دیده‏بان حقوق بشر یا دیده‏بان سرمایه؟

شباهنگ راد
 

شکنجه‏ی مخالفین توسط حاکمان در سرتاسر جهان آن‏چنان ابعاد گسترده و دهشتناکی ‏به‏خود گرفته است که حتی صدای نهادهای به‏اصطلاح غیر دولتی و "حقوق بشری" را هم در آورده است. به هر گوشه از قاره‏ی دنیا را که در دستان طبقه‏ی گندیده‏ی سرمایه قبضه گردیده است را نگاهی بی‏اندازیم نشانه‏هایی جز به‏خاک و خون کشاندن انسان‏های محروم نمی‏یابیم.

ظالمان و جانیان بشریت با توسل جستن به انواع و اقسام سرکوب به‏جان مخالفین، مبارزین و کمونیست‏ها افتاده‏اند و در حق آنان به آن‏چنان قساوت و جنایاتی مرتکب می‏گردند که با قلم نمی‏توان همه‏ی آنرا به تصویر در آورد. از افریقا گرفته تا امریکا، از اروپا گرفته تا آسیا و بالاخره همه‏ی کره زمین، آثار و لت و پار شدن بدن انسان‏ها را توسط جلادان و شکنجه‏گرانِ نظام‏های حاکم می‏توان مشاهده نمود. زندان‏های اسرائیل، ترکیه، عراق، افغانستان و غیره مملو از مبارزین و کمونیست‏هاست. مبارزین و کمونیست‏هایی که فقط و فقط جرم‏شان آزادی‏خواهی و برقراری عدالت اجتماعی‏ست. همه جا این دولت‏ها و دار و دسته‏های متفاوتِ حکومتی‏اند که میدان‏های شکنجه و آزار و اذیت توده‏ها و فرزندان‏شانرا سراپا نگه داشته‏اند تا حیات طبقه‏ی میرنده محفوظ به‏ماند. بی‏گمان در این میان جان زندانیان سیاسی کمونیست و مبارز هم تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی به‏مانند دیگر ره‏جویان رهائی در خطر بوده و جلادان و شکنجه‏گران بنابه سیاق و وظایف ضد خلقی‏شان یک دم از شکنجه‏ی آنان عقب نه‏نشسته و نه‏خواهند نشست.

 

سرمایه‏داران زندان‏ها را بر پا نگه داشته‏اند تا منفعت‏شان پا بر جا به‏ماند؛ دستور قلع و قمع و شکنجه‏ی زندانیان را صادر می‏نمایند تا حاکمیت‏شان ابدی به‏ماند. دستگیری، تهدید، شکنجه، آزار و اذیت و اعدام زندانیان سیاسی به وظایف مهم و اساسی سران نظام‏های حاکم تبدیل گشته است و خود، از آمرین و عاملین جان‏باختن هزاران کمونیست و مبارز در درون سیاه‏چال‏های مخوف می‏باشند. این دولت‏مردان‏اند که فرمان دستگیری و لت و پار نمودن انسان‏ها را صادر می‏نمایند تا بزعم خویش جامعه را به سکوت وادارند. طبقه‏ی سرمایه‏دار، رسالت و وظیفه‏ی دیگری به‏غیر از لگدمال نمودن مطالبات اولیه‏ی توده‏ها و فرزندان‏شانرا بر عهده ندارد. سران حکومت‏ها خود بانی این اوضاع‏اند و بارها و بارها و با وقاحت تمام اعلان نموده‏اند که دستگیری و شکنجه‏ی مخالفین در خدمت به "حفظ امنیت ملی"ست و دارند علناً کارکرد و نتایج اعمال وحشیانه‏ی خود را در انظار عمومی به‏نمایش می‏گذارند و به ارتکاب چنین جنایاتی مفتخراند.

 

به‏واقع ۳۰ سال است‏که توده‏های ستم‏دیده در درون زندان‏های رژیم جمهوری اسلامی شاهد از دست رفتن فرزندان خود توسط شکنجه‏گران و جلادان‏اند؛ ۳۰ سال است‏که سردمداران رژیم جمهوری اسلامی نظارت مستقیم بر اعمال زندانبانان و حافظان منافع‏ی سرمایه در درون زندان‏ها را بر عهده داشته و نزدیک به ۲۰۰ هزار تن از زندانیان سیاسی را از دم تیغ گذرانده‏اند و هزاران نفر دیگر را دچار مشکلات جسمی و روحی نموده‏اند که آثار مخرب آنرا می‏توان به اشکال متفاوت در میان زندانیان سیاسی مشاهده نمود. سران جنایت‏کار رژیم جمهوری اسلامی در درون زندان‏ها تا آنجا که توانسته‏اند جنایت آفریده‏اند و تا آنجا که در توان و در چنته دارند بر ادامه‏ی آن مصراند. آیا می‏توان نقش سران حکومت را در به‏خاک و خون کشاندن هزاران انسان مخالف و کمونیست نادیده گرفت و نام آنانرا به‏عنوان بانی‏یان و مبتکرین چنین فجایع‏ای از قلم انداخت و از آنان خواست تا دست از شکنجه و آزار و اذیت مبارزین و کمونیست‏ها بر دارند و حقوق اولیه‏ی انسان‏ها را در جامعه محترم به‏شمارند؟ آیا سردمداران رژیم جمهوری اسلامی خود از آمرین و عاملین این جنایات به‏شمار نمی‏آیند و می‏توان صف آنانرا با شکنجه‏گران و مأموران سرکوب‏گر گوناگون مجزا نمود و خط بطلان بر اعمال این جانیان و جرثومه‏های فساد کشید؟

 

طبیعتاً پاسخ به سئوالات فوق از منظر میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش که روزانه در تمامی میادین با سران حکومت و دم و دستگاه‏های سرکوب‏گرشان در جنگ و جدال‏اند، روشن می‏باشد. آنان در عمل دریافته‏اند که این رژیم با همه‏ی جناح‏های رنگارنگ‏اش از مدافعین بی‏چون چرای سرمایه‏داران جهانی به‏حساب آمده و هدف‏شان به تخطئه کشاندن اعتراضات توده‏ای‏ست. می‏دانند که سرمایه‏داران وابسته‏ی ایران بدون ارتکاب جنایات قادر به دوام نیستند و پایه‏های حکومت‏شان در هم ریخته خواهد شد. به همین دلیل است‏که مرز و صفوف خود را با همه‏ی مقامات دولتی روشن نموده‏اند و خواهان سرنگونی فی‏البدهه‏ی آنان‏اند؛ روشن نموده‏اند تا مادامی‏که سایه‏ی این جانیان بر جامعه‏ی‏مان سیطره انداخته است، بر بدبختی، فلاکت، در بدری و مثله شدن فرزندان‏شان افزوده خواهد شد. بی‏دلیل نیست که در هر تظاهرات و اعتراضی شعار سرنگونی نظام و تمامی ایادی‏شان را سر داده و خواهان قطع کامل سلطه‏ی سرمایه‏داران جهانی بر تار و پود جامعه‏ی‏مان می‏باشند. بزعم آنان نظام جمهوری اسلامی یعنی نظام شکنجه و کُشتار؛ یعنی نظام پایمال نمودن حقوق اولیه‏ی انسان‏ها. بیهوده نادانان خلق، مشاطه‏گران بورژوازی و نهادهای به‏اصطلاح مدافع‏ی جوامع‏ی بشری سعی می‏نمایند تا نام و ماهیت واقعی سران حکومت را در اذهان عمومی وارونه جلوه دهند و دستان کثیف آنانرا از هزاران جنایت و قساوت مبرا سازنند.

 

چندی قبل «جو استورک» مدیر بخش خاورمیانه دیده‏بان حقوق بشر طی گزارشی گفته است‏که: "مقام‏های ایران هر چه سریع‏تر گزارش‏های مربوط به شکنجه چهار دانشجوی با
زداشتی توسط مأمورین و بازجویان وزارت اطلاعات را مورد تحقیق قرار دهند و مسئولینی را که عامل این آزار رسانی بوده‏اند، تنبیه کنند"،

و در ادامه می‏گوید "مقام‏های ایران باید درباره شکنجه‏های گزارش شده تحقیق کنند و هر کسی که مسئول این اقدامات شناخته شده را مجازات کنند"!!!

زمانه‏ی بسیار بدی شده است و نهادهای به‏اصطلاح حقوق بشری که بنابه تعریف خود، در مقام مدافع‏ی حقوق میلیون‏ها انسان محروم نشسته‏اند، دارند از بانیان و پایه‏گذاران سیاست‏های سرکوب‏گرایانه تقاضا می‏نمایند که مسئولین چنین جنایتی را مورد بازخواست و تنبیه قرار دهند!!! مسخره‏تر از این سیاست و بی‏مایه‏تر از این خواست نمی‏توان در عالم بشریت و انسانیت جستجو نمود. هیچ تعریف صحیح و به‏جایی را که متضمن منافع‏ی زندانیان سیاسی باشد را نمی‏توان در چنین منطقی یافت و بدان دل بست؛ چرا که کاملاً مسجل می‏باشد حاکمان و سردمداران نظام‏های امپریالیستی زندان‏ها را به این دلیل روشن بر پا نموده‏اند و انسان‏ها را در چهاردیواری‏های در غُل و زنجیر دارند مورد اذیت و آزار قرار می‏دهند تا امنیتِ سرمایه و پایه‏های حکومت‏شان به خطر نی‏افتد؛ در همان حین نهادهای مدافع‏ی حقوق انسانی و دیده‏بان آگاهانه در تلاش‏اند تا اعمال و دست جنایت‏کارانی هم‏چون خامنه‏ای، احمدی‏نژاد، رفسنجانی و دیگر مقامات دولتی را از ارتکاب هزاران جنایات لاپوشانی نمایند و آنانرا به‏عنوان منادیان حقوق انسانی و مردمی به دنیای بیرون معرفی نمایند و مضحک‏تر از آن این‏که از آنان می‏خواهند تا در مورد شکنجه‏ی دانشجویان تحقیق و عاملین چنین فجایع و جنایاتی را "تنبیه و توبیخ" نمایند!!!!

 

دل‏سوزی‏ها و انسان‏دوستی‏های دروغینی که در آن چیزی جز تطهیر اعمال جنایت‏کاران نمی‏توان یافت. در حقیقت امر، دیده‏بان حقوق بشر بدنبال معرفی مسئولین اصلی و بانیان این وضعیت به دنیای آزاده و عدالت‏خواه نمی‏باشد، بلکه در پی به انحراف کشاندن افکار عمومی و تعدیل نفرت و انزجار میلیون‏ها انسان از سران حکومتی هم‏چون رژیم جمهوری اسلامی‏ست. به‏راستی که لنز دوربین‏های دیده‏بان حقوق بشر بدلیل ماهیت غیر انسان‏دوستانه‏اش، از کار افتاده است و نمی‏خواهد بر روی جانیان و سردمداران رژیم جمهوری اسلامی زوم شود و چهره‏ی واقعی آنانرا به دنیای انسانیت معرفی نماید؛ امّا در مقابل پاسخ جامعه‏ی انسانی و حقیقت‏جو بر خلاف اراجیف نهادهای به‏اصطلاح مدافع‏ی آنان به‏گونه‏ی دیگری‏ست و بر این موضوع اشراف کامل دارند که بانی و مسببین اصلی چنین جنایاتی کسانی جز دولت‏مردان ریز و درشت و تمامی نهادها و دوائر سرکوب‏گر نظام جمهوری اسلامی نمی‏باشند.

 

اگر مدیر بخش خاورمیانه‏ی دیده‏بان حقوق بشر در تلاش است تا صف دولت‏مردان و مقامات دولتی را با صف شکنجه‏گران و جلادان رژیم در درون زندان‏ها از هم مجزا سازد و این جانیان بشریت را به انسان‏های معتدل و منادی رفع هزاران ظلم و ستم به جامعه و دنیای بیرون معرفی نماید؛ در مقابل کارگران و زحمت‏کشان در عمل به این نتایج حقیقی و روشن دست یافته‏اند که آمرین و عاملین فجایعه‏ی روزانه‏ی ایران کسانی جز سران حکومت نمی‏باشند؛ اگر دیده‏بان حقوق بشر بنابه منفعت‏اش دارد بر روی هزاران جنایات سران حکومت سرپوش می‏گذارد؛ در عوض توده‏های ستم‏دیده هرگز فراموش نه‏خواهند کرد که چگونه سران حکومت از همان آغاز زمام‏داری‏شان فرمان بکُشید را علناً سر داده‏اند و چگونه شکنجه‏گران و جلادان‏شان در درون زندان‏ها و در هر کوی بر زنی حمام خون به‏راه انداخته‏اند؟ باید سریعاً و علناً و بنابه واقعیات اعتراضی توده‏ها در اقصا نقاط کشور اعلان نمود که از جانب رنج‏دیدگان در این زمینه هیچ‏گونه توهمی در کار نیست و هیچ سیاست و نهادِ به‏اصطلاح حقوق بشری و انسانی نمی‏تواند ماهیتِ واقعی سران حکومت را در نزد آنان وارونه جلوه دهد. آنان به‏خوبی می‏دانند که زندان‏ها کاملاً و از همه‏ی زوایا، از وضعیت بهداشت، پوشاک و خوراک گرفته تا نگه‏داری و شکنجه‏ی مخالفین و کمونیست‏ها تحت نظر مستقیم و سیاست دیکته شده‏ی سران حکومت می‏باشند.

 

سران حکومت در طول حاکمیت‏شان ابداً و در هیچ مقطعی از تاریخ جای هیچ‏گونه توهمی را بر جای نگذاشته‏اند. دولت‏مردان رژیم به پاس سلاح و زور، فرمان بگیرید و بکُشید را صادر نموده‏اند تا صدای آزادی و حق‏طلبانه را خاموش نمایند. توده‏ی در بند شاهد بوده است که ده‏ها بار همین نهادها‏ی به‏اصطلاح حقوق بشری، سران حکومت را به‏جرم نقض اولیه‏ی حقوق انسانی محکوم نموده‏اند و خواهان رعایت و برسمیت شناختن حقوق انسان‏ها در ایران گردیده‏اند!!! همین چند روز قبل بود که سازمان عفو بین‏الملل در گزارشی اعلام نموده است‏که مقامات رژیم جمهوری اسلامی از نظر اعدام مخالفین و کمونیست‏ها مقام دوّم را به‏خود اختصاص داده‏اند.

 

واقعیت این است هنگامی‏که منافع و پایداری سران رژیم جمهوری اسلامی با وجود زندان‏ها، شکنجه و اعدام مخالفین و کمونیست‏ها تعریف می‏گردد، انتظاری به‏غیر از به سلابه و سلاخی کشاندن انسان‏ها را نمی‏توان داشت؟ در واقع کار بست و استفاده‏ی ابزار و آلات متفاوت شکنجه در حق کمونیست‏ها و مبارزین در درون زندان‏ها منطبق ب
ر سیاست‏های سران رژیم جمهوری اسلامی پایه‏ریزی گردیده است و دارند روز به روز آنرا گسترده‏تر، سازمانیافته‏تر و وحشیانه‏تر می‏نمایند. "شکایت" و "گلایه‏ای" در این زمینه نسبت به دولت‏مردان از جانب راه‏جویان راه رهائی توده‏ها وجود ندارد. این‏ها جزء ذاتی نظام‏های سرکوب‏گر و خشن به‏حساب می‏آید. اگر دیده‏بان حقوق بشر بر این باور است و آگاهانه دارد تلاش می‏ورزد تا دستان خون‏آلود دولت‏مردان و مقامات رژیم جمهوری اسلامی در درون زندان‏ها را پاک و منزه جلوه دهد؛ ولی توده‏های ستم‏دیده به‏خوبی واقف‏اند که سران حکومت از بانیان و مسببین چنین فجایع‏اند و می‏بایست تأوان تمامی جنایات‏شانرا باز پس دهند. هر یک از سران حکومت در این سه دهه نشان داده‏اند ‏که در شکنجه و کُشتار انسان‏ها گوی سبقت را از هم‏دیگر ربوده‏اند و هم‏چنان چهار نعل در پیش‏اند.

 

بنابراین تلاش به‏منظور جداسازی سران حکومت با شکنجه‏گران و جلادان رژیم از جانب دیده‏بان حقوق بشر، آگاهانه چیزی جز به انحراف کشاندن افکار عمومی و دفاع عریان از طبقه‏ی سرمایه‏دار وابسته‏ی ایران نمی‏باشد. این نهادهای به‏اصطلاح بشر دوستانه علی‏رغم ادعاهای‏شان در عمل نشان داده‏اند که هیچ‏گونه خط فاصل بنیادی و جدی با منفعت طبقات حاکم نداشته و از زمره نگهبانان وفادار سرمایه‏اند.

بی تردید دفاع از حقوق بشر و انسانیت در هر جامعه‏ای در توضیح ماهیت واقعی و درونی طبقات حاکم نهفته می‏باشد. نمی‏توان خود را مدافع‏ی حقوق انسانی و محرومان دانست و در همان حال از دولت‏مردان خشن و قسی‏القلبی هم‏چون سران رژیم جمهوری اسلامی دفاع نمود و از آنان خواست تا حقوق اولیه‏ی انسانی را محترم شمارند و به جنگ و نبرد با شکنجه‏گران و سرکوب‏گران برخیزند!!! ترویج و تبلیغ چنین افکاری از جانب دیده‏بان حقوق بشر، دفاع از حقوق انسان‏ها نیست بلکه دفاع از مناسبات گندیده‏ی حاکم می‏باشد. در عمل به اثبات رسیده است‏که سر و سیاست این نهادها به سر حکومت‏ها و طبقه‏ی سرمایه‏دار وصل است. به همین دلیل است‏که انسان‏دوستی آنان، انسان‏دوستی مضحک و کاذبی‏ به‏حساب آمده که با منفعت محرومان هیچ‏گونه قرابتی ندارد.

 

امروزه دنیای پر آشوب، چهره‏ی واقعی خود را در دو تصویر کاملاً متضاد به‏نمایش گذاشته است که در یک‏طرف آن سرمایه‏داران جانی به‏همراه وابستگان‏شان به صف شده‏اند و روز به روز دارند فاجعه و جنایت می‏آفریند و در طرف دیگر آن میلیاردها انسانِ محرومی قرار گرفته‏اند که روزانه و به انحای گوناگون زیر فشار و اجحاف‏اند. با این وجود و در پرتو چنین اوضاعی چنان‏چه هر نهاد و یا ارگانی که خود را مدافع‏ی منافع‏ی مردم قلمداد می‏نماید، نمی‏تواند، جایگاه و نقش سران حکومت را به‏عنوان بانیان اصلی هزاران بدبختی و فلاکت نادیده گیرد و در صدد تطهیر آنان بر آید.

به بیانی دیگر در حقیقت امر کسان و یا نهادهایی قادراند از حقوق انسان‏های محروم دفاع نمایند که خواسته‏ها و سیاست‏های‏شانرا با خواسته‏ها و منفعت توده‏های محروم منطبق سازنند. چشمک‏زدن و یا وارونه جلوه دادن ماهیت واقعی سران رژیم جمهوری اسلامی به‏هر بهانه‏ای در تخالف با منافع‏ی کارگران، زحمت‏کشان و هزاران زندانیان سیاسی مبارز و کمونیست‏ها قرار داشته و نمی‏تواند در خدمت به منفعت جامعه‏ی بشری و انسانیت قرار گیرد. با این اوصاف پناه بردن و دل‏بستن به چنین نهادهای به‏اصطلاح بشر دوستانه، چیزی جز دامن زدن به توهمات و به انحراف کشاندن مبارزات عدالت‏جویانه‏ی توده‏ها به‏حساب نه‏خواهد آمد. با توجه به چنین حقایقی جایز نیست تا اسیر و وسوسه‏ی انسان‏دوستانه‏ی کاذب این نهادها گردید و نام سران رژیم جمهوری اسلامی را به‏عنوان مسببین اصلی جنایات و شکنجه‏ی زندانیان از قلم انداخت. کارگران و زحمت‏کشان بر خلاف سیاست‏های منفعت‏طلبانه‏ و گم‏راه کننده‏ی دیده‏بان حقوق بشر، سران حکومت را با همه‏ی جناح‏های رنگارنگ‏اش، عامل هزاران بدبختی و به فلاکت کشاندن زندگی آنان و فرزندان‏شان قلمداد نموده و روزی با دستان خود آنانرا به سزای اعمال ننگین‏شان خواهند رساند. این رسم و رسوم هر جامعه‏ی حقیقت‏جو و عدالت‏طلب است و نمی‏توان در مقابل جبر تاریخ و زمانه ایستاد و تا ابد به تطهیر بانیان اصلی چنین فجایع‏ای پرداخت و بر جنایات و حاکمیت به‏ناحق‏شان پرده‏ی ساتر کشید.