سرنوشت جمهوری اسلامی در پرده ابهام

محمود قزوینى : درگیری جناحهای حکومتی در ایران به شدت بیسابقه ای رسیده است. آنقدر این درگیریها شدید است که بعید نیست همانطوری که در رژیم جمهوری اسلامی و رژیمهای نظیر آن مرسوم است این درگیریها به حذف خونین یکی از جناحها بیانجامد. درگیری جناحهای حکومتی نه تنها پس از انتخابات فروکش نمیکند، بلکه افزایش نیز مییابد. احمدی نژاد در حمله به جناح مقابلش نبرد را به سر حد مرگ و زندگی رسانده است.

 شکست هر کدام از جناحها در این نبرد، به معنای شکست در یک انتخابات حکومتی و حتی یک شکست سیاسی خالص نخواهد ماند. در میان بخشی از جناح حاکم صحبت از حذف و تصفیه جناحهای مزاحم است. اشکال مبارزه جناحها و حاد بودن آن نیز گویای تصمیماتی حداقل در میان برخی از باندهای حکومتی است. روح الله حسینیان از جناح احمدی نژاد علنا این هدف جناح خود را بیان کرده است. " ….. و من مطمئن هستم در این مقطع زمانی باید تصفیه شویم آزمایش شویم و مردان و زنان پاک به حرکت ادامه دهند و نسل پاک تر انقلاب این امانت را تحویل بگیرند و ناخالص ها بمانند…." شدت درگیریها حاکی از وجود چنین تصمیماتی در درون محافل جناحی است.

 اما تصفبه که باید با یک کودتای نظامی صورت گیرد در جمهوری اسلامی بسیار دشوار است. نه جمهوری اسلامی در چنین موقعیتی قرار دارد و نه جناح مقابل آنقدر ضعیف است که بتوان آن را تصفیه کرد. خطر تصفیه جناح مقابل را به بازی با برگ برنده مردم، مردم " مخالف و معاند" نظام میکشاند و جمهوری اسلامی را با چالشی عمیق تر روبرو میسازد.  نظامیان در این درگیریها بیطرف نخواهند ماند و وارد درگیری جناحها خواهند شد. برخلاف تصورات رایج نظامیان یکدست پشت احمدی نژاد نمیمانند، بلکه پشت جناحهای مختلف سنگر خواهند گرفت. و برخلاف برخی از تصورات موهوم، انتخابات در ایران از هیچ منظری قابل مقایسه با انتخابات در آمریکا و کشورهای که نظام سیاسی استقرار یافته دارند نیست. جمهوری اسلامی نه تنها به یک نظام سیاسی استقرار یافته در ایران تبدیل نشده است، بلکه بیش از یک دهه است که به بن بست اقتصادی و سیاسی و فرهنگی آن، اعتراض علنی و آشکار مردم نیز افزوده شده است و با چالش عمومی مردم روبرو شده است. تصفیه و حذف جناحی از رژیم با مقاومت جناح مغلوب روبرو میشود. شخصیتهای جناح  مغلوب اعلام کرده اند که تا آخر خواهند ایستاد و این به معنای توسل به نیروی خارج از نظام یعنی مردم نیزمیباشد. تصفیه قطعی بخشی از نظام، موجب پیدایی و خلق یلتسین در جمهوری اسلامی میشود. تا همین الان هم توسل جناح مغلوب به مردم، شرائط نبرد را برای جناح حاکم دشوار ساخته است.

جالبترین پدیده نزاع اخیر این است که هیچ کدام از جناحها از تمامیت نظام جمهوری اسلامی، از گشتهای امر  به معروف و نهی از منکرشان، از قیچی کردن کروات و موی سر مردم، از قصاص و سنگسار و زندان و سرکوب، از تبعیض و سرکوب زنان، از سرکوب کارگران و دانشجویان…. دفاع نمیکند. بلکه هر دو جناح یکدیگر به زورگوئی به مردم، قیچی کردن کراوات و موی سر مردم، زورگوئی و چپاولگری، راه انداختن گشتهای اوباش و…متهم میکنند. تمام سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه و جهان از دو طرف زیر سوال رفته است. کسی از پیروزی اسلام بر دشمنان و کافرین حرفی نمیزند. دیگر کسی از این دفاع نمیکند که به دلیل حفظ بیضه اسلام مردم باید ریاضت بکشند، بلکه هر کدام تلاش میکند تا نشان دهد که چگونه سیاستهای او موجب نعمت و رفاه شده است و سیاست دیگری موجب فقر و اعتیاد. در مناظرات تلویزیونی کل تاریخ جمهوری اسلامی، تاریخ رشد اعتیاد و فقر و چپاول قلمداد شده است. میتوان این دوره جنگ جناحها را به عنوان دوره توابیت رژیم اسلامی نام برد. کسی از اسلامیت رژیم به طور جدی دفاع نمیکند. اسلام دارد بی سر پرست میشود. کاملا قابل مشاهده است که اسلامیت رژیم در عرض این چند سال بشدت ضربه خورده است و رو به طرف تحلیل میرود.

 روزنامه های دو طرف پر است از هشدارها در باره خطری که نظام اسلامی را فرا گرفته است. رفسنجانی در نامه ای به خامنه ای این هشدار را اینگونه بیان کرده است " از جناب‌عالی با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیت‌تان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنه‌های خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح می‌دانید اقدام مؤثری بنمایید و مانع شعله‌ورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید." و این حرف روزنامه جمهوری اسلامی امروز حرف همه سران جمهوری اسلامی است که: "این وضعیت قابل استمرار نیست و کشور را در جهتی به پیش می برد که نتیجه آن نفی جمهوریت و اسلامیت نظام خواهد بود و از نظام جمهوری اسلامی چیزی غیر از پوسته و ظاهر باقی نخواهد ماند. در برابر این خطر همه مسئولیت دارند و برای رفع مظلومیت از نظام همه باید به مسئولیت خود عمل نمایند"

این وضعیتی نیست که احمدی نژاد برای جمهوری اسلامی ساخته است، بلکه وضعیتی است که جمهوری اسلامی در آن قرار دارد. با اوج گیری نزاعهای جناحی در انتخابات رژیم اسلامی، سرنوشت رژیم اسلامی بیشتر و علنی تر در نزد جناحهای رژیم و در نزد مردم در پرده ابهام فرو رفته است. "آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است" سرنوشت جمهوری اسلامی را بیان میکند

 

 

انتخابات مجرایی برای بروز تناقضات و بن بست جمهوری اسلامی

 

نزاعهای انتخاباتی در ایران در دوره چند سال اخیر بخشی از جدالی است که بر سر سرنوشت جمهوری اسلامی شروع شده است. این جدال نه با انتخابات شروع شده است و نه با آن پایان میگیرد، بلکه هر بار پس از
یکدوره ظاهرا آرام با حدت و شدت بیسابقه ای دو باره بروز بیرونی مییابد. اینبارانتخابات مجرایی برای بروز این نزاع و تناقضات انباشته شده در جمهوری اسلامی شده است. جدال حاضر مانند جدالهای چند سال اخیر بر سراین نیست که چه کسی اختلاس و دزدی بیشتری کرده است و چه کسی کمتر، چه کسی مدارک قلابی دکترا ساخته است و چه کسی میلیاردر شده است. مردم این را میدانند که اینها همه سر و ته یک کرباسند. همه اینها نه تنها در استثمار بیش از حد کارگران و مردم زحمتکش، بلکه در چپاول و غارت اموال عمومی جامعه، نقش درجه اول داشته و دارند. همه در این مورد در مقام اول قرار دارند. همه در سرکوب و زندان و اعدامهای دسته جمعی مخالفین و منتقدین حکومتشان، در سرکوب زنان و اسید پاشیدن به چهره زنان بی حجاب و بدحجاب و تصویب و اجرای قوانین زن ستیز، در سرکوب تشکل ها و اعتراضات کارگری، در سنگسار و ریختن خون بهائی و یهودی و تبعیض و ستم بر انسانهای منتسب به سکت غیر شیعی در جامعه… نقش درجه اول دارند. از امامشان که حکم اعدام هزاران نفر را در یک روز صادر کرد و اعلام کرد تا حزب الله و نیروهای نظامی باید هر مخالفی را در خیابان اعدام و تیرباران کنند، تا موسوی و خامنه ای و خاتمی و احمدی نژاد و رفسنجانی و… دارای رتبه دکترا در رشته جنایت و دروغگوئی و چپاول هستند. اینها نیاز به گفتن و تکرار ندارد. اما امروز همه اینها به جای اسید پاشی به چهره زنان، صحبت از رفع تبعیض زنان میکنند و شعار " حجاب اختیاری" در خیابان سر میدهند. صحبت از" بازنگری کلیه‌ قوانین و مقررات تبعیض‌آمیز و ناعادلانه از طریق ارایه لوایح لازم" میکنند و برای آوردن زنان با پوشش غیر اسلامی به میتینگهایشان با یکدیگر مسابقه میگذارند. هر یک دیگری را به خاطر انقلاب فرهنگی  محکوم میکند. هر یک دیگری را به اختناق و جلوگیری از نشر کتاب متهم میکند. جمهوری اسلامی که حرفه اش بر دروغگویی و فریب استوار بوده است، امروز دروغ و فریب یکدیگر مبنی بر حضور امت میلیونی در صحنه را افشاء میکنند. صحبت از رفع تبعیض از مردم منتسب به ملیتهای دیگر و رفع تبعیض از ادیان دیگر میکنند. صحبت از رفع دستگیری و زندانی و ستاره دار شدن دانشجویان میکنند. حتی کروبی صحبت از آزادی اسانلو کرده است. "شیخ اصلاحات" که دوره ای از دوستان خود فاصله گرفته بود، حالا برای جمع آوری نیرو مجبور شده است رادیکالتر از بقیه عمل کند و حتی طرح " آزادی حجاب" را جدیدا طرح کرده است و موسوی و کروبی خواهان برچیدن گشتهای ارشاد شده اند.

اگر اینها از تک و تا افتاده اند و به جای افتخار به قتل عام زندانیان سیاسی و سرکوب کارگران ومردم و برقراری حجاب با توسل به شلاق و اسید و زندان و ترور و حمله حزب الله، افتخار به آتش زدن کتاب فروشی ها، افتخار به سنگسار….، به مطالبات مردم و بقول اطلاعیه سپاه پاسداران به "مخالفین و معاندین نظام" توسل میجویند، علتی جز بروز بن بست کاملشان در حفظ و ادامه پروژه حکومت اسلامی در مقابل مردم نیست. 

نزاع درونی  جناحهای حاکم اینبار هم مانند دوره ده دوازده سال اخیر بر سر این و یا آن پروژه اقتصادی، بر سر دولتی و یا خصوصی کردن،  بر سر استثمار بیشتر کار ارزان و….نیست، بلکه همانطور که خود سردمداران رژیم بیان میکنند، مسئله حفظ نظام جمهوری اسلامی است که سالهاست به بن بست رسیده است. عبور از این بن بست به مولفه هایی در داخل و در سطح بین المللی احتیاج دارد که بدست آوردن آن در چهارچوب رژیم اسلامی نمیگنجد. جنگ شدید جناحها درانتخابات رژیم یکی از مقاطع جنگ جناحها بر سر سرنوشت جمهوری اسلامی است. مسئله بسیار فراتر از شرکت و یا عدم شرکت مردم در مضحکه انتخابی رژیم است.

 

بحران اقتصادی و سیاسی رژیم اسلامی پایانی ندارد

 

بن بست اقتصادی رژیم اسلامی بن بستی سیاسی است. از نوع بن بست اقتصادی و سیاسی بلوک شرق است. بن بست اقتصادی رژیم اصلا با بحرانهای معمولی در جوامع سرمایه داری قابل مقایسه نیست. بکار بردن کلمه بحران به معنای بحرانهای ادواری سرمایه داری و کارکرد خودبخودی قوانین و کارکرد سرمایه برای خروج از بحران در مورد بن بست اقتصادی رژیم گمراه کننده است. منشاء بحران و بن بست اقتصادی رژیم خود وجود رژیم اسلامی است. تا زمانی که رژیم اسلامی است این بن بست وجود دارد. بن بست اقتصادی رژیم اسلامی حتی با به صفر رساندن مزد کارگر هم شکسته نمیشود. هم افزایش چندین میلیاردی نفت موجب تشدید بحران اقتصادی رژیم میشود و هم کاهش آن. راه چاره ای برای ماندگاری یک حکومت اسلامی به عنوان رژیم سیاسی ایران وجود ندارد.

 

رژیم جمهوری اسلامی در بن بست اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به سر میبرد و شکست پی در پی پروژه های مختلف آنها برای عبور جمهوری اسلامی به یک وضعیت حتی نیمه پایدار با شکست مواجه شده است. سیاست اصلاحات دوره خاتمی   نتوانست راه برون رفت جمهوری اسلامی از بن بست را به جناحهای  مختلف نشان دهد و توسط جناح رقیب شکست خورد و به کنار رفت. سیاست سرکوب احمدی نژاد موجب ترس و دلهره بیشتر بسیاری از سردمداران رژیم از یک شورش قریب الوقوع مردم شده است. احمدی نژاد جمهوری اسلامی را بیش از پیش در مقابل تناقضات