٨ مارس و موقعیت فعالیتی زنان در نظام‏های طبقاتی

شباهنگ راد : گواه تاریخ بر آن است‏که در نظام‏های طبقاتی همه‏ی اقشار و طبقات محروم جامعه بدرجات متفاوت در زیر ستم‏اند و خواسته‏های ابتدائی‏شان دارد به شدیدترین وجه ممکنه از جانب دولت‏مداران سرکوب می‏شود. گواه تاریخ بر آن است‏که زنان بدلیل جنسیت‏شان زیر ستم مضاعف‏اند و علناً و قانوناً سرمایه‏داران دارند، پایه‏ای‏ترین حقوق‏شانرا زیر و پا می‏گذرانند.

 نه دنیای واقعی و انسانی بل دنیای دست‏ساز سرمایه‏داران دارد چنین تصویر ناعادلانه‏ای را در مقابل‏مان قرار می‏دهد. حاکمان زورگو مصائب و مشکلات بی شماری را برای میلیون‏ها انسان در سرتاسر دنیا بوجود آورده‏اند و دارند از قبل از آن‏ها سودهای کلانی را به جیب می‏زنند. طبعاً ریشه‏ی چنین ظلم‏هایی در برسمیت شناختن مالکیت خصوصی و در سودبری عده‏ی قلیلی از منفعت‏خوار جامعه مربوط می‏باشد. واقعه‏ی ۸ مارس – روز جهانی زن – یکی از آن وقایع‏ی تاریخی‏ست که باعث گردیده است تا خشم و غضب زنان را علیه‏ی بیدادگری‏های حاکمان بر انگیزاند. ۸ مارس سمبل و اراده‏ی زنان زحمت‏کش، علیه‏ی مناسبات استثمارگرایانه است؛ الگوی اتحاد بیش از نیمی از نیروی فعال هر جامعه‏ای‏ست که دارند مورد تعدی و تعرض طبقات حاکم قرار می‏گیرند.

به باوری بیش از یک قرنی‏ست که از این روز – یعنی روز جهانی زن – می‏گذرد. طبیعتاً دنیا و مناسبات حاکم، بر خلاف ادعای جهان سرمایه‏داری مبنی بر برسمیت شناختن حقوق انسان‏ها و بویژه زنان دارد، ابعاد جدید و پیچیده‏ای بخود می‏گیرد. زنان هم بمثابه‏ی بخشی از نیروی هر جامعه‏ای دارند مورد سوءاستفاده‏های گوناگون قرار می‏گیرند و هیچ قانون و مرجع‏ای از منظر و منفعت آنان حرکت نمی‏کند. زنان در همه جا کاملاً بی حقوق‏اند و بسته به موقعیت نظام‏های طبقاتی و فرهنگ حاکم بر هر جامعه‏ای دارند مورد استثمار و بی حرمتی‏ها قرار می‏گیرند. همه‏ی نظام‏های طبقاتی دارند به اشکال متفاوت از نیروی کار و از جنسیت‏شان برای امیال و اهداف کثیف خویش استفاده می‏نمایند. در میادین تولیدی – صنعتی دارند به وحشیانه‏ترین شکل ممکنه آنانرا استثمار می‏نمایند و حقوق‏ کمتری به آنان می‏پردازنند.
در همین رابطه "آمارهای اتحادیه اروپا نشان می‏دهند، زنان کشورهای مختلف اروپائی بسته به اینکه در کدام کشور کار می‏کنند، میزانی ما بین ۷۵ تا ۹۶ درصد درآمد مردان دست‏مزد می‏گیرند". هم‏چنین در اتریش اعلام شده است‏که "دست‏مزد زنان کارگر سالانه ۱۸ هزار و ۷۰۰ یورو و مردان کارگر ۲۷ هزار و ۶۲۳ و هم‏چنین حقوق دریافتی زنان کارمند سالانه ۲۷ هزار و ۶۵۱ یورو و مردان کارمند ۴۳ هزار و ۴۹۷ یورو تخمین زده می‏شود".

بی تردید اینها فقط و فقط جلوه‏های هر چند کوچکی‏ست که دنیای باصطلاح مدرن و پیشرفته‏ی سرمایه‏داری دارد در حق زنان روا می‏دارد. واضح است‏که استثمار و نابرابری‏ها در مقابل کار مساوی به اتریش خلاصه نمی‏شود و همه‏ی جوامع‏ی سرمایه‏داری دارند بدرجات متفاوت از چنین قوانینِ ناعادلانه‏ای پیروی می‏نمایند و هم‏چنین دارند از پرداخت حقوق مساوی در مقابل کار مساوی سر باز می‏زنند. چرا که منطق سرمایه‏داران بر این پایه بنا گذاشته شده است و وقیحانه دارند اینگونه تبلیغ می‏نمایند که "دختران‏تان را برای بازار کار آماده کنید و از کودکی به او کمتر از پسران‏تان پول توجیبی بدهید". در حقیقت سنگ بنای نابرابری‏ها را می‏توان در چنین افکار مریض و علیلی جستجو نمود و نشان داد که بانی همه‏ی این نابسامانی‏ها کسانی جز سرمایه‏داران نیستند؛ می‏توان نشان داد که چگونه دارند علناً فرهنگ ارتجاعی و نا سالم را به درون جامعه رواج می‏دهند که دو جنس متضاد، مستحق حقوق نابرابر در مقابل کار مساوی‏اند.

حق مسلم آن است‏که چنین فرهنگ و تفاوت‏هایی در زیر حاکمیت سرمایه‏داران بعنوان امری تصادفی تلقی نمی‏گردد و ناشی از سیاست‏های منفعت طلبانه‏ی‏شان می‏باشد. سرمایه اساساً با گستردگی شکاف طبقاتی در درون جامعه و با اجحاف هر چه بیشتر انسان‏های محروم تعریف می‏گردد. همه‏ی تلاش‏شان بر آن است تا به اشکال گوناگون به جامعه و افکار عمومی بقبولانند که زنان مستحق برخورداری از حقوق سیاسی – اجتماعیِ مساوی با مردان نیستند. دارند اینگونه وانمود می‏نمایند که زنان در جامعه بدلیل جنسیت‏شان با مردان برابر نیستند؛ دارند جدا از استثمار و ستم بی حد و حصر در برابر کار مساوی، از بدن‏های‏شان پول‏های کلانی را به جیب می‏زنند. چنین اوضاع وخیم و ناعادلانه‏ای، جهانی و فرا منطقه‏ای‏ست و در این میان باید به شرایط دهشتناک زندگی زنان در کشورهای تحت سلطه‏ای هم‏چون افغانستان، عراق، ایران و غیره اشاره نمود تا بیشتر به عمق ماهیت نظام‏های طبقاتی و سرمایه‏داری پی برد. زنان در این کشورها جدا از برخورداری از تمامی اجحافات کشورهای پیشرفته‏ی سرمایه‏داری، از ابتدائی‏ترین حقوق خویش از قبیل انتخاب پوشش و تحصیل محروم‏اند. بر صورت‏شان اسید می‏پاشند و دارند حق تحصیل را از آنان سلب می‏نمایند؛ آنانرا از انتخاب دروس مورد علاقه‏شان باز داشته‏اند؛ آنانرا با جنس‏های مخالف‏شان جدا نموده‏اند؛ تاکسی‏های مخصوص زنانه برای‏شان براه انداخته‏اند؛ در تدارک راه اندازی کلانتری زنانه‏اند و قصد دارند تا تعدادی دیگر از پرستاران بیمارستان‏های تهران را بدلیل عدم "رعایت حجاب" اخراج ‏نمایند….

بدون شک چنین فجایع‏ای همگانی و روزانه است. ملیت، رنگ، پوست و زبان نمی‏شناسد. همه جا دارند زنان را بمانند دیگر جنس‏های مخالف و هم نوعان طبقاتی‏شان مورد تعدی، توهین و تحقیر قرار می‏دهند. در حقیقت ظلم در نظام‏های سرمایه‏داری فرا جنسیتی و طبقاتی‏ست. به اثبات رسیده است‏که در چارچوب چنین نظام‏هایی استثمار و اجحاف جنسیت نمی‏شناسد.