مضحکه انتخابات و بن بست احزاب قومى کرد

عبدل گلپریان : حزب دمکرات کردستان در بیانیه اى که در تاریخ ١۴ مه ٢٠٠٩ منتشر کرده است، با زدن یکى به نعل و یکى به میخ، کوشیده است تا مشارکت خود را در بازى مسخره انتخابات حکومت اسلامى توجیه کند. ظاهرا حکمت استقبال حدک از انتخابات این است که چون کروبى در برنامه تبلیغات انتخاباتى اش در چند بند به حقوق ملیتها پرداخته است، این امر حدک را بر آن داشته است که همچون همیشه از هول حلیم با سر به داخل دیک شیرجه برود.

اما شیفتگی این حزب تنها منحصر به برنامه تبلیغاتی کروبی نبوده است . حزب دمکرات قبل از انشعابات و از ابتدای موجودیت آن و با شاخه های متعددش تا به امروز ، با این افق و سیاست بدنیا آمده است. ابتدا نگاهی به گوشه هایی از بیانیه اخیرشان در مورد "انتخابات" رژیم اسلامی بیندازیم.   

 "در رژیم جمهوری اسلامی، هم امکان انتخابات آزاد وجود ندارد و هم آن هایی که در انتخابات به پیروزی دست می یابند، با درمیان بودن نهادهای فراقانونی و غیر منتخب (انتصابی) ـ نمی توانند به برنامه های خویش و انتظارات و توقعات مردم جامه عمل بپوشانند".  

 و در پایان بیانیه سپس به این نتیجه مى رسد که: "آقای کروبی که برنامه ای متمایز از کاندیداهای فعلی و گـذشته ارائه داده است، فرصت آنرا دارد که به دفاع از یک مسأله مهم بپردازد، مسأله ای که مشکل ده ها میلیون تن از هموطنانش به شمار می رود. اکنون باید دید آقای کروبی در روزهای آینده ظرفیت و شایستگی خود را برای وکالت و پیشبرد این مسأله چگونه و تا چه میزان به اثبات خواهد رساند؟"  

 در حالیکه مردم و جنبشهای اجتماعی نه تنها در مورد مضحکه انتخابات که می خواهند آنرا بر سر رژیم خراب کنند، بلکه برای پایان دادن به سه دهه فقر و فلاکت، برای پایان دادن به ٣٠ سال بردگی و توحش رژیم اسلامی، دارند خود را سازمان می دهند، متشکل می کنند و به کمتر از سرنگونی این حکومت با همه جناحهای موافق و مخالفش قانع نیستند، آنگاه در چنین شرایطی است که حدک به پابوسی یکی از سران جانی این رژیم در این نمایش مسخره میرود. حدک در شرایطی دارد به این افتضاح سیاسی قدم می گزارد که عقب مانده ترین شخصیتها و گروهای حکومتی قسم خورده به سر نظام، این انتخابات را یک دلقک  بازی میدانند. اعلمی نماینده سابق مجلس و یکی از مسئولین این حکومت، در مورد کاندیداها میگوید: کاندیداها تخم مرغهای یک سبد هستند. خودیهای حکومت و مدافعین پرو پا قرص نظام آنرا خیمه شب بازی نام نهاده اند. دارند افشاگری می کنند و از اینکه رد صلاحیت شده اند و یا سهمشان کمتر شده است، خودشان دارند نظامشان را بیشتر به زیر سئوال می برند.آنگاه این حزب کاسه داغتر از آش شده است و با حمایت از یکی از کاندیدهای این رژیم دارد به عقب مانده ترین حکومت تاریخ و مهره های جنایتکارش مشروعیت می بخشد و به بقای آن کمک می کند. البته استقبال حدک بخش انشعابی، از نمایش انتخابات و حمایت از یکی از مهره های این رژیم موضوع تازه ای نیست. شاخه دیگر این حزب با نام حدکا مدتهاست که از سر ناکامی و شکستش به تنها گزینه مذاکره با رژیم اسلامی چسبیده است. این جریان بعد از انشعاباتش و با هر اسمی که بر روی خود گذاشته اند،از بدو پیدایش تا به امروز، مواضع و سیاستهایشان مملو از این بی افقی، شکست و درماندگی ها بوده است. 

 ٣٠ سال قبل هنگامی که جانیان حکومت اسلامی سر کار آمدند و خمینی با رئیس جمهورش بنی صدر فرمان حمله به کردستان را صادر کردند، حزب دمکرات کوشید نقش پیاده نظام ارتش و سپاه پاسداران را ایفا کند و تلاش کرد نیروهای ارتش و سپاه حکومت را که برای سرکوب مردم و سازمانهای سیاسی به کردستان گسیل داشته بودند به طرف پادگان سنندج اسکورت کند، که همان وقت پاسخ درخوری از جانب مردم و نیروهای سیاسی دریافت کرد و ماهیتش افشا شد. آمدن خمینی این مرتجع ترین شخصیت تاریخ را خوش آمد گفت، در جریان مبارزه دهقانان و زحمتکشان کردستان بر علیه فئودالهای منطقه و ملاکین، در حمایت از خانها و مالکان به سرکوب زحمتکشان روستاها پرداخت. به تنها نیروی چپ و کمونیست آندوره، "کومه له" جنگی سه ساله را تحمیل کرد. قبل تر از آن به مقر و دفاتر سازمان پیکار یورش برده بود و تعدای از انسانهای کمونیست را بقتل رساند. طی هر دوره ای برای پابوسی، مذاکره و سازش با حکومت اسلامی و از بالای سر مردم  تا به امروز ذره ای کوتاهی نکرده است. بعد از انشعابات اخیر، جناح هجری با تاسیس و سازمان دادن ملاهای مرتجع محلی، گام بزرگی بطرف ارتجاع برداشت و رسواتر شد. جدای از اینها تلاش برای رواج دادن کینه و دشمنی قومی، ملی و مذهبی تنها افق احزاب ناسیونالسیت  برای رسیدن به اهداف عقب مانده اشان بوده است. بطور خلاصه باید گفت که تاریخ این حزب قبل از انشعاب و امروز نیز در هیبت هر دو حزب، اهداف، سیاست، مواضع و عملکردش در مقابل منافع مردم بوده است. حدک یا هر جریان ناسیونالیست دیگری از این جنس و از این نوع،  که در سالهای اخیر به قوم پرستی رجعت کرده اند، پیداست که در چنین ظرفیتی ظاهر می شوند. این جریان با این چنین پرونده ای و برای خاک پاشیدن هرچه بیشتر به چشم مردم کردستان، دارد به پابوسی جانی ترین و منفورترین حکومت عصر حاضر آنهم درست در مقطعی که پایان عمرش فرا رسیده است، می رود. یکی شیفته انتخابات و دیگری به انتظار مذاکره با رژیم اسلامی است. 

 اما در طول تمام این سالها، مردم کردستان در مقابل سیاستهای ارتجاعی این حزب و شاخه های آن تحت نام "حزب دمکرات کردستان ایران" و "حزب دمکرات کردستان" ایستادگی کرده اند. فضای چپ و رادیکال جامعه کردستان نه تنها میدان تاخت و تاز را از احزاب قومپرست گرفت بلکه رشد هر روزه این چپ، خواست و توقعات انسانی، آزادیخواهانه و سوسیالیستی آنچنان تاثیری بر سیر وقایع، رویدادها و مبارزات مردم داشته است که حتی مانع از آن شده که این احزاب بتوانند لخت و عور به آغوش ح
کومت اسلامی بیافتند. 

 تمام تلاش حزب دمکرات و احزاب ناسیونالیست کرد از همان ابتدای تاسیس شان این بوده است که سهمی از قدرت عایدشان بشود. چه در دوران پهلوی و چه در دوران حکومت اسلامی، حزب دمکرات خواست عجیب و غریبی نداشته است. تمام قبله آمالشان برسمیت شناخته شدن و دادن سهمی بسیار ناچیز از این خوان یغما و سپردن چند تپه با چهار پاسگاه و دو کلانتری بوده است. چند سال قبل در راهروهای ادارات حاشیه کاخ سفید مشغول پرسه زدن با کارمندان درجه چندم آمریکا بودند. کفش و کلاه کرده بودند که بعنوان نیروهای پیاده نظام آمریکا وارد روستاهای نوار مرزی بشوند، در کنگره "میلیتهای ایران فدرال " نیز همین بندهای تبلیغاتی کروبی را رضا پهلوی در قالبی دیگر بعنوان نسخه حقوق ملیتها عنوان کرده بود و به همین سان جناح هجری نیز وعده های رضا پهلوی را به فال نیک گرفت.  برای احزاب دمکرات هیچ فرقی نمی کند که خامنه ای، رضا پهلوی، احمدی نژاد یا کروبی بخواهند چنین بازار گرمی را برای تبلیغات انتخاباتی و غیره، به نفع خود براه اندازند،  آنگاه می بینیم که  اینها بلافاصله آب از لب و لوچه شان سرازیر می شود و به ستایش از آنها برمیخیزند.   

 چند ماه پیش و قبل از بازار گرمی انتخابات اخیر، جناح هجری خواستار مذاکره با حکومت شد و امروز بخش انشعابی آن نیز به حمایت از کروبی بعنوان یکی از مهره های متعهد به نظام می کوشد زمینه را برای تحقق سیاست نزدیکی با حکومت اسلامی فراهم کند. این نمایشات از جانب این جریان که یکی بر طبل مذاکره و دیگری بر طبل حمایت از انتخابات می کوبد ناشی از سردرگمی، بی افقی و شکست هر روزه سیاستهای اینها است. تفاوت عجیبی بین اینها نیست. احزاب ناسیونالیست و قومی مذهبی کرد در شمایل احزاب دمکرات کردستان و کردستان ایران امرشان این است. توهم پراکنی در میان مردم، رواج خرافه های مذهبی، زدن مهر قومی و ملی بر پیشانی مردم و جامعه، چشم دوختن به مذاکره از بالای سر مردم و برای دست یابی به سهمی ناچیز از حاکمیت و در نهایت تبدیل شدن به نیروی محلی حکومت برای ساکت کردن اعتراضات مردم و ایجاد مانع در مقابل خواست و آرزوهای انسانی. 

 سران رژیم اسلامی یکی بعد از دیگری خطر بیغ گوش رژیمشان را گوشزد میکنند و حزب دمکرات کردستان از رژیم آنها به حمایت برمیخیزد. محسن رضایی اعتراف می کند که در دقایق پایانی دارد وارد زمین بازی می شود. می گوید وقت بازی دارد تمام می شود. اعتراف می کند که کاری از دست تیم ساخته نیست. خاتمی می گوید با ادامه این وضع همه رفتنی هستیم. رفسنجانی می گوید نگران آینده هستم. سر کرده همه این اوباشان خامنه ای نیز بعد از زلزله اول مه، با سفر به شهرهای کردستان و با لشکرکشی نظامی برای این سفر میخواهد بگوید که هنوز آهی در بساط دارند. این سردرگمی و داد و فغان سران حکومت را جنبش سرنگونی مردم به اینها تحمیل کرده است، آنگاه احزاب ناسیونالیست قومی دمکرات  با توهم پراکنی و سیاستهای عقیم شده شان تقلا می کنند برایش آبرو بخرند.   

 امروز سیاستها، افق کور و شکست خورده این احزاب و دیگر جریانات ناسیونالیست و قومی مذهبی، برای مردم کردستان بیشتر از هر زمانی روشن است. خواست و مطالبات آزادیخواهانه،برابری طلبانه و انسانی افق مردم است. دوران  تقسیم بندی مردم به اقوام و ملیتها و مذاهب تاریخا مدتهاست بسر آمده است. هر دو حزب دمکرات یکی با شعار پیش بسوی انتخابات و دیگری با شعار پیش بسوی مذاکره با رژیم اسلامی، سیاستی واحد در خدمت به بقای حکومت اسلامی و در تقابل با منافع مردم است. کارگران، زنان و جوانان در کردستان و در سراسر ایران با بلند کردن پرچم خواستهای انسانی خود این را در گوش حکومت اسلامی فرو کرده اند که این حکومت باید برود و به کمتر از سرنگونی رژیم اسلامی راضی نخواهند شد.

 از نظر مردم کردستان احزاب ناسیونالیست قومی دمکرات با اتخاد چنین سیاستهای افتضاح آمیزی همچون همیشه، رسوا، منزوی و حاشیه ای تر خواهند شد.

 ١٩ مه ٢٠٠٩