مبارزه برای آزادی رهبران و فعالان کارگری و منع پیگرد دیگر کارگران، یک ضرورت طبقاتی است!

 ata.kholghi@gmail.com

روند رو به رشد جنبش کارگری ایران جمهوری اسلامی و دولت نظامی اش را آنچنان به هراس انداخته، که ناچار شده است از سر استیصال و درماندگی شمشیر بی غلاف سرکوبش را از رو ببندد و به میدان سرکوب کارگران بیاید.

 

جمهوری اسلامی و دولت نامشروعش که همه اقتدار سیاسی و اقتصادی را در چنگ نیروهای سرکوبش متمرکز کرده است، این هیولا را به جنگ کارگران فرستاده است تا مبارزات شان را سرکوب، رهبران شان را زندانی، و توقعات و مطالبات شان را بی پاسخ بگذارد.

 

جمهوری اسلامی بنا به ماهیت طبقاتی و جانبداری همه جانبه اش از سرمایه و منافع سرمایه داران متشکل در دستگاه حاکمیت و سرکوبش، برای مقابله با جنبش کارگری و مبارزات کارگران، بار دیگر تهاجم گسترده ای را علیه کارگران از سر گرفته است.

 

رژیم در تهاجم اینبارش که اساساً متوجه رهبران و فعالان کارگری است، به خیال خود می خواهد با نشانه رفتن این چشم و چراغ های جنبش کارگری، تشکل های امید بخش شکل یافته و در حال شکل گیری را «بی سر» کند و نهایتاً روند رو به رشد جنبش کارگری را با ایجاد رعب و وحشت، سد نماید.

 

این رژیم که در برابر خیزش توده ای مردم به فغان آمده است و مبارزات مردم می رود که رادیکال و رادیکال تر شوند، از بیم اینکه رهبری اعتراضات مردم و جنبش های رادیکال اجتماعی به دست کارگران بیفتد، در تلاش است تا با دستگیری و به زندان فرستادن فعالان و رهبران جنبش کارگری، جنبش های توده ای مردم را از نقش رهبری کارگران پیشرو، محروم کند.

 

لابد رژیم خیال می کند با این تاکتیک: «اگر رهبران و فعالان جنبش کارگری را از کل جنبش جدا سازد و به اسارت گیرد»، یا اصلاً اعتراض و مبارزه ای از سوی کارگران صورت نخواهد گرفت، یا توده کارگران «بی فعال و بی رهبر و بی تشکل» ره به جایی نمی برند و تهدیدی به حساب نخواهند آمد! زهی خیال باطل!!

 

گو اینکه هر مبارزه ای آنگاه کارسازتر است که سازمان یافته و متشکل و صاحب رهبر و فعال باشد، اما در مقاطعی از جمله مقطع کنونی که مردم جان شان به لب شان رسیده است و بیش از این تحمل فقر و گرسنگی و بی حقوقی را ندارند، مبارزات شان حتی بدون رهبر و فعال هم، تعطیل بردار نیست و از دل مبارزات روزمره شان، فعالان و رهبران جوان تری سر بر می آورند و خلاء رهبران غایب و در بندشان را کم و بیش پر می کنند.

 

 

این یک واقعیت انکار ناپذیر است که کارگری که ماه ها دستمزدش را گروگان گرفته اند، کارگری که با حذف سوبسیدها همه مایحتاج زندگی اش را گران کرده اند، کارگری که کاری برایش ندارند، کارگری که ادامه کاری کارش هیچ تضمینی ندارد، بدون رهبر هم عصیان می کند و حقش را می خواهد.

 

اعتصاب موفقیت آمیز هزار کارگر «نَی بُر» همین شرکت نیشکر، درست در مقطعی که اعضای سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه بازداشت می شوند؛ روی می دهد. این خود به بارز ترین شکل اثبات می کند که مبارزات کارگران در غیاب رهبران شان هم همچنان ادامه خواهد داشت.

 

جمهوری اسلامی می تواند با محروم کردن کارگران از برخی از رهبران و فعالان کارگری شان، سرعت روند پیشروی جنبش کارگری را کند و لطماتی به این جنبش تحمیل کند، اما نمی تواند این روند را متوقف نماید.

 

زندان های جمهوری اسلامی همیشه پر از فعالان کارگری و رهبران تشکل های کارگری است، اما جنبش کارگری در اشکال گوناگونش و به رهبری فعالان دیگری همچنان پیش می رود.

 

اگر چه جمهوری اسلامی با تعقیب و دستگیری و زندانی کردن کارگران و فعالان کارگری و رهبران تشکل های کارگری، جنبش کارگری را زیر ضرب می گیرد و جنبش و دستگیر شدگان و خانواده های آنها متحمل خسارات جسمی و روحی و مادی فراوانی می شوند، اما همین محرومیت های تحمیلی، اتوریته و محبوبیت این رهبران و این فعالان کارگری را بیشتر و بیشتر می کند.

 

این دستگیری ها و به بند کشیدن ها علیرغم همه خسارات تحمیلی جسمی و روحی و مادی اش به کارگران زندانی و خانواده های شان و علیرغم همه خسارات تحمیلی اش به کل جنبش، هر کدام از این فعالان و رهبران را در فردای باز گشت شان به میان همرزمان شان، به چهره های محبوب تر، با اتوریته تر، و آبدیده تری تبدیل می سازد.

 

جمهوری اسلامی سال ها «محمود صالحی» را در زندان هایش آزار داد. اما او در نتیجه مقاومت ها و مبارزات جانانه اش در درون زندان، و حمایت و پشتیبانی هم طبقه ای هایش در خارج از زندان، پشت همان میله های زندان؛ به چهره ای محبوب و شناخته شده بین المللی تبدیل شد.

 

این رژیم هم اکنون «منصور اسالو و ابراهیم مددی» رهبران سندیکای اتوبوسرانی تهران و حومه و برخی دیگر از فعالان کارگری را در ا