روابط ایران و آمریکا : احتمالات و پیامد ها

سعید کرامت : پیام نورزی اوباما، رئیس جمهور آمریکا، به حکمرانان ایران، آغازگر تلاش جدید واشنگتن برای فاصله گرفتن از سیاست خارجی جورج بوش، رئیس جمهوری قبلی آمریکا و همزیستی مسالمت آمیز با جمهوری اسلامی ایران است. این تلاش مبین یک چرخش سیاسی در سیاست خارجی آمریکا در رابطه با ایران می باشد.

 دراین نوشته سعی خواهد شد که دلایل این چرخش سیاسی، درجه امکان نزدیکی آمریکا و ایران، و تاثیر سیاسی نزدیکی دوکشور بر جامعه ایران به اختصار مورد بحث قرار گیرد. (در انتهای این نوشته منتخبی از ترجمه یک مقاله که توسط استرتژیستهای سیاسی واشنگتن برای رهنمود به رئیس جمهور جدید آمریکا را رابطه با چگونگی برقراری رابطه با ایران  نوشته شده است خواهد آمد.)

 

علل چرخش سیاسی

 عاملی که مقامات جدید آمریکا را به این چرخش سیاسی در قبال ایران وا داشته است، شکست استراتژی  سیاستی "نظم نوینی" (New World Order) و "عملیات پیشگیرانه"(Pre-imminent Strike)  است که توسط جرج بوش پدر و پسر پرچمداری میشد. بعد از فروپاشی شوروی، آمریکا بعنوان تنها ابر قدرت میخواست هژمونی سیاسی و نظامیش را بر دنیا ناظر کند. جنگ اول خیلج در سال ۱۹۹۱ بقصد هموار کردن راه برای این نوع هژمونی بود. در این راستا، مشاورین جرج بوش پسر، سیاست "عملیات پیشگیرانه"  پیش گرفتند و بحثشان این بود که برای حفظ هژمونی آمریکا، قبل از اینکه طرف متخاصم خود را برای هر حرکتی آماده کند، بایستی با یک اقدام نظامی توان هر اقدامی را از آن گرفت. این سیاست در چند سال اخیر با شکستهای بی سابقه ای روبرو شده است. نتیجه جنگ در افغانستان، عراق، لبنان و غزه نمونه های هستند که به بسیاری از استراتژیستهای  سیاسی آمریکا فهمانده است که با توسل به نیروی نظامی نمیتوانند درجهان اراده خود را تحمیل کنند. بعبارت دیگر، قلدری و دخالتگری آمریکا و شقاوت و نژاد پرستی اسرائیل نه تنها باعث به گِِل نشستن کشتی نظم نوین شد بلکه زمینه را برای عروج سیاسی و نظامی مهم ایران در منطقه فراهم کرد. 

شکست سیاسی آمریکا  در جنگ با عراق حتی از شکست نظامی آن کشور سنگین تر است. آمریکا میخواست با سرنگونی صدام حسین حکومت ایده آل خود را برآن کشور حاکم کند؛ اما دست را به ایران باخت. نتیجه کشتار عظیم و هزینه فراوان ارتش آمریکا یک متحد سیاسی عمده برای ایران در عراق بود.  

علاوه براین شکسته ها در منطقه خاور میانه، دولت آمریکا نتوانسته است در عرصه بین المللی رضایت کشورهای نظیر روسیه و چین را در مورد  تحمیل تحریم های موثر بر ایران جلب کند. مجموعه این فاکتورها باعث شده است که آمریکا در سیاست خارجی خود در رابطه با ایران بازنگری کرده و وبجای تقابل سعی دارد راه همزیستی را امتحان کند.

 

امکان رابطه دیپلماتیک

آیا تلاش آمریکا برای برقراری روابط دیپلماتیک از جانب مقامات جمهوری اسلامی با استقبال ربرو خواهد شد؟ خیلی ها معتقد هستند که از آنجا که یک پایه سیاسی جمهوری اسلامی ضد آمریکائی گری بودن آن حکومت است، بنابراین هیچگاه نخواهد توانست با واشنگتن کنار بیاید.  قطعا ضد آمریکاگری محدودیتهائی در این رابطه ایجاد خواهد کرد. اما به دلایل متعدد برقراری رابطه دیپلماتیک بین دوکشور برای جمهوری اسلامی کاملا امکان پذیر است.

اولا این احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران بود که ابتدا پیام تبریک به مناسبت انتخاب اوباما بعنوان رئیس جمهور آمریکا فرستاد.

در ثانی، بحث مشاورین اوباما این است که در رابطه با ایران نبایستی انتظار داشت که همه اختلافات  یک شبه حل و فصل شود و یا ایران دست از حمایت از حزب الله بردارد. از میان  اختلافات عمده بین آمریکا و جمهوری اسلامی دو مسئله غنی سازی اورانیم  و کینه توزی ایران در مقابله با اسرائیل برای آمریکا از همه مهمتر است. دراین رابطه آمریکا به احتمال زیاد حاضر است که به ایران اجازه غنی سازی  محدود اورانیم، بشرطی که تحت نظارت آژانش بین المللی انرژی اتمی باشد،  بدهد.  در رابطه با اسرائیل هم آمریکا از ایران انتظار خواهد داشت که در پروسه صلِِح بین فلسطینی ها و اسرائیل کار شکنی نکند و حزب الله را هم تشویق کند که از مکانیزم ها سیاسی برای اهدافش در لبنان استفاده اند. برآورد کردن همه این مطالبات برای تهران ممکن است. چون مقامات جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده اند که هدف از غنی سازی برای تامین نیازهای غیر نظامی است. حزب الله هم در لبنان حق وتوی سیاسی گرفته است و الزاما نیازی به اسلحه در داخل آن کشور ندارد. در نتیجه ایران میتواند به هر دو خواسته تن در بدهد.

خارج از اینها، مشاورین سیاسی پیشنهاد میکنند که برای جلب اعتماد ایران دارائی های آن کشور که ۳۰ سال پیش در آمریکا بلوکه شده است آزاد و بعضی تحریم ها قبل از مذاکره لغو گردند. اگر روندها به این شیوه پیش برود جمهوری اسلامی آنرا موفقیتی عمده برای خود قلمداد خواهد کرد. میتواند ادعا کند که حالا  "آمریکا آدم شده است."  دیگر دلیلی ندارد که خصومات را با آن کشور ادامه دهد.

 

مضافا بر این، اکثریت مردم ایران داشتن یک رابطه دیپلماتیک را به یک رابطه خصمانه و رعب انگیز بین دوکشور ترجیه میدهند. در نتیجه از زاویه افکار عمومی داخلی هم  جمهوری اسلامی دچار مانعی نخواهد شد. اکثر جناحهای حکومتی هم خواهان کنار آمدن با غرب و آمریکا هستند.  در مورد دنیای عر
ب هم، جمهوری اسلامی  میتواند رابطه خود رابا آمریکا بعنوان موفقیت برای اسلام به گروههای اسلامی مورد حمایتش بفروشد و درهمان حال  با لفاظی از فلسطینیان حمایت کند.

 

 فراموش نشود، جمهوری اسلامی اکنون رابطه دیپلماتیک با انگلیس  دارد و سیاست خودش هم علیرغم میل انگلیسی ها همه پیش میپبرد. منظور این است که رابطه دیپلماتیک ممکن است  لفاظی ایران را بر علیه تخفیف دهد اما تمام ساکت یا دگرگون نخواهد کرد.

 

رابطه با آمریکا چه برای جمهوری اسلامی و چه برای جریانات اسلامی مورد حمایتش گناه کبیره نیست. اتفاقا مشکل جمهوری اسلامی، حزب الله و حماس این است که چرا آمریکا  قدرت و تاثیر آنها را برسمیت نمی شناشد. چند ماه پیش بود که خالد مشعل رهبر حماس با جیمی کارتر، رئیس جمهور سابق آمریکا دیدار کرد. به بیان دیگر، رابطه دیپلماتیک بین تهران و واشنگتن، از اعتبار جمهوری اسلامی نزد گروههای اسلامی کم نخواهد کرد.

 

از سوئی دیگر،  از نظر اصولی و فلسفی رابطه دیپلماتیک با آمریکا، از پذیرش آتش بس با عراق در سال ۱۹۸۸ برای حاکمان تهران تلختر نیست. با توجه به این فاکتورها برقراری رابطه دیپلماتیک با آمریکا ممکن و محتمل است.

 

تاثیر رابطه آمریکا و ایران

اما این رابطه چه تاثیری  در روند تحولات سیاسی درجامعه ایران میتواند  داشته باشد؟ اولین تاثیرش این است که خطر جنگ را از فضای سیاسی ایران پاک میکند؛ فضای مناسبتری برای بالا بردن توقع مردم و فعالین سیاسی فراهم خواهد نمود. این تحول سیاسی میتواند حربه سرکوبگری جمهوری اسلامی را کند تر کند و این امکان را برای مردم ایجاد نماید  که سینه سپر کرده  و بگویند "خطر جنگ رفع شده، تحریم هم نمانده است ما هم خواهان تحول در زندگی خود هستیم."

 

 دومین تاثیرش این میتواند باشد که جریانات قوم گرا و هم چنین ناسیونالیست ایرانی اپوزیسیون که مبلغ تنفر قومی و خرافات ناسیونالیستی  هستند را بی افق و پژمرده کند. در جامعه ای که فضای سیاسی اپوزیسیونش کمتر آلوده به قوم پرستی و خرافه ناسیونالیسم  باشد نیروها مترقی دیگر نظیر جنبش برابری حقوقی زن و مرد، جنبش کارگری برای مطالبات صنفی و سیاسی و انواع نیروهای مترقی دیگر مدافع حق کودک، و سالمند  هموار خواهد شد.

سومین تاثیرش میتواند لغو تحریمات و گسترش بازرگانی میان دو کشور باشد که این هم در حیات اقتصادی جامعه و بهبودی زندگی مردم بسیار مهم است.

 

آیا رابطه با آمریکا موجب تحکیم جمهوری اسلامی نمیشود؟ از نظر نیروهایی که به موشکهای آمریکا امید بسته بودند که رژیم را سرنگون  کنند حتما باعت تحکیم جمهوری اسلامی میشود. اما از نظر نیروئی که در تلاش است توقع جامعه را بالا برده و فعالین سیاسی- اجتماعی را برای یک انقلاب اجتماعی پیشرو و بهبود در زندگی مردم آماده میکند، تحولات سیاسی مورد بحث، جهموری اسلامی را در مقابل صف آزادیخواهی و عدالت اجتماعی  تضعیف خواهد کرد.

 

 تحولات مورد بحث  نتیجه سیاست اوباما و یا کسی دیگر در آمریکا نیست. بر عکس،‌عروج اوباما خود نتیجه

شکستهای سیاسی دولتهای پیشین آمریکا است. رهبران آمریکا راه دیگری غیر از همزیستی با جمهوری اسلامی ندارند. در این هنگام اوباما انتخاب شده است تا چهره خشن آمریکا را کمی تعدیل کند. این کار قرار است ابتدا با لاس زدن با معممین حاکم بر ایران آغاز شود. هر چند این پروسه ممکن است به کندی پیش برود آما نهایتا  یک فصل دیگر از مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی را باز میکند. فعالین سیاسی آزیخواه و انسان محور بایستی بدون توهم به طرفین این معامله، با ایجاد تشکل ها گسترده  برای برابری حقوق زن و مرد، بهداشت، تحصیل، کار و یا بیمه بیکاری مکفی ، لغو حجاب اجباری و آزادی بیان و نشر، به قصد ساختن یک جامعه مرفعه و انسانی به  میدان بیاند.

 

 

 

 

مطلب زیر توسط "مشاورین سیاست خارجی در مرکز سبان بروکلینگس" واشنگتن در یک مجموعه تحقیقاتی تحت عنوان"بازسازی بالانس:  یک استراتژی جدید  در خاور میانه برای رئیس جمهور جدید" انتشار یافته است. فصل سوم این استراتژی در مورد راههای پیشنهادی برای برقراری رابطه با ایران است که قسمتهایی از آن ترجمه و جهت اطلاع علاقمندان، در اختیار عموم قرار میگیرد. این نوشته بطور عام فضای فکری استراتژیستهای سیاست خارجی آمریکا را در مورد شیوه تعامل با جمهوری اسلامی در دوره جدید نشان میدهد.

مترجم 

راهی برای همزیستی:

سیاست جدید آمریکا در مورد ایران

 

 Susanne Maloney & Ray Takeyahنوشته:

(مشاورین سیاست خارجی در امور خاور میانه)

 

ترجمه: سعید کرامت

 

رئیس جمهور جدید آمریکا، مانند پنج رئیس جمهور سابق، سریعا در مقابل این واقعیات قرار خواهد گرفت که بایستی به ملاحظات جدی آمریکا  راجع به مسئله جا طلبی اتمی ایران، دخالت در امور تروریسم و بی ثباتی منطقه و سرکوب شهروندان در آن کشور بپردازد.  در سایه تحولات در سالهای اخیر، تهران ابزارهایی برای تاثیر گزاری بر پیچیدگیهای امنیتی منطقه کسب کرده است.  بعید بنظر میرسد که هیچ یک از بحرانهای دنیای عرب، از بحران  در عراق و لبنان گرفته تا امنیت در منطقه خیلیج فارس بدون کمک ایران حل شود.

کابینه جدید ممکن است تمایل داشته باشد که  لفاظی ملایمتری بکار ببرد و با متد "چوب و هویج" که در دوره پنج رئیس جمهور سابق شکست خورده است، باایران بر خورد کند. اما این یک اشتباه خواهد بود. امروز آمریکا بایستی یک باز نگری عمیق در استراتژی اش در شیوه برخورد به ایران در حال عروج کرده و یک کمپین همه جانبه دیپلماتیک برای تعامل با قدرتمندترین دشمنش در خاور میانه آغاز نماید.

پس از بررسی یک سلسله از گزینه های سیاسی ممکن از جمله تغییر رژیم، حمله نظامی، سیاست مهار کردن و تعامل، این مقاله رئوس یک نوع سیاست تعامل را که به نفوذ ایران اقرار میکند و در عین حال سعی خواهد کرد آنرا مهار و هدایت بکند مورد بحث قرار خواهد داد.

بطور مشخص این نگرش تاکید میکند که :

– مذکرات بایستی در مورد  تک تک موارد مهم،همه جانبه و مجزا از هم باشند.

– بایستی یک هماهنگ کننده مخصوص در امور ایران که بتوانده تلاشهای دیپلماتیک را در مورد ایران هماهنگ کند  در وزارت امور خارج تعیین گردد.

– لازم است رابطه دیپلماتیک در سطح پایین از سر گرفته شود تا دولت بتواند بیشتر با مقامات ایران آشنا شده و درک بهتری از دینامیسم سیاسی در ایران کسب کنند.

– بجای تلاش برای بکارگیری جناحهای مختلف بر علیه همدیگر، بایستی با دولت ایران به مثابه یک پیکره واحد نشست و بر خاست کرد.

– لازم است میانجیگران موثری که میتوانند یک پل بین اداره واشنگتن و اطرافیان ولی فقیه و رئیس جمهور ایران بسازند، معرفی گردند.

-لازم است که  بازسازی تصویری که کابینه اخیر از  چهره دمکراسی خواهی  و دخالتگری آمریکا به دنیا نشان داده بود، بوسیله برنامه هایی که تمرکزش بر تشویش تبادل مردم با مردم است انجام گیرد.

– بایستی متوجه بود که پروسه تعامل با ایران دشوار و بنا به فضای داخلی و اوضاع خارجی منطقه شیفت پیدا میکند. برای رسیدن به هدف، کابینه جدید بایستی با هوشیاری به بحرانها برخورد کند، و به مباحث داخل آمریکا، ملاحظات و منافع متحدین توجه داشته باشد.

این طرح به مدیریت جدید آمریکا فراخوان میدهد که قدمهای سریع بدون فوت وقت برای استفاده بموقع از این پنجره فرصت بسیار مهم  در طول " ماه عسل" ریاست جمهوری جدید و قبل از نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری ایران در جون ۲۰۰۹ بردارد.

این نمونه روابط مانع از تقابل و حتی کشمکش نمیشود. چگونگی بازسازی رابطه حسنه با ایران، در مقایسه با کیس دشمنان قبلی ، یک درمان معجزه آسا برای تمام مشکلات نیست. … اما، این چارچوبه روابط به ایران نشان خواهد داد که مسئولیت پذیری به سودش است نه رادیکالیسم. … ما اعتقاد داریم که راه حل تشریح شده در پائین بهترین طرح را برای بر خورد به پیچیدگی ها و مشکالاتی که ایران برای آمریکا ایجاد کرده است ارائه داده است.

 

کمبود راه حلهای پایدار

 هر بازنگری تازه سیاسی  یک سری گزینه های آشنا از قبیل تغییر رژیم، اقدام نظامی، اقدامات بی رحمانه اقتصادی و یا  تعامل در مقابل رئیس جمهور جدید قرار خواهد داد. واشنگتن بخشهایی از هر کدام از این سیاستها را در طول سه دهه اخیر بکار گرفته است. اما این سیاستها نتیجه اندکی داده اند. مروری بر این سیاستها نشان میدهد که تنها گزینه آخر- یعنی تعامل –  یک سری آلترناتیو برای بر خورد با تضادهای بین تهران و واشنگتن و حفاظت از منافع آمریکا در منطقه را نشان میدهد.

از میان همه راههای برخورد با ایران، مفهوم غیر قابل باور تغییر ساختارسیاسی و یا قدرت درتهران مفهومی  است که دولت آمریکا مدت ۳۰ سال است در بوق کرده است.

هر کوششی برای تغییر رژیم از راه زور، خرابکاری و یا "انقلاب نارنجی" – موفقیتی ببار نخواهد آورد. همچنانکه اداره جرج بوش متوجه شده است حتی بکارگیری نافعال مفهوم تغییر رژیم امید به رابطه دیپلماسی و تغییر از درون را از بین میبرد.

در اثروجود یک درصد بالای جمعیت جوان، اقلیت های قومی، اقتصاد بی نظم و نا کار آمد، تعصب ایدئولوژیک، اختلاف جناحی و سرکوبگری دولت، در ظاهر بنظر میرسد ایران یک کاندید خوبی برای آژیتاسیون انقلابی باشد.  اما رژیم ایران با توان عظیمی بر ا