در ضرورت “قطع بند ناف از انقلاب ۵٧”

على جوادى : زمانیکه یادداشت "نگاهی مجدد به آنچه که "انقلاب ۵٧" نامیده شد" را می نوشتم تردیدی نداشتم کسانیکه که انقلابیگری شان به "انقلاب ۵٧" محدود میشود٬ برآشفته خواهند شد. مگر انتظار دیگری هم میشد داشت! اگر هر انقلابی٬ علی العموم "مقدس" است٬ اگر جوهر هویت گرایشی انقلاب "همه با هم"٬ "خلقی" و یا "مردمی" است٬

نتیجتا هرگونه ارزیابی جدید و انتقادی و نشان دادن ضعفها و کمبودهای آن تلاشها و حرکت برای سازماندهی انقلاب کارگری٬ با عکس العمل هیستریک مواجه میشود. این برخورد قابل انتظار بود. واکنش نئوپوپولیستهای جریان موسوم به "حزب کمونیست کارگری" از این جنس است.

اما برای ما کمونیستهای کارگری٬ برای ما کسانیکه که در اهداف خود مبنی بر سازماندهی انقلاب کارگری تجدید نظر نکرده ایم٬ انقلاب کارگری را یک انقلاب "همه با هم" یا "مردمی" نمیدانیم نتیجتا از چنین ارزیابی هایی استقبال میکنیم. و هر چقدر که در راه سازماندهی کمونیسم کارگری و تبدیل شدن به "حزب رهبر و سازمانده" بیشتر گام برمیداریم از همین منظر مرتفع تر راحت تر و انتقادی تر میتوانیم مسیر آمده مان را زیر ذره بین قرار دهیم به گذشته و تاریخ تحولات از سر گذشته نگاهی بیفکنیم و راه آتی و مسیری را که باید طی شود را روشن تر ترسیم کنیم.

من در این یادداشت قصد پاسخ به تحریفات و عوامفریبی های نئوپوپولیستهای ح ک ک را در مقابل مباحٽ تئوریک – سیاسی ام در این زمینه ندارم. پاسخ به چنین سنگ پرانی هایی دست کم گرفتن شعور خواننده و آلوده کردن یک بحٽ تئوریک است. ایکاش یک جو استدلال در مطالبشان وجود داشت. هدفشان نقد سیاسی نیست٬ تخطئه هرگونه نقد و ارزیابی کمونیستی و شخصیت کمونیستی فرد است. مینویسند تا اتفاقا جلوی هرگونه نقد عمیق کمونیستی و کارگری به گرایش پوپولیستی را سد کنند. گرد و خاک میکنند تا بحٽ عمیق نشود. مگر یک گرایش پوپولیستی چه سودی میتواند از نقد توهمات پوپولیستی در ارزیابی از "انقلاب ۵٧" و یا کلا انقلابات "همه با هم" ببرد؟ نتیجتا هدفشان پرداختن و پاسخ به یک مبحٽ تئوریک در مورد مقوله انقلاب٬ تمایزات انقلاب کارگری با انقلابات غیر کارگری٬ "مردمی" و یا "بورژوایی" نیست. از این رو پا به این عرصه نمیگذارند چرا که از پیش میدانند این زمین بحٽشان نیست. میدانند در این عرصه از پیش شکست خورده اند. و اگر بحٽ تاریخ شکست نخوردگان منصور حکمت تعبیری فراتر از پاسخگویی به ضد انقلابیون پسا جنگ سردی علی العموم داشته باشد باید گفت که جریانات پوپولیست نیز در زمره شکست خوردگان این صف قرار دارند. اما شعور خواننده کمونیست را نباید دست کم گرفت. از تازه پوپولیست ها هم انتظاری به غیر از این نمیتوان داشت. نتیجتا هدفم پرداختن به نکاتی در مورد انقلاب٬ تفاوت انقلاب کارگری و جنبش سرنگونی و نقد تصورات و توهمات پوپولیستی در این زمینه است. و این یک بحٽ تئوریک – سیاسی است. جای آژیتاسیون و دلقک بازی نیست.

کدام انقلاب؟

کدام انقلاب یکی از محوری ترین مسائل هر تحول بنیادی و عمیق در جامعه است؟ نتیجتا وقتی از انقلاب صحبت میشود ما کمونیستها بدون درنگ میپرسیم کدام انقلاب؟ این سئوال کمونیسم کارگری و کارگران کمونیست است. اما این سئوال در سنت پوپولیستی جریان موسوم به "حزب کمونیست کارگری" به یک تابو تبدیل شده است. بر آشفته و هیستریک میشوند. و متاسفانه قلمشان در ناسزا و متلک گویی به حرکت می افتد. این یک تلاش آگاهانه برای پرهیز از جاری شدن نقد کمونیستی در صفوف این حزب است. اما برای کادرهای آبدیده کمونیسم کارگری که تجربه یک مبارزه طولانی علیه پوپولیسم در "انقلاب ۵٧" را در کارنامه خود دارند٬ این تقلاها بی اٽر است و این طبیعی ترین سئوال است. منصور حکمت در این زمینه میگوید:

"کارگران کمونیست خواهان انقلابند. اما کدام انقلاب؟ طبقات مختلف و گرایشات سیاسی و اجتماعی مختلف "انقلاب" را به معانی بسیار متفاوتی بکار میبرند. دنیای ما همه نوع "انقلاب" و همه نوع "انقلابی" ای دیده است. تقریبا هر کس و هر جریانی که میخواهد وضع موجود در جامعه را بشیوه ای ناگهانی و بطور غیر مسالمت آمیز تغییر بدهد از انقلاب حرف میزند وخودش را انقلابی مینامد. خیلی از این انقلابات چیزی بیشتر از ارتجاع صرف نیستند. نمونه "انقلاب اسلامی" زنده و حی و حاضر جلوی چشم ماست. عقب مانده ترین خرافات و مشقت بار ترین اوضاع را انقلاب نام گذاشته اند. مرتجع ترین و کٽیف ترین عناصر نام انقلابی بر خود نهاده اند." (منصور حکمت: کارگران و انقلاب٬ شهریور ۶٨) و ادامه میدهد "کارگر کمونیست پیگیرترین دشمن چنین انقلابات و انقلابیون دروغینی است" این مفاهیم اکنون برای نئوپوپولیستهای ح ک ک عین "کفر" است.  

نفس انقلاب در خود برای ما پدیده مقدسی نیست. ما انقلابیون و سازماندهان یک انقلاب معین وخاص هستیم. انقلاب کارگری. برای ما تنها یک انقلاب "مقدس" است. ما در قبال هر انقلاب دیگری سیاست و روش خود را تعیین میکنیم. موضع اصولی ما در قبال این انقلابات غیر کارگری تعیین سیاستی است که بتواند به مناسبترین شکلی ما را به تصرف قدرت سیاسی توسط حزب کمونیستی کارگری و انجام انقلاب کارگری نزدیک تر کند یا شرایط پیشروی آن را تسهیل کند. ما پوپولیست نیستیم. ذوق زدگی پوپولیستی در قبال هر انقلابی همان احساس را در ما ایجاد نمیکند. ما تاکید میکنیم که بسیاری از این انقلابات چیزی جز اصلاحاتی محدود در وضعیت و مناسبات سیاسی و اقتصادی موجود نیستند. این چنین انقلاباتی اساسا مناسبات طبقاتی سرمایه داری حاکم بر جامعه را دست