چپ پوپولیست در دو دوره : زیر پرچم سیاه خمینی، زیر پرچم سبز موسوی

توضیح  نویسنده :

نوشته زیر متن کتبی سخنرانی است که یک ماه بعد از "انتخابات" جمهوری اسلامی و عروج جنبش سبز ارائه شده است. تمرکز بحث نقد کمونیسم بورژوایی و پوپولیست در رابطه با این تحولات است. اذعان میکنم پیوستن چپ بورژوایی و خرده بورژوایی مورد نقد من در این سخنرانی به بستر جنبش سبز بسیارسریعتر از آن اتفاق افتاد که موقع ارائه این سخنرانی تصور میکردم. فکر نمی کردم تحت نام "کمونیسم و چپ" بخشی از سران جنایتکار اسلامی امثال موسوی و کروبی و … را جزو "مردم و اپوزیسیون"  حساب کنند. به "نماز جمعه" رفسنجانی و روز "قدس" به عنوان روز "تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی و روز به لرزه درآمدن ارکان جمهوری اسلامی" امید ببندند.البته از جناح چپ جنبش سبز حاصلی بهتر از این عاید نمی شود. متن کتبی کنونی مهر زمان ارائه مبحث را بر خود دارد و فاکتورها ی متاخرتر سه ماهه اخیر تحولات را در بر ندارد. با این وصف نوشته زیر کاراکتر سیاست بورژوایی چپ پوپولیست را در دو دوره،  در مقطع انقلاب ۵۷ و در مقطع کنونی به نقد کشیده است. لذا انتشار آن را ضروری دانستم.

ادعانامه  کمونیستی علیه کمونیسم بورژوایی

رحمان حسین زاده

 

مقدمه :

در یکماهه اخیر شاهد تحولات سیاسی تعیین کننده ای درفضای سیاسی ایران بوده ایم. در اینجا بحث بر سر بررسی همه مؤلفه های آن نیست. این تحولات تا کنون تأثیر  خود را بر روندهای سیاسی جاری بر جای گذاشته است. از نظر من جمهوری اسلامی به عنوان یک پدیده محوری در این ماجرا تضعیف شده و تناقضات درونی آن در ابعاد وسیعتری سر بر آورده است. جدالهای بین جناحی در ابعاد وسیعترو عمیقتر ادامه پیدا میکند. هر کدام با استراتژی، سیاستها و نیروهای خاص خود و با متحدان داخلی، منطقه ای و جهانی خود در مقابل هم صف آرایی می کنند. مناسبات جمهوری اسلامی با مردم دستخوش تحول شده است. یکبار دیگر قدرقدرتی این رژیم در چشم مردم شکسته شده است. ابراز تنفر برحق مردم از جمهوری اسلامی گسترش یافته است.  اما مادام این تنفر برحق زیر یک پرچم انقلابی و آزادیخواهانه کانالیزه نشود، مانند موقعیت کنونی به نیروی ذخیره این یا آن جناح از جمهوری اسلامی و یا جناحهای مختلف بورژوازی تبدیل خواهد شد.

محور بحث من در این راستا است که چطور می توان در دل این تحولات و تحولات آتی، اعتراض برحق مردم را به زیر پرچم کارگری و سوسیالیستی آورد و ورق را برگرداند.

 

جنبشها و احزاب سیاسی در بوته آزمایش

  

در بطن این ماجرا جنبشهای اجتماعی و احزاب نیز دستخوش تحول شده اند. کل جنبشهای بورژوایی از ناسیونالیسم عظمت طلب تا ناسیونالیسم قومی و محلی و فدرالیسم تا ملی مذهبی ها و بویژه آنهایی که در اپوزیسیون قرار گرفته اند، حتی ناسیونالیسم چپ ـ چیزی که ما به عنوان پوپولیسم می شناسیم- بعد از نا امید شدن از سرنگونی در دوره قبل (سرنگونی از طریق گزینه نظامی به رهبری آمریکا)، دوباره امید گرفته اند و فعال شده اند و هر کدام از آنها می توانند امتیازاتی را که در این دوره بدست آورده اند، و توهماتی را که بدان امید بسته اند، برشمارند. به این اعتبار جنبشها و احزاب سیاسی دوباره محک خورده و در بوته آزمایشند.

 

کجا ایستاده ایم ؟

 

بنظر من سؤالی که در مقابل هر فعال کارگری، چپ و کمونیستی قرار میگیرد این است که آیا طبقه کارگر و کمونیسم ایران از شکاف ایجاد شده در میان دشمنان طبقاتیمان توانسته است به نفع خود استفاده کند؟ هر فعال چپ و کمونیستی  با مشاهده  این اوضاع لازمست از خود بپرسد کجا ایستاده ایم؟  مشکلات و راه حل ها کدامند؟  و …

در اولین مشاهده به نظرم ، بدنبال رویدادها و تحولات یکماهه اخیر ما شاهد ظهور یک پرچم اجتماعی کمونیستی و کارگری (نه به معنی  سازمانی، تشکیلاتی، گروهی و حزبی آن)، بلکه در بعد توده ای در جامعه و در شهرهای بزرگی از جمله تهران و شیراز و اصفهان و در سایر شهرها که این تحرکات بوجود آمد، نبودیم. آن جنبش کارگری و کمونیستی، حزب کارگری و کمونیستی که متکی بر جنبش توده ای پرچمش را برافراشته باشد، صف متمایزش را به جامعه نشان دهد، " نه " مردم به کلیت جمهوری اسلامی را بطور علنی نمایندگی کند، جنبش متمایزی را نمایندگی کرده و از مردم بخواهد به آن بپیوندند، متاسفانه وجود نداشت و این حاکی از موقعیت ضعیف جنبش و تحزب ما است.

 

 ضرورت شکل دادن به پرچم سیاسی و صف متمایز

 

در تقابل با این موج در بعد اجتماعی ( گفتم که منظور من بعد سیاسی و حزبی نیست. دربعد سیاسی و حزبی از جمله ما در حزب حکمتیست خط متمایزی را بنیاد گذاشتیم و نشان می دهم که جریانات دیگر هر کدام کجا ایستادند)  بطور مثال ما شاهد تحرکاتی در مراکز کلیدی کارگری، محلات کارگری و زحمتکش نشین و شاهد رشد رادیکالیسم  بطوری که با یک پرچم رادیکال و انقلابی درمقابل دیگر پرچم ها خود را نشان دهند نبودیم. شاهد به میدان آمدن  یک حزب کمونیستی که در مقابل پرچم سیاه و سبز، مردم را در ابعاد توده ای به صفی دیگر هدایت کند نبودیم. در غیاب چنین  حزب کمونیستی قوی، ما شاهد قرار گرفتن بخشی از نیروی انسانهای آزادیخواه و حق طلب از سر تنفر بر حق از جمهوری اسلامی در صف جنبش سبز بودیم. میبینیم که این بخش یا ساکت و منتظر است یا همسوی این وضعیت است. ما و هر انسان چپ و کمونیستی که تجربه  انقلاب ۵۷ را پشت سر خود داریم با چشمان خود صحنه های تلخ همسویی  و دنباله روی چپ، کارگران و کمونیستها را از ارتجاع  و پرچم سیاه خمینی دیدیم و تکرار تلختر آن را زیر پرچم سبز می بینیم.

این یکی از خطرات مهمی است که طبقه کارگر، جنبش کمونیستی و رادیکالیسم و انسانیت را در آن جامعه تهدید می کند. باید این واقعیت را دید و ما کمونیستها باید برای آن راه حل و راه چاره پیدا کنیم. وظیفه جریانات کمونیست،  انسانهای فعال و متحد و