سطوری در مورد انقلاب ۵۷

انقلاب ۵۷ حرکت خود جوش مردم، علیه دیکتاتوری و اختناق با خواست آزادی، رفاه و انسانیت بود. که زمینه آنرا رکود و انقباض اقتصادی اواخر ۵۴ و سال ۵۵ و پائین آمدن سطح تولید ناخالص ملی که منجر به تورم در جامعه و بالا رفتن قیمت کالاهای مورد نیز مردم شد به وجود آورد. این بحران بتدریج حرکت عمومی مردم را در دل خود پروراند که در اواسط سال پنجاه و شش هر روزه دامنه وسیع تری به خود گرفت، که در بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت به سیل بنیان کنی تبدیل شد که دست شاه و سلطنت پهلوی را برای همیشه ار جامعه ایران کوتاه نمود و آزادی و انسانیت را بیش از دو سال به کوی و برزن، دانشگاه و کارخانه و همه شهرهای ایران هدیه نمود.در بدو شکل گیری خیزش مردم جریان خاصی رهبری وهدایت آنرا در دست نداشت. نه چپ نه لیبرالیسم بازمانده از جبهه ملی و نه نیروی نا چیز و حاشیه ای حرکت اسلامی آنچنان وزنه ای نبودند که بتوانند مسیر حرکت خود بخودی و بی سر مردم را تعیین نمایند. هر چند چپ در انقلاب به  سرعت به نیروی چشم گیری تبدیل شد اما نگرش پوپولیستی حاکم بر خط سیاسی، خویشاوندی دیرینه بااسلام توده ها، نداشتن پایه کارگری و همسویی با رژیم در ضدیت با امریکا، اشتهای خیز برداشتن جدی برای قدرت و سازمان دادن یک جریان رادیکال آلترناتیو در مقابل جمهوری اسلامی را از فدائیان خلق که در آن زمان بزرگترین سازمان چپ ایران بود سلب نمود. که بعدا اکثریت این جریان با پذیرش مواضع  حزب توده خود را در کنار آن یافت و پادوی رژیم اسلامی را پیشه کرد. انقلاب بهمن ۵۷ بر خلاف جنبش سبز حمایت و سمپاتی امریکا و غرب را به خود جلب نکرد. درجه حمایت بورژوازی لیبرال و انتظارش را از انقلاب را هم میتوان از اظهارات بازرگان که گفت، ما باران می خواستیم سیل آمد در یافت. در واقع انقلاب ایران نه تنها مورد حمایت امریکا وغرب نبود، بلکه بورژوازی نا بالغ به اصطلاح لیبرال نیز سمپاتی اش صرفا جهت تغییراتی در رو بنای سیاسی و امکان باز شدن فرجه ای برای سهیم شدن در حکومت شاه بود. بختیار نماینده این تغییر در دوران آخر سلطنت پهلوی بود که اعتراضات بی وقفه مردم آرایش جدید دولت بختیار را نیز بهم زد. باز مانده گان این بخش از بورژوازی به رهبری بازرگان جهت کنترل و ایجاد سد در مقابل سیلی که بازرگان را به وحشت انداحته بود به روال سابق زیرعبای خمینی خزیدند و طهارت اسلامی را بجا آوردند و این بار دولت بازرگان برای انجام مفروضات اسلامی تشکیل شد. هنوزهم با گذ شت سی و یک سال از انقلاب پنجاه و هفت، بازمنده گان این سنت در لای شکاف های حکومتی به زندگی حقیر سیاسی خود ادامه میدهند که چندی قبل به تسلیم کامل حکومت در آمدند و فعالیت سیاسی شرمگینانه خود را جهت بقای خامنه ای و ایل و تبارش تا اطلاع ثانوی خاتمه دادند.   

 

بافت همگانی شرکت کننده گان در قیام جهت سرنگونی حکومت پهلوی را ترکیبی از اقشار و طبقات نامتجانس اجتماعی تشکیل میداد که در آن سنتهای اجتماعی متفاوت، پیشرو و ارتجاعی، گذشته پرست و رو به آینده در سازش موقت با شعار متحد کننده مرگ بر شاه در کنار هم قرار گرفتند. مردم خواهان رفتن شاه بودند بدون اینکه آلترناتیوی جهت جایگزینی سلطنت پهلوی داشته باشند. در عین  حال همبستگی ایجاد شده حول شعار متعین مرگ بر شاه که بیان کننده هدف مشترک مردم بود در آن مقاطع بشدت قوی و قدرتمند بود. که پرده ساتری در نادیده گرفتن و از یاد رفتن اختلافات اساسی طبقاتی را در پروسه مذکور فراهم کرد و بویژه غیبت چپ در قامت رهبری رادیکال، زمینه جایگزینی هر آلترناتیو بزک شده ای جهت جلوگیری از قدرت یابی چپ و کمونیست توسط امریکا و غرب را برای تحویل دادن به مردم ایران آماده نمود. جمهوری اسلامی محصول انقلاب نبود، بلکه سلاحی بود که بعد از آخرین تلاش ناموفق دولت بختیار جهت مهار و کنترول اوضاع، آگاهانه برای سرکوب انقلاب حدادی شد. جمهوری اسلامی در چنین ترکیب طبقات اجتماعی، بدون آلترناتیو و پرچم مشخص، و در زیر سایه سنت شرق زده و ضدمدرنیست، و سنت ضد امریکای حزب توده و همکاری لیبرال ها، به مردم ایران هدیه شد. بقول منصور حکمت (ضد) انقلاب اسلامی را نه به نیروی نا چیز حرکت اسلامی، بلکه روی دوش سنتهای سیاسی اصلی اپوزیسیون ایران ساختند.  قدرت گرفتن ارتجاع اسلامی به عناصر پسرو جامعه جان تازه ای بخشید و نیروی آنرا که سالها بود کنج عزلت گزیده بود، مجددا به صحنه جامعه باز گرداند. شعارهای ارتجاعی و آزادی خواهانه در چلنج با هم، در مطبوعات چپ، راست دولتی و غیر دولتی، در راه پیمایی های و اکسیونهای متنوع خیابانی بطور روز مرره قابل مشاهده بود. اما مردم متوهم به خمینی به چپی که پاش رو زمین، سفت نبود و هیچ دورنمای روشنی نه تنها به مردم بلکه به صفوف خود نیز نمی داد. نه تنها راه متفاوتی را پیش روی جامعه قرار نداد بلکه بخشا خود نیز  در توهم به جناحی از رژیم مشغول تحلیل های فضایی برای دادن مدال  ترقی خواهی به جناح مورد نظرش در حکومت بود، توجه چندانی نکرد و این راه نقب زدن و ایجاد شکاف در درون بخش قابل توجهی از چپ را فراهم کرد و امکان باز سازی تدریجی دستگاههای سرکوب جامعه را برای رژیم مهیا نمود.با وجود این رادیکالیسم ناشی از انقلاب ۵۷ بیش از دو سال بقا و دوام تشکل های کارگری و سازمان های چپ را در صحنه سیاسی ایران بطور علنی ممکن نمود و در این فاصله انسانیت و دفاع از حرمت انسان جایگاه مهمی کسب کرد. بیش از دو سال کمونیسم، چپ وآزادی خواهی علی رغم هر ضعفی در جدال روزمرره با حکومت سرمایه داری اسلامی، از تهران تا کردستان و بسیاری از شهرستان های دیگر ایران دست و پنجه نرم میکرد. این روند تا سرکوب ۳۰ خرداد ۶۰ و تثبیت سلطه سیاه حکومت بر جامعه ادامه داشت.   

در حول و حوش سالگرد ۲۲ بهمن  بار دیگر سنت های متفاوت اجتماعی در کنار هم قرار گرفته اند تا سناریوی ۵۷ را تکرار نمایند. تبلغات وسیعی جهت دعوت مردم به شرکت در این روز، نه تنها توسط موسوی، خاتمی و کهروبی بلکه تمامی جریانات چپ و راست اپوزیسیون را از نویسندگان شیفته آزادی بیان و قلم در ساحت پاک جمهوری اسلامی تا پادوهای همیشه مومن جمهوری اسلامی اکثریت و توده ای را بخود مشغول کرده است. موسوی و شرکا مردم را به شرکت مسالمت آمیز و رعایت قاعده بازی با جناح حاکم دعوت می نمایند و عبور از مرز تعیین شده را هشدار میدهند. اپوزیسیون راست عقلانیت جناح سبز را می ستاید ومردم را به پیروی از آنها فراخوان میدهد. جناح میلیتانت جنبش سبز، که چپ و بخشی از جوانان ناراضی را شامل است، شعارهای تعرضی و جنگنده را می ستایند و آنرا به عبور از خط سبز تعبیر می نمایند. ناسیونالیسم کرد فراخوان حمایت از جنبش سبز را به مردم کردستان میدهد و….  وقتی به این منظره نکاه کنی می بینی همه در این جنگ خود را سهیم و این جنبش را به خود متعلق میدانند. درنگاه ساده یک ناظر خارجی دفاع همه جریانات از جنبش عمومی که بخش در قدرت رژیم جنایتکار اسلامی را نشانه گرفته است، ممکن است موجه به نظر آید. اما کمونیستها و کارگران آگاه به منافع طبقاتی خود که تجربه انقلاب ۵۷ را نیز از سر گذرانده اند نباید زیر پرچم جنبش بورژوای بروند. هیچ مصلحتی نباید کمونیستها را ودار نماید، کارگران و مردم آزادی خواه ایران به زیر پرچم جنبشهای بورژوای بکشانند. کمونیست تنها از جنبش طبقه خود، طبقه کارگر، و مردم را به زیر پرچم آزادی خواهانه و برابری طلبانه آن دعوت می نمایند. 
۲۰۱۰ /۰۲ /۱۰