بهرام رحمانی : جنبش کارگری ایران، در هر سطحی که تکان میخورد و گامی به پیش برمیدارد آنچنان نگرانی سران حکومت اسلامی را بیشتر میکند که به نیروهای انتظامی – امنیتی خود فرمان میدهند به اعتراضات و اعتصابات و مراسم های کارگری و اجتماعی حمله کنند و کارگران را همراه با خانوادههایشان و حامیانشان با ضرب و شتم دستگیر و زندانی و شکنجه کنند.
از سوی دیگر، پس لرزههای این تکانهای کارگری، برخی از احزاب و سازمانها و نهادهای به اصطلاح کارگری و مدافع طبقه کارگر را نیز آنچنان دچار سرگیجه سیاسی میکند و به ویژه مچ دوستان دروغین طبقه را هر چه بیشتر در نزد افکار عمومی باز میکند به طوری که در برحی سخنرانیها و تحلیلها، به جای محکوم کردن جنایات حکومت اسلامی و تلاش برای آزادی کارگران دستگیرشده، فراخواندهندگان تجمع اول ماه پارک لاله را «ماجراجویی سیاسی» مینامند.
تجمع اول ماه مه امسال در پارک لاله تهران، با یورش وحشیانه نیروهای انتظامی – امنیتی روبرو شد. صدها زن و مرد کارگر و مدافع جنبش کارگری که به فراخوان ده تشکل مستقل کارگری به قصد برگزاری مراسم روز جهانی کارگر در حال تجمع در این پارک آمده بودند، در همان لحظات نخست تجمع، با حمله و ضرب و شتم تعداد بیشماری از نیروهای انتظامی، امنیتی و لباس شخصی روبرو شدند؛ بیش از ۱۵۰ نفر از تجمعکنندگان را نیز با ضرب و شتم دستگیر کردند. تاکنون تعداد کمی از دستگیرشدگان این روز، آزاد شدهاند و بقیه در زندان اوین انتقال به سر میبرند. برای آزادی برخی از آنها، وثیقههای بسیار سنگینی تعیین کردهاند.
در حالی که کمپین آزادی فوری و بدون قید و شرط آزادی همه دستگیرشدگان ۱۱ اردیبهشت پارک لاله تهران و شهرهای دیگر، در داخل و خارج کشور در حال گسترش است افراد و جریاناتی به رسم همیشگی به جای پیوستن به این کمپین، در اظهارنظرها و تحلیلهایشان فراخواندهندگان اول ماه می پارک لاله را به نوعی «ماجراجویان سیاسی» معرفی میکنند. برخی جریانات ظاهرا رادیکال و مدافع کارگر و سوسیالیسم و یا رفرمیست و گروههای بیریشه و بیبوته در حارج کشور که همواره بر سر مسایل حاشیهای هیاهو راه میاندازند، تئوری بافی میکنند اکنون با گذشت ده روز از اول ماه می، هنوز یک اطلاعیه خشک و خالی نیز در محکوم کردن این یورش وحشیانه حکومت اسلامی به تجمع کارگران و تلاش برای آزادی دستگیرشدگان منتشر نکردهاند.
در جلسه پالتاکی «نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران/خارج از کشور»، به مناسبت اول ماه می سخنرانی و شعرخوانی گذاشته بودند سخنرانشان که از قضا یکی از فعالین فراخواندهنده اول ماه می پارک لاله نیز است تجمع اول ماه می پارک لاله را به نوعی «ماجراجویی سیاسی» نامیده و همچنین تاکید کرده است که خود وی، در این حرکت شرکت نداشته است؟!
در جلسه پالتاکی دیگری که دوشنبه شب ۴ می ۲۰۰۹، به ابتکار «گروه همبستگی با کارگران ایران- برلین» برگزار شده بود از یک سو، با استقبال بینظیر فعالین جنبش کارگری کمونیستی داخل و خارج کشور روبرو شده بود و از سوی دیگر، وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران بسیج شده بودند تا این جلسه را برهم بزنند. این عوامل حکومت، برای اولینبار حمله سازماندهی شدهای را به این جلسه تدارک دیده بودند که به اندازه هر دو نفری که حرف میزدند آنها موفق میشدند میکروفون را بگیرند و پس از نثار فحشهای رکیک، اذان و نوحه و قرآن پخش کنند. تاکنون در جلسات پالتاکی شاید یکی دو بار چنین حملاتی صورت میگرفت اما این اولینبار بود که در این ابعاد گسترده و با سماجت این حملات را سازمان داده بودند. در ماههای اخیر دولت، مجلس، دادستان کل کشور، سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و… بسیج شدهاند تا سایتهای اینترنتی و وبلاگها را تا آنجا که ممکن است ببندند و دستاندرکاران آنها را تحت تعقیب و تهدید و زندان قرار دهند. بر این جلسه پالتاکی، فضای سیاسی مثبتی حاکم بود و غیر از یکی دو نفری که بحثهای بیربط و نادرستی را مطرح کردند و با نقد دیگران نیز روبرو شدند عموما کسانی که صحبت کردند بر این تلاش بودند پیشنهادات سازنده و عملی و موثری را در جهت آزادی بدون قید و شرط همه دستگیرشدگان پارک لاله تهران و همبستگی با مبارزات کارگران ایران ارئه دهند. روز جمعه ۸ می نیز این جلسه ادامه داشت که به انتشار خبرنامه کارگری و اطلاعیههایی به زبانهای مختلف و سازماندهی چندین حرکت در کشورهای مختلف منجر شد. ضمن قدردانی از فعالین و مسئولین گروه همبستگی با کارگران ایران – برلین و هم فکرانشان در شهرهای دیگر آلمان، باید این حرکت را هر چه بیشتر تقویت کرد و با ادامه جلسات پالتاکی و تبادل نظر و طرح ابتکارات مختلف، کمپین آزادی دستگیرشدگان را هر چه بیشتر گسترش داد.
در هر صورت، افراد و گروههایی که تجمع اول ماه می پارک لاله را «ماجراجویی سیاسی» مینامند قبل از هر مسالهای ما را به یاد واقعه تاریخی اول ماه می سال ۱۳۸۳ شهر سقز میاندازد. واقعه اول ماه می سال ۸۳ سقز، به عنوان یک نقطه عطف تاریخی مهمی در جنبش کارگری ایران ثبت شده است. به دنبال این واقعه و با دستگیری هفت نفر از فعالین کارگری در این شهر و انتقال آنها به زندان سنندج، یک کمپین همبستگی با جنبش کارگری ایران و آزادی فوری دستگیرشدگان در داخل و خارج کشور راه افتاد که جنبش کارگری ایران را نه تنها سالها جلو برد، بلکه حتا توجه بیتفاوتترین جریانات سیاسی چپ ایرانی را نیز به مبارزه طبقاتی کارگران جلب کرد. مقامات قضایی حکومت اسلامی، در اثر مبارزه خانواده دستگیرشدگان و کمپین کارگری داخل و خارج کشور، مجبور شد دستگیرشدگان
را پس از ۱۲ روز آزاد کند. به قول محمود صالحی، دستگیرشدگان اول ماه می سنندج، روز جهانی خود را در زندان جشن گرفتند. در آن روزها، سندیکالیستها این حرکت را «ماجراجویی سیاسی» نامیدند و حمایت نکردند. در خارج کشور نیز، یک سایت اینترنتی به نام «سایت بنیاد کار» با انتشار سلسله مباحثی تحت عنوان «سخنی با دوستان»، حرکت جسورانه اول مه می ۸۳ سقز را مورد اتتقاد شدید قرار دادند که نام این «دوستان» هرگز علنی نشد اما فعالین کارگری دستاندرکاران رفرمیست و سندیکالیست این سایت را با چهره میشناسند و به ترفندهای آنها نیز آشنایی دارند.
«جمعی از فعالین کارگری(jafk)»، به تاریخ اردیبهشت ماه ۸۸، مطلبی تحت عنوان «تجمع پارک لاله: زمینهای برای پرداختن به مسائل عمیقتر»، منتشر کردهاند. این جمع، چند ماهی است که در سایتهای اینترنتی مبحث خود را منتشر میکند و ماهیت واقعی آن، تقریبا ناآشناست؟
این جمع، با پرداختن به مسائل «عمیقتر»، ضمن محکوم کردن حمله نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی به تجمع اول ماه می کارگران در پارک لاله، «مسائل عمیقتر» خود را در مخالفت با برگزاری اول ماه در پارک لاله ادامه میدهد؛ فراخواندهندگان این حرکت را به عدم شناخت جامعه و موقعیت رژیم و غیره متهم میکند و در پایان راه حلی که ارائه میدهد یک راه حل کاملا محفلی و چریکی دهه شصت ایران است که جنبش کارگری ایران، از آن دوره عبور کرده است و در اثر مبارزه خود، یک حالت دو فاکتویی را به حاکمیت تحمیل کرده است.
«مسایل عمیقتر» این جمع را مورد بررسی قرار میدهیم. این جمع مسایل عمیقتر مورد ادعای خود را چنین آغاز میکند: «… بگذارید از اینجا شروع کنیم که پیش از انجام این تجمع، خیلی از ما (منظور از ما، کل فعالان حیطه جنبش کارگری است) می دانستیم که رژیم اسلامی به علت وضعیتی که در آن گرفتار است و نارضایتی فزاینده ای که در جامعه وجود دارد، با تمام قوا از برگزاری مراسم اول ماه مه جلوگیری خواهد کرد. مقامات انتظامی پیشاپیش به تهدید مستقیم و غیر مستقیم فعالان جنبش کارگری پرداخته، آنان را از انجام چنین کاری منع کرده بودند. تجسم کردن صحنه ای که پیش خواهد آمد، کار مشکلی نبود. حتی خیلی از ما، تاکتیک ها و نحوه عمل نیروهای سرکوبگر برای محاصره و سرکوب تجمع کنندگان را پیش بینی می کردیم. مطمئن بودیم که با محاصره کامل پارک لاله، تصویر برداری گسترده از افراد، حضور لباس شخصی ها و دستگیر کردن فعالان سرشناس روبرو خواهیم شد. بنابراین از همه، به ویژه از سازمان دهندگان تجمع پارک لاله سوال می کنیم:
آیا انتظار چنین چیزهایی را نداشتید؟
اگر داشتید، چه تدبیر و تاکتیکی برای خنثی کردن آن اندیشیده بودند؟
و اگر نداشتید، این سوال پیش می آید که واقعا چه تحلیلی از اوضاع سیاسی جامعه و موقعیت رژیم دارید؟»
تا اینجا هدف این جمع، روشن است: آنها کاری و طرحی و پیشنهادی برای آزادی دستگیرشدگان ندارند، بلکه با ارادهگرایی و یکسویه نگری در تلاشند سازماندهندگان این حرکت را طوری معرفی کنند که گویا آنها از موقعیت سرکوبگر حکومت بیخبر بودند؛ هیچ تدبیر و تاکتیکی برای خنثی کردن هجوم نیروهای انتظامی و امنیتی در نظر نگرفته بودند و سرانجام «تحلیل درستی» از «اوضاع سیاسی جامعه و موقعیت رژیم» نداشتند؟!
این جمع تحلیلگر «مسایل عمیقتر» خود، چنین ادامه میدهند: «فکر می کنیم که بخشی از ما به طور کلی تحلیل نادرستی از اوضاع دارند. یک تحلیل یک سویه و غیر دیالکتیکی، که نتایج سیاسی خوشخیالانه و ساده انگارانه ای را به همراه می آورد. بدون شک در این نوشته، مجالی برای باز کردن ارتباط دیدگاه اکونومیستی و تقلیل گرایانه با تحلیل های سطحی سیاسی نیست، ولی در حد اشاره باید بگوییم که: بعضی از ما گمان می کنند چون رژیم گرفتار بحران است، چون انتخابات نزدیک است و رقابت جناح های حکومتی بالا گرفته، یا چون نارضایتی مردم گسترده است، بنابراین احتمال دارد که رژیم، اینجا یا آنجا کوتاه بیاید. به ویژه اگر، جنبش های طبقاتی و اجتماعی نیز خواسته های خود را به اصطلاح در چارچوب "معقولی" مطرح کنند. بعضی از ما گمان می کنیم که جلو گذاشتن یک رشته مطالبات عمدتا اقتصادی و رفاهی، یا ارائه ابتدایی ترین خواسته های سیاسی و اجتماعی، قاعدتاً نباید با سرکوب شدید از جانب رژیم روبرو شود! در همین زمینه، اشاره به یک گفت و گوی تلفنی در یکی از برنامه های ماهواره ای (در آستانه برگزاری تجمع پارک لاله) می تواند مفید باشد. ببیننده ای از ایران به مجری برنامه ویژه اول ماه مه می گفت که تحت این رژیم اینطور نمی توان حرکت کرد؛ اینها فردا نیروهای سرکوبگر را می آورند و نمی گذارند مراسم برگزار شود. مجری در جواب می گفت که اینطور نیست. اینها نمی توانند تعداد زیادی کارگر و افراد خانواده هایشان را که آمده اند روزشان را جشن بگیرند و شیرینی بخورند را سرکوب کنند! (نقل به معنی)»
باین گونه روش میشود که این جمع ظاهرا «دلسوز طبقه کارگر»، مخال
ف برگزاری علنی اول ماه می امسال در پارک لاله و یا هر جای دیگر بوده است. توجبهشان نیز این است که حکومت اسلامی، آمادگی سرکوب آنها را داشت. انگار این آمادگی سرکوب حکومت اسلامی، همین امروز اتفاق افتاده و تا دیروز کسی نه آن را دیده و نه شنیده بود. بنابراین، این جمع، تازه کشف کرده است که حکومت اسلامی، به عنوان یک حکومت جانی و سرکوبگر، توان و ظرفیت بالایی در سکوب و کشتار دارد؟ بر این اساس، تاکید دارند که چون حکومت توان و ظرفیت سرکوب دارد پس کارگران نباید به خیابانها بریزند و دست به اعتراض بزنند و یا مراسم جهانی خود را جشن بگیرند و در ان علیه سرمایهداران و حکومت حامی سرمایه حرف بزنند. در نتیجه بهتر است در خانههایشان بنشیتند و در بهترین حالت روز جهانی خود را در خفا و در محافل خانوادگی برگزار کنند تا مورد هجوم نیروهای امنیتی و لباس شخصی قرار نگیرند. عجب تحلیل و نقد طبقاتی دلسوزانهای؟!
از سوی دیگر، این جمع اضافه میکنند که برگزارکنندگان مراسم اول ماه می پارک لاله، فکر میکردند که با «جلو گذاشتن یک رشته مطالبات عمدتا اقتصادی و رفاهی، یا ارائه ابتدایی ترین خواسته های سیاسی و اجتماعی، قاعدتاً نباید با سرکوب شدید از جانب رژیم روبرو شود!»(تاکیدها از خود مطلب است) به نظر میرسد این جمع، با اندازه فاصله نوری از مسایل کارگران ایران به دور است و آنچنان غرق تراوشات ذهنی خود شده اند که در مسایل مهم خود، نه به نفس تجمع مستقل کارگران در مرکز پایتخت ۱۲ میلیونی «نمایندگان خدایان»، بلکه به مطالباتی که مطرح کردهاند اتکا دارند. هرگونه تجمع و اعتراض و برگزاری مراسم روز جهانی کارگر در این کشور ممنوع است. بنابراین در چنین شرایطی، شما هر خواست و مطالبهای را مطرح کنید برای سرکوبگران اهمیتی ندارد آنچه که برای آنها حائز اهمیت دارد این است که کسی جرئت نکند فضای اختناق را بشکند؛ از خط قرمزهای حکومت بگذرد تا چه برسد در جهت تحقق مطالبات خود قطعنامه نیز بدهد.
این جمع، در ادامه تاکید دارد: «اگر این جواب نشانگر یک تحلیل سیاسی نادرست و توهم آفرین از اوضاع نیست، پس چیست؟ وقتی که نمی توانیم رابطه صحیحی بین اقتصاد و سیاست، بین بحران اقتصادی و ملزومات سیاسی آن، بین نارضایتی خودجوش توده ها و اقدام آگاهانه سیاسی برقرار کنیم، محکوم به سطحی نگری در تحلیل از اوضاع هستیم و پیاپی غافلگیر خواهیم شد.»
بنابراین، این جمع دلایل حمله حکومت اسلامی به تجمعکنندگان اول ماه می را، ناشی از «تحلیل نادرست» فراخواندهندگان آن دانسته و گویا آنها نمیتوانند «رابطه صحیحی بین اقتصاد و سیاست، بین بحران اقتصادی و ملزومات سیاسی…» برقرار کنند؟ به بیان دیگر، اگر آنها تحلیل درستی داشتند نباید اول ماه می را به مرکز شهر تهران دوازده میلیونی و شلوغترین نقطه آن یکی پارک لاله میکشاندند؟
ادعاهای این جمع، ادامه دارد: «به نظر ما یک سیاست دیگر هم در برنامه ریزی تجمع اول ماه مه تهران تاثیر گذاشته است: این سیاست که "اعلام" تجمع مهم است، نه "اجراء" آن. بگذارید این مساله را بیشتر باز کنیم. بر مبنای این سیاست، همین که چند تشکل حاضر شوند با هم فراخوان تجمع اول ماه مه را امضاء کنند و خواسته های مشترکی را جلو بگذارند، مساله حل است.»
روشن نیست این تحلیلگران ما، چرا تصمصم گرفتهاند به هر بهایی شده به برگزارکنندگان اول ماه می پارک لاله بقبولانند که «تحلیل سیاسی نادرست و توهم آفرین» از اوضاع داشتند. علاوه بر این، معلوم نیست که چنین ادعایی را از کجا آوردهاند و آیا کدام یک از برگزارکنندگان مراسم اول ماه می پارک لاله، کی و در کجا اعلام کردهاند که «تجمع مهم است نه اجرا»؟!
سئوالی دیگری که این جمع طرح میکنند، این است که: «اما، اولین سوال اینست که مضمون آن سیاست و اهداف مشترک چیست؟ تا چه حد با اوضاع خوانایی دارد؟ تا چه حد منافع اساسی مبارزات طبقاتی و اجتماعی را پاسخ می دهد؟ تا چه حد سطح مبارزات و جنبش های موجود را در جهت یک دورنمای انقلابی ارتقاء می دهد؟»
این جمع، صریح نمیگویند که به چه دلیل مخالف اتحاد و همبستگی و نزدیکی این تشکلها هستند و چرا از نزدیکی آنها این چنین ابراز نگرانی میکنند؟ همچنین توضیح روشنتری نمیدهند اشکال کار اساسی این ده تشکل فراخواندهنده مشترک اول ماه می در کجاست؟ چرا مضمون سیاستها و اهداف این ده تشکل، با اوضاع خوانایی ندارد؟ چرا خواستها و مطالبات پایهای و روز کارگران را در قطعنامه خود که عموما به قطعنامه حرکتهای اول مهم می سراسر کشور تبدیل شده است منافع اساسی روز کارگران را پاسخ نمیدهند؟ این جمع تحلیلگر ما، قاعدتا باید بدانند که سطح توقعات و مبارزات جنبشهای اجتماعی و دورنمای فعالیت آنها، با یک فراخوان و اقدام مشترک خلاصه نمیشود. و باید یک پروسه بحث و تبادل نظر در سطح پایهای مسایل طبقاتی و فعالیت مشترک را پشت سر بگذارد تا با روشن شدن حدود و ثغور و جهتگیری آن، چشمانداز و دورنمای انقلاب
یاش نیز شفافتر گردد و روزنه دورنمای انقلابی نیز روزبروز بازتر و بزرگتر گردد. یعنی ضروری است که با تحلیلهای پایهای و واقعی موقعیت مباراتی طبقه کارگر و دیگر جنبشهای اجتماعی، موقعیت حکومت و همچنین آرایش نبروهای امپریالیستی در سطح جهانی و منطقهای را شناخت تا افق و چشمانداز و جهتگیری انقلابی را نیز به طور عینی نشان داد نه با تحلیلهای ارادهگرایانه و محدود و از یک اقدام مشترک. چنین تحلیل و جهتگیری عجولانه، غیرواقعی و هوایی است و پایش روی زمین واقعی سفت و سخت مبارزه طبقاتی نیست.
جمع مورد نظر در ادامه می نویسند: «در عین حال، مساله به صدور یک فراخوان، یا لیست کردن یک رشته خواسته ها، ختم نمی شود. سازماندهی مبارزات معین، پیدا کردن شکل های مناسب برای به میدان آوردن قشرهای مختلف مردم برای ابراز وجود، اعلام خواسته ها، ارتقاء آگاهی، و تحکیم همبستگی و روحیه مبارزاتی آنان، نقش تعیین کننده در پیشروی و تکامل جنبش دارد. در مقابل، ناتوانی در سازماندهی مبارزات، عدم اجراء یا اجرای نیمه کاره برنامه های اعلام شده مبارزاتی، و نداشتن ابتکار عمل و تاکتیک صحیح برای کنار زدن موانعی که رژیم مرتبا در مقابل جنبش قرار می دهد، به روحیه عمومی ضربه می زند و باعث تضعیف رشته های پیوند ما با کارگران و بقیه توده های ستمدیده می شود. در این صورت است که زمینه برای یاس و محافظه کاری، در قالب جمعبندی های راست روانه از شکست ها فراهم می شود.»
روشن است که با یک فراخوان و با یک حرکت و ردیف کردن مطالبات نمیتوان به این نتیجه رسید که همه چیز بر وفق مراد است. اما از این جمع باید سئوال کرد که فراخوان تجمع اول ماه می در پارک لاله، در مرکز شهر تهران و در نقطه پرجمعیت یک اقدام حساب شده و جسورانهای هم از سوی فراخواندهندگان و هم شرکتکنندگان بوده است. با وجود این که این پارک از قبل به محاصره نیروهای امنیتی لباس شخصی درآمده بود و نیروهای ضدشورش و انتظامی در اطراف آن به حالت آماده باش درآمده بودند با این وجود بیش از دو هزار نفر در آن تجمع میکنند و در مقابل یورش وحشیانه نیروهای سرکوبگر و خشن و تا دندان مسلح میایستند. این تجربه سی ساله مردم ایران است. عموما اکثریت مردم عادی ایران هم میدانند که احتمال این که نیروهای انتظامی و امنیتی به تجمعات اعتراضی و به اصطلاح «غیرقانونی» یورش ببرند بسیار است تا چه برسد به فراخواندهندگان این حرکت که در این سالها خودشان بارها در تجمعات برحق کارگری مورد ضرب و شتم مامورین سرکوبگر واقع شده و زندان و شکنجه شدهاند. با یورش مامورین سرکوبگر نیمه کاره گذاشتن مراسم نیز امری طبیعی است و چیزی از حقانیت اقدام سیاسی و اجتماعی برگزارکنندگان و فراخواندهندگان آن کم نمیکند. این جمع خودشان میگویند که در همان لحظات نخست، تجمع کنندگان پارک لاله با هجوم وحشیانه نیروهای انتظامی و لباس شخصیها روبرو شدند که از قبل در این پارک و اطراف آن به حال آمادهباش درآمده بودند. برخی از شاهدان عینی، تعداد نیروهای انتظامی و لباس شخصیهای حاضر در محل را هزاران تن گزارش کردهاند. حال معلوم نیست در چنین شرایطی، برگزارکنندگان چه تاکتیکی اتخاذ میکردند که بدون توجه به هجوم وحشیانه مامورین، برنامههای خود را به هر شکلی ادامه میدادند؟ شاید نظر این جمع چنین باشد که فراخواندهندگان توده کارگران و خانوادههایشان را در گروههای چند نفری سازماندهی میکردند تا این گروهها، در پارک و خیابانهای اطراف آن، پلیس را مشغول میکردند و با آنها به زدوخورد میپرداختند تا مسئولین مراسم با «خیالی آسوده» آن را به پایان میرساندند؟! فعالین تشکلهای کارگری مستقل فراخواندهنده اول ماه می پارک لاله که در این سالها بارها مورد ضرب و شتم و توهین و زندان و شکنجه ارگانهای سرکوب حکومتی را تجربه کردهاند، چگونه میتوان آنها را این قدر بیتوجه و بیتحلیل و خوش خیال نامید؟! هر کسی که اوضاع جامعه ایران، آرایش طبقاتی کارگران و همچنین سرمایهداران و حکومت اسلامی را میشناسد طرح «مسایل عمیقتر» این دوستان را نمیپذیرد. چنین نگرش و تحلیلی خیالی و به دور از واقعیت است.
در ادامه ادعاهای این جمع، میخوانیم: «… اما حالا دوره ای است که دستگاه حاکمه خود را با احتمال شورش های فراگیر روبرو می بیند و برای چنین دورنمایی آماده می شود. تغییراتی که در وظایف و عملکرد نهاد بسیج داده شده (یعنی افزودن بر نقش امنیتی آن در محلات و محیط های کار و شرکت دادن آن در سرکوب مستقیم مبارزات) با چنین دورنمایی طراحی شده است. واحدهای ویژه ضد شورش بر مبنای تازه ترین تمرینات پلیس کشورهای امپریالیستی، مانور سرکوب شورش گرسنگان می دهند. یعنی یک گروه از آنان با شعار "ما گرسنه ایم" جلو می آیند و گروه دیگر باید انواع تاکتیک ها و ابزارهای سرکوب را روی آنان امتحان کنند. شک نکنید که رژیم هر بار که نیروهایش را برای مهار یک تظاهرات، تحصن یا اعتصاب اعزام می کند، به این ماموریت به مثابه مانور و تمرینی برای وقایع آتی نیز نگاه می کند و به جمعبندی و درس آموزی از آن می نشیند.»
این جا دیگر با اوج «مسایل عم