سونامی سبز تغییر؟!

تقی روزبه : انتخابات درنظام جمهوری اسلامی براساس همان موازین شناخته شده ومتعارف جوامع بورژوائی درمورد آزادی و دموکراسی،هیچ وقت نمی توانسته بیش ازیک نمایش انتخاباتی باشد وبه خصوص انتخابات ریاست جمهوری پیش رو را به یک تعبیرباید نمایشی ترین انتخابات تاکنونی نامید.

بااین وجود،بنظرمیرسد دراین نمایشی ترین انتخابات ما یک باردیگربا ناسازه ای مواجه شده ایم:ازیکسوبا صحنه گردانی مورداعتمادترین کاندیداهای دستگاه حاکمه وازسوی دیگربا پدیده گسترش تمایل به شرکت فراگیروگسترده مردم برای گزین بددربرابربدتر.اصلاح طبان وعده تکرارحماسه دوم خرداد رامی دهند وگزارش های انتشاریافته نیزحکایت ازحرکت وشوق وذوق جوانان وحضور گسترده ترآنها درقیاس با انتخابات سال ۸۴ دارد. دردوره قبلی مطابق آمارهای خود رژیم ۲۰ میلیون نفرتحریم کننده وجود داشت که به تنهائی شمارشان از هرصف آرائی دیگربیشتربود.اما درشرایط کنونی بنظرمیرسد بخشی ازآن تحریم کننده گان میلیونی برای کنارزدن احمدی نژاد به میدان آمده اند تا بزعم خود ازتکرارفاجعه مشابه ۸۴ وپی آمدهای مترتب بر آن ممانعت به عمل آورند.درمیان پیام های گسترده ودرحال مبادله توسط اس ام اس هااین پیام جای ویژه ای را بخود اختصاص داده است:"اکنون تو ومن رأی میدهیم تا اوشکست بخورد!" وهمین عبارت بخوبی جوهرسلبی این حرکت وفقدان جنبه ایجابی آن  را به نمایش می گذارد.

آیا براستی ما باردیگر با شرایطی مشابه دوم خرداد ۷۶ مواجهیم؟ برای پاسخ دادن به این سؤال لازم است که به مهمترین مشخصه های شرایطی که انتخابات امسال ریاست جمهوری درآن برگذارمی شودنگاهی بیافکنیم:

۱-نخستین عامل جدیدراباید تحولات جهانی وبخصوص تحولات مربوط به آمریکا دانست که منجربه شکست نومحافظه کاران  وروی کارآمدن اوباما شد.با توجه به تأثیری که رویدادهای آمریکا درپهنه جهان وبویژه ازدیرباز درخودایران داشته است،نمی توان ازاهمیت بازتاب تموجات آن  به خصوص با توجه به نقش کانونی ایران در بحران منطقه وجهان غافل شد.تأثیراین تحولات را نسل ما لااقل اززمان روی کارآمدن کارتربیاددارد واکنون این تاثیرگذاری باتوجه به تحولات مربوط به جهانی سازی وتحولات منطقه وتضعیف روزافزون اقتدارحاکمیت های ملی، بیشترهم شده است. وبازتاب آن را نه فقط دردیکته کردن سیاست های اقتصادی توسط  دولتها وشرکت های فراملیتی بلکه هم چنین  می توان دررفتاروکردارجوانان وشعارها وآداب ورفتارآنها ودربرد رسانه های فراملی این قدرتهامشاهده کرد.همه چشم ها به انتخابات ونتایج آن دوخته شده اند وشروع رویکردهای جدید تا اطلاع ثانوی درحال انجماد قرارگرفته است.

۲-دومین مؤلفه مهم را باید ناکامی ومنزوی شدن احمدی نژاد وسیاست های آن دانست. تورم ۲۵ درصدی، گسترش خط فقربه چهاربرابرحقوق حداقل،حیف ومیل هنگفت ترین درآمد های ارزی درکل حیات رژیم وفساد گسترده ناشی ازآن درکنارسرکوب جنبش های اجتماعی ،همزمانی این بحران با بحران بی سابقه اقتصادی درجهان وافت قیمت نفت،درکنار تشدید تنش با دولتهای بزرگ وسرشکن شدن فشارهای مضاعف سیاسی واقتصادی حاصل ازآن بر بحران داخلی، مجموعا شرایطی را فراهم ساخته است که بسیاری ازلایه های طبقات پائین ومتوسط دیگرتحمل ریاست جمهوری چهارساله دوم او را ندارند.اواکنون درنزداقشاربسیاری ازمردم بویژه درشهرهای بزرگ ومتوسط به  مظهرسرکوب  ودروغ، ونکبت وفلاکت  تبدیل شده است.و وقتی جوانان درشعارهای خود به پینوشه وطالبان اشاره می کنند وشعارمرگ براستبدادمی دهند،فی الواقع دولت احمدی نژاد را تجسم عریان آن می دانند.

۳-بحران درون حکومتی:هیچ وقت شکاف درمیان بخش اصلی حاکمیت وموسوم به اصول گرایان تااین اندازه که درزمان احمدی نژاد بوجود آمده وجودنداشته است. عملا مجلس دربرابراو قرارگرفته  واخطارقانون اساسی او را مضحکه نامیده است. تمامی تلاش های احمدی نژاد برای عملیاتی کردن تخصیص یارانه های نقدی۴۰-۵۰هزارتومانی به افراد دهک های پائین جامعه(به عنوان بخشی ازطرح ساختاراقتصادی وحذف یارانه های حامل های انرژی ) و به عنوان یک پروژه انتخاباتی ورشوه ای  برای جلب نظررأی دهندگان، ازطریق مجلس  خنثی شده است(گرچه این مانع  توسل دولت به راه هائی چون توزیع سهام عدالت وتوزیع سیب زمینی مجانی ومانند آن ها نشده است) . نهادهائی همچون جامعه مدرسین قم و روحانیت مبارزتهران علیرغم فشارهای پشت پرده خامنه ای و حامیان شخص احمدی نژاد حاضرنشدند ازمصداق معینی درانتخابات حمایت کنند. و وقتی هم مهدوی کنی به صفت فردی کوشید که احمدی نژاد را کاندید اصلح به نامد، بلافاصله ناطق نوری رئیس دفتربازرسی خامنه ای و دیگرعضوشاخص این جامعه،اعلام داشت که جامعه روحانیت مبارز درمورد حمایت از هیچ کاندیدائی  تصمیم نگرفته است.درزمان هیچ رئیس جمهوری مراجع برجسته قم تااین حد دولت و کابینه وسیاست های آن را مورد انتقاد مستقیم قرارنداده بودند. خلاصه آنکه جناح حاکم وازجمله بیت رهبری دربرخورد با احمدی نژاد  دوچاردوشقه گی شده است.اوج این شکاف درمیان "اصول گرایان" را می توان درهمین مناظره های اخیراحمدی نژاد با رقبایش درسیمای جمهوری اسلامی به خوبی مشاهده کرد. حمله بی محابا وبی سابقه احمدی نژادبه رفسنجانی وناطق نوری(به عنوان  دزدان،مفسدان اقتصادی وپدرخوانده مافیا وحامیان رقیب او) دربرابرنگاه کنجکاو حیرت زده  دهها میلیون نفری که به پرده تلویزیون چشم دوخته بودند چنان غافلگیرکننده بود که حتا جریانات اصول گرای ۱۴ گانه پیروان خط امام و رهبری نیزنتوانستند ازمحکوم کردن کاندید موردحمایت خود، آنهم درآستانه انتخابات ریاست جمهوری خود داری
ورزند!.واقعیت آن است  که حربه های  احمدی نژادیعنی شعار"عدالت"،مبارزه بااشرافیت وآقازاده ها ورانت خواران ومافیای نفتی  وپیش برد دیپلماسی مبتنی برعزت اسلامی و…،با توجه نمایشی بودن این شعارها وخصلت مصرف انتخاباتی داشتن آنها عملا تاحدزیادی بابی اعتمادی مواجه شده و کارکرد خود را ازدست داده است. وهمین واقعیت  درکنارتبدیل شدن وی به نماد دروغ وعوام فریبی وعامل وخامت بحران و هم چنین یکه تازی اش  دربرابرشرکاء حکومتی خود، او را به نقطه ضعف حاکمیت وبه عامل تفرقه طبقه حاکم تبدیل کرده است. نبابد فراموش کنیم که این دردوره وی بودکه برای اولین بار "بازاریان محترم" به اعتصاب عمومی مبادرت کردند وتا او عقب نشینی نکرد به اعتراض خویش ادامه دادند. حربه برنده دیگراو همانطورکه اشاره شد،حمایت فعال وکمابیش یک پارچه بیت رهبری ازوی بود که آن  نیزبه تدریج دچارشکاف وسستی شده وحتا برموقعیت خامنه ای  به عنوان ولی فقیه نیزلطمه وارد کرده است. نامه اخیررفسنجانی به خامنه ای و انتقاد ضمنی از سکوت وی نسبت به اتهامات اخیر احمدی نژاد، وتشبیه ضمنی وضعیت کنونی به زمان "فتنه" بنی صدرودوعوت ازاو برای خاموش کردن آتشی که دودش فضا را گرفته وهرلحظه می تواند هم چون آتش فشانی ازسینه های سوخته سربرکشد، تنها یک نمونه است. انتقاد ۵۰ مدرس برجسته حوزه قم ازسخنان احمدی نژاد ودرخواست محاکمه رئیس جمهورتوسط روزنامه جمهوری اسلامی وسخنان شاهرودی رئیس قوه قضائیه دراین رابطه نمونه های گویای دیگری هستند. *۲

وقتی سیب زمینی به مثابه نمادی ازرشوه های دولتی مضحکه مردم شده و درتظاهرات خیابانی به نوک چوب دستی ها آویخته میشود تا منزلتی درحد پلاکارد پیدا کند، ویاوقتی اعلام میشود که تانگ وتوپ وسیب زمینی دیگراثرندارد،نشان دهنده ارکارافتادن یکی پس ازدیگری حربه های دولتِ نظرکرده ولی فقیه درمیان بخش های وسیعی ازمردم است.

۴-علیرغم تشدید سرکوب دراین دوره، بحران اقتصادی و ژرفش شکاف های طبقاتی  ونیزخواست دموکراسی موجب انباشت خشم و نفرت عمومی وگسترش جنبش های اجتماعی اعتراضی،ازکارگران تامعلمان،اززنان تادانشجویان وازاقلیت های مذهبی تا اقلیتهای ملی وقومی گوناگون شده است. برعکس سرکوب مستمرو ومداوم جنبش های اجتماعی  وفعالین نه فقط نتواسته ازرشدآن بکاهد بلکه بردامنه وعمق آن افزوده است.چنانکه بازتاب آن ها  را نه فقط می توان درتعمیق مطالبات و تشکل یابی ها ودرابعاددستگیری ها وزندانی شدن ها وتقویت روحیه مقاومت وهزینه دادن و ادامه کاری مشاهده کرد،بلکه هم چنین می توان دراین واقعیت که رژیم وکاندیداهای مخالف احمدی نژاد ناچارشده اند که بیش ازگذشته با گنجاندن این نوع مطالبات دربرنامه وتبلیغات خود وافزودن بر وعده و وعیدهایشان مشاهده کرد: تعمیم معنای رجال به زنان!وعده ورود زنان به حوزه های ممنوعه وزارت  وسایرپست های مهم، وعده تحقق آموزش زبان های مادری درمؤسسات آموزشی مناطق اقلیت های ملی،دراذعان به چند ملیتی بودن جامعه ایران ووعده برابری آنها ،تجدید نظردربرخورد با دانشگاه ها و دانشجویان وسیاست های فرهنگی و آموزشی، دروعده برچیدن گشت های خیابانی  وحتا اصلاح قانون اساسی و … مشاهده کرد.

********

 دست بدست هم دادن چهارمؤلفه فوق موجب آن گردیده که یک باردیگرمقطع "انتخاباتی" به یک لحظه بحرانی برای رژیم تبدیل شود.  یک بحران دوقطبی به سرعت درشرف تکوین، که درآن یک باردیگرکاندید برگزیده  خامنه ای و انواع نهادهای سرکوب وازجمله سپاه  وبسیج وبخشی ازهارترین جناح حاکم دریک سوقراگرفته اند ودربرابرش یک جبهه گسترده ای مرکب ازبخشی ازاصول گرایان،اصلاح طلبان و بخش هائی ازتوده های ناراضی ازرژیم.جنبش "نه" به احمدی نژاد، باشعارتغییر وبانمادهای رنگین ( سبزورزد وسفید.. .) دربرابررنگ تیره والبته بهمان نسبت کم عمق وپوپولیستی، شکل گرفته و به سرعت درحال گسترش است.جنبش رنگینی که سرکردگان سپاه ونهادهای سرکوب درآن رگه هائی ازانقلاب مخملی ورنگین را جستجومی کنند وآن را تهدید به سرکوب می نمایند! اینکه این جنبش چقدرازنظربه میدان آوردن توده های مردم قابل مقایسه با دوم خرداد ۷۶ باشد،البته هنوزنمی توان  باقطعیت درباره اش سخن گفت. ولی تاهمین جا مسلم است که بیشتر ازآنکه باانتخابات سوت وکور سال ۸۴ قابل مقایسه باشد با سال ۷۶ قابل مقایسه است.تجمعات خیابانی خودجوش و شبانه وراه پیمائی های گوناگون و شعار ها وپلاکاردها وتظاهرات بی شمار و گفتگوهای جمعی خیابانی و… تاپاسی ازنیمه شب ونیززدخوردهاو جنگ وگریزهای خیابانی ودادن شعارهائی هم چون حجاب اختیاری وایجاد زنجیره های طولانی مردان وزنان  نیمه کشف حجاب شده  ویا پدیده تماشای چندده میلیون نفری  مناظره کاندیدها و… همه و همه نشان دهنده واقعیت درحال عروج  جنب وجوشی است که البته درعمق خود حامل پتانسیلی بیش ازیک تشریفات ساده وکنترل شده انتخاباتی است.پلیس ونیروهای اطلاعاتی با بردباری معناداری به نطارت وتماشا بسنده کرده وناظروشاهدبه کنترل درآوردن خیابان ها ومیادین توسط تجمعات خودجوش جوانان است.گوئی که بهارکوتاهی یک باردیگربا طعم شیرین آزادی وهمبستگی،کام جوانان را شیرین ساخته است! مشت ها برآسمان است وبنض زندگی درخیابانن ها شب های طوفانی انقلاب را بیاد می آورد.گرچه شاید هنوزکانون اصلی این جنب وجوشش ها،بی
شتردر شهرهای بزرگ  ومتوسط باشد تا شهرهای کوچک و روستاها که دراین نقاط حضور احمدی نژاد پررنگ تراست. ولی حتا درهمین نقاط نیز یکدستی دوره سابق وجود ندارد وعلیرغم حاتم بخشی های احمدی نژاد،اوضاع به ضرراو درحال تغییراست. درهرصورت یک باردیگر کاندید اخص ومورد حمایت رهبری دمِ چک مردم قرارگرفته و  وسخت باچالش آنان مواجه شده است. درچنین شرایط شکننده وبه سرعت درحال تغییر،به نظرمیرسد که تنها حربه های نجات دهنده احمدی نژاد و حامیانش  به دوعامل بستگی داشته باشد:نخست  به اینکه تاچه حد بتوانند به تقلب ودست کاری آراء دست بزنند. امری که دردوم خرداد۷۶ رژیم تنوانست به آن مبادرت کند واکنون نیزعلیرغم یکدستی دستگاه اجرائی و وسوسه بخشی ازحاکمیت اما بدلیل جنب وجوش خیابانی وشعارهای وای اگرتقلب صورت گیرد ایران قیامت می شودوهشدارهای پی درپی کمیته های صیانت ازآراء و….. بادشواری روزافزون مواجه است.براساس نامه سرگشاده وافشاگرانه  کارمندان وزارت کشور،هم اکنون چاپ بیش ازدوونیم میلیون تعرفه اضافی وبازی با رقم واجدین حق شرکت درانتخابات (که از۴۶ واندی تا ۵۱میلیون واندی نفردرنوسان است)  وافزایش بی سابقه صندوق های  سیار ومهرهای انتخاباتی….درکنارفتوای شرعی مصباح یزدی مبنی بر  صیانت از اسلام و.. .به  نگرانی ها دراین مورد دامن زده است. هم چنان که این نگرانی معطوف به کودتای انتخاباتی درنامه اخیر موسوی به شخص خامنه ای نیز ابرازشده است.عامل دوم نجات دهنده رقابت های درونی جناح رفیب  وخطرتقسیم آراء درمیان آنهاست که میتواند(بسته به میزانی که رقابت بین این دو تاچه حد دو قطبی شود ) به مثابه شانسی برای عروج مجدد احمدی نژاد عمل کند. درهرحال  اگراحمدی نژاد نتواند درهمان دورنخست حدنصاب لازم آراء را بدست بیاورد،امری که روزبروز شانس آن ضعیف ترمی شود،آنگاه وضعیت برای او دردوردوم دشوارترخواهد شد و بعید است که  بتواند بدون مبادرت به  تقلبات گسترده نام خود را ازمیان صندوق های رأی بیرون بکشد. هم چنان که با به صحنه آمدن توده های مخالف  وحامی رقیب خود، دشوارودشوارترمی شود۳*

بافرض شرکت گسترده مردم درانتخابات بازهم  نمی توان ازیک تفاوت مهم وضعیت کنونی  با دوم خرداد ۷۶ صرفنظرکرد. واقعیت این است که دایره گزینش کاندیداهای این دوره به نحوی  است که حتا اصلاح طلبان حکومتی نیز نتوانستند داری نماینده مستقیم ومطلوب خودباشند(مانند معین در دورگذشته). درواقع حاکمیت با توجه به تجربه دوم خرداد ۷۶ وترس ازباصطلاح بروز قدرت دوگانه درحاکمیت، دایره احراز صلاحیت کاندیداها را چنان تنگ کرده است که تنها محافظه کارترین ومورداعتمادترین افرادوفاداربه نظام ورهبری وقابل تحمل برای اصول گرایان قادربه شرکت  درآن شده اند.چنانکه حاکمیت حتا حضور محمدخاتمی دوپینک شده را که شانس غلبه اش براحمدی نژاد بالابود نتوانست برتابد وباوارد کردن انواع فشارها وازجمله تهدید جانی وی  را وادارکرد که سریعا پای خود را ازمهلکه گرداب بلعنده ای که طعمش را قبلا هم چشیده بود، بیرون بکشد.وباین ترتیب  با ترکیدن حباب اصلاح طلبان درهمان دوره پیش انتخابات وآفریده شدن یک صحنه کمیک وتماشائی، خاتمی صحنه را به میرحسین موسوی نخست وزیرقتلهای دهه ۶۰ واگذارکرد.ومعلوم شد که دوران اصلاحات دیگربازگشت پذیرنبوده وهمانطورکه خودخاتمی هم اعلام کرده بود کف تغییردرشرایط  کنونی نه اصلاحات"،بلکه پائین ترازآن و بسنده کردن به مینیمم"تغییر" است. تغییری که جنبش رنگ سبزآئینه ای ازآن است.آنچه را که ناسازه می نامیم همانا پتانسیل انباشته شده دراعماق جنبش است دربرابرشکل بروز آن که حتا درزیرکف اصلاح طلبی قراردارد.وباین ترتیب دایرگزینش بین بدو بدترحتی درقیاس با دوم خرداد ۷۶ تنگ تروکم مایه ترشده وبه مردم ظاهرا حق گزیننش بین  افعی و مارغاشیه را داده اند. اما عجبا که همین روزنه کوچک نیزرژیم را دچارطوفان کرده ودرنزد کله تیزان حاکمیت وحامیان نظامی احمدی نژاد گوئی دارد پهلوبه پهلوی انقلابات مخملین می زند!. بااین همه نگاهی به تجربه سی سال گذشته وبه خصوص ۱۲ سال گذشته نشان میدهد که هرگاه رژیم دراوج بحران وبرای مقابله با آن توانسته  مردم را دربرابر گزین بدوبدترقراردهد،نه فقط  قادر به ترمیم  نسبی شکاف های درونی خود شده ، بلکه هم چنین موفق شده با متشتت کردن ومنفعل ساختن صفوف درونی جنبش،موقعیت کلی خویش را بدرجاتی تثبیت نمایدودرسطح جهانی نیزازموقعیت بهتری برای چانه زنی برخوردارباشد.

آیا تحریم ماهیتا یک کنش انفعالی است یا فعال؟

به نظرمن برای رژیمی که نیازمنداست همواره برای بقاء خود مردم را به صحنه بکشد ودایمادرتلاش است که مانع شکل گیری جامعه وصف مستقل ازخود بشود وباهزارطرفند وعشوه ویا شلاق واعمال زور درصدد ادغام این جامعه درخوداست،تحریم به مثابه یک کنش فعال ودارای پی آمدهای پردامنه محسوب می شود. نگاهی به تجربه دوران خاتمی و احمدی نژاد دراین مورد گویاست. دردوره  خاتمی پتانسیل اعتراضی جمع شده دراعماق با کانالیزه شده درباتلاق اصلاح طلبان و صرفنظرازدست آوردهای جزئی وناپایدار آن عملا بباد رفت وباین ترتیب مدیریت کانالیزه کردن پتانسیل پائینی ها به باتلاق درون حاکمیت ،درمجموع با موفقیت طی گردید ودیدیم که تابوت اصلاح طلبی واصلاح طلبان توسط خود خاتمی واصلاح طلبان تشییع شد.ولی دردوره احمدی نژاد،که گفت