غلط بزرگ “رهبر”

اسعد حاجى حسنى : کارنامه هشت سال رئیس جمهوری خاتمی پدر خوانده اصلاحاتچی ها برای مردم آن قدر درخشان نبود. در اواخر ریاست جمهوری خاتمی، مردم به خیابان ریختند تا خودشان اصلاحات را به عمل بیاورند چون خیر رئیس جمهور را با کارنامه ای که در دست داشت بخشیده‌ بودند. این جا بود که خاتمی دستش رو شد.

 او بدون تامل به زیر عبای رهبر عالیقدرش خزید و رسما و علنا اعلام کرد که مصلحت نظام را به اصلاحات برای مردم ترجیح می‌دهد.و طولی نکشید که اعتراف کرد که او “تدارکاتچی” نظام بوده‌است و نه خدمتگذار مردم. از آن روز به بعد خاتمی نیز در صف مقابل مردم به جان آمده‌ از نظام قرار گرفته است. انتظار این که همپالکی های خاتمی بتوانند از او کارآمد تر باشند و چیزی بیشتر از “تدارکاتچی” نظام ولایت فقیه، انتظاری بیهوده‌ است.

نتیجه انتخابات از همان اول و از خیلی پیش معلوم بود. ولایت فقیه انتخابش را برای اراذل و اوباش سفیهی که به او اقتدا می‌کنند، کرده‌بود. احمدی نژاد باید سر از صندوق های رای در می‌آورد.

اما اگر از ابتدا نتیجه این انتخابات معلوم بود چرا اصلاحاتچی ها را به میدان کیش کردند؟ بیت رهبری به همراه ارگان های تصفیه‌ و تایید رژیم، تمام چهره هایش منفور تر و رسوا تر از آن بودند که در شعبده‌ بازی انتخابات شرکت داده‌ شوند. به همین دلیل چهره‌ های فراموش شده‌‌ ای را که در بنیانگذاری نظام از مهره‌ های اصلی بودند از پشت صحنه به جلو راندند تا در مضحکه انتخابات و در صف اصلاحات شرکت کنند و شکست بخورند. با در آوردن احمدی نژاد از صندوق های شعبده‌ بازی در مقابل اصلاحاتچی ها، گردانندگان معرکه انتخابات می‌خواستند وانمود کنند، و به مردم بقبولانند که احمدی نژاد وارث وجهه ای است که زمانی خاتمی پدرخوانده اصلاحات داشت. اما یا فاقد این تشخیص بودند و هستند که ببینند خاتمی با پناه بردن به زیر عبای ولایت فقیه‌ و اعلام حفظ مصلحت نظام هم وجهه خود و هم اصلاحات از درون نظام را باخت، و یا درایت و ذکاوت مردم را دست کم می‌گیرفتند. یا این که رژیم خود را برای تقابل و سرکوب خشن تر، شدید تر و گسترده‌ تر آماده‌ کرده‌بود.

تحولات بعد از مضحکه انتخابات نشان داد که اشتباه بزرگ ولی فقیه دست کم گرفتن درایت و ذکاوت مردم بود. مردم قبول نکردند که این چنین به آن ها و تشخیص و اراده‌ آن ها اهانت شود و در مقابل فریبکاری رژیم با پرداختن بهائی سنگین ایستادند. با فداکاری و جانفشانی (به معنی اخص کلمه) برای تحمیل اراده‌ خود به نظام به میدان مقابله با دستگاه دروغ و “خدعه” نظام ولایت فقیه آمدند. و رژیم نشان داد که برای تقابل و سرکوب خشن تر، شدید تر و گسترده‌ تر خود را آماده‌ کرده‌بود.

 

با این که مردم به موسوی اعتماد کرده‌اند و با تمام نیرو پشت سر او قرار گرفته اند نمی‌شود کاری کرد. اما با این که مردم منظور و مقصودشان از اصلاحات چیست می‌شود کاری کرد. در تمام طول تظاهرات و درگیری هائی که چند روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری در جریان بود هیچ خواسته ای از جانب مردم جز شعار هائی کلی خواستی مشخص طرح نشد. حتی به عنوان محکی برای سنجش تعهد به تغییرات مورد ادعای اصلاحاتچی ها هم که شده‌ است، لازم است و باید مردم خواسته های مشخصی را در مقابل موسوی و وابستگانش بگذارند. خواسته هائی که جامعه ایران و مردم به عنوان ابتدائی ترین حقوق خود از آن ها محروم بوده‌اند. به اضافه باید خواست جبران تضییق حقوق اقشار مختلف مردم را در طول این کشاکش های اجتماعی در مقابل جریان اصلاحات قرار داد تا مبارزه‌ و فداکاری و جانبازی مردم به هدر نرود. از جمله خواسته های مشخص می‌توان مثلا موارد زیر را مورد اشاره قرار داد.

آزادی اندیشه و بیان و اجتماعات

آزادی دستگیر شدگان اول ماه مه

آزادی دستگیر شدگان اجتماعات و اعتراضات جاری

مشخص کردن و محاکمه عاملان حمله به دانشگاه ها و کوی دانشگاه

مشخص کردن و محاکمه عامل یا عاملان تیراندازی به تظاهرات روز دوشنبه ۲۵ خرداد ۸۸

و……..

رهبر با اعلام “خدعه” انتخاباتی به عنوان مشیت الهی غلط بزرگی کرد. رژیم قافیه را در مقابل اعتراضات مردم باخته است. در هر حالت اقشار و طبقات مختلف در ایران این رژیم را نمی‌خواهند. با اخباری که از ملاقات های بین موسوی و رهبر می‌رسد، چشمداشت تغییر از این امامزاده های امتحان پس داده نمی‌رود. مردم باید در فکر انتخاب بدیل و برنامه ای پس از این بختک سرمایه داری اسلامی باشند. یک دنیای بهتر. و این کاملا ممکن است.