چرا از حزب کمونیست کارگری ایران فاصله میگیرم؟

اسماعیل مولودی
esmail-m@hotmail.com                                                                                                       
                                                               
رونوشت؛ سازمانهای سیاسی، تشکلهای کارگری و همه هواداران منصور حکمت!

مبارزه طبقاتی جدی تر از آن است که بخاطر موقعیت تشکیلاتی از بیان واقعیات چشم پوشی کرد. بخشی از رهبری حزب سرانجام کودتای خود علیه منصور حکمت را با سازمان دادن توطئه و دسته بازی از پلنوم ۲۵ در آوریل ۲۰۰۶ سرانجام در۷  اکتبر در  پلنوم ۲۶ بنمایش گذاشت.

 بعد از پلنوم ۲۶ از آنجا که کادرها  و اعضا این حزب از واقعه پلنوم شوکه شده بودند،  گیج و مبهوت به صحنه سیاسی حزب نگاه میکردند و خودرا در خلوت خود زندانی کردند،  یک نفر "بنام نوید بشارت" حال هر کس که هست، عضو است یا کادر و یا بقول رهبری عامل پلیس است یا نفوذی، نامه هایی نوشت و حزب را بکلی به  درد سر انداخته است.
با بیرون آمدن این اطلاعات بخشی از رهبری حزب دست و پای خودرا گم کرد. دنبال کسی میگشتند، چند نفر مورد اتهام قرار گرفتند. سر آخر گفتند که؛ نامه ها از آی پی من  پخش میشود. بمحض اینکه از طریق رفقا متوجه شدم کامپیو ترم را به کسانی دادم که رد فایلها را پیداکنند. در نتیجه کشف شد که از فوریه ۲۰۰۶ بارها از کامپیوتر من سرقت شده و اسناد و نوشته های من مورد دستبرد قرار گرفته است.

اطلاعات بدست آمده من حکایت از این دارد که چهار بار مختلف  از ۱۱ اوت تا ۲۰ اکتبر تمام اطلاعات و مدارک علنی و غیر علنی من را از کامپیوترم دزدیده اند. در هر صورت طی ماهای گذشته بیشترین مزاحمتها را برای کامپیوتر من بوجود آورده اند. بطوری که زمانی هم بنام من و همسرم دهها میل برای دیگران ارسال شده است.

توضیحی که در این رابطه دریافت کردم حاکی از این است که  امکان دارد صاحبان این کامپیوتر ها خود نیز از سوء استفاده از کامپیوترشان مطلع نباشند. یعنی شخص دیگری از طریق آی پی آنها اینکار را کرده باشد. بهر رو مسئله کامپیوتر خیلی پیچیده تر از آنست که بشود چیزی را ثابت کرد.

در تاریخ ۲۰ اکتبر نامه ای از تشکیلات با این توضیح دریافت کردم،  که در ظرف ۴۸ ساعت با تشکیلات تماس بگیرم. من بلافاصله جواب دادم و آمادگی خودرا برای جلسه اعلام کردم. در تاریخ ۲۶ اکتبر رفیق رئیس هیئت دبیران برایم نامه ای نوشت و حکم داد که من نوید بشارت هستم و آنها جلسه میگیرند و با این مضمون من را تهدید کرد.

(به رفیق اسماعیل مولودی
موضوع: نوید بشارت

قبلا در نامه مورخ ٢٠ اکتبر ٢٠٠۶ شما را در جریان گذاشتیم که اطلاعات ما نشان میدهد که نویسنده نامه های با امضای "نوید بشارت" و "سعید دوستدار حزب" شما میباشید. در پاسخ به این نامه، شما این نظر را رد کرده اید. از شما تقاضا میکنیم برای شنیدن توضیحات بیشتر در این زمینه در جلسه ای پالتاکی با حضور حمید تقوائی و دو نفر از اعضای هیئت دبیران شرکت کنید. این جلسه برای شما نیز فرصتی است تا توضیحات خود را به این هیئت ارائه دهید. 

شما ملزم به شرکت در این جلسه نیستید و شرکت یا عدم شرکت در این جلسه بنا به تصمیم شما است.

با توجه به این توضیحات، چنانچه مایل به شرکت در این جلسه هستید اطلاع دهید تا در اسرع وقت جلسه را برگزار کنیم.

با تشکر، اصغر کریمی
رئیس هیئت دبیران حزب
٢۶ اکتبر ٢٠٠۶

به این دو خط خوب نگاه کنید و قضاوت کنید!
(قبلا در نامه مورخ ٢٠ اکتبر ٢٠٠۶ شما را در جریان گذاشتیم که اطلاعات ما نشان میدهد که نویسنده نامه های با امضای "نوید بشارت" و "سعید دوستدار حزب" شما میباشید
شما ملزم به شرکت در این جلسه نیستید و شرکت یا عدم شرکت در این جلسه بنا به تصمیم شما است.)

در عالم سیاست این دوتا خط  یعنی خط و نشان کشیدن. این یعنی عضویتت محرز است هویتت را مشخص کن. یعنی بشیوه نا مبارک ساواک متوسل شدن. این یعنی تهدید و طناب دار نوید بشارت را بگردن من انداختن.  گویا در تاریخ ۱۳ اوت کسی دیگر بنام سعید دوستدار حزب از آلمان چیز هایی نوشه. که من اصلا ازش خبر ندارم. من در جواب گفتم اگر شما رفقاقت و شرابت سرتان میشود چرا در ۱۳ اوت بمن خبر ندادید؟ آنرا در آب نمک گذاشتید که امروز پرونده ام را تکمیل کنید؟ دوما¨چرا اینها را  بمن نسبت میدهید؟ چون میدانید که من مخالف نظرات لیدر هستم. تا جایی که لیدر خودرا کنترل نکرد و در پلنوم ۲۶ اسم من را آورد که نظراتش را در مورد مسئله فلسطین نقد کردم.

 من در جواب نامه بالا،  چنین نوشتم.

 (سلام رفیق اصغر عزیز!

 من اصلا از این مسئله خبر ندارم. اتفاقا هم همین امروز  به این مسئله مشکوک شدم دوباره و تصمیم داشتیم به شما اطلاع بدهم.  قبلا هم …به شما در این مورد اطلاع داده بودم و  باز این نامه های جدید هم از آی پی ما استفاده میکند.
بهر رو من اسماعیل مولودی  از هر گونه دخالتی در این مورد بی اطلاع هستم. چون در هر شرایطی حاضر نیستم چنین کاری بکنم چون احتیاجی به این روش زشت ندارم.
اسماعیل مولودی ، ۲۶ اکتبر ۲۰۰۶)

گفتم برای  هر توضیحی آماده ام. در ۳۰ اکتبر با حمید تقوایی لیدر حزب و فاتح بهرامی و علی جوادی از دفتر سیاسی جلسه گرفتیم و من توضیحات خودرا بعرضشان رساندم. اعلام کردم که هر جا و هر مکانی حزب میخواهد من حاضرم جلسه بگذارم و توضیح دهم و اختلاف نظرات سیاسی ام را با شما روشن کنم. اما رهبری مسئله را پشت گوش انداخت و همچنان شایعات نادرست در مورد من در تشکیلات و بین هوادارن لیدر پخش میشد. این حرکت زشت رهبری تاثیر بر روابط من با رفقایم گذاشته. از آن تاریخ در پی تحقیق مدارک سرقت از کامپیوترم افتادم و در تاریخ ۹ نوامبر جواب گرفتم که کدام آی پی ها من را هک کرده اند. اما برای تحقیق بیشتر احتیاج به زمان بیشتری است.

 از رئیس هیئت دبیران دو نامه دریافت کردم، که گویا نتیجه تحقیقات کمیسیون تحقیق است. نامه ای با امضا رفقا علی جوادی و آذر ماجدی بتاریخ ۱۲
نوامبر که اساسا با توجه به شناختی که از من دارند دال برائت من است.  نامه ای به امضا رفیق حمید تقوایی بتاریخ ۱۰ نوامبر هم بدستم رسید. من تصمیم گرفتم جلسه ای پالتلکی رو به بیرون بگذارم. رهبری نامه ای به امضا حمید تقوایی برای من نوشت و گفت شما حق ندارید بنام فردی از کمیته مرکزی رو به بیرون صحبت کنید.

متن نامه

 رفیق اسماعیل عزیز
اعلام کرده اید که جلسات علنی در رابطه با پلنوم ۲۶ برگزار خواهید کرد. در این رابطه توجه شما را
به دو نکته جلب میکنم. 
۱-  اطلاعیه شما با امضای عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری منتشر شده و این شبهه را ایجاد میکند که از جانب کمیته مرکزی و یا حزب صحبت میکنید و یا در هر حال کمیته مرکزی  یا رهبری حزب در جریان این اقدام قرار داشته است. در حالی که چنین نیست. این عمل شما یک اقدام شخصی است و لازمست همین را صریحا اعلام کنید.
۲- لازمست به این نکته نیز توجه داشته باشید که دفتر سیاسی تصویب کرده است که در شرایط حاضر نوارهای پلنوم ۲۶ را علنی نمیکند و همچنین علنی کردن مباحث و مذاکرات هر کمیته باید با توافق خود کمیته صورت بپذیرد. در مورد  پلنومها نیز این بعهده کمیته مرکزی است که زمان و نحوه علنی کردن مباحث خود را تعیین کند و نه هرعضو آن. امیدوارم در مباحثی که در جلسات خود طرح میکنید این اصول و مصوبات حزبی نقض نشود.
  
با تشکر،  حمید تقوائی
۲۲ نوامبر ۰۶
رونوشت: کمیته مرکزی و مشاورین

جواب نامه را  فورا دادم و رفیق حمید را از نگرانی در آوردم.

رفیق حمید عزیز
با سلامهای رفیقانه
من قطعا فردی این کار را کردم بدلیل شائبه هایی که در مورد من پخش کرده اید. جلسه علنی ابتدایی ترین حق هر انسانی است که از خود دفاع کند. چون این امکان را بهم ندادید که در جمع رفقای حزبی صحبت کنم. من قطعا به این اشاره خواهم کرد که مثل اسماعیل مولودی با توجه به اتفاقاتی که من را بهش متهم کرده اند صحبت خواهم کرد.

قطعا مسائل و اسناد حزب محفوظ خواهد ماند و این جزو پرنسیبهای اولیه هر آدم سیاسی است. حزب من همین حزب است که دارم باهمه وجودم ازش دفاع میکنم.

قربانت
اسماعیل مولودی
۲۲ ۱۱ ۲۰۰۶

بعد از رد و بدل شدن نامه ها و بعد از اینکه متوجه شدند تصمیم من جدی است. جلسه دفتر سیاسی سه شنبه  را به  این مسئله اختصاص دادند که من هم شرکت کنم و توضیح دهم. در جلسه دفتر سیاسی که متن نوار صحبتهایم را دارم به رفقا گفتم چگونه کسی میتواند این درد سر را برای خود درست کند، که از آی پی خود نامه بنویسد ولی اسم خودرا ننویسد و با نام دیگری نامه پراکنی کند؟ یا باید مخش خراب شده باشد یا دنبال درد سر است؟ من اسماعیل مولودی هستم، با نظراتتان مخالفت کردم در روز روشن، احتیاجی ندارم اسم دیگری بر خود بگذارم. من قبل از پلنوم موضعم را در مورد نظرات شما اعلام کردم. همان وقت که نوشتم برایتان از مسئله حکمتیست دست بردارید روی مسائل و اختلاف بر سر فلسطین صحبت کنیم. در جلسه گفتم که از این شیوه زشت ساواکی ها استفاده نکنید. (شما گفتید؛ عضویتت محرز است هویتت را مشخص کن). نامه شما میگوید، با اینکه به جلسه آمده ای، ما تصمیم خودرا از قبل گرفته ایم. این غیر رفیقانه و غیر کمونیستی است. کمونیسم کارگری و منصور حکمت همیشه قضاوتش دال بر برائت انسانها بود.  چگونه شما بخود اجازه داده اید من را متهم کنید؟ و این دادگاه فرمایشی را که اسمش دفتر سیاسی است، برای من دایر کنید؟ در دادگاههای عادی آدمها وکیل میگیرند، هیئت منصفه هست و حداقل سه هفته قبل از دادگاه پرونده را برای متهم میفرستند تا بخواند و نظر بدهد. من به دادگاهی فراخوانده شدم که نمیدانم جرمم چیست؟ نمیدانم پرونده ام چیست؟  فورا دفتر سیاسی و لیدر تصمیم گرفتند همه اسناد را برای من بوسیله ایمیل بفرستند. همان جا پنج دقیقه وقت دادند، من بعد از دودقیقه گفتم حاضرم جواب دهم. و در جلسه، به روش استالینیستی و ضد کمونیستی دفتر سیاسی حمله کردم و بارها تکرار کردم که از شیوه ساواک استفاده نکنید؟! من در جلسه به سابقه سیاسی خود و خانواده ام اشاره کردم و گفتم من با شما اختلاف نظر دارم ( اسناد اختلاف من با دفتر سیاسی و لیدر در زیر خواهد آمد). من از پلنوم ۲۵ با نقد قطعنامه کارگری نادرستی که نوشتید مخالفت خودرا رسما با خط شما اعلام کردم. من طرفدار رهبری جمعی در حزبم و قبل از پلنوم ۲۶ هم برای رفیق حمید نوشتم که چه اختلافی با او سر مسئله فلسطین دارم. نوشته هایم در دست همه هست. من احتیاجی ندارم اسم مخفی برای خود داشته باشم. من اسماعیل مولودی فرزند توفیق و زلیخا هستم. بشهادت اکثر رهبران کومه له که در خانه پدر من رفت و آمد کرده اند. بهمین جرم خانواده ام را تبعید کردند و منزل پدرم و مادرم را به مقر سپاه پاسداران تبدیل کردند. توضیح دادم که من احتیاجی ندارم خودرا قایم کنم.
بعد از توضیحات من، پیشنهادات شروع شد. رفیقی گفت خوب حالا اگر تونیستی، بیا کمک کن نوید بشارت را بگیریم یا کشفش کنیم. البته این پیشنهاد تعداد دیگری هم بود.
من در جواب گفتم اولا باید جرم مرا  ثابت کنید. ثانیا این شیوه ساواک است که زندانی هارا راه می انداخت که رفقایشان را لو بدهند و این را میگفتند، کبوتر پر قیچی. من این نیستم و به حرکتتان تف میاندازم.
گفتند اگر میگی هک شده اید مارا در جریان بگذارید. گفتم حتما. هر وقت تحقیقات تمام شد و مطمئن شدم برای همه میفرستم.
لیدر پرسید؛ در مورد جلسه ۲۶ نوامبر ک