از پوپولیسم رادیکال به پوپولیسم راست , موسوی سازشکار است یا تقوایی؟

ویدئوی "یا با رژیم یا با مردم، راه میانی وجود ندارد" مواضع حمید تقوایی را در تاریخ چپ ستنی ایران، در کنار مواضع حزب رنجبران در سال ۱۳۵۷ قرار میدهد. تحولات سی سال اخیر جنبش بین المللی جایی برای حزب رنجبران باقی نگذاشته است. اما اگر مقایسه ای میان تحولات اخیر با سال ۱۳۵۷ و مواضع نیروهای باصطلاح چپ در قبال این تحولات انجام دهیم، مواضع حمید تقوایی بطور روزافزونی به مواضع حزب رنجبران سی سال پیش مشابهت پیدا میکند. همتای سیاسی ایشان در شرایط کنونی جریاناتی هستند که نزد ما به اپوزیسیون پرو رژیم معروف هستند، یعنی سازمان اکثریت و حزب توده. اما متد تحلیل و شیوه برخورد ایشان برخاسته از کتاب سرخ مائو است، کتابی که ایشان زمانی تعلق خاطر عمیقی به آن داشت.

در پنج ماهی که از خیزش توده ای مردم میگذرد، حمید تقوایی با شتابی سریع در یک سراشیب سیاسی بسوی طیف اپوزیسیون پرو رژیم، سازمان اکثریت و حزب توده سر خورده است*. حمید تقوایی قبلا یک پوپولیست رادیکال بود، اکنون یک پوپولیست راست شده است. این خاصیت جریانات پوپولیستی است. زیرا رادیکالیسم شان نه عینی و بر مبنای رادیکالیسم منافع و اهداف طبقه انقلابی و مبارزه طبقاتی، بلکه رادیکالیسم صوری و پا در هوا است. پوپولیست ها معمولا با هر وزش باد تغییر موضع میدهند. سیال بودن مواضع یکی از خصوصیات برجسته پوپولیسم است. پراگماتیسم و اپورتونیسم از دیگر خصوصیات ذاتی پوپولیسم است. کلیه این خصوصیات را در حمید تقوایی و مواضع رهبری این حزب بعینه مشاهده میکنیم. در تاریخ بسیار شاهد بوده ایم که انسان های انقلابی یا رادیکال در تندپیچ های سیاسی ۱۸۰ درجه به راست چرخیده اند. آقای تقوایی نیز استثناء نیست. اولین مورد در تاریخ نبوده و آخرین هم نخواهد بود.

فتیش انقلاب

حمید تقوایی نسبت به کلمه "انقلاب" یک تعلق خاطر فتیشیستی دارد. میگوییم کلمه، به این خاطر که نزد ایشان این کلمه از هر نوع محتوایی خالی شده است. ما تاکنون مواضع این حزب را از زاویه مارکسیستی مورد نقد قرار داده ایم. مواضع عمیقا پوپولیستی و انقلاب "همه با هم" پوپولیستی شان را نقد و افشاء کرده ایم. مباحث جامعی در مورد مقوله انقلاب اجتماعی در جامعه سرمایه داری که معنایی بجز انقلاب کارگری نمیتواند داشته باشد با آنها مطرح کرده ایم. ابداع پوپولیستی جدیدشان، انقلاب انسانی (همان انقلاب خلقی سی سال پیش) را نیز مورد نقد همه جانبه قرار داده ایم. اما مواضع ایشان در ویدئوی فوق الذکر راستش هر نوع مرزی را در نوردیده است.

در این ویدئو ایشان در مورد انقلاب صحبت میکند. پس از لحظاتی انسان متوجه میشود که بعضا ایشان خطاب به خود انقلاب حرف میزند. انقلاب را مورد نصحیت قرار میدهد. از انقلاب میخواهد که تمرکز اش را از دست ندهد: "انقلاب متمرکز شود بر به زیر کشیدن جمهوری اسلامی." انسان کمی مبهوت میشود. خوب، سرنگونی رژیم، معنای حداقل و مورد توافق همه در مورد مقوله انقلاب است. حتی اگر از تعابیر و تحلیل های مارکسیستی فاکتور بگیریم، همانگونه که ایشان مدتها است فاکتور گرفته است، باز آنچه ته کاسه باقی میماند، سرنگونی نظام حاکم است. پس انقلابی که بر سرنگونی متمرکز نشود، دیگر چه ربطی به انقلاب دارد؟ کمی بعد تر میگوید: "نظام جمهوری اسلامی دشمن ما است." "انقلاب علیه کل این رژیم و کل این دستگاه است. انقلاب این هدف را هیچوقت نباید فراموش کند." انسان میماند که اولا انقلاب چگونه میتواند چیزی را فراموش کند. حالا بیاییم و مته به خشخاش نگذاریم. شاید ایشان دارد خطاب به نیروهای انقلابی صحبت میکند. اما مگر غیر از آنست که حداقل دستور یک انقلاب، سرنگونی است؟ اگر سرنگونی فراموش شود، دیگر چه بحثی از انقلاب و نیروهای انقلاب میتواند در میان باشد؟ اینها چگونه نیروهای انقلابی هستند که هدف انقلاب را ممکن است فراموش کنند؟

اما زمانی که نیروهای انقلابی حمید تقوایی را بشناسید، آنوقت متوجه میشوید که چرا ایشان در این صحبت ده دقیقه ای چند بار باید بر هدف انقلاب تاکید کند. چون این نیروهایی که آقای تقوایی آنها را درون انقلاب قرار داده است، خود هیچ علاقه ای به انقلاب ندارند که هیچ؛ دارند از صبح تا شب برای سلامت و بقای جمهوری اسلامی آیت الکرسی میخوانند و برایش اسفند دود میکنند. از همین رو حمید تقوایی آنها را "سازشکار" مینامد!

"نیروهای انقلابی"

ایشان دشمنان "انقلاب" را معرفی میکند. ۱- دشمن از روبرو. ۲- "نیروهایی که از درون انقلاب میخواهند آنرا مهار کنند، عقیم بگذارند و به شکست بکشانند." اینجا باید این معما را حل کنیم. اگر نیرویی را درون انقلاب ارزیابی میکنیم، معنایش اینست که آن نیرو یک نیروی انقلابی است. آنگاه چگونه ممکن است که نیرویی درون انقلاب باشد ولی قصدش به شکست کشاندن آن باشد؟ این چگونه نیروی انقلابی است؟ از نظر حمید تقوایی بخشی از نیروهای انقلابی قصد شان مهار انقلاب است. آیا با این ارزیابی نباید حداقل آنها را از میان جدول پوپولیستی نیروهای انقلاب بیرون گذاشت؟ خیر. آقای تقوایی آنها را درون نیروهای انقلاب قرار داده است و امیدوار است که بتواند آنها را از خر شیطان "سازشکاری" پایین آورد و "لنگ لنگان" هم که شده با انقلاب همراه کند. این دیگر دست برخورد دوگانه برخی نیروهای پوپولیستی را هم از پشت بسته است. این پوپولیسم به قوه صد است و باید آنرا طلا گرفت و در کتاب "سبز مائو" به اسم ایشان به ثبت رساند.

"از موسوی تا کروبی تا حزب مشارکت و سازمان انقلاب مجاهدین انقلاب اسلامی و طیف توده ای و اکثریتی، نهضت آزادی … اینها در جنبش انقلابی ما همان نیروهای مهار کننده از درون را تشکیل میدهند." اینها "خودشون را در صف مردم جا زدند. با رادیکالیزه شدن مبارزات مردم، این نیروهای بینابینی ماهیت سازشکارانه خودشون را نشان دادند. نشان دادند که آنها از انقلاب بیشتر میترسند." با خواندن این جملات انسان کمی امیدوار میشود که خوب آقای تقوایی اینها را در کنار ضد انقلاب میگذارد. (حالا از این مقوله در این بخش از بحث میگذریم که اینها عملا بخشی از نظام اند. همان جناح دیگر اند. اما حمید تقوا
یی رضایت نمیدهد و آنها را بطور اختیاری، علیرغم میل خود آنها، از رژیم کنده است و در درون انقلاب و بعنوان نیروهای "سازشکار" انقلاب طبقه بندی کرده است.)

این نیروهایی که از درون انقلاب را مهار میکنند "یا منزوی میشوند و افشاء میشوند و کنار زده میشوند یا لنگ لنگان به دنبال ما مردم راه میافتند. ما امیدواریم که دومی اتفاق بیافتد. ما میخواهیم هر چه بیشتر نیروهایی که … فکر میکنند از این طریق میشود به جایی رسید،  نیت خیری دارند و به اشتباه دارند حرکت میکنند، ما امیدواریم که بر آنها روشن شود که راه انقلاب است بر علیه کل رژیم اسلامی. بر علیه کل این سیستم. این رژیم قابل تعمیر نیست قابل مرمت نیست. این را جنبش دوم خرداد نشان داد، هشت سال حکومت خاتمی نشان داد… باید انتخاب کرد. ما خطاب مان به تمام کسانی است که یک ذره آزادیخواهی در وجودشان هست و میخواهند مردم زندگیشان شان بهتر شود، میخواهند مردم رها شوند، آزاد شوند و از شر این دیکتاتوری، فقر و سرکوب رها شوند… کسانی که حتی یک لحظه قلبشان برای این آرمان ها می طپد، راهی به جز انقلاب در مقابلشان ندارند. یا شما با حکومت هستید، یا با مردم. وسط نمیشود نشست و ادعای آزادیخواهی داشت."

باید توجه داشت که این آژیتاسیون بی روح خطاب به موسوی و کروبی و مجاهدین انقلاب اسلامی و قس علیهذا است. کسانی که در ساختن این نظام، در برپایی دستگاه سرکوب و قتل و جنایت اش شریک و سهیمند. اتفاقا اینها بر مبنای همین زحمتی که برای حفظ نظام کشیده اند، بر مبنای پرونده قتل و اعدام و شکنجه، ساختن سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات و کل سیستم سرکوب رژیم است که سهم خواهی میکنند. موسوی نخست وزیر صد هزار اعدام است. مجاهدین انقلاب اسلامی پیشتاز کشتار و سرکوب دهه۶۰ و حزب مشارکت حزب دو خرداد، و آنوقت آقای تقوایی دارد "آزادیخواهی" آنها را خطاب قرار میدهد. به آنها میگوید که اگر میخواهند "زندگی مردم بهبود یابد" به انقلاب بپیوندند! اگر میخواهند "مردم از شر دیکتاتوری، فقر و سرکوب رها شوند" به انقلاب بپیوندند! نام این را چه باید گذاشت؟ توهم به یک جناح رژیم؟ یا تاکتیک مرغابی؟

مردم خواهان محاکمه این قاتلان بجرم جنایت علیه بشریت اند، آقای تقوایی، باد به غبغب انداخته و بعنوان "نماینده مردم" آنها را به صف مردم فرا میخواند. جالب اینجاست که نقش و سهم جنایتکارانه آنها در ساختن و بقای این رژیم به کنار، اینها روزی صد بار دارند میگویند "رژیم اسلامی نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر" باز آقای تقوایی کوتاه نمیاید و دست از سر موسوی بیچاره بر نمیدارد. موسوی معلوم نیست دیگر به چه زبانی باید بگوید که بخشی از نظام است و برای بقای آن تلاش میکند، تا آقای تقوایی بالاخره دو زاریش بیافتد. شرم آور است. این موضع کسی است که خود را لیدر یک حزب کمونیستی میداند. ایشان دارد لنگ لنگان در پشت مردم حرکت میکند. مردم زیر چماق سرکوب و زندان و شکنجه و تجاوز موضع رادیکال تری در قبال جناح مغضوب گرفته اند. اگر مردم خطاب به یکدیگر فریاد میزنند: "نترسید، نترسید! ما همه با هم هستیم." آقای تقوایی خطاب به جناح مغضوب رژیم دارد به هزار زبان همین شعار را میدهد.

سازشکار کیست؟

آقای تقوایی بعضا با لحنی محکم از سرنگونی کل رژیم، کل دستگاه این نظام صحبت میکند. انسان انتظار دارد که منظورش از "کل" هر دو جناح آن باشد. اما، خیر ایشان توضیح میدهد که منظورش از کل دستگاه رژیم چیست: "این رژیم از سر تا ته، از ولی فقیه تا امام های جمعه، سازمان های نظامی و شبه نظامی، زندان و دستگاه مافیای اقتصادی فساد و چپاول و کشتار باید درهم کوبیده شود." ایشان مدتها است که جناح دیگر را از درون رژیم به درون انقلاب انتقال داده است و از این رو است که مداوما از آنها میخواهد "سازشکاری" را به کناری گذارند.

اما سوال اینجاست، سازشکار واقعی کیست؟ موسوی با کسی سازش نکرده است. محکم بر سر مواضع اش ایستاده است. از ابتدا گفته: "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر." یک سر سوزن هم موضع خود را تغییر نداده است. آقای موسوی سازشکار نیست، جنایتکار است و باید بخاطر جنایت علیه بشریت محاکمه شود.

سازشکار واقعی آقای تقوایی است. ایشان است که خود را کمونیست میداند، اما موسوی جنایتکار را در میان انقلاب و مردم جا داده است. آقای تقوایی است که به موسوی گفت تا زمانی که در مقابل احمدی نژاد و خامنه ای بایستد در کنار مردم قرار دارد. آقای تقوایی است که گفته بود "ما با موسوی کشتی نمیگیریم." آقای تقوایی است که دارد به "آزادیخواهی" او متوسل میشود و از او میخواهد که لنگ لنگان هم شده به انقلاب بپیوندد. سازشکار حمید تقوایی است که دست دوستی به سوی موسوی و تمام جنایتکاران جناح مغضوب دراز کرده است. حمید تقوایی یک پوپولیست راست تمام عیار و سازشکار است. مساله اینجاست که این مواضع راست و پوپولیستی هیچ ربطی به سابقه و تاریخ پر افتخار و برنامه و اهداف اصلی حزب کمونیست کارگری ندارد. این مواضع صد و هشتاد درجه با مواضع اصلی و کمونیستی – کارگری این حزب متفاوت است. این راست روی و سازشکاری حسابش از تاریخ و برنامه و مواضع اصلی حزب کمونیست کارگری جدا است.

*"یکی از وظایف نیروهای {ما} در شرایط کنونی ضمن انتقاد علنی از مواضع و رفتار اصلاح طلبان تلاش جهت جلوگیری از سوق یافتن آنان به
سوی مصالحه با اصول گرایان، دعوت از آنان به پشتیبانی از خواسته های حق طلبانه مردم در حین دفاع از آزادیها و حقوق اصلاح طلبان در برابر سرکوب جناح حاکم است."

فکر میکنید این جمله از کیست؟ از نظر محتوایی که شباهت بسیار به مواضع حمید تقوایی در همین ویدئوی فوق الذکر دارد. اما این جمله از یکی از چهره های اکثریتی، بنام رسول آذرنوش است که در سایت اخبار روز قلم میزند. فرق اینجاست که ایشان از انقلاب صحبتی نمیکند. از جمهوری خواهی و لائیسیته میگوید. جالب اینجاست که در همین سایتی که این مطلب چاپ شده است٬ پوستر ۱۶ آذر سبزی که در سایت روزنه منتشر شده نیز انتشار یافته است. شاید باید گفت: "پیوندتان مبارک"

** همین آقای تقوایی که با اینهمه عزت و احترام درباره موسوی، کروبی و مجاهدین انقلاب اسلامی قاتل و جنایتکار حرف میزند و حداکثر حرف ناملایمی که به آنها میگوید، "سازشکار" است. زمانی که ما با او در یک حزب بودیم و مواضع پوپولیستی وقت او و طلیعه های مواضع کنونی وی را نقد میکردیم و بالاخره فراکسیون تشکیل دادیم، از طرف ایشان به "نماینده بورژوازی بزرگ" مفتخر شدیم٬ "مک کارتیست" و "همکار رژیم اسلامی" لقب گرفتیم. به ما گفتند که بجای تشکیل فراکسیون در دفاع از کمونیسم کارگری منصور حکمت و مارکسیسم و نقد پوپولیسم و راست روی حمید تقوایی و شرکاء ٬ برویم و "کار شریف تری" پیدا کنیم. این القاب در زمره مودب ترین صفاتی است که از جانب ایشان و شرکاء شان در حزب به ما نسبت داده شد. با این اوصاف زیاد سخت نیست که دوستان آقای تقوایی را به صف کرد. آنگاه عجیب نیست که آقای موسوی و کروبی و مجاهدین انقلاب اسلامی را در میان این دوستان و هم جبهه ای های ایشان بیابیم.