انتقاد از چپ، یا اتحاد برای اول مه؟

نوید مینائی

www.navidminai.wordpress.com/

در گفتگوی کوتاهی که با یکی از دوستان داشتم، نکاتی را درباره نوشته اخیر مصطفی صابر مطرح کرد. این نکات بیشتر جنبه انتقادی داشت و شکایت از اینکه چرا در این فضا و مهم تر از آن  ضمن پیشنهاد سیاست اتحاد نیروهای چپ برای برگزاری اول می و طرح آزادی دانشجویان زندانی، از چپ و فعالین اش انتقاد می کنید. اشاره دوست من به بخش هایی از نوشته مصطفی بود که به نظرات شبه دوم خردادی که حول ۱۶ آذر بود و سعی شده بود  در شعار ها مطرح شوند (و از جانب برخی گروه ها واشخاص به عنوان گرایش و مطالبه اصلی چپ جا زده میشد)  انتقاد شده بود. مثل تلاش برخی جریانات برای جا انداختن شعار "نه به جنگ" و دفاع از مدنیت و صلح و دموکراسی در میان دانشجویان. مخصوصا نکته انتقادی دوست من به جمله ایی بود که مصطفی گفته:

"] جریان شکست طلب که سعی می کرد شعار نه به جنگ و دفاع از دموکراسی و صلح را در میان دانشجویان جا بیندازد[ سعی کرد صاحب کل اعتراض و مبارزه دانشجویان شود. که بعله اینها دانشجوی "آزادی خواه و برابری طلب" بوده اند اما گویا نکته اصلی اعتراض شان "نه به جنگ" بوده است!" ( "دانشگاه، چپ، اول مه ۸۷" قسمت دوم، جوانان کمونیست ۳۴۵)

دوست من این جمله را انتفاد از همین دانشجویان می دانست.

گله این دوست عزیز این بود که اگر قرار به همکاری و اتحاد ست پس چرا انتقاد؟ وقتی می خواهید با کسی همکاری کنید باید بر نفاط قوت او تاکید کنید و نه نقاط ضعفش را به سرش بکوبید، که این باعث جدی نگرفتن بحث شما و از آن بد تر ایجاد آنتی پاتی نسبت به بحث شما در فعالین می شود.

من در ابتدا می خواهم بگویم و تاکید کنم که همین جمله که باعث انتفاد دوست من -و در برخورد های دیگری هم شاهد آن بوده ایم- شده بود و آن را تو سری زدن تصور کرده بود، اتفاقا جانانه ترین دفاع  ممکن از چپ و مخصوصا "دانشجویان آزادی خواه برابری طلب " است، دفاع در مقابل جریانات تقلیل گرا و پاسیفیستی که می خواهند از رادیکالیسم و آزادی خواهی و برابری طلبی آنان بکاهند. وقتی این جمله را حتی به تنهایی و جدا از سایر نوشته های ما و  بدون غرض! بخوانیم متوجه میشویم که در دفاع از چپ و رادیکال بودن همین دانشجویان است. وقتی این جمله را در کنار نقد مصطفی ازخط امثال زرافشان که می خواست با ضد اجنبی و مدافع صلح و دموکراسی خواندن دانشجویان چپ و یا نقد من (در مقاله "درباره شعار های ۱۶ آذر") به خط کورش مدرسی که می خواست با چسباندن شعار "دانشگاه پادگان نیست" (شعار و نقد دوی خردادی ها به دولت پادگانی احمدی نژاد) "نه به جنگ" و دفاع از مدنیت (واژه های قابل تحمل تر همان عبارات زرافشان) می گذاریم، می بینیم که خط و سیاست و جهت گیری ما در این نقدها نشان دادن  این نکته است که اتفاقا این دانشجویان مدافع آزادی و برابری هستند، چپ و سوسیالیست هستند، طرف دار جامعه انسانی مارکسی هستند و نه طرف دار صلح و دموکراسی و جامعه مدنی. سیاست ما دفاع از  اصولیت و سلامت سیاسی جریان چپ و اتفاقا چپ تر و رادیکال تر کردن آن در مقابل چپ ضد امپریالیستی و غیر کارگری ست.

جریانات نام برده می خواستند و می خواهند درجه رادیکالیسم و آزادیخواهی و برابری طلبی بی تخفیف دانشجویانی که با شعار "آزادی برابری" و "سوسیالیسم یا بربریت" و "آزادی برابری هویت انسانی" به میدان آمده را کم کنند و به اصطلاح آب دموکراسی و صلح جویی و دفاع از وضع موجود  قاطیش کنند. میخواستند با بزرگ کردن شعار "نه به جنگ" و "دانشگاه پادگان نیست " بگویند که تمام مبارزه این دانشجویان در دفاع از مدنیت و صلح و دموکراسی بوده است، می خواستند بگویند این دانشجویان صلح جو هستند و حد اقل فعلا! مسئله شان سوسیالیسم نیست، یعنی اهدافی که کاملا در مقابل شعار های اساسی و جا افتاده چپ در دانشگاه قرار میگیرند. می خواستند بگویند این دانشجویان (مثل خودشان) با هر بادی در عرصه سیاست به سمتی می چرخند و هدف را گم می کنند.  تنها از طریق زدن این گرایشات است که می توان  چپ را بی تخفیف چپ و رادیکال و به تمام معنا آزادیخواه و برابری طلب نگه داشت. در همین زمان کار ما دفاع از سوسیالیسم بود و در مقابل جریاناتی که سعی می کردند "سوسیالیسم یا بربریت"، "آزادی برابری هویت انسانی" و سایر شعار های اساسی دانشجویان که گویای اساسی ترین و فوری ترین خواست جامعه و دانشجویان ست را به پس صحنه برانند و به شعار و مطالبه دوم و چندم تبدیل کنند و اگر می توانستند پاک از صحنه مبارزه به درش می کردند، ما ایستادیم و از آزادیخواهی و برابری طلبی تمام و کمال دانشجویان، از "سوسیالیسم یا بربریت" دفاع کردیم و گفتیم این ها شعار ها و مطالبات دانشجویان است. این یعنی دفاع از خصلت رادیکال، سوسیالیستی و کارگری چپ در دانشگاه.

همین امروز هم با وضعیتی که برای دانشجویان و فعالین آنان پیش آمده، با دستگیری های گسترده، وثیقه های سنگین، تهدید دانشجویان و خانواده ها که همه این ها در سیاست کلی جمهوری اسلامی برای سرکوب گسترده جامعه می گنجد، موضع جریانات غیر کارگری و ضدامپریالیست کاملا انفعالی و علیرغم نیت آنها به نفع جمهوری اسلامی ست. انفعال و بی افقی خود را می خواهند به دانشجویان و خانواده های آنان هم سرایت دهند. یادمان نرود که زرافشان اعلام کرد خانواده ها مصاحبه نکنند، فقط من سخنگوی آنان هستم. بهانه اش هم گویا جلو گیری از انتشار اخبار نا دقیق بوده است. ولی عملا  کوشید فعالیت خانواده ها را محدود کند. با این همه به یمن خیلی چیزها و از جمله نقد و تلاش ما این خط چندان پیش نرفت.   صدای اعتراض خانواده ها و دانشجویان را که در روز های اول دستگیری ها بسیار رسا بود و خانواده ها فعالانه در صحنه بودند. اولی  امروز آن فریاد  زیاد شنیده نمی شود. چرا؟ سیاست وثیقه های جمهوری اسلامی آیا به کسانی بهانه نداد تا   به جای تشویق خانواده ها و دانشجویان به اعتراض و رساندن صدایشان به گوش جامعه و جهان، به جای تشویق هر کسی به انتقاد از سرکوب و ایجاد فضای تعرضی به حکومت، خواهان خانه نشینی و سکوت خانواده ها بشوند  که می توات
ند نقشی اساسی در اعتراضات و برانگیختن جامعه در سطح جهانی داشته باشند؟ . این سیاست های به شدت مضر باید نقد و کنار زده شوند. بخشی از کارما این است. این بهترین دفاع از جریان چپ در دانشگاه و از جمله دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب است.

جریان چپ در دانشگاه بدون شک مثل هر جای دیگرجامعه، مثل کارگران، زنان و هر بخش دیگری که فعالیت می کند، در معرض کشاکش جریانات متفاوتی هستند که هرکدام می خواهند آنان را به سمت خود بکشند. بحث من اینجا  اصلا تشکیلاتی نیست بلکه کاملا جنبشی ست. در عرصه جدال جنبش ها این بحث ها قطعا تاثیر تعیین کننده ایی بر بدنه جنبش و فعالین آنان دارد. باید هوشیارانه عمل کنیم و مواظب باشیم و با بحث و نقد بی تخفیف گرایشات غیر کارگری صحت و سلامت خطی و سیاست فعالین جنبش چپ که نقش تعیین کننده ایی در عمل دارند را حفظ کنیم.

سیاست ما در قبال چپ و اول مه چیست؟

در شرایط موجود و توازن قوای فعلی، با وجود سرکوب گسترده که بدون شک فاکتوری مهم است، با وجود وثیقه های سنگین برای دانشجویان آزاد شده، تنها راه مقابله با این شرایط تعرض و سازمان دادن مبارزه ای هرچه وسیع تر و گسترده تر است. البته باز هم مثل همیشه "نه نمیشه" ها را از هر سو می شنویم. همانطور که "سوسیالیسم زود است و نه نمیشه" ورد زبان و سیاست همیشگی تعدادی ست، در این شرایط هم شاهدشان از غیب رسیده و شرایط موجود را بهانه تکرار همان اوراد یاس آورشان کرده اند.

اما طبقه کارگر و جامعه به تجربه دریافته اند که پاسخ هر سرکوب و تهدید و فشاری از جانب جمهوری اسلامی را باید با همان زبانی داد که جمهوری اسلامی متوجه میشود. کارگر را به جرم برگزاری مراسم اول مه به زندان انداخته اند، شلاق زده و جریمه کرده اند و حتی ترور کرده اند. ولی این ها هیچ کدام باعث سکوت و ماتم گرفتن کارگران نشده اند، هیچ کدام باعث نشده اند که کارگران هقت تپه و پالایشگاه آبادان و  کیان تایر به حالت دفاعی بروند هیچ کدام باعث نشده کارگران از طرح افزایش دستمزد و تهیه تومار برای آن و از سایر مطالبات خود دست بکشند. می دانند پاسخ تعرض جمهوی اسلامی سکوت و ماتم گرفتن برای کارگران شلاق خورده نیست.

در چنین شرایطی در دانشگاه هم با توجه و توازن قوا، با توجه به وضعیت دانشجویان و فعالین آنان و با توجه به شرایط امنیتی، تنها راه چاره ایجاد فضای اعتراض وسیع و در پناه آن  تعرض به جمهوری اسلامی و طرح مطالبه دانشجویان برای آزادی دوستان شان است. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی دانشجویان و فعالین دانشجویی باید به دور از هر گونه ملاحظه تنگ نظرانه گروهی که متاثر از رفتارهای فرقه ایی است، با سازمان دادن وسیع ترین اعتراضات دانشجویان حول شعار های "آزادی و برابری" و "سوسیالیسم یا بربریت" و خواهان لغو آپارتاید جنسی شدن، یعنی کوتاه نیامدن از خواست های همیشگی و پایه ای دانشجویان، برای آزادی دانشجویان زندانی و برداشتن تهدید وثیقه از سر خانواده ها به میدان آمد.

اتفاقا اگر تمام مبارزه و مطالبه دانشجویان در اعتراضاتشان صرفا حول آزادی زندانیان باشد، این یعنی در لاک دفاعی رفتن. این همان چیزی ست که جمهوری اسلامی می خواهد و اتفاقا جریاناتی که در بالا از آن نام بردم در این دام افتاده اند، با این تفاوت که آنان حتی حول همین یک خواست هم نمی توانند بطور موثر اعتراض کنند چون افق و چهارچوبه محدودی دارند. فقط در یک فضای فعال و رزمنده میشود با موفقیت برای آزادی دانشجویان و علیه وثیقه و دادگاه و غیره جنگید.

جمهوری اسلامی می خواهد با دستگیری و وثیقه های سنگین مبارزه دانشجویان و کلا جامعه را از خواست اصلیش که آزادی و برابری ست عقب بزند و اگر نتواند آن را تماما سرکوب و تمام بکند، آن را فعلا متوجه زندانیان سیاسی و آزادی آنان بکند. شاید بگویید آزادی زندانیان سیاسی فعلا محور مبارزات باید باشد و جمهوری اسلامی را باید در این عرصه عقب زد. من هم موافقم ولی همان طور که تجربه نشان داده امر آزادی زندانی سیاسی اتفاقا بدون تعرض و طرح همه جانبه مطالباتی که اتفاقا همان دانشجویان  به خاطرش به زندان افتاده اند امکان پذیر نیست. شاید بگویید "ای بابا با این وثیقه ها و فضای بی اعتمادی و .. کی حاضر است کاری کند؟" اتفاقا برای از از بین بردن همین فضای بی اعتمادی، برای مقالبه با سیاست وثیقه که باعث می شود زندانی و خانواده اش عملا خود را در زندان احساس کنند و برای کاهش هزینه و خطر باید متحدانه به میدان آمد. باید به میدان آمد ولی بی گدار به آب نزد. باید به میدان آمد و هوشیارانه و با توجه به توازن قوا و تجربه گذسته عمل کرد. همین شرایط لزوم اتحاد هر چه گسترده تر دانشجویان و اساسا چپ در دانشگاه را نشان می دهند. اتفاقا همین شرایط نشان می دهد برای به میدان آمدن و درست عمل کردن و به نتیجه رسیدن، نقد جریانات غیر کارگری با سیاست های ویرانگرش لازم است. همین شرایط نشان می دهد باید درست و هوشیارانه و تعرضی  و متحدانه عمل کرد.

دانشجویان در آستانه اول مه شانس این را دارند که از این روز نیرو بگیرند و به سهم خود به آن نیرو بدهند. شانس این را دارند که با اتکا و قدرت گرفتن از این روز و اعتراضات طبقه کارگر که از