سپاه اصلی ترین ارگان سرکوب و نگهبان رژیم

فرشید شکری : پس از پیروزی قیام ١٣۵٧ در ایران و  با روی کار آمدن ضد انقلاب جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران به فرمان آیت الله خمینی تأسیس شد. این نهاد از همان ابتدای تأسیس با درندگی بی مانندی در صحنه حاضر شد و از هیچ جنایتی در حق کارگران، زنان، کمونیست ها، احزاب مترقی و آزادیخواه، و مجموعاً توده های ناراضی رویگردانی نکرد.

قرار گرفتن در پیشاپیش نیروهای مسلح حاکمیت جدید در یورش به کردستان و نقاط دیگر کشور و براه انداختن کشتارهای دسته جمعی، نمونه ای از کارکرد و فعالیت های سپاه پاسداران درسال های اول انقلاب است.

در عین حال سپاه پاسداران صاحب یکی از مخوف ترین ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی (حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران) موازی با وزارت اطلاعات می باشد که در گذر از این سه دهه نقش عمده ای در شناسائی، دستگیری، شکنجه و قلع و قمع مبارزین راه آزادی از ستم و نابرابری داشته است. همانطور همه واقفند، این ارگان همچنین دارای سازمانی به اسم بسیج است. نیروی بسیج که در پنجم آذر ۱۳۵۸ باز به دستور آیت الله خمینی تشکیل شد، و پس از تصویب مجلس در دی ماه ۱۳۵۹ رسمیت یافت، به سپاه پاسداران تعلق گرفت و فرماندهی آن بعد از پایان مسئولیت یحیی صفوی، فی الحال به فرمانده کل سپاه پاسداران تفویض شده است.  

سپاه پاسداران به محض پایان جنگ ارتجاعی میان ایران و عراق به فعالیت های اقتصادی روی آورد و با پشتیبانی رهبری و معممین با نفوذ جناح راست و سنتی، در اکثر پروژه های صنعتی و عمرانی شرکت فعالانه ای را شروع کرد. اکنون پیمانکار اغلب طرح های بزرگ در ایران سپاه است و هر شرکت دولتی ای که بر اساس اصل ۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی سهامش واگذار می شود، یکی از خریداران اصلی آن بنگاهها یا مؤسسات مالی وابسته به این ارگان است. شایان ذکر است در طول این بیست سال از دخالت سپاه در پهنۀ اقتصادی کشور، این نهاد هیچگاه خود را مقید به ارائۀ میزان دارائی های نجومی و درآمدهای سرشارش ندانسته است. آری، سپاه پاسداران که با هدف حفاظت از بورژوازی تازه بقدرت رسیده ایجاد گردید و در ابتدا نهادی کوچک و غیر مجهز بود اینک به یک سازمان عریض و طویل نظامی- اقتصادی مبدل گشته، و از نفوذ فراوانی هم در قوای مجریه، قانونگذاری و قضائیه برخوردار شده و به نظر میرسد دارد در عرصۀ رقابت های سیاسی و اقتصادی درون حکومتی گوی سبقت را از بقیۀ بال های نظام می رباید. پیروزی کاندیداتورهای این نهاد سرکوبگر در مضحکۀ انتخابات مجلس هشتم و ریاست جمهوری دورۀ نهم، و دستیابی به آن همه پول و اعتبارات مالی بر این استدلال مهر تأئید می زنند.

به عقیدۀ ناظرین، بیرون آمدن نامزدهای سپاه پاسداران از صندوق های رأی گیری در انتخابات دورۀ هشتم مجلس و دورۀ نهم ریاست جمهوری، مبین کودتای خزنده ای در میدان کشمکش های بین جناحی از طرف این سازمان است. این مسئله، راست های میانه رو و اصلاح طلبان را سخت به یافتن راهبردهائی در متوقف کردن این روند واداشته است. اینان با به فراموشی سپردن ناکامی های قبلی خود هنوز می خواهند تا بهر وسیله فضای اعتراضی جامعه را به خدمت گرفته، و از این راه ضمن مهار چالش های کارگری، زنان و دانشجویان علیه رژیم، طرف مقابل را هم عقب بنشانند.

عملکرد ضعیف دولت نهم در رتق و فتق امور اجرائی و بدین ترتیب نمودار گشتن اختلافاتی در بین فرماندهان سپاه و اصولگرایان، افزایش نرخ تورم و گرانی، و بالا رفتن رکود اقتصادی ناشی از فاکتورهائی از قبیل اضافه شدن تحریم ها، بحران سرمایه داری و… اعتماد بنفس آنان را در کنار زدن این حریف قدر دوچندان ساخته است. انگاره و گمانی نیست که در این رهگذر گوشه چشمی هم به حمایت طیف های ملون اپوزیسیون غیرقانونی ی بورژوا- لیبرال بطور مستقیم یا غیر مستقیم دارند. به دیگر کلام، یأس روزافزون بخش هائی از طبقۀ سرمایه دار ایران در لحاظ شدن اصلاحاتی در ساختار سیاسی حاکم، عدم مهیا گردیدن تمامی ملزومات ایشان و نارضایتی شدید از بابت گسترش فعالیت های اقتصادی سپاه پاسداران، از نظر اپوزیسیون قانونی یا جناح های غیر اصولگرا مزیتی برای آنها در مسابقۀ انتخاباتی پیشا روی تلقی می شود. اینکه جدالهای درونی رژیم به کجا ختم خواهد شد یا در مضحکۀ انتخابات دورۀ دهم ریاست جمهوری کدامیک از کاندیدها موفق خواهند بود، بحث مفصلی را طلب می کند و قصد نویسنده پرداختن به چنین موضوعاتی در این گفتار نیست.

دست کم بصورت گذرا می شود بیان داشت که اساساً گلاویز شدن رهبران و جناح های رژیم با یکدیگر فراتر از تصاحب دستگاه اجرائی و کرسی های قانونگذاری است. واقعیت نهفته در بطن این کلنجار رفتن ها، کوشش همۀ آنها به امید حفظ بقای نظام برای سال های طولانی تری است. اختلافات آنها روی سبک کار و متد ادارۀ امور مملکتی چه در داخل و چه در گسترۀ روابط با دنیای خارج است و نه چیزی بیش از آن. هدف هر یک از آنان رهائی از فشار جنبش های اجتماعی و تغییر تعامل دنیای غرب، و در رأس آن ایالات متحده با جمهوری اسلامی می باشد. یک طرف خواهان اعمال سرکوب مضاعف تری برای وقوع امر اولی است و طرف های مقابل توأم با تقید به درجه ای از بکارگیری خشونت، لیکن به ترفندهای کم دردسرتری باور دارند. یکی کوتاه نیامدن و تسلیم ناپذیری را البته با قائل دانستن حدی از نرمی در برابر ناملایمت های خارجی می پسندد و آن یکی انعطاف بیشتر را یگانه راه کسب نتیجۀ مطلوب می پندارد. و…

باری، آنچه این مطلب می خواهد یادآوری کند، استفادۀ تمامی طبقات مسلط از جمله طبقۀ حاکم بر ایران از مشت آهنین یا یک ارگان سرکوبگر منسجم و قدرتمند است. قطعاً آوردن دو مثال از میان دهها نمونه در سدۀ اخیر همچون نیروی اس. اس در آلمان هیتلری یا مخابرات، ارتش و گارد صدام برای اثبات این واقعیت کافیست و حاجتی به نام بردن از نیروهای سرکوبگر حکومت های دیکتات
وری بعلاوۀ سازمانهای اطلاعاتی- امنیتی و پلیس کشورهای به اصطلاح دموکرات اروپای غربی که بی هیچ مانع و رادعی امر شناسائی مخالفین و یورش به اعتراضات جنبش های رادیکال و اجتماعی را بر ذمه داشته اند و دارند، نباشد.

بنا بر همین واقعیت می شود عنوان کرد، قطع نظر از ابراز مخالفت هائی در درون رژیم نسبت به قدرت گیری سپاه پاسداران به لحاظ اقتصادی و سیاسی، بقای آن برای کل نظام حاکم ضروری ارزیابی می گردد. به عبارت بهتر هرچند جناح های مخالف با دولت کنونی درپی کوتاه کردن دست سپاه پاسداران از نهاد ریاست جمهوری و مجلس اند، هرچند با درک خود از پریشانی بخشی از بورژوازی به علت دخالت سپاه در اقتصاد کشور خواهان کمتر شدن نقش آن در این عرصه هستند و آخر اینکه هرچند نوع برخورد دولت نهم و حامیان اصولگرای آنرا ( ولی فقیه و سایر مهره های تندرو رژیم ) با دنیای بیرون مفید ندانسته و خواستار دگرگونی در سیاست های خارجی و شکل دیپلماسی اند، با این احوال و برغم همۀ تضادهای موجود این ارگان مسلح و زیر مجموعه هایش را مهمترین محافظ و نگبهان جمهوری اسلامی و سرمایه می دانند.

در خاتمه باید گفت این رژیم از همان اوایل قبضۀ قدرت تا کنون با عدم مشروعیت و بحران اقتدار در حوزۀ قدرت سیاسی دست به یقه بوده، و لذا تنها راه ماندگاریش را در تکیه بر ارگانهای مسلح و سرکوبگرش علی الخصوص سپاه پاسداران می داند. از اینروی طبقۀ کارگر و توده های فرودست جامعه برای پاک کردن بختک جمهوری اسلامی از صفحۀ تاریخ راهی جز مبارزه متحدانه علیه کلیت آن ندارند.

با آنکه چپ ها و کمونیست ها با کار روشنگرانه و ارائۀ تحلیل هایشان از دلائل مادی ناسازگاری جناح های حاکمیت باهمدیگر، سهم بسزائی در متوهم نشدن جامعه خواهند داشت، ولی این به تنهائی کفایت نمی کند و میباید به نقد برنامه ها و پلاتفرم های هر کدام از طیف های اپوزیسیون لیبرالی کشور نیز پرداخت؛ زیرا همانگونه رفرمیست ها، تکنوکرات ها و اصولگرایان حکومت با اقسام شگردها و با تکیه بر قوای قهریه تا به حال پایه های رژیم استبدادی و سرمایه داری ایران را از فروریزی نجات داده اند، اپوزیسیون بورژوایی هم به انضمام تکاپو برای سهم بردن یا بیرون کشیدن قدرت سیاسی از چنگ هم طبقه ای های مرتجع شان، شبانه روز در حال تعبیۀ نقشه هائی در جهت به بیراهه بردن مبارزات رادیکال کارگران، زنان، دانشجویان و همۀ ستمکشان این سرزمین می باشند. اینان اگر احساس کنند مناسبات تولیدی مسلط بر کشور در خطر فروپاشی است، چه بسا بیدرنگ از درگیرهای خود با حاکمین دست شویند و از مجراهای متنوع به یاری بخشی از رژیم یا کل آن بشتابند.

                                            ۲۶ آوریل ۲۰۰۸