واقعیت تائید حکومت است ، نه انتخابات !

فریدون گیلانی : همه عواملی که در ایران نفع مادی و سیاسی دارند ، سعی می کنند در فرستنده های خود ضمن اشاره به بعضی واقعیت ها ؛ و به زعم خود نظر خواهی ها ، در نهایت این نتیجه را به گیرندگان خود تحمیل کنند که رای آن ها می تواند شرایط را تغییر دهد .

گویندگان ، حتی نتیجه ی نظرهای مخالف طراحی خود را نیز ، به سمت ترغیب مردم به شرکت در آن چه آن را انتخابات مـی نامند هـدایت مـی کنند . در مقاله ها و اعلامیه های این جماعت هم ، به نتیجه مشابهی می رسیم . در مجموعه ی این دستگاه که می کوشد کمدی دوم خرداد و ماجرای علم شدن اصلاح طلبی و سربر آوردن سید محمد خاتمی را با همان مضمون و در همان شکل تکرار کند ، قصد طراحان اصلی آن است که جنبش های اجتماعی و رشد این جنبش ها ، مثلا در عرصه مربوط به زنان را ، نتیجه شرکت مردم در بازی های انتخاباتی حاکمیت فقاهتی ارزیابی کنند و به تشویق آنان بپردازند که برای بازکردن فضای بازتر و بیشتر ، به پای صندوق های رای بروند .

هیچ یک از این فرستنده ها و صاحب نظران ! ، حتی آن بخشی که فکر می کنند از ناحیه چپ ، یا به قول خودشان سوسیال دموکراتیک دارند نظر می دهند ، به صراحت فلسفه وجودی « خلیفه امر » و « سپاه پاسداران انقلاب اسلامی » را که ناظر برحیات ملی است و مدعی است که از جانب خداوند چنین ماموریتی دارد ، مورد بررسی قرار نمی دهند .  به زعم ایشان بورژوازی ، و حاکمیت بوژوازی که در ایران متکی بر عقب مانده ترین نظریات مذهبی است ، زیر فشار توده ها تن به عقب نشینی می دهد و رژیم اسلامی را در چنین حالتی تعبیر می کنند که بالاخره پس از سی و اندی سال ، توده ها و جنبش های اجتماعی توانسته اند در آن به کسب امتیازاتی نائل شوند ، پس باید فشار را ، منتها با شرکت در انتخابات ، و نه متوقف کردن اساسی این بازی ، بیشتر کنند.

این بلندگوها ، که اغلب موجوداتی به نام احمدی نژاد و خامنه ای در نظامی عریض و طویل را عمده می کنند و به تجسم کلی حاکمیت نمی پردازند ، در واقع با کوشش در انطباق نظریه ای کاملا نا مرتبط با موجودیت جمهوری اسلامی با این حاکمیت ، به این نتیجه ره می برند که مساله ای به نام ضرورت تدارک قیام و پیشاپیش آن نفی تمامیت چنین حاکمیتی را که خود کارنامه اش را به اختصار بر می شمرند ، از اعتبار بیندازند و ثابت کنند که تکرار این بازی خونین و لبالب از تلفات سنگین انسانی ، اجتماعی و فرهنگی ، بالاخره به نتیجه خواهد رسید و اساس جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشینی خواهد کرد .

این گونه تفسیرها و نظریه پردازی ها و نتیجه گیری ها ، ضمن آن که گاه کارنامه جمهوری اسلامی را نیز به باد انتقاد می گیرد ، علنا و مستقیما به کمک تداوم آن می رود .

اساس سیاست هائی از این دست ، کوششی عبث در ممانعت از فروپاشیدن حاکمیت سرمایه و نهادهای مربوط به آن است . بوژوازی و معماران و عوامل اجرائی آن ؛ حتی اگر با شکل و طرز کار حاکمیت موجود در کشوری مشکل داشته باشند ، سعی می کنند اگر با حاکمیت فعلی به توافق و سازش نهائی نرسیدند ، با انواع حیله ها ساختار سرمایه داری در آن کشور را دست نخورده به حاکمیتی دیگر تحویل بدهند . مبارزه برای سرنگونی حاکمیت، به جای حرکات رفرمیستی ، مورد علاقه سرمایه داری جهانی و بخش های ملی آن نیست . در سرنگونی قهر آمیز ، نهادهای بورژوازی از میان برداشته می شوند و به تنظیم زنجیره سرمایه داری لطمه می زنند . بنابراین ، بهتر آن است که با ترفندهای سنتی و گاهی ابتکاری ، کاری  کنند که ساختار طبقاتی موجود و نهادهای مربوط به آن لطمه ای نبینند .  

دستگاه عمومی اسلامیست های حاکم ، ضمن برخوردهای تند رسانه ای با این دستگاه جنبی ، از فعال بودن آن خشنود است و می داند که نتیجه به نفع تلاش آنان در کشاندن بخش هائی از مردم به پای صندوق های رای است .

واقعیت اما ، تغییر نکرده است . سی و اندی سال که سهل است ، سی و اندی سال دیگر نیز که بگذرد ، واقعیت وجودی حاکمیت فقاهتی و بازوی مسلح و مسلط آن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، تغییری نخواهد کرد . ممکن است کارت های بازی سیاسی جا به جا شوند و تقلب در بازی بیشتر تعمیق شود ، اما اگر آن که نظر می دهد نفع مادی و سیاسی نداشته باشد و به مصالح و منافع ملی بیندیشد ، متوجه می شود که اگر صحنه ها و بازیگران جا به جا شوند ، تئوری حیاتی جمهوری اسلامی که خمینی آن را به صراحت بیان کرده ، نمی تواند جا به جا شود . تغییر جزئیات و اصول این تئوری ، منجر به سرنگونی می شود و حاکمیت محال است زیر بار زمینه سازی هائی برای استقبال از سرنگونی برود . حکومت غیر فقاهتی ؛ حالا می خواهد فقیه یا خلیفه امر خمینی باشد ، یا خامنه ای و رفسنجانی و کروبی و جرثومه ای دیگر ، علنا به معنی برچیده شدن نظام جمهوری اسلامی و رخت بر بستن اسلامیست هاست . برای چندمین بار به نظریه ی اساسی خمینی که فلسفه وجودی جمهوری اسلامی – سرمایه داری است توجه کنید :

« . . . ما معتقد به ولایت هستیم و معتقدیم پیغمبر باید خلیفه تعیین کند و تعیین هم کرده است … این که عقلا لازم است خلیفه تعیین کند برای حکومت است . ما خلیفه می خواهیم تا اجرای قوانین کند … ولی امر متصدی قوه مجریه قوانین هم هست … » ( کتاب ولایت فقیه ص. ۲۱ )

جوادی آملی به طور ناشیانه ای بازی دموکرات نمائی خمینی را پس از کسب قدرت سیاسی به هم می زند و در جریان دوم خرداد ۷۸ می گوید : « خداوند مرجعیت را به مراجع داده است … » و نتیجه گیری می کند که مردم باید از تصمیم و انتخاب مرجع که همان « ولی امر » یا « ولی فقیه » است پیروی کنند . سردار نقدی رئیس اطلاعات نیروهای انتظامی هم در جریان قتل های زنجیره ای که کمیسیون هائی ! تشکیل می شود . می گوید : « حکم الله اجرا شد و تشکیل این کمیسیون ها مغایر ب
ا نظام اسلامی و حکم الله است . »

هردو ، هم جوادی آملی و هم نقدی ، پس از این بیان صریح حذف می شوند. دلیلش هم آن بوده که نظام فقاهتی ، بدون توجه به تناقض اساسی دموکراسی با حکومت الهـی که به قـول خمینی مجـری  «احکام خدا » است ، برای فریب دادن مردم ایران و افکار عمومی جهان ، به طور ناشیانه دست به ایجاد نهادهائی می زند که یعنی ما ، به قول سید محمد خاتمی ، « دموکراسی اسلامی » خود را داریم.

حالا ، در کنار « خلیفه مسلمین ! »  نظریه پردازان صاحب منفعت فکر می کنند با تکیه به ظاهر سازی حکومت فقاهتی که در آن « ولی امر متصدی قوه مجریه هم هست » ، می توانند اصل مبارزات مردم را برای سرنگونی چنین حاکمیتی از سکه بیندازند و چنین حاکمیتی را از درون قابل اصلاح جلوه بدهند . این توجیه ، از هر جانب که باشد ؛ چه از جانب طیف راست ، یا راست مدعی چپ ، نه تنها کمک کردن به ماندگاری شیادان حاکم ، که خود نوعی شیادی سیاسی و دست کم گرفتن فهم و درک بخش های آگاه مردم ایران است .

 
چهار لعبتی را که لعبت باز خیمه شب بازی انتخاباتی در همین دوره ی تحمیق جامعه به صحنه رانده است ، از یک خمیر شکل گرفته اند و مثل سایر عناصر تشکیل دهنده حاکمیت فقاهتی ، قرار است بازی های متناسب با موقعیت کنونی صحنه را عرضه کنند . لعبت ، عروسک خیمه شب بازی است و لعبت باز اجرا کننده اصلی است که با نخ های نازکی به عروسک ها حرکت می دهد و حرف هائی را که قبلا تنظیم شده ، توی دهان شان می گذارد .

در خیمه شب بازی انتخاباتی اخیر ، اجرا کننده اصلی که ولی فقیه است و رفسنجانی او را عمود خیمه انقلاب می داند ، خود به خلاف خیمه شب بازی مرسوم در تاتر ، اما معمول در تاتر های سیاسی – بخصوص در خاورمیانه – ، اجرا کنندگان دیگری دارد که در رقابت میان آن ها و تناقض های ناشی از این رقابت ها ، تا حدودی دچار سرگیجه شده است .

رقابت سازمان های جاسوسی MI6 و CIA که در یمین و یسار خود سازمان های جاسوسی آلمان و فرانسه و روسیه و چین را هم دارند ، همیشه در بازی های هیجان انگیز سیاسی « ایران  اسلامی » وجود داشته و تا رگ و ریشه سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات و ترکیب سیاسی بر آمده از این دو نهاد اساسی حاکمیت اسلام سیاسی هم نفوذ کرده است ، منتها این بار رقابت های مرئی و اغلب نامرئی انگلیسی ها و آمریکائی ها ، به خاطر تشدید حساسیت های منطقه و موقعیت پریشان ایالات متحده برای جا انداختن عملیات پنهانی دموکرات ها و در کمین نشستن محافظه کاران جدید (نیوکنسرواتیوها ) و مساله اتمی و حضورفعال روسیه و چین در صحنه ، حساس تر از پیش شده است .

مجموعه ی این عوامل ، دفتر رهبری و خود « رهبر معظم ! » را که حاکمیت اصلی سیاسی به شمار می روند ، دست پاچه کرده است . به همین دلیل است که « رهبراعظم ! » سر از کردستان در می آورد و هشدار می دهد که تماشاگران متوجه باشند مبادا بازیگری را که مجبور است در جریان این رقابت در صحنه تحمل کند ، جدی بگیرند . این لعبت ، همان آخوند کروبی است که بر سر خلیفه گری با خلیفه مشکل دارد ، نه البته بر سرحکومت فقاهتی و اصل پنجم قانون اساسی که او را ملزم می کند به « ولی فقیه ! » – و نه الزاما خامنه ای – ، وفادار باشد.

مهدی کروبی از بازوهای موثر خمینی بود و بنا به « فضولی ! » هائی که خبرنگاران سی بی اس  کرده اند ، در آغاز جنگ هشت ساله به بهانه معالجه چشم به اسپانیا رفت و با آقای کیسی رئیس سابق سی آی ا ملاقات کرد . موضوع این ملاقات محرمانه هم که بعدها افشا شد ، دریافت لوازم یدکی جت های جنگنده و سایر ابزارها و امکانات اطلاعاتی بود که همان مساله معروف به « ایران کنترا » از دلش در آمد . گزارش افشا شده می گوید که کروبی به کیسی گفته من باید برگردم به ایران و در بسیاری از این موارد با « حضرت امام ! » مشورت کنم . و سایر قضایا که بارها و بارها نویسندگان مختلف در باره اش نوشته اند که چگونه ایالات متحده ، پس از آن که اول کمک های اسرائیل به جمهوری اسلامی را نادیده می گیرد ، بعد مستقیما وارد معامله می شود که در نتیجه ، هم به هردو کشور عراق و ایران اسلحه و لوازم یدکی می دهد ، هم اطلاعات نظامی طرفین درگیر را در اختیار هر دو می گذارد . به هر حال ، به قول آن شعری که آن زمان در ایران دست به دست می گشت ؛ این رشته سر دراز دارد – ملا صفت گراز دارد .

با این نزدیکی ها و نقش های کروبی ، « رهبر معظم » که با او در رقابت « مشروعیت » قرار گرفته ، او را در واقع رقیب خود می داند و بنا به موقعیت او ، نتوانسته پشت « صافی » نگهش دارد . بنابراین ، تنظیم بازی بر می گردد به لعبت بازان بالاتری که موقعیت های هر چهار بازیگر را می شناسد و می دانند که به هر صورت این بازیگر قادر نخواهد بود در مصـاف بـا « رهبـر معظم ! » که در صحنه کنونی بیشتر مورد نیاز معماران سیاسی خاورمیانه است ، از این مرحله بالاتر برود .

پس می مانند سه لعبت دیگر .

آخوند مکلا سید حسین موسوی که در جریان جنگ هشت ساله و زمان ملاقات کروبی با مدیر سابق سی آی ا نخست وزیر بوده و پرونده قتل عام زندانیان سیاسی را که تا بیست هزار مبارز تخمین زده می شوند زیر بغل دارد ، قرار است نقش سید محمد خاتمی در سال ۷۶ را بازی کند که چون سابقه بازیگری دارد و به خلاف تفسیر ها و خبرهای موجود ، در بیست سال گذشته نه تنها منزوی نبوده ، بلکه نقش یکی از مشاوران اعظم « بیت رهبری » یا دولت اصلی را داشته ، از خود خاتمی هم مسلط تر دارد بازی می