نفس بریده

رکسانا گیلانی

     تقدیم به صدای عاشقان

همهمه ی صدا شان

فریادهای مستمر شان

حرف های بی سرو ته شان

شک نگاه شان

نفسم را بریده

نمی دانم

     صدای سوخته ی بیگانگانی را

     که محاصره ام کرده اند

چگونه بنویسم

تعفن کلام شان

سکوت شب را برهم زده

و چراغ های خلیج فارس را روشن کرده است

امضا … امضا …

آب در خطر است

نام خلیج فارس در خطر است

اما …!

جان در خطر نیست !

آزادی را هم که از پیش فروختید

و با هیچ تاختش زدید !

هزاران هزار تن را

به دیوار نقاشی کرده اند آقایان !

مغزها را سوراخ کرده اند خانم ها !

کجا به خواب رفته بودید ؟

کجا به گرو رفته بودید ؟

که امروز

با صدای آب

گرد و غبارتان را تکاندید

و به هیجان آمدید

صدای فریاد دانشجو

اعتصاب و زخم تنش

لالایی خواب شما شد

لابد سفره ی معامله تنگ آمد است

که چنین بر آشفته اید ؟ !

۳۰٫۰۴٫۲۰۰۸