیت های کرد صادر شده است ودر آن از مردم کردستان خواسته شده است با دو دقیقه سکوت در ساعت ١٢ ظهر روز ٢٨ مرداد و اعلام عزای عمومی این روز را  به عنوان روز حمله جمهوری اسلامی به کردستان رسمیت بخشند.

 نفس اعتراض کردن به جمهوری اسلامی به خاطر نقش همه جانبه ای که در تحمیل بدترین شکل زندگی به مردم ایران داشته است ، جزو پایه ای ترین حق مردم و وظیفه همه ی انسانهایی است که به وضعیت موجود اعتراض دارند و افق انسانی و دنیایی بهتر را در برابر خود و جامعه می گذارند. جمهوری اسلامی نه فقط به خاطر حمله وحشیانه به کردستان در ۲۸مرداد ۵۸ و تحمیل جنگ نابرابر چند ساله به مردم در کردستان که دهها هزار کشته ، زخمی ،آواره و تبعیدی بر جا ی گذاشته است ، بلکه به خاطر سرکوب و ارعاب هر روزه و خفه کردن صدای آزادی و برابری ، تحمیل ضدانسانی ترین شیوه زندگی بر مردم , اعدام هر روزه انسانها به عناوین مختلف وسلطه هار فاشیسم اسلامی باید مورد اعتراض قرار گیرد. از این لحاظ من هم با نویسنده و امضا کنندگان این بیانیه موافقم . اما چند مسأله را در رابطه با این بیانیه در نظر دارم که با خوانندگان در میان می گذارم.

انتقاد و ملاحظه ی جانبی من به این بیانیه  شکل اعتراض به جمهوری اسلامی است. از آنجا که ویروس هار جمهوری اسلامی همه ی سلولها و منافذ جامعه را در بر گرفته است و از تمامی این سیستم خون و تعفن بیرون زده است ، اعتراض در شکل و محتوای این بیانیه به جوک شباهت دارد. پیش از هر چیز باید گفت که  اعتراض مردم به جمهوری اسلامی نباید محدود به سالروزها و سالگردها و یادواره ها باشد . این اعتراض هر روزه در جامعه در اشکال مختلف صورت می گیرد؛هر روز روز اعتراض مردم علیه خفقان ، فقر ، فلاکت و بردگی است.محدود کردن اعتراض به سالگردها و جشنواره هاو مناسبتها  بازی کردن در زمین سرمایه داری و البته طبق قوانین و فرمولی است که کمترین نفعی برای اکثریت جامعه ندارد. در همین رابطه باید گفت ترویج فرهنگ عزاداری و اعلام عزای عمومی وسکوت که بخشی از فرهنگ ملی ـ اسلامی تحمیل شده بر جامعه است نباید به عنوان شکل اعتراض انتخاب شود. روی دیگر سکه عزاداری و ماتم گرفتن پذیرش سکوت و تقدیر گرایی و تسلیم به وضعیت موجود است که در نقطه مقابل اعتراض قرار دارد. بویژه که شکل اعتراض هم به دو دقیقه سکوت محدود شود.در سی سال گذشته مردم در کردستان همانند سراسر ایران اعتراض خود به جمهوری اسلامی را نه با سکوت و روزه سیاسی و عزای عمومی و فرمول های بورژوازی مانند مبارزه بدون خشونت ودر چهارچوب قوانین! بلکه با فریاد بلند آزادی و برابری سر داده اند و تسلیم فرهنگ سکوت و عزا نشده اند . این جنگ ۳۰ سال است در جبهه های مختلف ادامه دارد و جمهوری اسلامی تنها به زور سرکوب ،ارعاب ، اعدام و تحمیل فقر و فلاکت به اینجا رسیده است، لذا تشویق افراد به سکوت نمی تواند راهکار انقلابی باشد. ( البته از حق نباید گذشت که بیانیه مذکور هم ادعای انقلابی بودن و مبارزه را ندارد.)

 

اما غیر از شکل و فرم بیانیه مورد اشاره ، اشکالات جدی تری در بیان واقعیت های تاریخی و لحن این بیانیه وجود دارد که ناشی از رویکرد  ناسیونالیسم کرد در برخورد با پدیده های سیاسی است و بیش و پیش از هر چیز تاریخ مبارزه مردم آزادیخواه وکمونیستها را نشانه گرفته است . نویسنده این بیانیه با انتخاب زبان الکن" روشنفکرکرد" و استفاده ناشیانه از ترم هایی مانند اعتراضات و مبارزات مسالمت آمیزمردم کردستان ، تسامح و تساهل جریانات و احزاب سیاسی در کردستان ، مبارزه برای حقوق بشر ، استقرار دموکراسی در کردستان و لمس آن توسط همه ی احزاب و گرایشات ،آزادی بیان آرا و عقاید ، نامگذاری دلبخواهی شهروندان مناطق کردنشین به ملت مسلمان کرد و تقلیل جمهوری اسلامی به ملایان حاکم در تهران و رژیم ولی فقیه پته خود و امضا کنند گان این بیانیه را روی آب می ریزد. ترم های فوق الذکر که در بیانیه به کرات مورد استفاده قرار گرفته است قالب جنبش ملی ـ مذهبی و دوخردادی برای بیان خواسته ها و اهداف خودشان و ایجاد آلترناتیوملی ـ اسلامی در برابر جنبش کمونیستی در ایران و بویژه در کردستان است . از نظر این دیدگاه که مستقیماً از ایده آلیسم خرده بورژوایی و پزهای روشنفکرمأبانه گفتمان حقوق بشری کرد سرچشمه می گیرد و کمترین ربطی به خواسته ها و مطالبات اکثریت جامعه کردستان ندارد ،مشکل مردم بیان عقاید و آرا و مبارزه آنها برای استقرار دموکراسی است، و این نعل وارونه زدن و سرنا را از سر گشاد دمیدن است. صحبت کردن از حقوق بشر، آزادی و دموکراسی که فقط کاریکاتور آزادی و دموکراسی و صرفاً از لحاظ حقوقی است بدون برابری فقط به درد روشنفکر نماها ی عصاقورت داده می خورد. به روایت نویسنده این بیانیه تاریخ مبارزات مردم علیه حکومت شاه با فشار حقوق بشری کارتر علیه شاه شروع می شود وبا استقرار جمهوری اسلامی وسرکوب آن توسط جمهوری اسلامی پایان می یابد. این دیدگاه که آبشخور اصلی آن جنبش ملی ـ مذهبی در ایران و شکل کاریکاتورگونه آن در کردستان است تنها فایده اش وارونه کردن حقایق و تحریف تاریخ به سود جنبش خود است.البته افراد می توانند بنا به منفعت طبقاتی خود، یأس فلسفی وهزار و یک دلیل شخصی در راه و روش سیاسی ای که برگزیده بودند تجدید نظر کنند و به همان جایگاه قبلی خود و حتی چند پله پایین تر برگردند. این انتخاب برای میلیونها انسان که نه از سرضرورت مبارزه با وضعیت موجود و بنیان نهادن دنیایی آزاد و برابر بلکه از سر آرمانخواهی و شور جوانی یا تحت تأثیر جوّ انقلابی به مبارزه پیوسته بودند وجود دارد . اما نمی توان همراه با بازگشت خود
انواع تحریفات و دروغ ها را به جامعه برد. ناگفته پیداست که مبارزه مردم برای زندگی بهتر و تغییر وضعیت موجود به قدمت تاریخ وجود داشته است و نقطه عزیمت مردم برای مبارزه نه حقوق بشر کارتر و نه بیان آرا و عقاید بلکه تلاش برای ایجاد دنیایی بهترو انسانی تر است  . مبارزه مردم در دوران شاه پیش از هرچیز برای آزادی و برابری و برای از میان برداشتن تضاد بشدت طبقاتی بود که با رشد بی سابقه بورژوازی در ایران به نقطه عطف خود رسیده بود . اگر مهندسی انقلاب از سوی معماران جمهوری اسلامی ، تشکیل ضد انقلاب اسلامی به رهبری خمینی و معجزه گوادلوپ،امدادهای غیبی نهضت ملی و حزب توده و اکثریت  از طرفی و عدم بلوغ و آمادگی لازم برای این انقلاب توسط" چپ" نبود جامعه سرنوشت دیگری را می دید . قصد من در اینجا تحلیل انقلاب ۵۷ نیست و واقعیت بسیار رساتر ازنوشته من در تاریخ ۳۰ ساله اخیر در ایران جاری است.

نویسنده این بیانیه و امضاکنندگان آن می خواهند تاریخ ۳۰ ساله اخیر مبارزه در کردستان را یک کاسه کرده و سر سفره بی رونق ناسیونالیسم کرد بگذارند، البته برای تزیین سفره از سالاد سوسیال دمکراسی و واژه های دهن پر کن مانند دمکراتیک ، حقوق بشر و بشریت عدالتخواه و ترقیخواه استفاده کرده اند . تحریف مبارزات مردم در کردستان در ۳۰ سال اخیر بخش مهمی از پروژه ناسیونالیسم کرد بوده است. همزمان با تحولات اروپای شرقی و سقوط کمونیسم اردوگاهی بخش وسیعی از ناسیونالیسم چپ که به خاطر هژمونی چپ تا آن زمان زیر پرچم کمونیسم مشغول مبارزه برای تشکیل دولت خود و یا حاکمیت ملی بودند علناً پرچم ناسیونالیسم را برداشته وموقتاً ادبیات سوسیال دموکراسی برای پیشبرد اهداف خود استفاده کردند. بعد ازپایان یافتن" عصر طلایی" سوسیال دموکراسی و پا گرفتن جنبش حقوق بشری بار دیگر ناسیونالیسم کرد خود را آپدیت می کند و در معیت پرزیدنت ها به استقبال فدرالیسم برای کسب حق (ملت) خود می روند اما نوزاد فدرالیسم برای بخش مهمی از ناسیونالیسم کرد توسط اوباما کورتاژ می شود و الگوی اوبامایی" تغییر" افقی جدید را در برابر ناسیونالیسم کرد قرار می دهد، الگوی "تغییر" یعنی جراحی پلاستیک و تغییر ظاهری در چهره بشدت کریه نظام های هار بورژوایی و به میان آمدن چهره های عوامفریب و سلطه تمام عیار دماگوژی.این الگو را در اوباما و لیست طولانی از رهبران نوظهور می توان دید. در کردستان عراق نوشیروان مصطفی یکی از سرکردگان اتحادیه میهنی و چهره آشنای سوداگری بر سر جان و امنیت انسانها با جمهوری اسلامی و در ایران موسوی یکی از عناصر جمهوری اسلامی و نخست وزیر قتل و عام زندانیان سیاسی دهه شصت پرچمدار این تغییر می شوند.قدرت عوامفریبی این الگواز سیاست بحدی است که احزاب به اصطلاح ا ستخواندار و باتجربه اپوزیسیون کرد مانند حزب دمکرات کردستان، آشکارا زیر عبای یکی از مهره های ارتجاع یعنی کروبی می روند تا بزعم خود به واژه فریبنده و جادویی" سیاست" معنی بخشند ؛ در همین چهارچوب تتمه ناسیونالیسم کرد شعبه داخل کشور از روزنامه نگار و وبلاگ نویس گرفته تا سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان ، پیشمرگان مسلمان کرد و انجمن کردهای مقیم مرکز و … با گروههای پراکنده پسر عمو و دختر دایی های امضا کنندگان بیانیه دخیل بر موسوی می بندند تا از قافله عقب نمانده و از رأفت اسلامی و فرصت ایجاد شده برای" احقاق حقوق حقه ملت کرد" استفاده کنند. بهرحال بیانیه فوق از قاعده بازیهای رایج سیاسی جدا نیست و آب آنها به همان جوب می رود.

همانگونه که گفته شد آنچه در بیانیه به عنوان تاریخ روایت می شود تحریف و الگویی ملی ـمذهبی از یکدوره نسبتاً طولانی از مبارزه مردم علیه سرمایه داری هارو فاشیسم اسلامی بیش نیست. در بیانیه فوق الذکر که روایت ناسیونالیسم کرد از مبارزات ۳۰ ساله اخیر مردم در کردستان را نشان می دهد ما شاهد شکل گیری مبارزه ملت کرد در دوران شاه و با رنگ کردستانی آن هستیم.(منظور از رنگ کردستانی بر نویسنده این سطور معلوم نشد و هر چه در گوگل جستجو کردم چیزی درباره رنگ کردستانی مشاهده نکردم ) البته نویسنده برای اینکه حق مطلب را ادا کرده باشد تا حدی که توانسته است رنگ ملی ـ مذهبی به بیانیه پاشیده است. این روایت برای محصل کرد که تازه به دنیای" سیاست" وارد شده است و در محیط کپک زده ملی ـ اسلامی مدرسه که تلفیقی از ائتلاف دمکرات ـ مفتی زاده است می تواند مناسب باشد، هر چند این جد و جهد اردوگاه ملی ـ اسلامی هم بزودی رنگ می بازد و دانش آموز پس از چشم و گوش باز شدنش زود "منحرف" می شود و تحت تأثیر کافران و ملحدان یعنی کمونیست ها که بدبختانه تعداد آنها هم روز بروز زیاد می شود قرار می گیرد. هم ناسیونالیسم کرد و هم نویسنده این بیانیه و اگر امضا کنندگان هم آن را خوانده باشند به خوبی می دانند که مبارزه مردم در کردستان بخشی از مبارزه مردم در سراسر ایران علیه نابرابری و دنیای سرمایه داری است و نمی توان بزور عبای آخوندی و قبای کردی تنش کرد. برای اثبات این مدعا هم کافی است بار دیگر به صحنه کردستان در اوایل انقلاب برگردیم . در کردستان ایران آن دوران دو حزب سیاسی عمده یعنی کومله و دموکرات و چند جریان کوچکترسیاسی وجود داشتند . بطور عمده کومله خواسته های مردم زحمتکش و برابری طلب و رادیکالیسم ناقص جامعه را نمایندگی می کرد و حزب دمکرات هم عمدتاً حزب بورژوازی کرد ،فئودالها ، خرده بورژوازی رانده
شده از روستا بود. در آن دوران سخن گفتن از ملت کرد هنوز متداول نبود چرا که در کردستان هم مانند هر بخش ازجامعه طبقاتی ما شاهد شکل بندی طبقاتی با منافع متفاوت و حتی متخاصم ـ که در کردستان خود را در جنگ حزب دمکرات و کومله نشان می دهدـ هستیم.آنچه نویسنده این بیانیه و ناسیونالیسم کرد به عنوان ملت به خورد مخاطبان نه چندان چشم و گوش بسته خود می دهد ترکیبی از عناصر ناهمگون است که هیچ وجه مشترکی با هم ندارند ؛ کافی است در شهری مانند سنندج بطور اتفاقی ۱۰۰ نفر را در خیابان جدا کرد تا به ترکیب ناهمگون اجتماعی آنها پی برد؛ در این مثال فرضی ما به افرادی بر می خوریم که منافع بشدت متفاوت وبطور عینی متضاد با هم دارند.در این مثال فرضی ما مزدور و مدافع جمهوری اسلامی وجود دارد؛افرادی هم هستند که هیچ سنخیتی با اسلام و جمهوری اسلامی ندارند و افرادی هم که می توانند مخاطب بیانیه عزای عمومی باشند . هر کدام از این افراد منافع ، اهداف و تعریفی از زندگی دارند که در صورت بروز آن ظرف نیم ساعت جنگ لفظی تا چاقو و قمه بین آنها صورت می گیرد! در مقطع انقلاب نه به یمن حقوق بشر کارتر بلکه براثر هژمونی قطب آزادیخواه و برابری طلب انکشاف طبقاتی با سرعت محیر العقولی در جریان بود و هژمونی چپ در آن زمان بحدی قوی بود که" کورته باس سوسیالیسم "را به حزب دمکرات تحمیل کرد.ملت کرد مسلمان هم توسط جریانی نمایندگی می شد که کمترین پایگاه اجتماعی در میان مردم نداشتند و مجبور بودندبخاطر پرونده سیاه خود در تشکیل پیشمرگان مسلمان کرد و رودررویی مسلحانه با مردم و از ترس خشم مردم از منطقه فرار کنند و هجرت پیشه نمایند. در آن دوران بخشی از آنچه بیانیه ملت مسلمان کرد می نامد نیروهای جمهوری اسلامی را در کردستان اسکورت می کردند ، تعداد زیادی از آنها مزدور شده  و در هیأت پیشمرگان مسلمان کرد و مکاتب قرآن به خار چشم آزادیخواهان تبدیل شده بودند. امروز هم در کردستان مانند سراسر ایران مبارزه ای برای پایان دادن به مناسبت ضدانسانی سرمایه داری جریان دارد. و البته در مقابل این مبارزه طبقاتی ، مانند همه جای دنیا جنبش ، احزاب و گرایشات ناسیونالیستی وجود دارد که در مقابل قطب آزادیخواه و برابری طلب قرار گرفته است و بسته به هژمونی هر یک از دو جنبش تغییرات مقطعی در صف بندی احزاب و گرایشات بوجود می آید که شیفت ناسیونالیسم چپ به ناسیونالیسم تمام عیار تنها گوشه ای از این تغییرات را نشان می دهد و در درجه اول دامان بخش زیادی از امضاکنندگان این بیانیه را گرفته است .در واقع صف بندیهای اجتماعی و سیاسی در جامعه کردستان امروزبه همان روال سابق ادامه دارد. در کردستان امروز چپ بطور عام و جنبش کمونیسم کارگری به طور خاص دارای هژمونی گسترده ای است که جریانات ناسیونالیسم و مذهبی را وادار کرده است به ائتلاف روی آورندو خود را برای رویارویی با جنبش کمونیستی آماده کنند.تلاش ناسیونالیسم کرد برای یک کاسه کردن مبارزه و ریختن آن به حساب ناسیونالیسم کرد زمانی امکان پذیر است که قطب رادیکال و سرسخت کمونیستی در مقابل آنها موجود نباشد. خوشبختانه به یمن وجود جنبش کمونیستی قوی در کردستان این کار فعلاً امکان پذیر نیست و به نویسنده این بیانیه و امضا کنندگان توصیه می کنم که برای یافتن همفکران خود دست از سر مردم آزادیخواه و مبارز کردستان بردارند و به همان محیط آشنای خود یعنی محافل شاعران و خواننده ها و کردهای مقیم مرکز برگردند.

۳۱ تیر۸۸

pooyarastbin@yahoo.com