ما را نقد کنید نه برداشتهای خودتان را! در حاشیه نقد پارسا نیکجو به شعار حکومت انسانی حزب کمونیست کارگری ایران

salehinia@aol.com

مقدمه:

بدنبال ارائه شعار حکومت انسانی از سوی رهبری حزب کمونیست کارگری ایران، از سوی طیف وسیعی از مخالفان ما در "چپ" عکس العملهای منفی آغاز شد. این شعار را اینها "دلیل چرخش به راست" حزب ما ارزیابی کردند. تلویحا ما در ذهن اینها چپ بودیم و طی مدت چند ماه اخیر "یک چرخش محیر القول" انجام دادیم و شدیم راست و پوپولیست! اینها به هر حال احکامی است که مورد به مورد باید اثبات شود. تاریخ پر از ادعاهاست اما تعداد کمی از آنها از کوره تجربه واقعی انسانی بیرون آمده و حقانیت خود را ثابت می کنند.

من در مقاله قبلی خود در خصوص شعار حکومت انسانی توضیح دادم که هر بحث و شعار جدید دوره ای لازم دارد که ارائه شود و در یک پروسه دیالوگ اجتماعی یا خود را ثابت کند یا به کنار زده شود.

شعار حکومت انسانی را هم برای اجتماعی شدن و جا افتادن ، همین پروسه را باید طی کند. تکرار می کنم که باید از گسترش دیالوگ حول این شعار استقبال کرد. دیالوگ روند مدرنی است که طی آن نه تنها موضوع معینی به بحث گذاشته می شود بلکه مهمتر از یررسی موضوع، تمرینی است برای ارائه نظریات و چالش همدیگر در فضای منطق مدرن.

لذا در طی دیالوگ حول هر موضوعی ، ما هم به موضوع توجه می کنیم و هم به شکل ارائه استدلالها.

در بحث قبلیم من "نقد کت و شلواری علی جوادی" را بعنوان نمونه انتخاب کردم و بعد از تحلیل "متد نقد او" و بی پایه بودن ادعاهای بی پایه اش، پایه های نظری شعار حکومت انسانی را بر شمردم.

در این مقاله من یک نمونه دیگر از "نقدهای به شعار حکومت انسانی" را مورد بررسی قرار می دهم که اخیرا توسط پارسا نیکخواه بنام " چرا باید بنویسم انسانی ولی بخوانیم سوسیالیستی؟" در سایت آزادی بیان ارائه شده:

 

ایراد اصلی متدولوژیک در "نقدهای" دوستان به حزب ما:

به نظر من دوستانی که تا بحال به شعار حکومت انسانی حزب ما "نقدی" نوشته اند اینست که ابتدا نظریات کلی شان را در مورد حزب ما فرموله می کنند و بعد از درک عمومی خود ، به شعار ما می رسند و از حزب ما آنچه در ذهنشان ساخته اند را به آنچه در ذهنشان از یحثهای ما در مورد این شعار فهمیده اند (و نه مراجعه مشخص به بحثهای ما) وصل کرده و "پیروز" از مبارزه ای با مزه به خانه ذهنیشان بر می گردند!

این متد شناخته شده ای است که ممکنست مدتی کوتاه، خودشان و دور و بریهاشان را سرگرم کند و حتی از شدت تکرار هم خودشان و هم دورو بریهاشان باور کنند اما در میان مدت و بلند مدت نه توان اقناع اجتماعی خواهند داشت و نه چیزی را ثابت یا نفی کرده اند.

فضای فرهنگ سیاسی ما بخاطر طولانی بودن دوران دیکتاتوری و بسته بودن فضاهای دیالوگ از این شیوه های عقب افتاده "بحث" پر است. فرهنگ بحثهای سیاسی ما هم مثل سایر ابعاد فرهنگ پیش مدرن، عقب افتاده و ناتوانست. اینرا من تاکیید می کنم که مبارزه برای ساختن فرهنگ مدرن در سیاست یک جنبه اش درک این عقب افتادگیهاست و تلاش مداوم برای عبور از آنها.

هر قدر فضای ارتباط گیری بین انسانها بازتر می شود، هر قدر دسترسی به اطلاعات با کاربرد تکنولوژی اینترنت اجتماعی تر می شود، جا برای اینگونه برخوردها و "نقدها" تنگتر می شود.

من در اینجا به چند نمونه از "زمینه سازیهای " بحث پارسا نیکخواه می پردازم و پاسخهای کوتاه خود را می دهم:

پارسا نیکجو می گوید:

" حزب کمونیست کارگری، ابتدا در عالم نظر با از آن خود جلوه دادن این اعتراض های خیابانی، کوشید سیاست پوپولیسم ضد استبدادی حاکم بر این اعتراض ها را پنهان کرده و این اعتراض ها را کارگری و سوسیالیستی جلوه دهد"

 

من می گویم:

الف-از چه زمان وقتی مردم وارد خیابانها می شوند و کلیت نظام را با شعارهائی مثل "موسوی بهانه است، کل نظام نشانه است" یا مرگ بر دیکتاتور" اسمش شده "پوپولیزم ضد استبدادی"؟! ما در حزبمان از بدو شروع جنیش اعتراضی و انقلابی اخیر توضیح دادیم که این جنبش در مضمونش کلیت نظام را نشانه گرفته و باید رادیکالیزه اش کرد و سمتش داد تا نظام را با انقلاب به پائین بکشد و ما باید تلاش کنیم رهبری این جنبش اعتراضی را در دست بگیریم که بدون کسب هژمونی کمونیزم کارگری و حزبش این جنبش محکوم به شکست است. اینها مواضع واقعی ماست.

 

ب- در کجا ما گفته ایم که این اعتراضات "کارگری و سوسیالیستی" است؟! طبق کدام سند و مدرک ، پارسا نیکجو دارد چنین ادعائی را به ما نسبت می دهد؟ شاید در فرهنگ ایشان اساسا مدرکی لازم تیست!

من می گویم اساسا هیچ اعتراضی نمی تواند سوسیالیستی باشد. اعتراض در ماهیت خود امری است سلبی. یعنی اعتراض به چیزی که هست و نباید باشد. سوسیالیزم خواهی امری است ، بیشتر اثباتی. ما در حزبمان در هیچ جا ادعا نکردیم که این جنبش موجود، جنبش سوسیالیستی است. مواضع ما این بوده و هست که این جنیش اخیر جنبشی اعتراضی است که ارکان اصلی حکومت را زیر سوال برده و کار ما کمونیستهای کارگری این است که این اعتراض ماهیتا انقلابی را نمایندگی کنیم، رادیکالیزه کنیم و هژمونیش را بدست بگیریم. اگر و تاکید می کنم، اگر بتوانیم چنین کنیم، آنوقت همانطور که لنین جنبش ضد تزار را به جنیش سوسیالیست خواهانه پیوند زد، ما هم خواهیم توانست شاهد پیروزی اولین انقلاب سوسیالیستی قرن بیست و یک باشیم.

 

اینها حرفهای ما. ببینیم دوستمان پارسا نیکجو با این حرفهای ما ، و نه با ذهنیت خود ساخته اش از ما ، چه خواهد کرد!

 

پارسا نیکجو می گوید:

" در ادامه و در عمل اما با در پی اعتراض ها دویدن، و طرح شعار« انقلاب انسانی برای حکومتی انسانی»،(حزب کمونیست کارگری ایران) کوشید جلوه گری های دست و پا گیر و ذهنی سوسیالیسم کارگری خود را پنهان کرده و به چهره ای آشنا در میان صف پوپولیست های ضد استبدادی تبدیل شود".

 

من می گویم:

الف- ما کجا در پی اعتراض ها"دویدیم"؟! کار ما بر طبق اسناد تبلیغاتیمان عبارت بوده از بازتاب شعارهای رادیکال، توسعه دادن این شعارها و دعوت مردم به سازماندهی حول آنها. همینطور نقد مداوم شعارهای راست مثل "جمهوری ایرانی" و شعارهای ضد عرب و ناسیونالیستی و ارتجاعی و یا شعارهای "بازگشت به جمهوری خط امامی جناب موسوی و کروبی". اینها رئوس واقعی فعالیتهای تبلیغاتی ما در طی دوران اخیر. ببینیم پارسا نیکجو حالا چه دارد که "رد کند"!

 

ب- ما کجا "جلوه های سوسیالیزم کارگری" را دست و پاگیر دانستیم؟ چه منبعی و یا سندی برای چنین ادعای عجیبی آقای پارسا نیکجو دارند؟! البته در فرهنگ "چپ " ایشان احتمالا لازم نیست کسی در نقد مخالفش از منبع او استفاده کند. این احتمالا برای ایشان افت دارد!

موضع حزب ما کاملا مشخص است. حزب کمونیست کارگری ایران، یعنی حزب جنیش کمونیزم کارگری که مبارزه برای سوسیالیزم را از امری امام زمانی در سنت "چپ سنتی" به امری فوری در سیاست و فرهنگ ایران تبدیل کرد. سوسیالیزم خواهی ما دیگر وجه ممیزه نظری نیست. جامعه ایران در تمام سطوحش دیگر ما را با لنین و سوسالیزم خواهی برای همین امروز تداعی می کند. ما پیروزی انقلاب را بدون سازماندهی سوسیالیزم غیر ممکن اعلام کرده ایم و منشعبین از حزب ما هم دقیقا بخاطر این اصرار ما از ما جدا شده اند. حالا معلوم نیست این دوست ما، پارسا نیکجو از کجا مدعی شده که ما سوسالیزم کارگری را "پنهان کرده ایم"!

 

 

پارسا نیکجو می گوید:

"به همین دلیل به صراحت فریاد می زنند انقلاب انسانی برای حکومتی انسانی، اما شرمگینانه از ما می خواهند بشنویم انقلاب کارگری برای جمهوری سوسیالیستی."

 

من می گویم:

ما کجا از کی خواسته ایم که وقتی ما فریاد زدیم "انقلاب انسانی" او "بشنود انقلاب کارگری"؟!

ما گفتیم و تکرار می کنیم که اینها ترجمه هم نیستند. انسان و زندگیش محور و هدف تمامی فعالیتهای مبارزاتی کمونیستها در طول تاریخ بوده و تا زمانی که نظام طبقاتی در جامعه انسانی حضور دارد ، خواهد بود.

طبقه کارگر و حزب نماینده اش اگر رهبری انقلاب را بتوانند به عهده بگیرند، این نظام را که سوسیالیستی خواهد بود و شورائی، سازمان خواهند داد که جامعه انسان محور بتواند بوجود آید.

انسان و زندگیش هدف نهائی ما کمونیستهای کارگری است. سوسیالیزم، حزبیت کمونیزم کارگری و نظام شورائی ، همه ابزارهای رسیدن به چنین هدفی هستند. این چیزی است که ما در حال تبلیغش هستیم.

من در مقاله قبلیم توضیح دادم که هر بعد از شعارهای ما، پاسخ به مسئله ای مشخص و یا جنبشی مشخص در طول تاریخ شکل گرفته و خواهد گرفت. شعارها در خلاء مطرح نمی شوند. شعارها ابزار ارتباط گیری با جامعه در لحظات معین هستند که مردم را حول مسئله معین به گرد ما جمع کنند.

وقتی از حکومت آلترناتیو حرف می زنیم، وقتی از اقتصاد سیاسی آلترناتیو حرف می زنیم اسمش سوسیالیزم است. وقتی از طبقه پیشبرنده انقلاب حرف می زنیم اسمش طبقه کارگر است که چیزی جز زنجیرهایش را از دست نخواهد داد اگر این نظام ضد انسانی زیر و رو شود. اما وقتی از هدف نهائی صحبت می کنیم، اسمش جامعه انسان محور است که نه تنها سعادت و بهروزی  طبقه کارگر بلکه کلیت انسانیت را هدف قرار می دهد.

بنابر این، دوست ما پارسا نیکجو لازم نیست چیزی را بشنود و به چیز دیگر "تحویل کند".

 ما برای ارائه شعار حکومت انسانی "شرمگین" نیستیم. بلکه بسیار مفتخریم!

 

 

سه مورد بالا نمونه هائی از متد ضعیف برخورد به بحثهای ماست. این متد ، میراث "چپ سنتی" درون فرهنگ سنتی است. "چپی" که روی هوا حرف می زند. دیالوگ مدرن بر اساس فاکتها را بر نمی تابد. به گفتگوی علمی مصلح نیست. فرق نظر دادن و بحث علمی را نمی داند. از معرکه عقب است. از مخالفش یک عروسک می سازد و بعد با تمام قوا به آن عروسک می تازد و "پیروز و سر مست" به گوش