فراخوان دهندگان تجمع اول ماه می پارک لاله «ماجراجویی» کردند؟!

بهرام رحمانی : جنبش کارگری ایران، در هر سطحی که تکان می­خورد و گامی به پیش برمی­دارد آن­چنان نگرانی سران حکومت اسلامی را بیش­تر می­کند که به نیروهای انتظامی – امنیتی خود فرمان می­دهند به اعتراضات و اعتصابات و  مراسم های کارگری و اجتماعی حمله کنند و کارگران را همراه با خانواده­هایشان و حامیان­­شان با ضرب و شتم دستگیر و زندانی و شکنجه کنند.

 از سوی دیگر، پس لرزه­های این تکان­های کارگری، برخی از احزاب و سازمان­ها و نهادهای به اصطلاح کارگری و مدافع طبقه کارگر را نیز آن­چنان دچار سرگیجه سیاسی می­کند و به ویژه مچ دوستان دروغین طبقه را هر چه بیش­تر در نزد افکار عمومی باز می­کند به طوری که در برحی سخن­رانی­ها و تحلیل­ها، به جای محکوم کردن جنایات حکومت اسلامی و تلاش برای آزادی کارگران دستگیرشده، فراخوان­دهندگان تجمع اول ماه پارک لاله را «ماجراجویی سیاسی» می­نامند.

تجمع اول ماه مه امسال در پارک لاله تهران، با یورش وحشیانه نیروهای انتظامی – امنیتی روبرو شد. صدها زن و مرد کارگر و مدافع جنبش کارگری که به فراخوان ده تشکل مستقل کارگری به قصد برگزاری مراسم روز جهانی کارگر در حال تجمع در این پارک آمده بودند، در همان لحظات نخست تجمع، با حمله و ضرب و شتم تعداد بی­شماری از نیروهای انتظامی، امنیتی و لباس شخصی روبرو شدند؛ بیش از ۱۵۰ نفر از تجمع­کنندگان را نیز با ضرب و شتم دستگیر کردند. تاکنون تعداد کمی از دستگیرشدگان این روز، آزاد شده­اند و بقیه در زندان اوین انتقال به سر می­برند. برای آزادی برخی از آن­ها، وثیقه­های بسیار سنگینی تعیین کرده­اند.

در حالی که کمپین آزادی فوری و بدون قید و شرط آزادی همه دستگیرشدگان ۱۱ اردیبهشت پارک لاله تهران و شهرهای دیگر، در داخل و خارج کشور در حال گسترش است افراد و جریاناتی به رسم همیشگی به جای پیوستن به این کمپین، در اظهارنظرها و تحلیل­هایشان فراخوان­دهندگان اول ماه می پارک لاله را به نوعی «ماجراجویان سیاسی» معرفی می­کنند. برخی جریانات ظاهرا رادیکال و مدافع کارگر و سوسیالیسم و یا رفرمیست و گروه­های بی­ریشه و بی­بوته در حارج کشور که همواره بر سر مسایل حاشیه­ای هیاهو راه می­اندازند، تئوری بافی می­کنند اکنون با گذشت ده روز از اول ماه می، هنوز یک اطلاعیه خشک و خالی نیز در محکوم کردن این یورش وحشیانه حکومت اسلامی به تجمع کارگران و تلاش برای آزادی دستگیرشدگان منتشر نکرده­اند.

در جلسه پالتاکی «نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران­/­خارج از کشور»، به مناسبت اول ماه می سخن­رانی و شعرخوانی گذاشته بودند سخنران­شان که از قضا یکی از فعالین فراخوان­دهنده اول ماه می پارک لاله نیز است تجمع اول ماه می پارک لاله را به نوعی «ماجراجویی سیاسی» نامیده و  هم­چنین تاکید کرده است که خود وی، در این حرکت شرکت نداشته است؟!

در جلسه پالتاکی دیگری که دوشنبه شب ۴ می ۲۰۰۹، به ابتکار «گروه همبستگی با کارگران ایران- برلین» برگزار شده بود از یک سو، با استقبال بی­نظیر فعالین جنبش کارگری کمونیستی داخل و خارج کشور روبرو شده بود و از سوی دیگر، وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران بسیج شده بودند تا این جلسه را برهم بزنند. این عوامل حکومت، برای اولین­بار حمله سازمان­دهی شده­ای را به این جلسه تدارک دیده بودند که به اندازه هر دو نفری که حرف می­زدند آن­ها موفق می­شدند میکروفون را بگیرند و پس از نثار فحش­های رکیک، اذان و نوحه و قرآن پخش کنند. تاکنون در جلسات پالتاکی شاید یکی دو بار چنین حملاتی صورت می­گرفت اما این اولین­بار بود که در این ابعاد گسترده و با سماجت این حملات را سازمان داده بودند. در ماه­های اخیر دولت، مجلس، دادستان کل کشور، سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و… بسیج شده­اند تا سایت­های اینترنتی و وبلاگ­ها را تا آن­جا که ممکن است ببندند و دست­اندرکاران آن­ها را تحت تعقیب و تهدید و زندان قرار دهند. بر این جلسه پالتاکی، فضای سیاسی مثبتی حاکم بود و غیر از یکی دو نفری که بحث­های بی­ربط و نادرستی را مطرح کردند و با نقد دیگران نیز روبرو شدند عموما کسانی که صحبت کردند بر این تلاش بودند پیشنهادات سازنده و عملی و موثری را در جهت آزادی بدون قید و شرط همه دستگیرشدگان پارک لاله تهران و همبستگی با مبارزات کارگران ایران ارئه دهند. روز جمعه ۸ می نیز این جلسه ادامه داشت که به انتشار خبرنامه کارگری و اطلاعیه­هایی به زبان­های مختلف و سازمان­دهی چندین حرکت در کشورهای مختلف منجر شد. ضمن قدردانی از فعالین و مسئولین گروه همبستگی با کارگران ایران – برلین و هم فکرانشان در شهرهای دیگر آلمان، باید این حرکت را هر چه بیش­تر تقویت کرد و با ادامه جلسات پالتاکی و تبادل نظر و طرح ابتکارات مختلف، کمپین آزادی دستگیرشدگان را هر چه بیش­تر گسترش داد.

در هر صورت، افراد و گروه­هایی که تجمع اول ماه می پارک لاله را «ماجراجویی سیاسی» می­نامند قبل از هر مساله­ای ما را به یاد واقعه تاریخی اول ماه می سال ۱۳۸۳ شهر سقز می­اندازد. واقعه اول ماه می سال ۸۳ سقز، به عنوان یک نقطه عطف تاریخی مهمی در جنبش کارگری ایران ثبت شده است. به دنبال این واقعه و با دستگیری هفت نفر از فعالین کارگری در این شهر و انتقال آن­ها به زندان سنندج، یک کمپین همبستگی با جنبش کارگری ایران و آزادی فوری دستگیرشدگان در داخل و خارج کشور راه افتاد که جنبش کارگری ایران را نه تنها سال­ها جلو برد، بلکه حتا توجه بی­تفاوت­ترین جریانات سیاسی چپ ایرانی را نیز به مبارزه طبقاتی کارگران جلب کرد. مقامات قضایی حکومت اسلامی، در اثر مبارزه خانواده دستگیرشدگان و کمپین کارگری داخل و خارج کشور، مجبور شد دستگیرشدگان
را پس از ۱۲ روز آزاد کند. به قول محمود صالحی، دستگیرشدگان اول ماه می سنندج، روز جهانی خود را در زندان جشن گرفتند. در آن روزها، سندیکالیست­ها این حرکت را «ماجراجویی سیاسی» نامیدند و حمایت نکردند. در خارج کشور نیز، یک سایت اینترنتی به نام «سایت بنیاد کار» با انتشار سلسله مباحثی تحت عنوان «سخنی با دوستان»، حرکت جسورانه اول مه می ۸۳ سقز را مورد اتتقاد شدید قرار دادند که نام این «دوستان» هرگز علنی نشد اما فعالین کارگری دست­اندرکاران رفرمیست و سندیکالیست این سایت را با چهره می­شناسند و به ترفندهای آن­ها نیز آشنایی دارند.

 

«جمعی از فعالین کارگری(jafk)»، به تاریخ اردیبهشت ماه ۸۸، مطلبی تحت عنوان «تجمع پارک لاله: زمینه­ای برای پرداختن به مسائل عمیق­تر»، منتشر کرده­اند. این جمع، چند ماهی است که در سایت­های اینترنتی مبحث خود را منتشر می­کند و ماهیت واقعی آن، تقریبا ناآشناست؟

این جمع، با پرداختن به مسائل «عمیق­تر»، ضمن محکوم کردن حمله نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی به تجمع اول ماه می کارگران در پارک لاله، «مسائل عمیق­تر» خود را در مخالفت با برگزاری اول ماه در پارک لاله ادامه می­دهد؛ فراخوان­دهندگان این حرکت را به عدم شناخت جامعه و موقعیت رژیم و غیره متهم می­کند و در پایان راه حلی که ارائه می­دهد یک راه حل کاملا محفلی و چریکی دهه شصت ایران است که جنبش کارگری ایران، از آن دوره عبور کرده است و در اثر مبارزه خود، یک حالت دو فاکتویی را به حاکمیت تحمیل کرده است.

«مسایل عمیق­تر» این جمع را مورد بررسی قرار می­دهیم. این جمع مسایل عمیق­تر مورد ادعای خود را چنین آغاز می­کند: «… بگذارید از اینجا شروع کنیم که پیش از انجام این تجمع، خیلی از ما (منظور از ما، کل فعالان حیطه جنبش کارگری است) می دانستیم که رژیم اسلامی به علت وضعیتی که در آن گرفتار است و نارضایتی فزاینده ای که در جامعه وجود دارد، با تمام قوا از برگزاری مراسم اول ماه مه جلوگیری خواهد کرد. مقامات انتظامی پیشاپیش به تهدید مستقیم و غیر مستقیم فعالان جنبش کارگری پرداخته، آنان را از انجام چنین کاری منع کرده بودند. تجسم کردن صحنه ای که پیش خواهد آمد، کار مشکلی نبود. حتی خیلی از ما، تاکتیک ها و نحوه عمل نیروهای سرکوبگر برای محاصره و سرکوب تجمع کنندگان را پیش بینی می کردیم. مطمئن بودیم که با محاصره کامل پارک لاله، تصویر برداری گسترده از افراد، حضور لباس شخصی ها و دستگیر کردن فعالان سرشناس روبرو خواهیم شد. بنابراین از همه، به ویژه از سازمان دهندگان تجمع پارک لاله سوال می کنیم: 

آیا انتظار چنین چیزهایی را نداشتید؟

اگر داشتید، چه تدبیر و تاکتیکی برای خنثی کردن آن اندیشیده بودند؟

و اگر نداشتید، این سوال پیش می آید که واقعا چه تحلیلی از اوضاع سیاسی جامعه و موقعیت رژیم دارید؟»

 

تا این­جا هدف این جمع، روشن است: آن­ها کاری و طرحی و پیشنهادی برای آزادی دستگیرشدگان ندارند، بلکه با اراده­گرایی و یک­­سویه نگری در تلاشند سازمان­دهندگان این حرکت را طوری معرفی کنند که گویا آن­ها از موقعیت سرکوبگر حکومت بی­خبر بودند؛ هیچ تدبیر و تاکتیکی برای خنثی کردن هجوم نیروهای انتظامی و امنیتی در نظر نگرفته بودند و سرانجام «تحلیل درستی» از «اوضاع سیاسی جامعه و موقعیت رژیم» نداشتند؟!

   

این جمع تحلیل­گر «مسایل عمیق­تر» خود، چنین ادامه می­دهند: «فکر می کنیم که بخشی از ما به طور کلی تحلیل نادرستی از اوضاع دارند. یک تحلیل یک سویه و غیر دیالکتیکی، که نتایج سیاسی خوشخیالانه و ساده انگارانه ای را به همراه می آورد. بدون شک در این نوشته، مجالی برای باز کردن ارتباط دیدگاه اکونومیستی و تقلیل گرایانه با تحلیل های سطحی سیاسی نیست، ولی در حد اشاره باید بگوییم که: بعضی از ما گمان می کنند چون رژیم گرفتار بحران است، چون انتخابات نزدیک است و رقابت جناح های حکومتی بالا گرفته، یا چون نارضایتی مردم گسترده است، بنابراین احتمال دارد که رژیم، اینجا یا آنجا کوتاه بیاید. به ویژه اگر، جنبش های طبقاتی و اجتماعی نیز خواسته های خود را به اصطلاح در چارچوب "معقولی" مطرح کنند. بعضی از ما گمان می کنیم که جلو گذاشتن یک رشته مطالبات عمدتا اقتصادی و رفاهی، یا ارائه ابتدایی ترین خواسته های سیاسی و اجتماعی، قاعدتاً نباید با سرکوب شدید از جانب رژیم روبرو شود! در همین زمینه، اشاره به یک گفت و گوی تلفنی در یکی از برنامه های ماهواره ای (در آستانه برگزاری تجمع پارک لاله) می تواند مفید باشد. ببیننده ای از ایران به مجری برنامه ویژه اول ماه مه می گفت که تحت این رژیم اینطور نمی توان حرکت کرد؛ اینها فردا نیروهای سرکوبگر را می آورند و نمی گذارند مراسم برگزار شود. مجری در جواب می گفت که اینطور نیست. اینها نمی توانند تعداد زیادی کارگر و افراد خانواده هایشان را که آمده اند روزشان  را جشن بگیرند و شیرینی بخورند را سرکوب کنند! (نقل به معنی)»

 

باین گونه روش می­شود که این جمع ظاهرا «دل­سوز طبقه کارگر»، مخال
ف برگزاری علنی اول ماه می امسال در پارک لاله و یا هر جای دیگر بوده است. توجبه­شان نیز این است که حکومت اسلامی، آمادگی سرکوب آن­ها را داشت. انگار این آمادگی سرکوب حکومت اسلامی، همین امروز اتفاق افتاده و تا دیروز کسی نه آن را دیده و نه شنیده بود. بنابراین، این جمع، تازه کشف کرده است که حکومت اسلامی، به عنوان یک حکومت جانی و سرکوبگر، توان و ظرفیت بالایی در سکوب و کشتار دارد؟ بر این اساس، تاکید دارند که چون حکومت توان و ظرفیت سرکوب دارد پس کارگران نباید به خیابان­ها بریزند و دست به اعتراض بزنند و یا مراسم جهانی خود را جشن بگیرند و در ان علیه سرمایه­داران و حکومت حامی سرمایه حرف بزنند. در نتیجه بهتر است در خانه­هایشان بنشیتند و در بهترین حالت روز جهانی خود را در خفا و در محافل خانوادگی برگزار کنند تا مورد هجوم نیروهای امنیتی و لباس شخصی قرار نگیرند. عجب تحلیل و نقد طبقاتی دل­سوزانه­ای؟!

از سوی دیگر، این جمع اضافه می­کنند که برگزارکنندگان مراسم اول ماه می پارک لاله، فکر می­کردند که با «جلو گذاشتن یک رشته مطالبات عمدتا اقتصادی و رفاهی، یا ارائه ابتدایی ترین خواسته های سیاسی و اجتماعی، قاعدتاً نباید با سرکوب شدید از جانب رژیم روبرو شود!»­(تاکیدها از خود مطلب است) به نظر می­رسد این جمع، با اندازه فاصله نوری از مسایل کارگران ایران به دور است و آن­چنان غرق تراوشات ذهنی خود شده اند که در مسایل مهم خود، نه به نفس تجمع مستقل کارگران در مرکز پایتخت ۱۲ میلیونی «نمایندگان خدایان»، بلکه به مطالباتی که مطرح کرده­اند اتکا دارند. هرگونه تجمع و اعتراض و برگزاری مراسم روز جهانی کارگر در این کشور ممنوع است. بنابراین در چنین شرایطی، شما هر خواست و مطالبه­ای را مطرح کنید برای سرکوبگران اهمیتی ندارد آن­چه که برای آن­ها حائز اهمیت دارد این است که کسی جرئت نکند فضای اختناق را بشکند؛ از خط قرمزهای حکومت بگذرد تا چه برسد در جهت تحقق مطالبات خود قطعنامه نیز بدهد.

 

این جمع، در ادامه تاکید دارد: «اگر این جواب نشانگر یک تحلیل سیاسی نادرست و توهم آفرین از اوضاع نیست، پس چیست؟ وقتی که نمی توانیم رابطه صحیحی بین اقتصاد و سیاست، بین بحران اقتصادی و ملزومات سیاسی آن، بین نارضایتی خودجوش توده ها و اقدام آگاهانه سیاسی برقرار کنیم، محکوم به سطحی نگری در تحلیل از اوضاع هستیم و پیاپی غافلگیر خواهیم شد.»

 

بنابراین، این جمع دلایل حمله حکومت اسلامی به تجمع­کنندگان اول ماه می را، ناشی از «تحلیل نادرست» فراخوان­دهندگان آن دانسته و گویا آن­ها نمی­توانند «رابطه صحیحی بین اقتصاد و سیاست، بین بحران اقتصادی و ملزومات سیاسی…» برقرار کنند؟ به بیان دیگر، اگر آن­ها تحلیل درستی داشتند نباید اول ماه می را به مرکز شهر تهران دوازده میلیونی و شلوغ­ترین نقطه آن یکی پارک لاله می­کشاندند؟

ادعاهای این جمع، ادامه دارد: «به نظر ما یک سیاست دیگر هم در برنامه ریزی تجمع اول ماه مه تهران تاثیر گذاشته است: این سیاست که "اعلام" تجمع مهم است، نه "اجراء" آن. بگذارید این مساله را بیشتر باز کنیم. بر مبنای این سیاست، همین که چند تشکل حاضر شوند با هم فراخوان تجمع اول ماه مه را امضاء کنند و خواسته های مشترکی را جلو بگذارند، مساله حل است.»

 

روشن نیست این تحلیل­گران ما، چرا تصمصم گرفته­اند به هر بهایی شده به برگزارکنندگان اول ماه می پارک لاله بقبولانند که «تحلیل سیاسی نادرست و توهم آفرین» از اوضاع داشتند. علاوه بر این، معلوم نیست که چنین ادعایی را از کجا آورده­اند و آیا کدام یک از برگزارکنندگان مراسم اول ماه می پارک لاله، کی و در کجا اعلام کرده­اند که «تجمع مهم است نه اجرا»؟!

 

سئوالی دیگری که این جمع طرح می­کنند، این است که: «اما، اولین سوال اینست که مضمون آن سیاست و اهداف مشترک چیست؟ تا چه حد با اوضاع خوانایی دارد؟ تا چه حد منافع اساسی مبارزات طبقاتی و اجتماعی را پاسخ می دهد؟ تا چه حد سطح مبارزات و جنبش های موجود را در جهت یک دورنمای انقلابی ارتقاء می دهد؟»

 

این­ جمع، صریح نمی­گویند که به چه دلیل مخالف اتحاد و همبستگی و نزدیکی این تشکل­ها هستند و چرا از نزدیکی آن­ها این چنین ابراز نگرانی می­کنند؟ هم­چنین توضیح روشن­تری نمی­دهند اشکال کار اساسی این ده تشکل فراخوان­دهنده مشترک اول ماه می در کجاست؟ چرا مضمون سیاست­ها و اهداف این ده تشکل، با اوضاع خوانایی ندارد؟ چرا خواست­ها و مطالبات پایه­ای و روز کارگران را در قطعنامه خود که عموما به قطعنامه حرکت­های اول مهم می سراسر کشور تبدیل شده است منافع اساسی روز کارگران را پاسخ نمی­دهند؟ این جمع تحلیل­گر ما، قاعدتا باید بدانند که سطح توقعات و مبارزات جنبش­های اجتماعی و دورنمای فعالیت آن­ها، با یک فراخوان و اقدام مشترک خلاصه نمی­شود. و باید یک پروسه بحث و تبادل نظر در سطح پایه­ای مسایل طبقاتی و فعالیت مشترک را پشت سر بگذارد تا با روشن شدن حدود و ثغور و جهت­گیری آن، چشم­انداز و دورنمای انقلاب
ی­اش نیز شفاف­تر گردد و روزنه دورنمای انقلابی نیز روزبروز بازتر و بزرگ­تر گردد. یعنی ضروری است که با تحلیل­های پایه­ای و واقعی موقعیت مباراتی طبقه کارگر و دیگر جنبش­های اجتماعی، موقعیت حکومت و هم­چنین آرایش نبروهای امپریالیستی در سطح جهانی و منطقه­ای را شناخت تا افق و چشم­انداز و جهت­گیری انقلابی را نیز به طور عینی نشان داد نه با تحلیل­های اراده­گرایانه و محدود و از یک اقدام مشترک. چنین تحلیل و جهت­گیری عجولانه، غیرواقعی و هوایی است و پایش روی زمین واقعی سفت و سخت مبارزه طبقاتی نیست.

 

جمع مورد نظر در ادامه می نویسند: «در عین حال، مساله به صدور یک فراخوان، یا لیست کردن یک رشته خواسته ها، ختم نمی شود. سازماندهی مبارزات معین، پیدا کردن شکل های مناسب برای به میدان آوردن قشرهای مختلف مردم برای ابراز وجود، اعلام خواسته ها، ارتقاء آگاهی، و تحکیم همبستگی و روحیه مبارزاتی آنان، نقش تعیین کننده در پیشروی و تکامل جنبش دارد. در مقابل، ناتوانی در سازماندهی مبارزات، عدم اجراء یا اجرای نیمه کاره برنامه های اعلام شده مبارزاتی، و نداشتن ابتکار عمل و تاکتیک صحیح برای کنار زدن موانعی که رژیم مرتبا در مقابل جنبش قرار می دهد، به روحیه عمومی ضربه می زند و باعث تضعیف رشته های پیوند ما با کارگران و بقیه توده های ستمدیده می شود. در این صورت است که زمینه برای یاس و محافظه کاری، در قالب جمعبندی های راست روانه از شکست ها فراهم می شود.»

 

روشن است که با یک فراخوان و با یک حرکت و ردیف کردن مطالبات نمی­توان به این نتیجه رسید که همه چیز بر وفق مراد است. اما از این جمع باید سئوال کرد که فراخوان تجمع اول ماه می در پارک لاله، در مرکز شهر تهران و در نقطه پرجمعیت یک اقدام حساب شده و جسورانه­ای هم از سوی فراخوان­دهندگان و هم شرکت­کنندگان بوده است. با وجود این که این پارک از قبل به محاصره نیروهای امنیتی لباس شخصی درآمده بود و نیروهای ضدشورش و انتظامی در اطراف آن به حالت آماده باش درآمده بودند با این وجود بیش از دو هزار نفر در آن تجمع می­کنند و در مقابل یورش وحشیانه نیروهای سرکوبگر و خشن و تا دندان مسلح می­ایستند. این تجربه سی ساله مردم ایران است. عموما اکثریت مردم عادی ایران هم می­دانند که احتمال این که نیروهای انتظامی و امنیتی به تجمعات اعتراضی و به اصطلاح «غیرقانونی» یورش ببرند بسیار است تا چه برسد به فراخوان­دهندگان این حرکت که در این سال­ها خودشان بارها در تجمعات برحق کارگری مورد ضرب و شتم مامورین سرکوبگر واقع شده و زندان و شکنجه شده­اند. با یورش مامورین سرکوبگر نیمه کاره گذاشتن مراسم نیز امری طبیعی است و چیزی از حقانیت اقدام سیاسی و اجتماعی برگزارکنندگان و فراخوان­دهندگان آن کم نمی­کند. این جمع خودشان می­گویند که در همان لحظات نخست، تجمع کنندگان پارک لاله با هجوم وحشیانه نیروهای انتظامی و لباس شخصی­ها روبرو شدند که از قبل در این پارک و اطراف آن به حال آماده­باش درآمده بودند. برخی از شاهدان عینی، تعداد نیروهای انتظامی و لباس شخصی­های حاضر در محل را هزاران تن گزارش کرده­اند. حال معلوم نیست در چنین شرایطی، برگزارکنندگان چه تاکتیکی اتخاذ می­کردند که بدون توجه به هجوم وحشیانه مامورین، برنامه­های خود را به هر شکلی ادامه می­دادند؟ شاید نظر این جمع چنین باشد که فراخوان­دهندگان توده کارگران و خانواده­هایشان را در گروه­های چند نفری سازمان­دهی می­کردند تا این گروه­ها، در پارک و خیابان­های اطراف آن، پلیس را مشغول می­کردند و با آن­­ها به زدوخورد می­پرداختند تا مسئولین مراسم با «خیالی آسوده» آن را به پایان می­رساندند؟! فعالین تشکل­های کارگری مستقل فراخوان­دهنده اول ماه می پارک لاله که در این سال­ها بارها مورد ضرب و شتم و توهین و زندان و شکنجه ارگان­های سرکوب حکومتی را تجربه کرده­اند، چگونه می­توان آن­ها را این قدر بی­توجه و بی­تحلیل و خوش خیال نامید؟! هر کسی که اوضاع جامعه ایران، آرایش طبقاتی کارگران و هم­چنین سرمایه­داران و حکومت اسلامی را می­شناسد طرح «مسایل عمیق­تر» این دوستان را نمی­پذیرد. چنین نگرش و تحلیلی خیالی و به دور از واقعیت است.

 

در ادامه ادعاهای این جمع، می­خوانیم: «… اما حالا دوره ای است که دستگاه حاکمه خود را با احتمال شورش های فراگیر روبرو می بیند و برای چنین دورنمایی آماده می شود. تغییراتی که در وظایف و عملکرد نهاد بسیج  داده شده (یعنی افزودن بر نقش امنیتی آن در محلات و محیط های کار و شرکت دادن آن در سرکوب مستقیم مبارزات) با چنین دورنمایی طراحی شده است. واحدهای ویژه ضد شورش بر مبنای تازه ترین تمرینات پلیس کشورهای امپریالیستی، مانور سرکوب شورش گرسنگان می دهند. یعنی یک گروه از آنان با شعار "ما گرسنه ایم" جلو می آیند و گروه دیگر باید انواع تاکتیک ها و ابزارهای سرکوب را روی آنان امتحان کنند. شک نکنید که رژیم هر بار که نیروهایش را برای مهار یک تظاهرات، تحصن یا اعتصاب اعزام می کند، به این ماموریت به مثابه مانور و تمرینی برای وقایع آتی نیز نگاه می کند و به جمعبندی و درس آموزی از آن می نشیند.»

 

این جا دیگر با اوج «مسایل عم