کارگران لاستیک البرز و دو مساله مبارزه طبقاتی

امیر پیام : یکی از مبارزات برجسته کارگری در سالهای اخیر، مبارزه کارگران کارخانه لاستیک البرز(کیان تایر سابق) است که از اوایل بهمن ٨۶ تاکنون (فروردین ٨٨) پیگیرانه جریان داشته است. این مبارزه با وجود همه تلاش های درخشان کارگران متاسفانه هنوز برای مطالبات اولیه اش مبنی بر تضمین دایر نگه داشتن کارخانه و حفظ مشاغل و دریافت حقوق پرداخت نشده به نتیجه نرسیده است.

 اما علی رغم این، کارگران لاستیک البرز در طول این نبرد یکساله قادر شدند تا با استفاده از انواع روش ها و تاکتیک های رادیکال و مبارزه جویانه از یکسو، و شیوه های قانونی و مذاکراتی از سوی دیگر، تاکتیک دولت و کارفرما برای تحمیل یک جنگ فرسایشی و ایجاد خستگی و ناامیدی در بین کارگران و پراکندن صف آنان را خنثی نموده و استمرار و تداوم مبارزه خود را حفظ نمایند. این مبارزه یکی از تجربیات مهم جنبش کارگری در سالهای اخیر است که در هر دو عرصه مبارزه طبقاتی کارگران، یعنی عرصه مبارزات جاری برای کسب مطالبات فوری،  و نیز عرصه مبارزه برای هدف نهایی و رهایی از نظام موجود، درس های مهم و آموزنده ای دارد که در زیر به آنها  اشاره می شود.

 

مسیر گشایش مبارزات جاری

 

مبارزه کارگران لاستیک البرز علی رغم فقدان تشکلات شناخته شده مستقل کارگری (سندیکا و اتحادیه و شورا) در این بخش، اما با اتکا به شبکه های ارتباطی بین کارگران و فعالین آنان و اتخاذ تصمیمات در نشست ها و اجتماعات وسیع کارگری،  از سازماندهی و رهبری برخوردار است. این خصلت سازمانیافته به همراه پیگیری و رزمندگی و جسارت طبقاتی کارگران و بهره مندی شان از توانایی و زیرکی لازم برای اتخاذ  روش ها و تاکتیکها و مانورهای متنوع همه گویای این است که مبارزه آنان می بایست تاکنون به بار می نشست و به اهداف خود دست می یافت که چنین نشده است. این مبارزه از هر دو عنصر ضروری برای یک مبارزه کارگری پیروزمند یعنی برخورداری از مبارزه جویی و رزمندگی و نیز هوشمندی در اتخاذ تاکتیک و مانور، چیزی کم نداشت. بنابراین عدم توفیق تاکنونی آن را باید در جایی دیگر جستجو کرد.  به این ترتیب مبارزه کارگران لاستیک البرز در رابطه با مبارزات  جاری  برای کسب مطالبات فوری، به خصلت نمای کل جنبش کارگری تبدیل شده است. یعنی مستقل از پیشروی جنبش در زمینه تشکل یابی و دست یافتن به دو تشکل توده ای (سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه)، اما علی رغم وجود انبوهی از اعتراضات و مبارزات و اعتصابات در اشکالی بسیار متنوع در سالهای اخیر نه تنها این مبارزات اغلب به اهداف خود دست نیافتند بلکه وضع کار و معاش و زندگی طبقه کارگر اندکی هم بهبود نیافته که  بر عکس روز به روز وخیم تر هم شده است.

 

مانع اساسی درمقابل مبارزه کارگران لاستیک البرز همان است که در برابر کارگران نیشکر هفت تپه و در برابر کارگران شرکت واحد و نساجی های کردستان و همه مبارزات کارگری در ایران قرار دارد. مبارزات همه بخش های جنبش کارگری با سد و دیوار بزرگ تناسب قوای طبقاتی برخورد می کند که تماما به ضرر طبقه کارگر است. کارگران به مثابه یک طبقه در برابر سرمایه داران به مثابه یک طبقه، ضعیف و فروکوفته اند. ظاهرا مبارزات کارگری در هر کارخانه و صنف و بخشی تنها با مالک و صاحبکار و مدیر و کارفرمای همانجا و یا حداکثر با  آن عناصر و عواملی از  دولت که به آن بخش مربوط می شوند طرف و درگیرند. اما این واقعیت مساله نیست. هر مبارزه کارگری در هر بخش مجزایی خود جلوه ای از مبارزه طبقاتی و حلقه ای از زنجیر مبارزه کارگران به مثابه یک طبقه در برابر سرمایه داران به مثابه یک طبقه می باشد و از آن متاثر است.

 

تا آنجا که به سرمایه داران مربوط می شود، در همه این بخش های ظاهرا مجزا و حلقه های ظاهرا از هم گسسته همچون تنی واحد و در هیات یک طبقه در مقابل کارگران ظاهر می شوند. همه سیاست های خرد و کلانی که حافظ و تامین کننده منافع آنان است بسرعت در بین این طبقه به اجماع می رسند و به سیاست عمومی و خود آگاهی آنان تبدیل می شوند. دولت برای آن سیاست ها قانون وضع نموده  و ضوابط اجرایی شان را دیکته می کند. روشنفکران بورژوازی برایشان تئوری می نویسند و رسانه ها هم خوراک تبلیغاتی فراهم می آورند. و بالاخره پلیس و ارتش و دادگاه و خانه کارگر و لباس شخصی و زندان و شکنجه و شلاق هم آماده است تا کارگر ناراضی و معترض را سرجایش بنشاند و به اطاعت وادارد. به عنوان مثال اگر قرار است کار قراردادی همه جا گیر شود یا خصوصی سازی توسعه یابد یا قانون کار از سر راه برداشته شود، آنگاه همه عناصر طبقه سرمایه دار، از صاحب یک کارگاه کوچک با چند کارگر تا مدیران ایران خودرو و تا دولتمردان و سیاستمداران و روشنفکران بورژوا همه می دانند که چه می خواهند و چه باید بگویند و چه باید  بکنند. این هارمونی طبقاتی را می توان هر ساله  به هنگام تعیین حداقل دستمزدها مشاهده نمود. قدرت سرمایه داران  پیش و بیش از هر چیز در این درک یکدست و رفتار طبقاتی واحد و حضور یکپارچه آن در برابر کارگران نهفته است. اتحاد و یکپارچگی ای که از ملزومات بنیادین و تعیین کننده برای برخورداری از قدرت برتر در تناسب قوای بین طبقات است.

 

در مقابل اما کارگران بطور یکپارچه و به عنوان طبقه ظاهر نمی شوند تا قدرت سترگ طبقاتی خود را همراه داشته باشند. اگر چه هر مبارزه کارگری جلوه ای از مبارزه طبقاتی است اما در شرایط حاضر این مبارزه عملا در بخش های پراکنده و حلقه های منفصل انجام می شود. طبعا هر بخش کارگری