آیا طومار و جمع آوری امضاء تاکتیک مناسبی است ؟

فرهاد شعبانی : بعداز ماهها اطلاع رسانی، فعالیت آگاهگرانه و مبارزه خستگی ناپذیر برای افزایش دستمزد کارگران در ایران، سرانجام شورای عالی کار روز چهارشنبه ٢٠ اسفند از بالای سرکارگران و نمایندگان واقعی آنها حداقل دستمزد را آنطوریکه پیش بینی کرده بودیم، تعیین و ابلاغ کرد.

 در پروسه مبارزه برای افزایش دستمزدها گرایشات گوناگون درون جنبش کارگری ایران دراتحادی ننوشته در مقابل سرمایه ایستادند و ظرفیت و توان خود را در توازن قوائی نابرابر به نمایش گذاشتند. 

اما باوجود وحدت عملی گرایشات مختلف بر سر خواست و مطالبه افزایش دستمزد با توجه به فاکتورهای نرخ تورم در سال آینده و نه سال سپری شده، هزینه سبد زندگی یک خانوار چهار نفری و خط فقر، تاکتیک های مبارزاتی متفاوت و بعضا متمایزی  برای تحقق این خواست عرضه شد.

در ادامه این مبارزه و با هدف وادار کردن شورای عالی کار به تغییر این تصمیم ضد کارگری شماری از تشکلهای کارگری که در ماههای گذشته تلاشهای خستگی ناپذیری برای افزایش دستمزدها انجام داده بودند، طی اطلاعیه ائی بتاریخ ۲۵ اسفند  با عنوان "دستمزد ۲۷۴۵۰۰ تومانی تحمیل گرسنگی مطلق بر میلیونها خانوار کارگری است"  بر تداوم این مبارزه پای فشرده و کارگران را دعوت به حمایت از حرکت خود کرده اند.

این دوستان  که عبارتند از سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه ، اتحادیه آزاد کارگران ایران ، انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه در بیانیه خود چنین نوشته اند:

کارگران، معلمان، پرستاران و عموم زحمتکشان

باید در مقابل تحمیل دستمزدهای زیر خط فقر آستین ها را بیش از پیش بالا زد، نباید به مرگ تدریجی از گرسنگی تن سپرد، نباید اجازه داد هر طوری که صاحبان سرمایه میخواهند نیروی کار ما به حراج گذاشته شود و سهم ما  از تولید کوهی از ثروت ونعمت در جامعه فقر روز افزون باشد. برخورداری از یک زندگی انسانی حق مسلم ماست و این چیزی است که هیچ کس آنرا به میل خود به ما هدیه نخواهد کرد.

افزایش حداقل دستمزدها تنها در گرو اراده و خواست ما کارگران در صفی متحد و یکپارچه است، باید تا روز اول ماه مه با امضای طومار خواست افزایش حداقل دستمزدها ، این روز را به روز اعتراض علیه دستمزدهای زیر خط فقر تبدیل کرد.

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، اتحادیه آزاد کارگران ایران و انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه همدوش با کارگران امضا کننده طومار خواست افزایش حداقل دستمزدها اعلام میدارند دستمزد ۲۷۴۵۰۰ تومانی لگد مال کردن حرمت انسانی کارگران و محکوم کردن خانواده های آنان به مرگ تدریجی از گرسنگی است و بدینوسیله ضمن اعتراض شدید به تصویب چنین دستمزدی، اعتراض به آن و مبارزه برای تجدید نظر اساسی در میزان حداقل دستمزدها را حق مسلم کارگران میدانند و عموم کارگران، معلمان، پرستاران و سایرزحمتکشان را به امضای طومار خواست افزایش حداقل دستمزدها فرا میخوانند و از آنان میخواهند با ملحق شدن به صف مبارزه برای افزایش حداقل دستمزدها، این خواست را همدوش با کارگران امضا کننده طومار، به یک خواست اصلی و  قابل تحقق در روز اول ماه مه امسال تبدیل کنند. "خط تاکیدها از من است"

تداوم مبارزه و پافشاری بر خواست افزایش دستمزدها و لغو مصوبه شورای عالی کار از آنجائیکه  خواست کل طبقه کارگر است؛  نه تنها حرکتی وحدت طلبانه و دارای زمینه ها و عناصر بسیج توده وسیع کارگران است، بلکه باید مورد حمایت فعال همه گرایشات درون جنبش کارگری قرار گیرد و تا اینجا به آن ایرادی وارد نیست. اما پرسشی مطرح است. آیا تاکتیکی که این دوستان در پیش گرفته و میخواهند طبقه کارگر حول آن بسیج و به میدان بیاید تاکتیکی موثر و متناسب با سطح مبارزه تاکنونی کارگران و فعالین جنبش کارگری  در چند سال اخیر است؟ به باور من نه.

 اگر ماهیت رژیم و نهادهای ضد کارگریش در برخورد به جنبش کارگری ایران طی سه دهه گذشته را نادیده بگیریم و تنها به واکنش شورای عالی کار و دیگر نهادهای ضد کارگری دولتی و کارفرمائی  به طومار و امضاهای جمع آوری شده توسط این دوستان در ماههای قبل از تصمیم شورای عالی کار در اسفند سال ۸۷ و چند سال گذشته از یک طرف؛  و مبارزه میدانی کارگران که آخرین نمونه آن مبارزات چند ماهه کارگران پرریس سنندج که  پیام قدردانی آنها را دوستان اتحادیه آزاد دریافت کرده اند از طرف دیگر؛ بسنده کنیم، متوجه خواهیم شد که تاکتیک طومار و جمع آوری امضاء فشاری نیست که با تکیه بر آن بتوان رژیم و کارفرمایان را وادار به تجدید نظر کرد. کارگران پرریس سنندج پیروزی خود را مرهون ۶ ماه مبارزه پیگیر که آمیخته ائی از اشکال گوناگون مبارزه، تجمع و تظاهرات در مقابل اداره کار و استانداری ، اعتصاب و تحصن در کارخانه  و تجمع در مقابل دیوان عدالت اداری بود، هستند. همین تجربه و تجارب مشابه نشان می دهد که تجمع و اعتراض و اعتصاب تاکتیکی موثرتر است و میتواند دولت و سرمایه داران را سرعقل آورده و وادار به حرف شنوی کند.

 منافع سرمایه بر روی زمین و پاسخگوئی به قوانین الهی در آسمان دواصلی است که رژیم جمهوری اسلامی به آن سخت پایبند است و تنها یک فشار مبارزاتی موثر می تواند عدول از این اصول را به آنها تحمیل کند و تجربه نشان داد که این تاکتیک طومار و جمع آوری امضاء به تنهائی نیست؛ بخصوص در آستانه روز اول ماه مه که طبق
ه کارگر را می توان در ظرفیت (اگر مبالغه نکرده باشم) دهها و صدها هزار نفره با خواست و شعارهای مشترک به خیابان آورد.

به  استدلالهای فوق این نکته را اضافه می کنم که خود تشکلهای نامبرده و دیگر تشکلهای موجود کارگری در ایران محصول وجود آزادیهای دموکراتیک در جامعه نیستند، بلکه حاصل مبارزه شجاعانه، متحدانه و همبسته و پرهزینه چند سال گذشته کارگران و فعالین جنبش کارگری در ایران هستند که به رژیم تحمیل شده اند؛ و وجودشان را دوست و دشمن پیشروی جنبش کارگری ارزیابی می کند که  مبارزه طبقه کارگر را وارد فاز دیگری کرده است.

 در این صورت می توان نتیجه گرفت که با این درجه از پیشروی ، با تکیه بر این سطح از مبارزه و با توجه به تجربه عملی خود کارگران و فعالین جنبش کارگری طی سالهای گذشته در مبارزه برای حقوقهای معوقه، ایجاد تشکلهای کارگری، جلوگیری از اخراج و بیکارسازیها ، و کمپین های گسترده در دفاع از فعالین و رهبران دستگیر شده جنبش کارگری به نظر نمی رسد طومار و جمع آوری امضاء تاکتیک مناسبی باشد. هم سطح مبارزه بخشهای پیشرو جنبش کارگری  گامها جلوتر از طومار نویسی و جمع آوری امضاء است  و هم رژیم اسلامی، رژیمی  نیست که  با فراخوان به جمع آوری امضاء بتوان بر تصمیمات آن تاثیر گذاشت. از این گذشته این تاکیتک مبارزات طبقه کارگر را از میدان باز مورد توجه رسانه ائی و حمایتی به فضای بسته خواهد برد.

 جمع آوری امضاء در آستانه و استقبال از اول ماه مه و در حالیکه می توان مبارزه برای افزایش دستمزدها را تنها بعلت عمومی بودن آن به یک جنبش وسیع طبقاتی تبدیل کرد، اگر تند نرفته باشم به کجراهه بردن مبارزات کارگران در این مقطع حساس خواهد بود.

یاد آوری می کنم. من جزء آندسته از فعالین جنبش کارگری نیستم که تصورم می کنم با سر دادن شعارهای توخالی و بدون در نظر گرفتن توازن قوا و فاکتورهای عینی دیگر، از جمله سطح مبارزه طبقه کارگر و موانعی که با آن روبروست می توان دنیای مملو از ستم و نابرابری را در جهت بهبود شرایط زندگی کارگران تغییر داد. در عین حال جزء آندسته از فعالین جنبش کارگری هم نیستم که تصور کنم برای تداوم مبارزه پیشرویهای تثبیت شده را باید نادیده گرفت.

در آخرین مطلبی که در رابطه با مبارزه برای افزایش دستمزدها تحت عنوان "حداقل دستمزد کارگران تعیین، اما اعلام نشده است" ، سطور پائین را بعنوان نتیجه گیری بحث نوشتم.  با توجه به اینکه آن نتیجه گیری را منطقی و  با سطح مبارزه طبقه کارگر و شرایط امروز زندگی و مبارزه کارگران متناسب می دانم یکبار دیگر بر آن تاکید می کنم :

  "تلاش برای مجاب کردن سران رژیم جمهوری اسلامی برای برقراری یک اشل متغیر در تعیین دستمزد کارگران متناسب با تغییرات شاخص سبد و هزینه زندگی در جامعه بیهوده ترین تلاش و هدر دادن انرژی است.  این جهت را نه تئوری بلکه تجربه عملی مبارزه کارگران به اثبات رسانده است.

بنابراین راهی جزء توسل به مبارزه ائی رودرو در کارخانه و کارگاه، محل زندگی و خیابان برای تامین یک زندگی انسانی باقی نمانده است، وتنها با اعتصابات و مبارزات سراسری چنین هدفی متحقق خواهد شد. باید خواب ثبات و سودآوری بنگاهها و موسسات سرمایه داری به قیمت تحمیل یک زندگی برده وار به طبقه کارگر را از چشمان آنها ربود. بر تمام دشواریهائی که طبقه کارگر ایران با آن رویروست واقفم، اما علی رغم تمام این دشواریها که واقعا آن را درک می کنم این تنها راه است".

 این را اضافه می کنم که عدم افزایش دستمزد کارگران در سال ۸۸، بیکارسازیهای گسترده و اخراجهای دسته جمعی و تعرض سرمایه به سطح معیشت و سفره خالی طبقه کارگر رابطه تنگاتنگی با بحران جهانی سرمایه داری دارد و سیستم سرمایه داری ایران در عصر جهانی شدن سرمایه از قواعد این بازی ضد کارگری جدا نیست. طبقه کارگر نمی تواند با امضای طومار به مقابله با تحمیل بار بحران بر دوش خود برخیزد. آنهم در شرایطی که سپاه پاسداران بزرگترین کارفرمای طبقه کارگر ایران است. در اول ماه مه امسال نه قدرت مجازی بلکه قدرت واقعی طبقه کارگر ایران را باید برای مبارزه با کلیت سرمایه به میدان آورد.