موسوی و وحشت از “ساختار شکنی” توده ها !

اشرف دهقانى : بالاخره، “همان گونه که انتظار می رفت” پس از عقب نشینی توده های ستمدیده ما از تظاهرات خیابانی به مثابه یکی از جبهه های جنگ خود با رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی- که اساساً در پی سرکوب و بگیر و ببند های وحشیانه نیروهای مسلح رژیم از هر قماش آن صورت گرفت، میرحسین موسوی طی بیانیه ای، تسلیم خفت بار خود به خواست “ولی فقیه” را اعلام نمود.

 او که در زمان حضور گسترده و شکوهمند توده ها در خیابانها، با کمک رسانه های امپریالیستی سعی کرده بود خود را رهبر مبارزات مردم جا بزند و بر این اساس آنقدر جرأت یافت که خواستار ابطال انتخابات شد؛ او که بارها و بارها به مردم اطمینان می داد که” اینجانب همچنان قویا اعتقاد دارم درخواست ابطال انتخابات و تجدید آن حقی مسلم است که باید به صورتی بی‌طرفانه از طریق یک هیئت مورد اعتماد ملی مورد بررسی قرار گیرد” و می گفت که “بر اعتقاد راسخ خویش مبنی بر باطل بودن انتخاباتی که گذشت و استیفای حقوق مردم پای می فشارم“، یکباره پشت حتی هواداران واقعی خود را نیز خالی کرد و دیگر نه از پافشاری خود روی باطل بودن انتخابات سخن گفت و نه ابطال را حق مسلم مردم نامید. با این موضع گیری وی ثابت کرد که وقتی به مردم می گفت، “مطمئن باشید که اینجانب همواره در کنار شما خواهم ماند“، تا چه حد دروغ می گفته است. (مطالب توی گیومه از اطلاعیه شماره ۵ موسوی به تاریخ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ اخذ شده است).

 

امروز موسوی بدون آن که معلوم کند که چرا شورای نگهبان “همان گونه که انتظار می رفت”، عمل نمود (در واقع، برای صیانت از ارکان جمهوری اسلامی چاره ای جز این نداشت)، با تکرار این جمله، تنها به نق زنی و گله گزاری از شورای نگهبان که “سرانجام نتایج دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری را تأیید کرد”، بسنده نموده است. حداکثر حرف اعتراضی موسوی در این بیانیه که تازه آن را با پناه گرفتن در پشت مردم بر زبان آورده، این است که: ” از این پس ما دولتی خواهیم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترین شرایط به سر می‌برد و اکثریتی از جامعه، که اینجانب نیز یکی از آنان هستم، مشروعیت سیاسی آن را نمی‌پذیرد”. 

 

موسوی که خود یکی از گردانندگان رژیم جمهوری اسلامی از ابتدای روی کار آمدن آن می باشد، در بیانیه شماره ۹ خود، ناچار به اعتراف به چند موضوع شده است. اول اعتراف به کشتار مردم و ریختن خون آنان در خیابان ها و همچنین مجروح و معیوب کردن آنان توسط مزدوران مسلح جمهوری اسلامی- که البته موسوی مسئولیت آن را به حساب کل این نظام ضد خلقی نمی گذارد. وی پیشاپیش، حتی در روز ۳۰ خرداد که همگان شاهد سرکوب خونین توده ها توسط این نیروهای مسلح ضد خلقی بودند، در اطلاعیه شماره ۵ خود، بسیج و پاسدار ان و ارتش را برای مردم ، “برادر” جا زده و گفته بود: “ما در این راه با بسیجی روبرو نیستیم؛ بسیجی برادر ماست. ما در این راه با سپاهی روبرو نیستیم؛ سپاهی حافظ انقلاب و نظام ماست. ما با ارتش روبرو نیستیم؛ ارتش حافظ مرزهای ماست.”

دوم اعتراف به دروغ گوئی های جناح رقیب که در حال حاضر دست بالا را در حکومت دارند. سوم اعتراف به این موضوع مهم که او و دیگر گردانندگان جمهوری اسلامی، قبل از برگزاری مضحکه انتخاباتی، متوجه جو سیاسی خاصی در میان مردم شده و می دانستند که مردم تا چه حد از شرایط نکبت بار و طاقت فرسائی که رژیم بر آنان تحمیل کرده است، از “عقب‌ماندگی، فقر، فساد و بی‌عدالتی”، به جان آمده اند؛ و از این رو وی آمده بود که این وضع را- البته با شیره مالیدن بر سر مردم در جهت طولانی تر کردن عمر رژیم- تغییر دهد. عین حملات وی ظاهراً خطاب به مردم، چنین است:”… ما با هم این فاصله را آمدیم؛….از دورانی که نطفه ناامیدی شروع به رشد کرده بود، زمانی که فاصله مردم از نظامشان روز به روز بیشتر می شد، تا با هم مقدمات انتخابات را به جریانی طولانی از یک تجدید حیات ملی تبدیل کنیم…”

 

در قسمت دیگر این بیانیه گله و شکابت موسوی از دیکتاتوری موجود که در شرایط حساس کنونی به زندانی کردن “خودی ها” یا به قول موسوی “فرزندان انقلاب” پرداخته، انعکاس یافته است. واضح است که منظور موسوی از “فرزندان انقلاب”، آن جوانان مبارزی که مزدوران امنیتی رژیم در همان روزهای تظاهرات در جلوی چشم همه به وحشیانه ترین شکلی، آنها را دستگیر و با خود بردند، نیست. همچنین فرزندان و عزیزان مردم یعنی آن دسته از زندانیان سیاسی کنونی نیز که طی بگیر و ببندهای وحشیانه شبانه روزی مزدوران امنیتی رژیم دستگیر شده و هم اکنون در سیاهچال های رژیم تحت شکنجه می باشند، موضوع بحث موسوی نیستند. او دقیقاً از زندانی کردن همان خودی هایشان، همان فرزندان ” نظام مقدس جمهوری اسلامی “شان شاکی است، و مشخصاً این گله را مطرح می کند که: “چرا به کوچکترین بهانه، هر کسی را از دایره خودی هایمان دور می کنیم”.

 

گله و شکایت موسوی از شدت دیکتاتوری جمهوری اسلامی که امروز به طور آشکار بخشی از خود طبقه مرتجع و سرکوبگر حاکم را نیز در برگرفته، باعث طرح سئوالاتی از جانب وی شده که اتفاقاً پاسخ آنها را خود موسوی بهتر از هر کس دیگری می داند. او که به خوبی می داند که در شرایط حساس دهه ۶۰، چه جان های شیفته ای را حتی به صرف خواندن یک اعلامیه و یا به خاطر پخش آن، زندانی و