بحران در جامعه سرمایه داری و مارکس!

بحران سرمایه داری دارد دنیا را دچار یک تلاطم اقتصادی و یک فاجعه عظیم اجتماعی مینماید. بحران کنونی که دامن گیر دنیای سرمایه داری  شده است اتفاق تازه ای نیست. بارقه این بحران از چند سال قبل علنا خودرا نشان داد. تولید اجناس باد کرده در بازارهای دنیا، مسئله وام مسکن ووجود بهرهای سرسام آور همه و همه بارقه های این بحران در چند سال پیش بودند که امروز همه جای سرمایه را گرفته است.  سرمایه  داران برای نجات خود قبل از این اول از پائین آوردن سطح رفاه اجتماعی شروع کردند.

همه امکانات اجتماعی و رفاهی که زمانی به یمن مبارزات کارگران و آزادیخواه به سرمایه داران تحمیل شده بود امروز شاهدیم که از سالها قبل در کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا تلاش میکنندآنرا از مردم بگیرند. دولت رفاه که حاصل مبارزات مردم بود به دولت تاراج امکانات اجتماعی از مردم تبدیل شده است و احزاب بورژوایی در این رابطه با هم مسابقه میگدارند. این مسئله از اواسط دهه ۱۹۹۰ علنا خودرا به جامعه نشان داد. ما میدانیم که سرمایه در دور اخیر از قبل تولید سود بدست نمیآورد انچه که امروز سود دهی سرمایه را بالا میبرد بهره بانکی است و بقول مارکس سود دهی سرمایه از بهره و ربا خواری است که نیروی محرکه سرمایه میشود. یعنی امروز سرمایه بانکها هستند که حیات سرمایه داری را رقم میزنند نه تولیدات کارخانه ها. اگر به زندگی روزمره آدمها نگاه کنید همه و همه بنحوی مقروض بانک هستند. از کارتهای کریدیت گرفته تا وامهای مسکن، ماشین و وامهای دیگر. سرمایه مالی امروز کل حیات نظام جامعه سرمایه داری را بدست گرفته و بهمین خاطر روز بروز جامعه سرمایه داری بیشتر در فساد مالی غرق میشود. این فساد تنها به کشور خاصی مربوط نمیشود. با گسترش سرمایه در تمام دنیا دیگر جزیره آرامش برای هیچ کسی وجود ندارد. بحرانی که در آمریکا با مسئله وام مسکن خودرا نشان داد در سریعترین وقت موجود تمام کشورها و سیستم بانکی دنیا را گرفت. چون سرمایه از حالت ملی و میهنی سالهای سال است بدر آمده.  در این وضعیت موجود سرمایه تلاش میکند همه هستی و نیستی مردم کارگر و زحمتکش را بالا بکشد. با تحمیل فقر و گرسنگی به جامعه کارگر و زحمتکش سرمایه تلاش میکند از مهلکه جان بدر ببرد.

 

امروز اکثر صاحب نظران دنیا برآن تاکید دارند که  نظرات کارل مارکس است که میتواند به روشنی به این مسائل و به این اوضاع بغرنج جواب دهد. در همین رابطه یکی از ناشران آلمانی بنام کارل دیتز میگوید؛از سال ۲۰۰۵ فروش کتاب کاپیتال مارکس ۳۰۰ در صد بیشتر شده است. یکی دیگر از مدیران انتشاراتی بنام جوئرن میکوید؛ اگر زمانی فلسفه اقتصادی مارکس را از مد افتاده میدانستند حال با وجود بحران مالی سرمایه داری و با وجود تنشهای شدید طبقاتی در جامعه نسل جوان که از منتقدان شدید نسل قبل از خود است به خواندن آثار مارکس روی آورده اند. آقای شوترومف یکی از صاحب نظران مسائل اقتصادی در آلمان میگوید "امروز در آلمان نسل جوانتر برای جواب سوالات خود به بحران موجود ضمن انتقاد از دست اندرکاران مملکتی و اقتصادی در جامعه آلمان در کتابهای مارکس بخصوص کتاب کاپتال دنبال جواب خود میگردند. آقای شوترومف میگوید این کتاب سنگین و سخت است فکر نمیکنم که جوانها آنرا تا آخر بخوانند. اما امروز تعداد دیگری از ناشران آلمانی دست به چاپ مجدد آثار مارکس  میزنند و در سراسر آلمان فروش کتاب کاپیتال مارکس چند برابر شده است". روزنامه های آلمانی میگویند که حضور فلاسفه مارکسیست مثل اریک هوبسبان در بحثهای اجتماعی بیشتر شده است. جامعه در تب و تاب بحران اقتصادی دنیا تشنه نظراتی است که به زندگی انسانها جوابی روشن و درست بدهد و این را میتوان تنها در آثار اقتصادی مارکس پیدا کرد.

.

جنبش برابری طلب در ایران از هر زمان دیگر احتیاج به روشنگری و بحث مسائل اقتصادی/سیاسی و اجتماعی دارد. امروز جامعه ایران از هر دوران دیگر بیشتر احتیاج به جدل سیاسی و ابراز نظرات مختلف دارد. زیرا در دل این مبارزه طبقاتی جاری میتوان جواب درست مسائل را یافت.  جنبش برابری طلبی که راه افتاده است نوید یک حرکت و اعتراض طبقاتی/اجتماعی سنگینی را میدهد که بساط جنایت جمهوری اسلامی را هیچ جمع میکند تلاش مینماید دنیایی بهتر را بنیاد نهد. البته این مسئله تنها مربوط به ایران نیست. زیرا مسئله بحران سرمایه داری از یک طرف و اشباع بازار از نظر کالا و پول از طرف دیگر همچنین تمرکز سرمایه بحد وحشتناکی در دست عده ای قلیل در جامعه باعث شده که فاصله میان طبقات به شدت بیشتر و بیشتر شودبقول منصور حکمت اگر به درون هر انسانی درجامعه نگاه کنید خواست و انتظارش ایجاد رفاه و آسایش در زندگی روزانه اش است. در دنیای امروز و در جامعه سرمایه داری بحران زده تنها مارکس میتواند به این آرزوی دیرینه بشر که حکمت بدرستی بدان اشاره کرده.جامعه عمل بپوشاند و به نابرابری و بیعدالتی خاتمه دهد. متاسفانه بعلت اختناق و دیکتاتوریت اکثریت مردم ایران از خواندن نظرات مارکس بی بهره اند اما به یمن پیشرفت ارتباطات میتوان این کمبود را تا اندازه ای جبران کرد. بنابراین بر همگی تشکلهای کمونیستی و انقلابی واجب است که در اشاعه نظرات مارکس کوشا باشند. این بدان منظور میگویم که بتوانیم خواست و جایگاه واقعی نظرات انسانی مارکس را برجنبش حی و حاضر در جامعه ایران سوار کرد. وجود این بحثها بهترین تضمینی است برای جدا کردن صف دشمنان مردم و رسوایی جریانهای ارتجاعی مثل جنبش سبز. نباید اجازه داد که نیروی مبارزاتی مردم دستمایه معاملات مرتجعینی مثل کروبی و موسوی گردد. اینها هیچ ربطی به جنبش مبارزاتی مردم ایران برای سرنگونی رژیم ددمنش جمهوری اسلامی ندارند. خواست مبارزات کارگری و جنبش سرنگونی طلب بزیر کشیدن حاکمیت سیاه مذهب در جامعه و ایجاد دنیایی بهتر است. جواب درست به مسئله را فقط در آثار مارکس میتوان یافت.  

زنده باد مارکسیسم

اسماعیل مولودی ۴ آذر ۱۳۸۸