اعدام صدام چیزی را عوض نکرد

۱-      اعدام علاوه بر این که یکی از ابزار های سرکوب طبقاتی، در دست طبقه حاکم بر ضد دیگر طبقات فرودست است. شنیع ترین نوع قتل عمد نیز به حساب می آید. چون یک سیستم و مجموعه ای از عناصر این سیستم آگاهانه و با قصد و نیت قبلی و برنامه ریزی شده با استفاده از تمامی قدرت های موجود دست به قتل یک انسان دیگر می زند. اعدام دقیقا قتلی است که از روزهای قبل ساعت و محل وقوع آن با کمال بی شرمی به همه گان اعلام می گردد. قتلی که با آگاهی و اراده ی یک مجموعه به وقوع می پیوندد به مراتب از قتل های دیگر شنیع تر و چندش آور تر است.

۲-      هیچ انسانی را نباید اعدام کرد. هر انسان به مثابه ی یک جهان است و کشتن سیستماتیک هر یک نفر یعنی نابودی برنامه ریزی شده ی یک جهان! کشتن و اعدام کمیت بردار نیست چه یک نفر چه میلیون ها نفر! جنایت، جنایت است و دیگر هیچ!

۳-      اعدام نه راه حل است نه عامل پیشگیری! اعدام یعنی سرکوب و انتقام سیستماتیک! اعدام یعنی بازتولید خشونت. این امر واقعا مضحک است که یک عده جنایت کار برای یک جلاد کف می زنند که یک جنایت کار دربند را بکشد تا جا را برای جنایتکاران تازه نفس باز کند.

۴-       کارل مارکس در جایی می گوید: این شخصیت ها نیستند که تاریخ را می سازند بلکه درست برعکس این تاریخ است که شخصیت ها را می سازد. باید در ادامه گفتار مارکس برای توضیح واضح تر بگوییم که این دیکتاتور های نیستند که جهان را به تباهی می کشانند بلکه این درست جهان تباه شده به وسیله ی سیستم سرمایه داری است که دیکتاتور ها را برای حفظ این سیستم وحشی و ضد انسانی بازتولید می کند . با اعدام و مرگ دیکتاتور ها نه تنها مسئله حل نمی شود بلکه این سیستم مهره های تازه نفس تر و کارآمد تر را جایگزین مهره های سوخته ی خویش می کند.

۵-      در مورد مشخص اعدام صدام نیز باید تاکید کرد که آن سیستمی که صدام را به دیکتاتوری رساند و در کشتار ها و جنیات کاری های صدام همراه و یاورش بود همچنان پا برجاست . اعدام صدام هیچ چیز را عوض نکرده است. اعدام  تنها دست جنایت کاران تازه را برای ادامه دادن به جنایت هایشان بازتر می کند.

۶-      به نظر می رسد به جای به محاکمه کشیدن تک تک انسان ها باید شرایط و سیستم حاکم موجود را به محاکه کشاند. در این جاست که احتمالا آنانی که در طرف مقابل میز محاکمه به عنوان مدعی العموم نشسته اند نیز خود باید در جایگاه متهمان بنشینند. سیستم سرمایه داری جهانی که به مسخره ترن شکل ممکن مدعی دفاع از حقوق بشر شدها ست خود باید به محاکمه کشیده شود.

۷-      نکته جالب در این مسئله این است که لیبرال های بسیار مودب و معتدل و غیر خوشنت طلب!؟!؟! که گوش جهان از طبل بد آهنگ دروغین حقوق بشر خواهی ؟؟!! آنان کر شده است اکنون برای کشتن یکی از مهره های سوخته  پیشین خویش مشغول دست افشانی و پایکوبی اند و دنبالچه های کمیک  وطنی آنان نیز مستانه به یکدیگر تبریک می گویند.

آری آنانی که از قهر طبقاتی مردمان فرودست بر ضد مناسبات نابرابر و غیر انسانی و غیر آزاد این جامعه در هراسند و خود را در پشت نقاب دروغین مخالفت با خشونت پنهان می سازند و نق نق های مسخره ای مبنی بر پایان تاریخ و پایان نبرد بی امان طبقاتی سر می دهند و بنیرو های برابری طلب و آزادی خواه را متهم به خشونت ورزی می کنند؟!!؟!؟ بی شرمانه نقاب رنگ  رو رفته شان را به دور می افکنند و خود دست به کثیف ترین و شنیع ترین جنایت ها یعنی اعدام می زنند! این چهره ی واقعی نئو لیبرالیسم  جهان است و مدافعان نحیف وطنی آن است! خوب آن را نظاره کنید!

۸-      نه صدام باید اعدام می شد و نه  محمد رضا پهلوی و سه سه سکو ( دیکتاتور اسبق کنگو) و نه پینوشه باید می مردند. اینان باید زنده می ماندند تا بیشتر در مورد سیستمی که محصول اش بودند می گفتند. باید ابعاد پنهان جنایت هایشان را آشکارتر می کردند. اما همان قدرتی که محمد رضا پهلوی و سه سه سکو را بعد از خلع قدرت مبتلا به سرطان کرد؟!؟!؟ صدام را هم به چوبه دار سپرد. آری این سیستم سرمایه داری مهره های سوخته اش را به زباه دان تاریخ می سپارد اما کلیت خویش را حفظ می کند. مهره هایش را جابه جا می کند. چهره های آدم هایش را تغییر می دهد! اما مناسبات ضد بشری اش را پاسداری می کند.

۹-      اعدام یک خشونت سیستماتک بر ضد انسان ها است. ما باید با هر نوع خشونت سیستماتیک مقابله کنیم. اعدام اجرای عدالت نیست. منحرف کردن عدالت است. چون به جای حمله به علت ها معلول ها را پاک می کند . اما ما نه تنها دیکتاتور ها بلکه سیستمی که این دیکتاتورها را به وجو می آورد را مورد هجوم قرار می دهیم و  کینه و حس انتقام خویش را متوجه سیستم سرمایه داری می کنیم برای یک تغییر رادیکال . اینجا درست مرز بین خشونت  و قهر را تعیین می کنیم. این جاست که قهر طبقاتی با خشونت فردی و احمقانه مرزبندی دارد!

۱۰-من اعلام می کنم با اعدام هر انسانی حتی صدام مخالفم و از اعدام صدام به عنوان  یکی از جنایت کار ترین انسان ها طول تاریخ متاسف و متاثرم! صدام باید زنده می ماند تا همه چیز را می گفت. تا سیستمی را که او را به قدرت رساند افشا می کرد. اعدام صدام نه حل کردن چیزی بود نه اجرای عدالت! اعدام صدام انحراف افکار بشر و انحرافی در اجرای عدالت بود. اعدام صدام پایانی بر چرخه ی خشونت نیست بلکه عامل شدت بخشیدن و به چرخه ی معیوب خشونت  است آنان که حکم اعدم صدام را دادند خود مستحق محاکمه هستند. این سیستم را باید به محاکمه کشاند نه تنها مهره هایش را! ما از زاویه پاسیفیستی به داستان نمی نگریم. ما نقش قهر را در تاریخ و تغییر جهان نفی نمی کنم. اتفاقا ما با مرزبندی درست با خشونت کور اعلام می کنیم راه حل این نیست که جنایت کارانی را اعدام و نابود کنیم که محصول سیسم جنایت کار پرور سرمایه داری هستند بلکه این سرمایه داری لجام گسیخته را باید به رادیکال ترین شکل ممکن واژگون کرد. باید تاریخ را دگرگون ساخت نه این که شخصیت ها و افراد را جابه جا کرد! باید تاریخ را با دستان خود بسازم چون ما اعتقاد دار
یم که:

این شخصیت ها نیستند که تاریخ را می سازند بلکه این تاریخ است که شخصیت ها را می سازد.
http://rozmaregi.blogfa.com/post-128.aspx