نگاهى به پلنوم دهم حزب حکمتیست!

عبدالله شریفى

اخیرا پلنوم دهم حزب حکمتیست برگزار شد۔ از جمله مصوبات علنى و گفته شده این پلنوم مصاحبه پرتو با کورش مدرسى است که نه تنها جمعبندى از آن پلنوم بلکه گویاى مسیرى است که این حزب در پیش گرفته است۔ قطعا  پرداختن به این پلنوم براى من که بیش از یکسال است انتقاد هاى خود رادر تقابل با این نوع "کمونیسم"  مطرح کرده ام، نه از زاویه اهمیت این واقعه  در متن اوضاع پیچیده کنونى، چون در حقیقت این اتفاق در قیاس با اوضاع متحول جارى جایگاه چندان با اهمیتى احراز نمیکند،  بلکه از زاویه صحت سیر قانونمند تاریخى یک گسست ، گسست و عبور از نوعى معین کمونیسم و شکل دادن به نوعى دیگرمعنى پیدا میکند۔

یکسال قبل جدلى بر سر تغییر ریل و مسیر این حزب در جریان بود، این دوره تاریخ خود را دارد، دفاعیاتى از کمونیسم منصور حکمت در میان فضای هیستریک و جنجالى حزب حکمتیست پا به عرصه گذاشت، پرچم نقدى را بلند کرد، تلاشهاى ناموفق براى ایجاد فراکسیون و ابراز علنى "تمرد" از بیعت با "سیاست آوردنها" با نا سالم ترین روش پس رانده شد و امکان رشد و نفوذ طبیعى پیدا نکرد. مرور زمان کوبنده تر از هر استدلالى به وضوح صحت آن پرچم انتقادى و به درجه اولى صحت متد و کمونیسم منصور حکمت را دارد ثابت میکند۔ در این زمینه است که جایگاه پلنوم دهم حزب حکمتیست برای من قابل تامل است این نوشته قصد دارد بار دیگر با داده هاى جدید، احکامى را که نقد ما در مقابل این جریان قرار داد، مرورکند۔ بگذارید قدم به قدم به چند نکته قابل ملاحظه در این میان اشاره بکنیم۔

 

اوضاع سیاسى ایران

 

من یکسال قبل در نوشته اى با عنوان (نقدى بر مواضع کورش مدرسى، نگاهى به تزهاى انقلاب ایران و وظایف کمونیستها)، مواضع دوخردادى مستتر در آن تزها را مبسوط نشان دادم۔ گفتم که این همان تبیین ایرج آذرینى از اوضاع سیاسى جمهورى اسلامى است، نوشتم که این نگرش جواب خود را گرفته است۔ آن روز نوشته من و چند نقد از طرف ایرج فرزاد با هستریک شناخته شده فرقه اى مواجه شد۔ قرار بیاد ماندنى تقبیح ما براى دم فرو بستن مخالفان آتى جار زده شد۔ از هیچ تلاشى براى مقابله با حقایق، فرو گزار نشد۔ اکنون یکسال از این ماجرا میگذرد، یکسال در بعد تاریخى لحظه اى بیش نیست، ما شاهدیم که به زبان صریح خود در قالب "اوضاع عوض شده است" ناگفته ها با صراحت بیان میشوند۔ ناگفته هایى که انسان را بخاطر افشاکردنش بیحرمت و ترور شخصیت میکردند، اکنون به عنوان پیشرفت از قلم جارى میشوند، این ناگفته ها را از زبان خودشان بشنوید، کورش مدرسى در جواب پرتو میگوید:

از نظر من، که یکی از نظرات مطرح است، اتفاقاتی که در جامعه ایران  رخ داده است یک زلزله عمیق سیاسی است که صف بندی جامعه را عوض میکند و صحنه جدیدی در مبارزه علیه جمهوری اسلامی را مقابل ما قرار داده و میدهد. این صحنه جدید فراز و نشیب های خاص خودش را دارد. این تغییر صحنه در نتیجه شکست  یکی از اصلی ترین جنبش های اجتماعی این دوره تاریخ ایران، جنبش ناسیونالیستی ایرانی بطور کلی و جنبش ناسیونالیسم عظمت طلب پر غرب بطور اخص، در مقابله با جمهوری اسلامی است. این جنبش در رابطه با جمهوری اسلامی  با شکست سیاسی، ایدئولوژیک، تاکتیکی و عملی مواجه شد و ما به ازاء این شکست باز شدن فضا برای سایر جنبش های موجود در جامعه است. باعث شد این بار صداهای دیگر، از جمله صدای جنبش ما، بیشتر شنیده شود.

فکر میکنم پدیده‌ی احمدی نژاد – سپاه پاسداران و خامنه ای، پدیده متفاوتی از  جریانات قبلی در جمهوری اسلامی را نمایندگی میکند. این جریان با جریان رفسنجانی متفاوت است. این ائتلاف یا اتحاد یا هرچه که هست، تلاش میکند جمهوری اسلامی را به سمت متعارف شدن اقتصاد سرمایه داری سوق دهد. این پروسه و مسیر ممکنی در مقابل جمهوری اسلامی است. اما اینکه این پروسه به نتیجه دلخواه اینها میرسد یا نه و تا چه حد عملی میشود به فاکتورهای زیادی بستگی دارد. اما در هر حال چرخ به گردش در آمده است و طی این مسیر آگاهانه در پیچ گرفته شده است.

 

کورش مدرسى همان تز هاى عتیق ایرج آذرین را بعداز چند سال عاریه گرفته،در پروسه اى از سکوت به گفتن پوشیده در استعارات مبهم و دو پهلو به مرحله صراحت کلام میرساند۔ اکنون نه از زبان منتقدین بلکه خود دارد بیان میکند که اوضاع سیاسى را چگونه ارزیابى کرده است۔ اشتباه فاحش است اگر تصور کنیم این تحلیل حاصل و نتیجه تغییر اوضاع است، جمهورى اسلامى پدیده یکساله نیست، پدیده ای است که نمیشود یکروزه و بدون سیستم منسجم نظرى راجع به مراحل و مقاطع آن صحبت کرد۔ کسى که ارزیابی اش از جناح بندى رژیم متفاوت بوده باشد و از منظر گرایشات و منافع جنبش هاى غیر کارگرى به این پدیده نگریسته باشد با هر تحولى رنگ سیستم فکرى خود را در ارزیابیش منعکس کرده است۔ این نه کشفى تلوریک است و نه در افزوده چیزى. این نظر به قدمت جمهورى اسلامى در اپوزیسیون وجود داشته است و سیر تحول خود را طى کرده است، زمانى اکثریت و توده، زمانى دو خرداد، زمانى شیفتگان تزهاى رفسنجانى امثال ایرج آذرین مبلغ این گونه اظهارات و سیاست ها در قبال جمهورى اسلامى بوده اند۔  این یک سیستم منظم تحلیلی است که خوشبختانه با سیستمى منظم مارکسیستى جواب گرفته است۔ حال دیگر دردسر زیاد نمیخواهد، کورش مدرسى خود به صراحت نظرش را "که یکى از نظرات مطرح است" بیان میکند۔ اگرچه شکل جدل تغییر کرده است، اما باز جدل به قوت خود باقى است۔ ادعای تاخیر شده در بیان قطره چکانى مواضع کورش مدرسى مساله جدل را ممکن است تغییر داده باشد، اما خود تعارض دو خاستگاه متفاوت طبقاتی در تحلیل ها را نمیشود نادیده گرفت۔ این بحث جدید نیست، این بیان صریح تر و بدون نگرانی از فشار گرایش انتقادی همان تزهائى است که در نوشته