ضرورت شکل گیری جبهه ای مستقل در اوضاع کنونی

فرشید شکری : اعتراضات توده ای مردم در تهران و تعدادی از شهرهای ایران علیه کودتای انتخاباتی جناح خامنه ای- احمدی نژاد پس از یورش سبعانۀ نیروهای گارد ویژه و لباس شخصی به صفوف برگزار کنندگان مراسم های اول ماه مه در یازدهم اردیبهشت ماه ١٣٨٨ و دستگیری جمعی از چالشگران و فعالین کارگری در همان تاریخ، دومین رویداد مهم ظرف پنج، شش هفتۀ اخیر بشمار می آید که افکار عمومی را چه در داخل و چه در خارج از کشور تماماً به خود معطوف کرده است.

 

جرقه های اولیۀ این اعتراضات گسترده ای که بواقع نشانگر لب ریز شدن کاسۀ صبر و تحمل میلیون ها انسان از سی سال کشتار و ظلم و بیدادگریست، درست بدنبال اعلام نتایج انتخاباتی زده شد که مثل دوره های قبل این یکی نیز هیچ سنخیتی با موازین و اصول شناخته شدۀ برگزاری همه پرسی های رایج در جوامع بورژوائی نداشت.    

هرچند مضحکۀ انتخابات دهمین دورۀ ریاست جمهوری به سبب بازار گرمی دستگاه دولتی و رسانه هایش، تبلیغات شبانه روزی میدیای متعلق به قدرت های امپریالیستی و توهم پراکنی بخشهائی از اپوزیسیون بورژوائی منجر به شرکت لایه هائی از شهروندان کشور در آن نمایش شد، ولی این موفقیت رژیم چندان دوام نیاورد و به محض پخش خبر پیروزی احمدی نژاد بر دیگر جانیان نظام استبدادی- سرمایه داری حاکم، خروش و برآمدهای مردمی چشمگیری علیه خدعه و فریب حاکمین و کودتای انتخاباتی تندروها و حزب پادگانی سپاه پاسداران، در تهران شکل گرفت.

بیرون آمدن نورچشمی بالاترین لیدر جمهوری اسلامی از صندوق ها همچنین توده های سرخورده و نادم از رأی دادن را در سایر نقاط کشور به خشم آورد و آنان را در همان نخستین ساعات اعلان نتایج، به اعتراض واداشت و همانطور شاهد بوده ایم در طی این مدت، خیابان های بسیاری از کلان شهرهای کشور ناظر نارضایتی های مردمی علی الخصوص قشر جوان از نتیجۀ انتخابات و درعین حال سرکوب و به خاک و خون کشیده شدن معترضین بدست گارد ویژه، پلیس ضد شورش، سپاهی ها و بسیجی های مزدور بوده است.

با آنکه در مجموع این خیزش ها، علیرغم نقاط ضعف اشان تداعی کنندۀ صحنه هائی از مبارزات سال های میانی دهۀ پنجاه خورشیدی برضد رژیم شاهنشاهی، و جلوه ای از پیکارهای ممتد جنبش های کارگری، زنان، دانشجویان و جنبش انقلابی کردستان با حکومت کنونی اند؛ و با آنکه بارها شعارهای رادیکال و فریادهای مخالفت با کل حاکمیت از سوی برخی از شرکت کنندگان و تجمع کنندگان بلند شده اند، ولیکن اغلب معترضین در حمایت از جریان اصلاح طلب حکومتی و نامزد آن میرحسین موسوی و بعضاً کروبی شعار سر داده اند که این خود گویای کنترل جریان نامبردگان بر این اعتراضات می باشد. ( تا تاریخ نگارش این مطلب)

بهرروی، اگرچه این خیزشها تا اینک به شکل گیری قطب مستقلی در مقابله با کل هیئت حاکمه منتهی نشده، اگرچه رفرمیست های رژیم هنوز نگذاشته اند تا خواسته هایی که ریشه در معاش و زندگی روزمرۀ مردم دارند در این تظاهرات ها مطرح شوند و باز اگرچه در این چند روز خواست حدادی شدۀ " ابطال انتخابات " به یک شعار محوری مبدل گردیده، اما این اعتراضات فرصتی بدست داده اند تا هر دم شمار بیشتری از انسانهای رنج کشیدۀ ایران، خشم فرو خوردۀ خویش را بیرون دهند و بی باکانه در برابر گلوله های پاسداراها، بسیجی ها و دیگر نیروهای جنایتکار این حاکمیت هار و ضد بشری سینه سپر کنند. به جرأت می شود ابراز کرد چنانچه این طغیان ها تداوم یابند آنوقت هر روزه بر شمار اعتراضات در کشور، و بر جمعیت معترضین خیابانی در میان توده های ستمکش جامعه افزوده می شود. از اینروی در وضعیت حساس و سرنوشت ساز کنونی، توضیح نکاتی واجب به نظر می آیند.

هرچند هیچگاه حنای اعوان و انصار جمهوری اسلامی از اصلاح طلبش گرفته تا میانه رو و اصولگرایش، به غیر از اقلیت کوچکی برای اکثریت سکنۀ ایران بویژه مردم کردستان رنگی نداشته است؛ معهذا مجدداً باید تکرار کرد که هر یک از بال های رژیم برخلاف کشمکش هایشان تا پیش از انتخابات، و پرده برداریهای مضحکشان از دزدی ها و اجحافات همدیگر در اثنای فعالیت های انتخاباتی ایندوره، مشترکاً به استراتژی حفظ موجودیت جمهوری اسلامی می اندیشند.

درست است کارگران و زحمتکشان و لایه های پایمال شدۀ این مملکت به خوبی هر چهار کاندیداهای عبور کرده از صافی شورای نگهبان " قانون اساسی" را میشناسند، و عملکردهایشان را دیده اند، با این احوال دوباره گوئی این واقعیت بسی اهمیت دارد که تنش جاری میان اینان و گرایشاتشان [ در قالب دلسوزی برای مردم] ، گذشته از قدرت طلبی در اصل بدین خاطر است که هر کدام صرفاً سیاست های خود را به مصلحت نظام ارزیابی می کند.

بی تردید مردم دردمند ایران از علت العلل چنگ و دندان نشان دادن این گرگها به یکدیگر خبر دارند و می دانند آنچه این جناح ها در قبال هم می کنند، ناشی از بی باوری و عدم اطمینان نسبت به طرح ها و تاکتیک های سیاسی طرف مقابل در حل بحران ها و آشفتگی های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پیشینه داری است که دارند ستون های حکومت آنها را متزلزل می کنند، با این تفاصیل بازگوئی این حقیقت کماکان ضروری است.

در کنار یادآوری این حقایق برای مردم، میباید سعی شود تا این مبارزات شجاعانه و این از جان گذشتگی های فعلی که همانگونه قبلاً اشاره شد در موارد زیادی در دفاع از رهبران رفرمیست رژیم و به تأسی از مظلوم نمائی موسوی و دروغپردازی های هم مسلکان وی برپا شده اند و باز می شوند، با درایت و ژرف اندیشی به مسیری جدای از مسیر مورد تعقیب جناح مغلوب رژیم هدایت گردند تا این برآمدهای مردمی که اساساً عکس العملی در مقابل سه دهه بی حقوقی های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی اند، قدم به قدم به سمت انقلاب اجتماعی پیشروی کنند. از اینروی جهت عملی شدن این امر بایسته است تا جنبش های کارگری، زنان، دانشجوئی و جنبش انقلابی کردستان با دقت و وسواس لازم در این شرا
یطی که پروندۀ قدرت سیاسی با اوجگیری اعتراضات حاضر بر روی جامعه گشوده شده، وارد عمل شوند.

رهبران و فعالین چپ و کمونیست جنبش های اجتماعی میتوانند ضمن متشکل و منسجم کردن صفوف خود و افشاگری در مورد اوضاع حساس کنونی در حداقل زمان ممکن امر ساختن آلترناتیو انقلابی و لزوم در دستور قرار دادن مبارزه علیه جناح های حکومتی را [با توجه به وجود زمینه های لازم در جامعه] به میان توده ها ببرند.

برای مطرح شدن مطالبات واقعی جامعه، برای عبور از چهره های نیرنگ بازی امثال موسوی ها و خاتمی ها، برای ابطال نقشه های اصلاح طلبان حکومتی که می خواهند مردم را همچون ابزاری در این نزاع و مرافعۀ جناحی بنفع خود بکار گیرند، برای ممانعت از تبدیل شدن توده های ناراضی و فرودست جامعه به نیروی تصفیه حساب جناح های سرمایه، برای به اهتزاز درآمدن پرچم آزادی و برابری در این پیکارها و برای پایان دادن به سی سال ظلم و بی عدالتی رژیم اسلامی- سرمایه داری بایستی چنین موضع و کنشی را در این رابطه درپیش گرفت.

چنگ زدن و تمسک جستن پیشروان این جنبش ها به فعالیت در این چارچوب، همزاد و همگام با ظهور قطبی متحد در تقابل با دو قطب درون حاکمیت، بحران سیاسی حاضر را به مراتب عمیق تر می سازد بطوری که حتی سازش احتمالی آنان با یکدیگر فایده ای برایشان درپی نخواهد داشت. در یکچنین حالتی است که هدف سرنگونی جمهوری اسلامی و پیشروی مبارزات طبقۀ کارگر در مقام تنها طبقۀ تحول بخش و رهائی دهندۀ جامعه از ستم و استثمار و نابرابری؛ متحقق خواهند شد. 
 

                                                 ۲۰ ژوئن ۲۰۰۹ 

برگرفته از جهان امروز شماره ۲۲۹