مردم عراق و خطر کانگستریسم و باج خواهی سیاسی

ایرج فرزاد : چند خبر از اتفاقات چند روز اخیر عراق، دورنمای  سیر اوضاع عراق را، دست کم طبق سناریو بازیگران امروزی آن، در مقابل ما میگیرد. روز گذشته بوش در سخنانی در "اجلاس آمریکای شمالی" گفت که ملکی، به نیازهای مردم عراق پاسخگو نیست و اگر این روال ادامه یابد، مردم عراق این حکومت را تغییر میدهند.

و چند ساعت بعد، ملکی، که متهم شده است نه تنها نتوانسته است به تفرقه ها و جنگ بین "سکتهای مذهبی" خاتمه بدهد، بلکه خود او نیز از منافع سکتی معینی حمایت میکند، در لحنی که نشان برآشفتگی توام با روح "ضد دخالت خارجی" بود گفت هیچکس در واشنگتن حق ندارد که برای حکومت عراق "جدول زمانی" تعیین کند.

بوش که معمولا در تمامی سخنرانیها و نطقهای از قبل آماده اش، همیشه حمایت خود را از ملکی اعلام میکرد، با نطق دیروز خود و پاسخ خشمگینانه ملکی، امروز در سخنانی دیگرلحن را عوض کرد. او گفت که "واشنگتن برای مردم عراق وظیفه تعیین نمیکند و اینکه ملکی "مردی خوب با وظایفی سخت است".

بوش البته در این آخرین نطق خود در برابر ژنرالها و سربازان دارای سابقه در جنگ ویتنام و کره، لازم دانست که نسبت به خطر تکرار و عود دوباره "سندروم" ویتنام، به مخاطبین خود و از این طریق به مردم آمریکا، اطمینان خاطری بدهد. گفت جنگ در عراق با جنگ ویتنام و کره متفاوت است، ما در عراق شاهدیم که "دمکراسی" به جای دیکتاتوری ساقط شده حاکم است، اما، "دشمنان" ما، همان دشمنان "ایدئولوژیک" ما هستند که در شکل دیگری در ویتنام و کره با آنها روبرو شدیم.

اما صرفنظر و مستقل از داستان سرائی بوش در مورد تاریخ جنگ و تجاوز حکومتهای مختلف امپریالیسم آمریکا، جنگ در عراق و اشغال نظامی آن از خودویژگیهای دیگری برخوردار است که نه تنها با جنگ ویتنام و کره، بلکه با جنگ در یوگوسلاوی و دخالت نظامی ناتو در آن کشور اکنون تجزیه شده متفاوت است. اشغال نظامی عراق و روشهای جنایتکارانه ای که صحنه های آنرا در توحش فلوجه و زندان ابوغریب و زیر و رو کردن کل زیر ساخت اقتصادی و تولیدی جامعه عراق را به چشم میبینیم، زمینه ای برای آنچه که جنبش انتحاری نام گرفته است فراهم کرده است. این مقاومت انتحاری، ابعاد فوق العاده وحشتناکی بخود گرفته است و کانگستریسم و گروگان گیری جان شهروندان در مقیاسهای بزرگ را به فاکتورهای تعیین کننده در میدان "سیاسی"، تبدیل کرده است. در این دنیای وحشت و ترور که هیچ شهروندی اعتماد نمیکند که نفس زنده بودن او، فردا هم در زیر یک علامت سوال جدی قرار نمیگیرد، هیچ راه حل سیاسی، هیچ دولت پشت دیوارهای بتون آرمه "شهرک سبز" بغداد و هیچ گفتگو و نشست "دیپلوماتیک" و سازش و متارکه ای نه با "شورشیان" داخلی و نه با حکومتهای منطقه، از جمله و در راس همه، جمهوری اسلامی،  به جائی نمی رسد. اینکه بوش برآشفته میشود و یک جانبه ملکی را "برکنار" میکند و از طرف دیگر ملکی از کوره درمیرود و به "واشنگتن" میتازد، نشان میدهد که تهدیدها و این نوع مغازله و عشوه گریهای سیاسی بی اهمیت اند و در صحنه سیاست عراق مطلقا کارائی ندارند. این تصاویر به تمامی انعکاس فقدان هر نقشه در روبرو شدن با اوضاعی است که اشغال نطامی عراق و آن شیوه "آزاد سازی" عراق و آزمایش به پیروزی رساندن "دمکراسی" به بار آورده است. عراق حتی برخلاف یوگوسلاوی، که طبق یک نقشه برنامه ریزی شده برای "ملت" و قوم سازی، ارتش آزادیبخش ساختند، و در دوره تدارک تکه پاره کردن یوگوسلاوی از برپائی گورهای دسته جمعی ابائی نداشتند، در یک حالت استیصال کامل با یک بی نقشگی تمام عیار از سوی عوامل فعال صحنه سیاست روبروست. مردم عراق برخلاف یوگوسلاوی که قدرت کنترل و مهار نیروهای مسلح ارتش  های "آزادیبخش" را تا دوره پس از بمبارانهای بلگراد در دست داشتند و سپس آنان را خلع سلاح و مرخص کردند و به جایش "دولت" های مستقل دارای روابط سیاسی و دیپلوماتیک نشاندند، با نیروهائی که از نظر سیاسی سناریوهایشان فقط "نابود" سازی و پاک کردن هر نشانه ای از مدنیت است،  روبرو شده اند.
اما با همه اینها، نه مردم عراق، نه مردم جهان و نه مردم آمریکا که مدام شاهد حمل تابوت  اجساد فرزندان خوداند، نمیتوانند به این سناریو بلاتکلیفی و استیصال و جنایت و کشتار و صحنه های قتلگاه بی سابقه ای که نشانی از فروکش ندارد، تسلیم شوند.

در آستانه مصاف دیگری بین بلوکهای سیاسی
تولیدات جانبی این صف آرائی
 
در چنین صحنه سیاسی و این بلاتکیف نگاهداشتن وضعیت مدنی جامعه عراق است که نسبت به اخبار دیگری کنجکاو میشویم. طبق اخبار و گزارشات منتشر شده در رسانه ها، دولت ترکیه، مسئولیت نظارت و رهبری بر "جبهه ترکمن" های "کرکوک" را از ارتش به سازمان امنیت، میت، تفویض کرده است و بودجه کمکی به جبهه ترکمن را از همین ماه به یک میلیون دلار افزایش داده است. شرایط برای تکه پاره کردن عراق در دل استیصالی که سیاست "آزاد سازی" بوش زمینه ساز آن بوده است، آماده میشود. و احزاب ناسیونالیست کرد حاکم در کردستان عراق، که فرصت و امکان این را داشتند که فکری اساسی برای وضعیت نا پایدار مدنی کردستان عراق بکنند و مساله ملی را با تشکیل و اعلام شجاعانه دولت مستقل در کردستان عراق حل کنند، کماکان در ذهنیت دنیای عشایری، چشم به بالا و منتظر قوام گرفتن "دولت فدرال" عراق و اعطا و بخشش حقی میدانند، که گرفتنی است و نه دادنی. این وضعیت، به اضافه بی تصمیمی و سیاست امروز به فردا رساندن احزاب حاکم بر کردستان عراق، صحنه ای فراهم کرده است که نیروهائی که در دل استیصال و زیر و رو شدن مدنیت و ارکان فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی جامعه "فعال" میشوند، با شیوه های ویژه و نوع کام