سرکوب و تعقیب مخالفین در فضای گروهها و سازمانهای سیاسی! قسمت ششم

اسماعیل مولودی

تاریخ و سابقه سرکوب مخالفین سیاسی در حزب کمونیست کارگری ایران!

مقدمه

زمینه های اجتماعی و روانی سرکوب در جامعه!

آنچه که حائز اهمیت دراین بحث است وجود و قبول سرکوب در جامعه است. یعنی با قبول سرکوب بعنوان یک سیستم قابل قبول نشان از پایمال شدن رسمی حقوق فردی و اجتماعی مردم در جامعه میباشد. بقول معروف بردگی یک پدیده است اما روحیه بردگی خطری جدی برای پیشرفت در جامعه است.

 در جوامع با سیستم دیکتاتوری و سرکوب گر ؛ سرکوب یک بخش جدی از کنترل حاکمیت برجامعه است. که در تداوم خود به یک سنت و تربیت اجتماعی تبدیل میشود. حال از کتک زدن به کودکان تا هر مسئله دیگری که احترام فردی و انسانی را لگدمال میکند. این نوع متد در کنترل زندگی فردی تا کنترل و تحت فشار قرار دادن جامعه برای پیشبرد خواستهای دستگاه حاکمیت تداوم مییابد. از کتک زدن کودکان در مدارس و خانه گرفته تا اعدام انسان همه در خدمت این است که افراد جامعه را مطیع قوانین غیر انسانی در جامعه کنند. حاکمیت برای به اجرا در آوردن و پیاده کردن کنترل در جامعه بودجه های کلان اختصاص میدهد. در زمینه های فرهنگی و هنر، در ارتباط با سیستم تربیتی در مدارس و در کل بعنوان یک شیوه و ابزار قدرت برسمیت شناخته میشود. تا جایی که بعنوان یک ابزار مورد نیاز از طرف جامعه پدیرفته میگردد. یکی از جامعه شناسان برجسته دانمارکی آقای اریک سون در روان شناسی اجتماعی کودکان میگوید؛ تحمیل خواست به کودکان و توجه نکردن به نظرات آنها، این دهنیت رادر کودک بار میآورد که به همفکری و اشتراک مساعی با دیگران فکر نکند. زیرا والدین بر او همه مسائل را تحمیل کرده اند. در نتیجه کودک آنرا بعنوان یک سیستم و رمز زندگی کردن برسمیت شناخته شده در روابط خود با اطرافیان آنرا قبول میکند. کودک آنرا در مناسبات با دیگران بکار میگیرد.(کودکی که در خانه کتک میخورد، دوستان ضعیف خودرا کتک میزند) سازمانهای سیاسی از دل این مناسبات اجتماعی تربیت سیاسی خودرا یاد میگیرند ویا یاد گرفته اند. دولتهای دیکتاتوری تنها این نیستند که بر مردم زور تحمیل میکنند؛ بلکه همین روش را سنت و فرهنگ سیاسی جامعه میکنند. جامعه را از نظر روانی مریض میکنند. برای نمونه وقتی از دبیر حزب کمونیست کارگری در جلسه دفتر سیاسی به تاریخ ۲۲ نوامبر ۲۰۰۶ پرسیدم چه نیازی داریم به تعقیب و تجسس در افکار رفقای تشکیلاتی بپردازیم؟ چرا با ید دستگاه تفتیش عقاید را در تشکیلات راه بیاندازیم ؟ جواب داد اگر اینکار را نکنیم نمیتوانیم جلو نفوذ دشمن را بگیریم. وقتی پرسیدم اگردشمن در کمیته مرکزی نفوذ کرده باشد اول پای خودت در میان میآید؟ جوابی نداشت و با همین توضیح اجازه تصویب دستگاه جاسوسی را رسمیت دادن وسرکوب مخالفین سیاسی در تشکیلات را برپا کردن. دولتهای مزدور و سرکوبگر هم همین استدلال را دارند. ساواک ایجاد شد برای سرکوب مخالفین سلطنت در داخل کشور، جمهوری اسلامی ساواما را سازمان میدهد برای جلوگیری از انتقاد به اسلام و سر پا نگهداشتن حکومت ضدبشری اسلامی. بنابراین منش و تربیت اجتماعی در جامعه تاثیر مابه ازای خودرا در کلیه سیستمهای اجتماعی به نمایش میگذارد. سیستمهای دیکتاتوری و سرکوبگر یک شبه بوجود نمیآیند. مثلا استالین خلاالساعه بوجود نیامد. هیتلر یک روزه لشکر نازی را سازمان نداد. اینها بر زمینه های اجتماعی و بوجود آوردن مناسبات معین به قدرت رسیدند و دیدیم که چه بلایی سر بشریت آوردند و همین امروز هم اسلافشان چه بلاهایی سر افراد و جامعه میآورند. اما مسئله این است که وجدان بیدار انسانهای کمونیست و آزادیخواه، این توطئه هارا باید افشا کنند و بدین وسیله شعور سیاسی و دانش آزادیخواهی را در جامعه رواج باید داد. مثلا اگر آزادیخواهی و مبارزه حق طلبانه انسانهای آزاده نبود انقلاب فرانسه، رنسانس و مسئله آزاد بودن انسان مطرح نمیشد. دست کلیسا از زندگی مردم کوتاه نمیشد. اما صد ها سال طول کشید و برای هر کاری هم چنین است. نباید سکوت کرد و وجدان بیدار خودرا نباید سرکوب نمود. برای روشن شدن بحث به نمونه روشنی اشاره میکنم تا نقش سرکوب و تحت تعقیب قرار دادن مخالفین سیاسی دردرون تشکیلات را روشن نشان دهم. زیرا تجربه شخصی و نیز در مبارزه کردن در مقابل این حرکت غیر کمونیستی در درون تشکیلات تلاش نموده ام.

حزب کمونیست کارگری ایران!

من تا کنون تلاش کردم زمینه اجتماعی و تاریخی سرکوب را در جامعه و بلطبع در تشکلهای سیاسی ایرانی نشان دهم. در صورتیکه به این مسئله واقف و آگاهم که اولین و آخر بار نیست در این مورد صحبت شده یا میشود. زیرا مبارزه با سرکوب در درون تشکیلات یک بخش عمده از مبارزه برای آزادی و دمکراسی در جامعه میباشد. بدون این تقابل و

رو در رویی نمیشود آزادیخواهی را زنده کرد. نکته دیگر اینکه چرا از تشکیلاتی سخن میگویم که خود سالها درش فعال بودم و حتی در سازمان دادن و بوجود آوردنش نقش جدی داشتم. مسئله روشن است انسان اول برای جلوگیری از گرسنگی خود و خانواده اش وارد مبارزه با کارفرما میشود. این خلق طبیعی آدمی است که منافع خودرا در اول میگذارد. کارگری که مبارزه میکند، حساب میکند که در این رابطه شخصا چه چیزی عایدش میشود.

مسئله دیگر اینکه من مورد تعدی رهبری قرار گرفتم که با کودتای اکتبر ۲۰۰۶ سر کار آمده و تصفیه ها هنوز در این راستا ادامه دارد. چرا قبل از اینکه از مرکزیت حزب و حزب بیرون بیایم این صحبتهارا نمیکردم. این مسئله دقیقا برمیگردد به تاریخ خود این مسئله و شروع مبارزه با این مسائل در درون تشکیلات و نقشی که شخصا در این مورد داشته ام. چون من اسناد و مکاتباتم را بایگانی کرده ام و میکنم. در مواقع مختلف و در مناسبتهای مختلف بحث کردم، نظر داشتم و برای پیشبرد نظراتم مبارزه کردم و میکنم. اما به اینجا رسیدن که در مورد مسئله مشخص بنویسم قطعا باید از تشکیلات بیرون میآمدم و موضع میگرفتم. چون تا زمانی که در تشکیلات
هستی باید یک سری مقرارت من در آوردی را قبول کنی که هم اکنون با آنها مرز بندی کامل دارم.

بنابراین برای روشن شدن مسئله از زاویه دید خود کرونولوژی بوجود آمدن تشکیلات حزب کمونیست کارگری ایران را بدست میدهم تا نتیجه بگیرم چرا بعد از مرگ منصور حکمت حزب کمونیست کارگری به افتضاح امروزی رسیده. همچنانکه بعد از مرگ لنین بلشویسم فاتحه اش خوانده شد. اما برای اینکه بحثم را آب بندی کنم باید چند نکته را موئکدن روشن کنم.

۱ در هیچ دوران حیات سیاسی ام ضد تشکیلات نبودم و همان شعار اصلی چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است را سرلوحه مبارزه خود میدانم. حتی در سطح جامعه همین امروز در تشکلهای مختلف فعال و مسئولیت دارم. مبارزه انسانها برای آزادی و رفاه بدون تشکل به جایی نمیرسد. اما تشکلها و سازمانهایی که هویت و حرمت انسان و مبارزه سیاسی آدمها را لکه دار میکنند باید افشا شوند. حزب کمونیست کارگری از این نظر یک نمونه تیپیک یک تشکیلات است که رهبرانش دارند به افتضاحش میکشند. قطعا یک روزه این وضعیت بوجود نیامده. بستری که این نوع حرکتهارا سازمان میدهد ریشه دیرینه دارد باید مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد

۲ از اعتقاد کمونیستی خود یک ذره (اپسیلون) کم نیاوردم و نمیآورم. اتفاقا برای اینکه با تفکرات غیر کمونیستی مبارزه کنم باید این نوع تشکلهای بی پرنسیب مثل حزب کمونیست کارگری ایران امروز را افشا کنم. آیا این مسئله به کمونیسم ضربه میزند یانه؟ من مسئولش نیستم. استالین مسئول نابود کردن بلشویسم است و تاریخ در موردش قضاوت کرده و میکند. نه آنهاییکه به جوخه اعدام سپرده شدند. در ثانی قرار نیست آدمها در مقابل بی پرنسیبی سکوت کنند چون یک خانواده یا یک جمع لطمه میخورد. اما مطمئن هستم با افشاگری حرکتها و تفکرات غیر کمونیستی و حرکتهای توطئه گرانه کمونیسم بعنوان امر رهایی بشر قوی و سربلند بیرون میآید. افشا گری کاری است که دانش انسان را از وضعیت موجود بالا میبرد. اگر افشاگری نباشد کسی سره از نا سره را تشخیص نخواهد داد.

۳ چرا حزب کمونیست کارگری ایران ؟ بدلیل اینکه حزب کمونیست کارگری نمونه تیپیک یک حزب زنده و سرحال بود زمانی. زمانی این حزب توانست سخنگوی چپ رادیکال در جامعه باشد. با مرگ منصور حکمت باندهایی که در کمین نابودی حزب بودند از وضعیت استفاده کرده و حزب را به این وضعیت انداخته اند که میبینیم. این حزب امروز با وجود رهبری فاسدی که در راس دارد باید بیشتر افشا و ترد شود. خوشحالم که روند جدا شدن از رهبری این باند فاسد هر روز بنوعی خودرا نشان میدهد. در ثانی روابط و تاریخ تاسیس و ترکیب رهبری و در یک کلام تار و پودش را تا به امروز میشناسم، درش فعال بودم و یکی از کادرهای بالای حزب بودم تا زمانی در مقابل کودتا چیان ایستادم. اما قطعا یک نمونه سمبلیک است. مبارزه با سرکوب مخالفین سیاسی در درون تشکلهای سیاسی باید جدی گرفته شود.

ادامه دارد
 ۲۴
آوریل ۲۰۰۸

esmail-m@hotmail.com