گندم و برنج و سرمایه

طاهره پورزند

یک سال پیش موجی از اعتراضات توده ای، معروف به "تورتیلا"، در مکزیک در پی جهش قیمت ذرت بالا گرفت. در حالی که مردم زحمتکش این کشور دیگر نمی توانستند شکم بچه های خود را سیر کنند، ذرت به مخزن بنزین اتوموبیل های گران قیمت همسایه شمالی سرازیر می شد. به هر رو نگهبانان معبد سرمایه داری جهانی در بانک جهانی و صندوق بین المللی پول این موج را بهای ناچیزی می دانستند که باید برای همراهی کردن با جهانی سازی پرداخت.

اما امروز که شورش و اعتراض علیه افزایش قیمت مواد اولیه غذائی به سراسر جهان از فیلیپین، اندونزی، هائیتی تا مصر، پاکستان، بورکینا فاسو و … گسترش یافته و سی و هفت کشور در لیست جامعه گرسنگان جای گرفته اند؛ امروز که هزاران میلیون زن و مرد و کودک به سوء تغذیه و گرسنگی کشیده شده اند آقایان لحن خود را کمی تغییر داده و اظهار نگرانی می کنند.

وقتی که قیمت غلات که در سال پیش به میزان سی و هفت در صد افزایش یاقته بود امسال دارد بشکل تصاعدی بالا می رود، وقتی که گرسنگی و سوء تغذیه ناشی از آن در کشورهای فقیر آفریقا و آسیا و جامعه روستائی آن (که همیشه به عنوان یک پدیده عادی تلقی شده است) بدلیل بالا رفتن بی رویه قیمتها ابعاد بی سابقه ای می یابد تا جائی که درهائیتی مردم به این پدیده گرانی مواد غذائی نام یک ماده پاک کننده (کلروکس) داده اند تا قدرت نابود تاثیرات این گرانی بر انسان را تصویر کنند، وقتی که خطر گرسنگی میلیونی دیگر ویژه این کشور ها نیست بلکه پای آن به کشورهای با در آمد سرانه "متوسط " و شهرهای بزرگ آن باز شده و این جا هم برنج و گندم به مواد غذائی لوکس تبدیل می شوند، بالاخره این نهادها هم که تا چند روز پیش از آن بحران مالی را بالاترین درد بشریت اعلام می کردند مجبورند اعلام کنند که "اگر قیمت های مواد غذائی به رشد خود ادامه دهد میلیون ها نفر از گرسنگی خواهند مرد"!

طبعا نباید از این ها انتظار داشت که نقش تعیین کننده سیستمی را که وفادار ترین خادم آن هستند در این فاجعه بپذیرند. نه تنها این ها بلکه کارشناسان و دانشگاهیان رنگارنگی که با حقوق های کلان برای نهادهائی چون «برنامه جهانی غذا» کار می کنند، برای این که بازار و مقدساتش متهم ردیف اول شناخته نشوند، همه تلاش خود را بکار می گیرند تا به ما بقبولانند که این بلایا هم گناه طبیعت است و هم زیرسر تغییرات اجتماعی یعنی افزایش شهرنشینی، که مصرف مواد غذائی را بالا برده. می گویند این اوضاع از یک سو نتیجه خشگ سالی در استرالیا و قزاقستان، بارندگی های سیل آسا در آسیا، طوفان در امریکای لاتین و سرما در چین است، و از سوی دیگر انبان شدن بیش از پیش مردم کشورهای در حال توسعه در شهرها، که رویشان تا جائی زیاد شده که حالا گوشت و شیرهم می خورند و باعث می شوند که غلات به جای سر در آوردن ازسفره های مردم به مصرف خوراک دام ها برسد. یک اکولوژیست نامدار می گوید : "اگر چینی ها به اندازه آمریکائی ها گوشت بخورند به اندازه ۵۰ در صد غلات را در سطح جهان به مصرف می رسانند. "

بر طبق این استدلالات است که وزیر کشاورزی فیلیپین به مردم فقیر توصیه می کند که کمتر بخورند، و بشقابشان را به اندازه نصف قبل پر کنند.

تزهای مالتوسی که چنین رواج یافته اند تنها برای یک هدف بکار می آِیند و آن توجیه نقش جنایت کارانه سرمایه داری در این فاجعه انسانی ست. و گرنه به گفته ای تا نیمه قرن جاری می توان شکم ۹ میلیارد آدم در این کره خاکی را به راحتی سیر کرد به شرطی که موضوع حساسی چون نان مردم را به دلال های سرمایه های مالی و سازماندهی لیبرالی کشاورزی در جهان نسپرد.

عوامل جوی و جمعیتی هر قدر هم که در این ماجرا دخالت داشته باشند وقوع چنین فاجعه ای بدون مکانیسم دست های نامرئی بازار و جفتک پرانی های بازارهای مالی ممکن نمی شد. این ها نقش مخرب خود را هم در دراز مدت و هم در کوتاه مدت بازی می کند:

در دراز مدت: سیاست لیبرالیزاسیون اجباری و سپردن سازمان تولید و گردش مواد غذائی به بازار. سیاستی که به مدت چندین دهه از سوی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی به اجرا در آمده و کشاورزی بی بضاعت کشورهای "جنوب" را تحت فشار قرار داده تا کشت محصولات مورد نیاز را رها کنند و به تولید محصولاتی بپردازند که مکانیسم های بازار و دلال ها بر مبنای میزان سودی که از فروش ان در بازار جهانی می توانند بدست آورند، تعیین می کنند.

در کوتاه مدت: این یکی دیگر از نتایج خانمان برانداز بحران وام مسکن (در آمریکا) ست. سرمایه هائی که پس از خانه خراب کردن دهها هزار انسان زحمتکش کم در آمدی که هست و نیست خود را در گرو وامهای مسکن گذاشته بودند، به دنبال بازار دیگری بودند که نقدینگی عظیم خود را در آن بکارند و سودهای فوری کلان درو کنند. و به این ترتیب بود که به سوی مواد اولیه هجوم آوردند. نه فقط نفت و مواد اولیه معدنی بلکه مواد اولیه غذائی یعنی گندم، ذرت، برنج، سویا به تازه ترین ارزشها برای پناه جوئی این سرمایه ها تبدیل شدند تا با تغییرات سریع در قیمت های آنها سودهای رویائی برای خود تامین کنند. کافی ست که همه جا شایع شود که انبارهای جهانی برنج خالی اند تا موسسات دلالی مالی قیمت ها را با کمک ابزارهای مالی خود بالا برند. بعد تا خرخره می خرند و در انبار ها می تپانند. بی دلیل نیست که در بانکوک یک تن برنج که در ماه مارس ۴۶۰ دلار بود، پنج هفته بعد به ۷۸۰ دلار می رسد. با همین جهش های غیر منتظره قیمت ها بر مبنای سود جوئی است که نتایج فاجعه بار اجتماعی به بار می آیند.

و حالا که بخشی از کارشناسان سازمان های جهانی هم دارند خجولانه و همچنان با تقدیس بازار، نقش تعیین کننده سیاست های مخرب لیبرال سازی تولید و توزیع مواد اولیه خوراکی در ایجاد این تراژدی را می پذیرند و از بیرون آوردن مواد غذائی از مونوپول بازار های سرمایه حرف می زنند و به لزوم محدود کردن و کنترل سرمایه ها ب