عصر گلوبالیزم و رسیدن به جامعه اینفرماتیک یا عصر کاهش دوران رهبریت های کاریسماتیک

نوید اخگر
Nawid_Akhgar@hotmail.com

در هفته گذشته۴ دیماه ۱۳۸۵ برابر با ۲۵ دسامبر ۲۰۰۶ پس از مصاحبه با رادیو فانوس که پیرامون ضرورت های مرحله ای حرکت های سیاسی امروز و ضرورت همبستگی نیروهای سیاسی صحبت کرده بودم و پس از درج مقاله " استراتژی جامعه جهانی و استراتژی رژیم جمهوری اسلامی بر چه  محور هائی دور میزند" در ۸ دیماه ۱۳۸۵ برابر با ۲۹ دسامبر ۲۰۰۶ با انبوه نامه ها میل ها و تلفن های دوستان ، رفقا و مبارزین ایران مواجه شدم که همچون همیشه با تفقد و دست و دلبازی مرا مرهون الطاف خودقرار داده بودند که بدین وسیله از تک تک هموطنان چه آنهائی که در تماس با رادیو در روی خط و در پشت خط نقطه نظراتشان را بیان داشتند و چه آنان که توسط میل و تلفن تماس گرفتند و من بواسطه حجم کار نتوانستم شخصا جوابی بدهم عذر خواسته و تشکر میکنم و بدین وسیله معدل آنچه را که از نامه ها (میل ها) و تلفن ها و بحث ها دریافت کرده ام و همراه با نقطه نظرات خودم بیان خواهم کرد.

البته کل مصاحبه رادیوئی که ۴ ساعت به درازا کشید بر روی سایت شخصی خودم و چند سایت سیاسی دیگر موجود است که علاقمندان برای شنیدن نقطه نظرات ارائه شده توسط من و همیهنان میتوانند به آن مراجعه فرمایند.

پرنسیپ بحث:

اعتقاد من بر این است که چون انسان موجودی اجتماعی است میتواند با گرد هم آمدن  هائی که ایجاد میکند بزرگترین معضلات پیش روی خود را از سر راه بردارد. احترام به ارزش هائی که جمع میتواند برای رسیدن به مراحل عالی تر تکامل در هر دورانی بیافریند نباید و نمی تواند نافی توانائی های فردی افراد و شخصیت ها باشد.ایجاد رابطه دیالکتیکی بین فرد و جمع نتایج حاصله از یک عمل و کار مشخص را میتواند بدرجات افزایش دهد.

این گرد هم آمدن ها در شرایط متفاوت تاریخی فرمهای مختلفی داشته اند و با تغیر یک استروکتور اقتصادی _ سیاسی فرم گردهمائی ها نیز همیشه متغیر بوده اند. گردهمائی های دورانهای قبل از سرمایه داری با بعد از آن و نوع گرد هم آئی های امروز با چند دهه پیش به لحاظ فرم و محتوا کاملا از یکدیگر تفکیک میشوند.

مسلما جامعه شناسی عصر گلوبالیزاسیون و سرمایه داری جهانی و دوران اینفرماتیک تعاریفی را که از تحزب گرائی و رهبریت های حزبی و گروهی در دوران های قبل از دوران اینفرماتیک و گلوبالیزاسیون ارائه داده نمی تواند امروز هم که افراد به راحتی  و با سریع ترین فرم به اطلاعات و اخبار دسترسی پیدا میکنند و سرمایه داری جهانی با ارائه محتوائی جدید قالبی جدید را میطلبد ارائه دهد.

در تعریف استثمار توده های زحمتکش و طبقات ضعیف و یا سرکوب شده جوامع همیشه به این سئوال باید پاسخ داد که ابزار دست توده ها برای رسیدن به حقوقشان اگر تحزب و گرد همآئی و تشکیلات نیست پس چیست؟ و آیا این تحزب و هم گرائی دارای رهبریتی است و اگر آری آن رهبریت از چه نوعی است. فردی و یا جمعی؟

مسلما عصر بحران رهبریت های تک فردی و  کاریسماتیک را باید در محتوای تعریفی که از رشد سرمایه داری  و فاز گلوبالیزاسیون و نیز عصر اینفرماتیک ارائه میدهیم جستجو کنیم.
این تعریف هیچ ربطی به عشق و علاقه ما به فلان فرد و یا کارائی های فردی بهمان فرد هم ندارد، بلکه محتوائی است جدید که ظرفی جدید تر را میطلبد.
اگر رهبران سیاسی از راست ترین تا چپ ترین این ضرورت تاریخی را دریافتند و درک کردند و دیدند فبها، ما شاهد رشد اجتماعی و جمعی خواهیم بود که نتایجش دست آورد های عظیم سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خواهد بود و اگر ندیدند دیر یا زود دیوار تاریخ از پیشرویشان جلو خواهد گرفت.

به عبارتی جوهر فرهنگی همبستگی های مردمی در رهبریت های جمعی که نافی توانائی های فردی نباشد اگر نتواند معضل گرایش انسان را به جمع برای گشایش معضلاتش حل کند ، رشد ارزشهای سرمایه داری بیش از پیش به از خود بیگانگی ها در جامعه دامن خواهد زد.

آنچه که امروز جوامع مدرن و دمکرات را به انگیزش و حرکت وا میدارد روی آوردن به آزادی از انواعش و ارتباط آن با سکولاریزم و لائیسیته است ، آری آنچه که بعنوان یک خواست عمومی بعنوان پلاتفرمی مردمی در تمامی سطوح با علائق مختلف مذهبی و غیر مذهبی میتواند جریان پیدا کند آزادی و سکولاریزم است.

مخالف روش فوق رفتن بدرون علائق ایدئولوژیک فردی است که آن جمع مشخص را از کل اجتماع جدا کرده و منزوی میسازد نمونه بارز آن حکومت اسلامی است و انزوای دامنگیر داخلی و بین المللی آن، در صورتی که در بدو ورود  خمینی به ایران بیش از ۶ ملیون به استقبالش رفتند امروز باید با پائی لنگان و تکیه بر عصای سرکوب و کشتار و جنگ و اتم بر پای بایستد. آیا اپوزیسیون ایران از تجربه خمینی و حکومت جمهوری اسلامی درس خواهد گرفت؟

شاید تا چند دهه قبل سازمانها و گروههائی میتوانستند از هژمونی ایدئولوژیک که امروز مخصوصا در خاور میانه به خطری جدی تعریف میشود گرایش داشته باشند لیکن با رسیدن به عصر گلوبال و دوران اینفرماتیک و آزادیها از انواع مختلفش تحزب های ایدئولوژیک میتواند بخشی از تفکر اجتماعی را نمایندگی کنند که در محدوده خود اوست و در درون جمع بزرگتری ادغام خواهد شد که بطور گسترده و وسیع دارای گرایشات سکولار و آزادیخواهانه است.

  با این تفاسیر باید گفت که همبستگی با یک سازمان و یا یک حزب که دارای یک ایدئولوژی مشخص است و خود میتواند به عنوان جزعی از یک کل باشد   در شرایط تاریخی کنونی  مطرح نیست.

البته نباید از یاد برد که خیلی از سازمانها و گروهها در مقاطعی و در سر فصل هائی تاریخی چون با زمان حرکت نکردند  و یک دست آورد تاریخی را در یک مقطع زمانی سوزاندند دیگر نباید انتظار داشت که به قول آن فلیسوف معروف این آب ده بار از آن رودخانه عبور کند.

امروز پلاتفرم همگرائی باید خارج از تمامی سازمانهای سیاسی باشد نه اینکه یک سازمان سیاسی بیاید و دیگران را دعوت کند که بیائید و زیر چتر من جمع شوید دوران این پروسه گذشته است.
برای ایران فردا باید با نظارت سازمانهای حقوق بشری و بین المللی و مخصوصا با حضور مستقیم سازمان ملل بر محور آزادیهای فردی و اجتماعی و اصل سکولاریزم و لائیسیته مجمعی تشکیل گردد که سازمانهای اپوزیسیون و مردمی  بتوانند با فرستادن نمایندگانشان  به آن مجتمع و با حضور شخصیت های منفرد که تحت انقیاد هیچ سازمان و گروهی قرار نداشته باشند سنگ بنای ایران آینده را بگذارن