در دفاع از آزادی خواهى و برابری طلبى , در حاشیه نوشته امین قضایى

نوید مینائی

www.navidminai.wordpress.com

دفاع بد از هر پدیده ایی می تواند آن پدیده را منزوی و مترود کند و حتی به زمین بزند، مخصوصا اگر از طرف دست اندرکاران همان پدیده مشخص باشد. اینجا من سعی می کنم در مقابل دفاع بدی که امین قضایی از"دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب" کرده از این پدیده دفاع کنم. بهترین دفاع در سنت کمونیسم کارگری نقد صادقانه و سازنده و مقابله با نقد، تعریف و تمجید های مخرب و ناصادقانه است. با پرداختن به نوشته امین سعی کرده ام نکاتی را درباره دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب مطرح کنم که باعث نگرشی واقعی به این پدیده و زمینه ظهورش بشود. این پدیده را باید در متن شرایط واقعی اجتماعی و سیاسی موجود بررسی کرد، ایراداتش را گفت و راه حل جلویش گذاشت. اینجا تلاش من فقط رفع شبهاتی ست که امین حول این پدیده ایجاد کرده است.

اخیرا نوشته ای از امین قضایی در سایت اینترنتی آزادی برابری منتشر شده است با نام " درباره دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب" در این نوشته امین قضایی تلاش کرده تصویری هرچند کوتاه از مبارزات دانشجویی و ضرورت آن و سیر پیشرفت آن به دست دهد و در این میان حقانیت "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب " را نتیجه گیری کند. اگر بخواهیم تاریخ شکل گیری و سیرتکوین "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" را به عنوان بخشی از چپ دانشگاه به خواننده معرفی کنیم و در حقانیت سیاست هایش دلیل بیاوریم و بخواهیم که دانشجویان معترض به آن بپیوندند، باید اول تعریف درستی از کل ماجرا، یعنی چپ در دانشگاه داشته باشیم (که البته قصد من اینجا پرداختن به کل چپ در دانشگاه نیست) و بعد در اثبات درستی سیاست های "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" ادله کافی بیاوریم و بعد در انتها دعوت به پیوستن میتواند منطقی باشد. ولی پیش شرط همه این ها صداقت در تحلیل و انصاف در مشاهدات است. اگر دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب را به طور علی العموم برای کل چپ دانشگاه که خواهان آزادی و برابری ست به کار ببریم می توان تا حدودی با امین موافق باشیم، ولی وقتی نوشته امین را می خوانیم چنین برداشتی از آن حاصل نمی شود. منظور امین مشخصا "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" با وب سایت "خبری نامه آزادی برابری" و شعارهای مشخصی است که در ۱۳ آذر امسال از طرف عده ایی تلاش شد به شعار های اصلی اعتراض دانشجویان تبدیل بشود، است. من در نوشته های قبلی ام نشان دادم که جایگاه سیاسی این شعارها چسیت و چرا مطرح می شوند در ادامه نیز مختصرا و از جنبه دیگری این شعار ها که گویا وجه مشخصه "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" است را بررسی می کنم.

نوشته امین اساسا چند محور دارد که همه در یک جهت هستند. ۱- "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" حاصل ضرورت اجتماعی بودند.۲- "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" در عرصه عمل یکه تاز بوده اند و جواب هرنقدی را در عرصه عمل داده اند و جنبش اصلاحات را از صحنه به در کردند. ۳- اینترنتی و مجازی و حاصل تحلیل تئوریک چند روشنفکر و وبلاگ نویس نیستند زیرا این جنبش درست در قلب جریان مبارزات دانشجویی با نگاهی رهایی بخش شکل گرفته است.

به این محور ها باید این را هم اضافه کرد که در نوشته امین چنین به خواننده القاء می شود که از سال ۷۸ تا امروز هرچه بوده "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" بوده و باقی فعالین و گروه های چپ دانشجویی وجود خارجی ندارند. گویا "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" ما حصل و چکیده کل مبارزات دانشجویان هستند، در حالیکه می دانیم همین شعارهایی که امین به آنها اشاره می کند (نه به جنگ و دانشگاه پادگان نیست و دفاع از مدنیت و…) که گویا وجه تمایز"دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" با سایر چپ ها بوده مورد توافق سایرین نبوده است. بعلاوه این شعارها چنانکه بارها نشان داده ایم شعارهای راست و دوم خردادی هستند. پس روح کلی نوشته امین که سعی می کند "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" را به عنوان تنها جریان چپ در دانشگاه یا رادیکال ترین آنها و یا موثر ترین آنها معرفی کند از هر جهت نادرست است. شاید بگویید این بی انصافی ست امین چنین حرفی نزده است. ولی وقتی می خوانیم "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" حاصل ضرورت زمانه اند و این ضرورتی بود که دانشجویان پس از سرکوبهای ۱۸ تیر ۷۸ بدان پی برده بودند اما جهت یابی مشخصی نداشتند و هنوز بازیچه ی جناحهای حاکمیت بودند .." و در ادامه " آکسیون مستقل جنبش چپ دانشجویی با شعارهای "دانشگاه ، پادگان نیست" و "نه به جنگ"(مشخصا شعار"دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" و نه همه چپهای دانشگاه ) ،  همزمان استقلال جنبش چپ را از جناحهای راست اپوزوسیون و حاکمیت  اعلام می کند ". برداشت واقعی و عملی از این ادله اینست که "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" آن هم با این شعارها، محصول ضرورت مبارزه طبقاتی در جامعه اند و یا دقیق تر، انعکاس مبارزه اجتماعی طبقاتی کارگر با همه رادیکالیسمش در دانشگاه هستند. می بینیم که این برداشت واقعی نیست نه در عمل و نه در سیاست. قبل از سرکوبهای ۱۶آذرامسال تشکل ها و جمع هایی از دانشجویان چپ وفعال به وجود آمده بودند که منشا بحث ها و حرکت های خوبی بودند. حالا که در اثر سرکوب جمهوری اسلامی آنها فعلا غیر فعال شده اند بخواهیم نادیده بگیریم و انکارشان کنیم، منصفانه نیست!

به بررسی محور های بحث امین پایین تر میپردازم ولی برداشتی که امین از "جنبش" دارد را کمی بیشتر بررسی کنیم. امین مقاله اش را با این عبارت شروع می کند "جنبش دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب…". آیا "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" یک جنبش است؟ آیا شعارهای "نه به جنگ" و "دفاع از مدنیت" شعارهای این جنبش است؟ اگرهست رابطه اش با جنبشی که شعار اصلیش آزادی و برابری ست چیست؟ با شعار "سوسیالیسم یا بربریت" که همین چپ دانشگاه بالا برده است چه؟

برخی تصورمی کنند جنبش سرنگونی طلبانه مردم در ایران که بعد از تیر ۸۷ وارد مرحله جدیدی از حیات خود شد، در اثر توهماتی که به اصلاحات داشت شکست خورد و "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" جنبشی نوین در ایران برای آزادی خواهی و برابری طلبی ست. این برداشت تمام مبا
رزات تا کنونی جامعه و در راس آن طبقه کارگر را شکست خورده می داند و به دنبال جنبشی نوین که هویتی جدید داشته باشد می گردد. سیر رو به رشد، رادیکال شوند و پیشرونده مبارزات مردم را نمی بیند و می خواهد از صفر شروع کند، مدام "نه" می آورد مدام "نمیشه" می آورد. این نگرش "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" را جنبشی نوین می داند.

اساسا "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" خود بخشی از محصول و انعکاس مبارزات جنبش برای سرنگونی نظام و در راس آن طبقه کارگر است. مبارزاتی که دم به دم رادیکالتر و با افقی روشنتر و سوسیالیستی می شود. جنبشی که چیزی کمتر از سرنگونی و برقراری یک دنیای بهتر نمی خواهد. جنبشی که دارد می رود افق و آلترناتیو کارگر را بپذیرد و این افق را شرط رسیدن به آمال و آرزوهایش ببیند. جنبشی که دانشگاه را به شعارهای سوسیالیستی رسانده است. به شعارهای "سوسیالیسم یا بربریت" و "آزادی برابری، هویت انسانی" و با این شعارها خصلت انسانی سوسیالیسمش را در مقابل سایر سوسیالیست ها برجسته می کند.

قبول دارم که شعار های "نه به جنگ" و "دفاع از مدنیت" نیز شعارهای یک جنبش معین در جامعه هستند ولی این ها شعارهای طیف چپ جنبش ملی-اسلامی هستند. در مقاله "درباره شعارهای ۱۶ آذر" مفصل به این پرداخته ام، شعار "نه به جنگ" در واقع شعاری پاسیفیستی ست که هیچ راه حلی در مقابل جامعه نمی گذارد. هیچ نمی گوید در ادامه تلاش فی الحال در جریان جامعه برای سرنگونی نظم موجود و نظام حاکم چه باید کرد؟ هیچ پاسخ اثباتی به جامعه نمی دهد و صرفا تلاشی است برای حفظ وضع موجود، در واقع ادامه سیاست اصلاح طلبان برای انتخاب بد در مقابل بد تر است و در بهترین حالت به شعارهای حقوق بشری ها شبیه است. این شعار را وقتی کنار دفاع از مدنیت می گذاریم کار خراب تر هم می شود. این همان شعار دوی خردادی ها برای دفاع از جامعه مدنی ست که حالا جنگ دارد تهدیدش می کند. در حالیکه پاسخ جامعه و اساسا جنبش سرنگونی طلبی به وضع موجود به هیچ وجه سازش یا پذیرش وضع موجود نیست. پاسخش سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری سوسیالیسم ست. شعار "نه به جنگ " و غیره در شرایطی داده شد که خطر جنگ بالای سر جامعه بود، جامعه ایی که سراپا در مبارزه علیه جمهوری اسلامی آنهم با شعارهای چپ در جوش و خروش است. اگر جنگ ادامه سیاست به شکل قهری است، برای طبقه کارگر هم همین طور است. یعنی سیاستش در شرایط جنگی باید ادامه سیاستش در زمان غیر جنگی باشد. چرا در شرایط جنگی طبقه کارگر باید در کنار بخشی از سرمایه داری برای حفظ وضع موجود با شعار "نه به جنگ" در دفاع از "مدنیت" بایستد؟ در حالیکه حل تمام مشکلاتش را در سرنگونی فوری و تمام و کمال جمهوری اسلامی و سرمایه داری می داند؟ آیا باید نگران مالکیت خصوصی و شیشه های سوپرمارکت ها باشد یا مترصد و مصمم برای براندازی سرمایه داری در هر شرایطی؟ با این ترتیب باید حساب آزادیخواهی و برابری طلبی را از این شعار ها جدا کرد.

سوال های بعدی به این ترتیب جواب می گیرند که شعارهایی که مورد تاکید امین قضایی هستند اتفاقا هیچ ربطی به آزادی خواهی و برابری طلبی ندارند بلکه می خواهند آن را عقب بزنند و مهار کنند. چرا امین برای شناساندن "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" بر شعارهای اصلی و همیشگی چپ در دانشگاه یعنی "زنده باد آزادی و برابری" یا "سوسیالیسم یا بربریت" تاکید نمی کند؟ اتفاقا اگر حرف امین را بپذیریم باید "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" یا هر جریان دیگری که تلاش کرد "نه به جنگ" و"دفاع از مدنیت" را به جای "زنده باد آزادی و برابری" و "سوسیالیسم یا بربریت" محوری کند را جریانی رو به عقب و ارتجاعی بدانیم. چرا باید دفاع از مدنیت به جای دفاع از سوسیالیسم را قبول کنیم؟ این ها مشخصات "جنبش دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" است که امین در نوشته اش بر آن ها تاکید گذاشته و آن ها را وجه ممیزه "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" در مقابل روشنفکران و وبلاگ نویسان دانسته. این برجسته کردن شعار نه به جنگ در مقابل آزادی و برابری در تراکت های دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب برای ۱۶ آذر ۸۶ کاملا مشهود است. تراکت مازندران که اصلا آزادی برابری نداشت و در ورژن دوم ریز و فرعی در گوشه ایی نوشته شد. تراکت اصلی هم وضعش بهتر نبود.

برگردیم به محورهای نوشته امین که بالاتر به آن ها اشاره کردم. امین می گوید " اگر من از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب دفاع می کنم همین دلیل مشخص و ساده را دارد. دلیل من یک کلمه است : ضرورت آن." می پذیریم که هر پدیده ایی که عینیت دارد حتما عینیتش را از ضرورتی گرفته است "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" هم مثل هر پدیده ایی در این دنیا، حتما ضرورتی متعینش کرده است. ولی این عینیت و آن ضرورت هیچ چیز درباره حقانیت خود پدیده نمی گویند که بشود ازش دفاع کرد. حقانیت "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" را باید از نقد عملکرد و شعارهایش و رابطه اش با آلترناتیو سوسیالیسم درآورد ونه از ضرورتش. جنبش های ارتجاعی هم حتما ضرورتی ایجادشان کرده است. این که پدیده ایی وجود دارد دلیل حقانیتش نیست. در اینجا منظورم این نیست که کل ماهیت "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" را زیر سوال ببرم بلکه می خواهم نشان بدهم اتفاقا دفاع از همین پدیده "دانشجویان آز
ادیخواه و برابری طلب" به عنوان یک تشکل دانشجویی مستلزم نقد و تلاش فعالین در جهت رادیکال تر کردن آن است. اگر "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" می خواهد نماینده تمام و کمال خواست طبقه کارگر در دانشگاه باشد، اگر می خواهد افق کارگر را به افق مبارزات دانشجویان تبدیل کند باید شعارهایش را با همین سیاست تعیین کند چرا که شعارها چکیده سیاست ها هستند. نه شعارهای یک جنبش دیگر، یعنی جنبش مصالحه با جمهوری اسلامی و کنار آمدن با آن که میکوشد "دانشگاه پادگان نیست" را به جای "سوسیالیسم یا بربریت" بنشاند. نه جنبشی که شعار "نه جنگ" او فقط شکل رادیکال شعار "صلح و دمکراسی" شیرین عبادی است.

محور بعدی نوشته امین این را القا می کند که "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" در عرصه عمل یکه تازند و همه پیروزی چپ بر راست حاصل پراتیک "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" بوده است. مثلا می گوید " این جنبش درست در قلب جریان مبارزات دانشجویی با نگاهی رهایی بخش شکل گرفته است. ابتدا  در مراسم روز دانشجو در سالهای ۸۲ و ۸۳ با نفی جنبش اصلاح طلبی ،  به ضرورت نگاه دانشجویان را از حاکمیت به سوی مردم متوجه می کند." و " در حالیکه روشنفکران چپ سنتی و راست لوس آنجلسی تازه به این کشف شگرف نائل آمده اند که رژیم اصلاح پذیر نیست ، دانشجویان چپ رادیکال از چند سال پیش ،ضرورت شکست اصلاحات را نه تنها در نظریه که در صحنه اعتراض دانشجویی اثبات  کردند" گویا این اتفاق به سادگی با نفی جنبش اصلاحات آن هم توسط دانشجویان "آزادیخواه و برابری طلب" صورت گرفته است. باید بگویم واقعیت چنین نیست! جنبش اصلاحات یک جنبش اجتماعی بود که فقط میتوانست توسط یک جنبش اجتماعی دیگر شکست داده شود نه توسط دانشجویان رادیکال و نه فقط در دانشگاه و تازه امین افتخار شکست اصلاحات را به خود و دوستانش میدهد که " در آنزمان ما چند دانشجوی مارکسیست به نظر می رسیدیم که از پر کردن نشریه دانشجویی شان  با عکس های لنین و مارکس راضی بودند. اما این فقط تصویر پوچی بود… " . شکست جنبش اصلاحات توسط کمونیسم کارگری واقعیتی ست که نمی شود به این سادگی ها آن را تقلیل داد و به روزهای دانشجو در سال ۸۲ و ۸۳ محدودش کرد. مبارزه ایی بود جانانه در عرصه نظری و عملی که سال ها طول کشید و صرفا محصول این آکسیون یا آن آکسیون نبود. نقطه عطف این مبارزه ماجرای "کنفرانس برلین" بود. مبارزات دانشجویان و به خصوص هو کردن خاتمی و رفسنجانی در دانشگاه در سال های ۸۲ و ۸۳ قطعا بخشی از این مبارزه بوده اند ولی مسئله به این سادگی و سر راستی نیست که تمام آن را اولا به این دو روز و آن هم به "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" وتازه آنهم در دانشگاه و امین و دوستانش محدود کنیم. مبارزه و شکست اصلاحات مشخصا حاصل مبارزه جنبش کمونیسم کارگری در سطح جامعه و در راس آن حزب کمونیست کارگری و منصور حکمت ست. جنبشی که امروز شعارش "سوسیالیسم یا بربریت" و "آزادی و برابری هویت انسانی" ست. و نه شعار "نه جنگ" و "دانشگاه پادگان نیست". قبلا در مقاله فوق الذکر توضیح داده ام که چطور دانشگاه پادگان نیست اساسا شعار دوم خردادی در نقد "دولت پادگانی" احمدی نژاد است.

محور سوم نوشته امین یعنی اینترنتی و مجازی نبودن وحاصل تفکرات روشنفکران و وبلاگنویسان نبودن "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" است. این خودش دو بحث مجزا ست. اول مجازی و اینترنتی بودن که این روزها خیلی ها میگویند و در مقابل افتخارشان "پا رو زمین بودن" است. و دوم حاصل تفکر… و وبلاگ نویسان نبودن. امین با افتخار می گوید " برای مثال دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب ، به شیوه تشکیلات نوظهور هوچی گر اما بی خطر برآمده از جریانات چپ سنتی و نیمچه سوسیالیستی، با یک اعلام موجودیت در فضای مجازی ، فعالیت خود را آغاز نکردند. حتی سایت رسمی آن ،سایت آزادی و برابری ، بعد از چند سال و آنهم به جهت ضرورت تبلیغات برای رهایی رفقای دستگیر شده ، پا گرفت. شاید بتوان این را یک اهمال دانست اما واقعیتی را هم نشان می دهد. این جنبش درست در قلب جریان مبارزات دانشجویی با نگاهی رهایی بخش شکل گرفته است." اولا امین چه طور از حکم اولیه نتیجه می گیرد که " جنبش درست در قلب جریان مبارزات دانشجویی با نگاهی رهایی بخش شکل گرفته است " چه ربطی دارد؟! مگرنمیشود سایت اینترنتی داشت و در قلب مبارزه هم بود؟

این روزها برای برخی از چپ ها استفاده دیگران از اینترنت برایشان شده دست مایه نقد و شبه پراکنی. "حزب اینترنتی"، "پا رو زمین نیستند" و غیره. جالب اینجاست که همین چپ رادیکال سال ها منظم ترین وبلاگ را داشت و کسانیکه این بهانه ها را تا سطح نقد سیاسی ارتقا می دهند خودشان در عرصه اینترنت بیشترین فعالیت را میکنند. ولی از این حرفها گذشته اینترنت امروز به کانال اصلی ارتباط انسان ها تبدیل شده است. فکرکنید یک لحظه اینترنت از زندگی امروز حذف شود، فکر کنید یک روز ای میل ها از کار بیفتد، خبرنامه اینترنتی آزادی برابری کار نکند. جلسات اینترنتی برای هماهنگی آکسیون ها و غیره در شهر های مختلف مختل شود، اصلا اینترنت را حذف کنید ببینید از همین"دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب " چه میماند؟ شاید بگویید امین کلا منکر استفاده از اینترنت نشده و فقط به گروه هایی که صرفا اینترنتی هستند نقد کرده است. باشد این قبول ولی اگراینترنت
وسیله ایی برای نقد وضع موجود و تلاشی برای آگاه کردن و ارتباط گیری باشد، ایرادش چیست؟ در این عرصه و شرایط موجود از کتاب و نشریات چاپی موثرتر است. مگر"دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب " برای دریافت کمک مالی، فراخوان هایشان از کبوترنامه بر استفاده کردند؟ چرا امین با چسباندن کلمه "مجازی" تلاش میکند ماهیت و وجود فعالین این عرصه را انکار یا تقلیل دهد؟ فعلا این دنیای "مجازی" که اصلا هم پایش روی زمین نیست به بزرگترین شاهراه ارتباطی و اثر گذاری بشر تبدیل شده است. اینترنت هم یک میدیا است با قابلیت های بیشتر. این بهانه ها بیشتر به مقاومت در مقابل تکنولوژی شبیه است تا نقد سیاسی! بیشتر نوعی عقب ماندگی را نشان میدهد تا اینکه مایه مباهات باشد. چرا امین جریانات دیگر چپ را هوچیگرمی نامد؟ مگرسرو صدا کردن حول خواسته های انسانی گیرم فقط در سطح اینترنت بد است؟ مگر نباید از هر فرصت و تریبوی برای رساندن صدای اعتراض مردم استفاده کرد؟ مگر استفاده از اینترنت برای چپ به جز برای آگاهی دادن ومتشکل کردن است؟ بحث اینترنتی و مجازی و پارو زمین و غیره بیشتر بهانه جویی و فرافکنی هایی ست که هیچ نقدی پشت آن نیست. صرفا الفاظ دهن پرکنی ست که اینروزها به جای نقد سیاسی نشسته است.

واما قسمت دوم یعنی اینها حاصل تامل چند تا روشنفکر یا وبلاگ نویس نبودند بلکه درست در وسط صحن دانشگاه نوشته شدند. این حرف بوی"پراتیک همه چیزو تئوری هیچ!" می دهد. امین قضایی خودش یکی از نویسندگان فعال است. مگرمیشود ننوشت، مگرمیشود نقش تئوری و جنگ نظری در عرصه جدال جنبش ها را دست کم گرفت؟ چرا اینترنتی نبودن و مذمت تئوری در کنار هم میآیند؟ چون ظاهرا هر دوی این کارها کار عملی نیستند و مفید نیستند، پا رو زمین نیستند و کار را فعالین عملی انجام میدهند. یک نظریه دیگرهم این روز ها هست که برخی می گویند: احزاب و تئوریسین ها باید دنباله روی فعالین باشند و فقط کارهای آنها را تایید کنند و حداکثر تئوریزه کنند. اتفاقا کمونیسم کارگری تنها جریانی ست که برای عمل اجتماعی و انقلابی اش در عین حال کوهی از تئوری و نقشه عمل تولید کرده است، اتفاقا اکثر این آثار با کامپیوتر نوشته شده و با کمک امکانات "دنیای مجازی" بدست حتی خود امین و دیگران رسیده است، ولی آیا پا در هوا هستند؟

اگرمی خواهیم دانشجویان آزادیخواه وبرابری طلب را همراه با مبارزه طبقه کارگر و با افق آن پیش ببریم باید از تمام آزادیخواهی و برابری طلبی اش دفاع کنیم. باید جلوی تعبیرات یک جنبش دیگر که امین دارد بروشنی نمایندگی میکند نقد کمونیستی کارگری قرار دهیم و دم به دم چپ تر و رادیکال ترش کنیم