وحدت طلبی اپوزیسیون راست بر “ویرانه های بهشت پرولتاریا” (۲)

على جوادى : سرنگونی رژیم اسلامی در گرو چیست؟ پاسخ راست، پاسخ ما – در قسمت اول این بحٽ به مساله "وحدت طلبی راست" و مضمون این وحدت طلبی اشاره شد. جوهر و ماهیت این وحدت طلبی و همگونی این سیاستها با سیاستهای دولتهای ارتجاعی غرب مورد بحٽ قرار گرفت. در این قسمت به نقد این مساله از زاویه دیگری پرداخته شده است.

 افقهای اجتماعی متفاوت در جنبش سرنگونی، ماهیت این جنبشها و هدف جنبش کمونیسم کارگری و حزب اتحاد کمونیسم کارگری مورد بحٽ قرار گرفته است.
سرنگونی طلبی : واقعیت جامعه
واقعیت این است که مردم خواهان سرنگونی عاجل و فوری رژیم جمهوری اسلامی هستند. جانشان به لبشان رسیده است. از بی حقوقی و سرکوب سیاسی، مذهب و حکومت مذهبی، نابرابری زن و مرد، آپارتاید جنسی، فقر و فلاکت و محرومیت اقتصادی و عقب ماندگی و ارتجاع فرهنگی و تحجر و خرافه خسته و بیزارند. شکل گیری و عروج جنبش توده ای برای سرنگونی رژیم اسلامی پاسخ مردم به این وضعیت سیاه و نکبت باری است که رژیم اسلامی بر مردم تحمیل کرده است. در نتیجه این سئوال که چگونه باید رژیم اسلامی را سرنگون کرد به مساله و پروبلماتیک اساسی در سیاست ایران تبدیل شده است. در این چهارچوب بسیاری مساله وحدت و ائتلاف نیروهای متفاوت اپوزیسیون را راه حل و پاسخی به حل معضل چگونگی سرنگونی رژیم اسلامی قلمداد میکنند. گفته میشود ضعف اپوزیسیون ناشی از عدم وحدت و انسجام نیروهای متفاوت سرنگونی طلب در اپوزیسیون است. بعضا گفته میشود که همه (همه سازمانهای سیاسی) باید دست به دست هم بدهند تا رژیم اسلامی را سریعتر سرنگون کرد. کلید را نیز اساسا در اتحاد این نیروها جستجو میکنند.
مردم، اپوزیسیون، کدام اتحاد؟
تلاش برای ایجاد "ائتلاف" و "اتحاد" میان نیروهای متفاوت اپوزیسیون جمهوری اسلامی تاریخی دیرینه دارد. به قدمت تلاشهای مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی و عمر نیروهای سرنگونی طلب است. اما در دوره اخیر و بویژه پس از عروج گسترده جبنش توده ای برای سرنگونی رژیم اسلامی شدت بیشتری بخود گرفته است. بطور مشخص تلاقی دو ترند به این فراخوانها شدت بخشیده است. در یک طرف تبیین های احساسی و عواطف عمومی و بعضا محاسبات تحولات سیاسی ای قرار دارد که توسط نیروهای جنبش ملی – اسلامی و جنبش ناسیونالیسم طرفدار غرب دنبال میشود. علیرغم اشتراک در ظاهر و شکل، این فراخوانها از یک جنس نیستند و هدف یکسانی را دنبال نمیکنند. آنچه مردم علی العموم دنبال میکنند پاسخگویی به نیازهای جنبش توده ای برای سرنگونی رژیم اسلامی و خلاصی از فقر و فلاکت و استبداد و مذهب و نابرابری است. اما آنچه که نیروها و سازمانهای ملی – اسلامی دنبال میکنند پاسخگویی به ضروتی بمنظور ایجاد سازش طبقاتی و ایجاد ایستگاههای توقفی در مبارزه مردم در خلاصی و آزادی و برابری است. در این راستا باید از شکست جنبش ارتجاعی دوم خرداد و تجربیات "رژیم چنج" آمریکا در سطح منطقه (عراق و افغانستان) و تامین ملزومات مادی شکل گیری چنین پروژه هایی توسط نیروهای سیاسی مدافع چنین تغییراتی نام برد. اپوزیسیون بورژوایی در کلیت خودش بدنبال راه حلی است که در عین اینکه تغییراتی در رژیم اسلامی ایجاد میشود در عین حال شالود های طبقاتی نظام حاکم و پایه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی استثمار و محرومیت و نابرابری همچنان دست نخورده باقی بماند.
شکست دوم خرداد و کنار زده شدن آن توسط مردم یک عامل تعیین کننده در شدت گیری و گسترش تنوع این فراخوانهای "وحدت طلبی" بود. با شکست دوم خرداد عملا مجاری سازش و بند بست میان نیروهای رنگارنگ اردوگاه ملی – مذهبی و برخی نیروهای ناسیونالیست طرفدار غرب با بخشهایی از حاکمیت اسلامی که پرچم "اصلاحات و تغییرات" حکومتی را بلند کرده بودند، کور و بسته شد. و عملا برخی از این نیروها خواسته و یا ناخواسته و بسیاری علیرغم میل خود به صف نیروهای اپوزیسیون سرنگونی طلب و اردوی نیروهای "برانداز" جمهوری اسلامی رانده شدند. با پایان پروژه دوم خرداد امکان تغییر و تحول درونی رژیم و سوق دادن آن به سمت و سویی که ایده ال بسیاری از نیروهای "دوم خردادی" و ملی – اسلامی و یا "پلکانی" برای رسیدن به اهداف سیاسی نیروهای ناسیونالیست طرفدار غربی باشد تماما بسته شد و متعاقبا این نیروها بدنبال آلترناتیو و اهرمی برای تغییر و تحول پس از "از دست دادنِ" دوم خرداد برآمدند. برای برخی از این نیروها حضور دوم خرداد در حاکمیت سیاسی ایران امکان و ابزار تغییر و تحول سیاسی برای این نیروها بدون توسل به سرنگونی رژیم اسلامی بود. پوچی این نظرات سریعا روش شد. پروژه "رفراندوم" برای تغییر قانون اساسی و یا قبل از آن تلاش برای ایجاد "کنگره ملی ایرانیان" که نسخه ایرانی شده آلترناتیو دست ساز آمریکا در جانشین سازی پس از لشکر کشی و جنگ با عراق بود، از این جنس هستند. فراخوانهای ایجاد "پارلمان در تبعید" و یا ایجاد "شورای رهبری اپوزیسیون" تلاشهایی در این راستا هستند.
اتحاد اپوزیسیون، سرنگونی رژیم اسلامی؟
اما با توجه به آنچه گفته شد و علیرغم اهداف متفاوتی که نیروهای سیاسی دنبال میکنند، اتحاد و ائتلافی میان نیروهای اپوزیسیون ممکن نیست؟ آیا چنین صورتبندیها و هماهنگی هایی منجر به پیشرفت و یا تسریع پروسه سرنگونی رژیم اسلامی نخواهد شد؟
قبل از پاسخ به این سئوالات و بمنظور پاسخ دقیق باید گفت که امروز به حکم شرایط عینی جامعه سه جنبش اجتماعی در حال رقم زدن تحولات جامعه هستند. این سه جنبش عبارتند از جنبش کمونیسم کارگری، جنبش ناسیونالیسم بورژوایی پرو غرب و جنبش ملی – اسلامی. (برای شناخت از مختصات و ویژگی های این جنبشها به مقاله منصور حکمت : "سه جنبش، سه آینده"، در انترناسیونال هفتگی رجوع کنید) این سه جنبش در اساس سه آلترناتیو متفاوت اجتماع