چرا رهبران حزب کورش مدرسی به مقابله و تخاصم با این اعتراضات برخاسته اند ( قسمت دوم و آخر )

در بخش اول این نوشته اشاره کردم که حزب موسوم به حکمتیست یا همان حزب کورش مدرسی در رابطه با شکست توده مردم قطعنامه صادر کرد، با ندیدن و انکار اعتراضات اجتماعی، اعتراض و اعتصابات بی شمار کارگری، اعتراضات پی در پی دانشجویان و جوانان انقلابی وآزادیخواه، مبارزات پیگیر زنان و توده وسیع مردم و شورشهای شهری ماهها و سالهای اخیر و اول مه امسال، همه اینها را شکست خورده اعلام کرد. در حالیکه مبارزات مردم در ابعاد اجتماعی از سوی اینها اینگونه شکست خورده اعلام می شود، که انقلاب مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی رادیکالتر از همیشه جلو می رود. سیزده آبان این حقیقت مسلم را به روشنی اعلام کرد. اما تا جائیکه به حزب کورش مدرسی بر می گردد اگر کسی هم در جامعه پیدا شود که اسم این حزب به گوشش خورده باشد، برایش تره هم خورد نخواهد کرد.

زمانی که انتخابات فرا  رسید و همان مردم به بهانه تقلب در آن و در سطح میلیونی برای رهایی از اوضاع فلاکت باری که این نظام به آنها تحمیل کرده است و برای سر نگونیش  به خیابانها آمدند، این حزب آنرا دو دستی به موسوی و کروبی تقدیم کرد. سیاستی که تا دیروز می گفت نمی شود و شکست خوردید ، امروز می بیند که می شود و شکستی در کار نیست، ناچار شده است برای اثبات تحلیلهای راست خود در مقابل این انقلاب بایستد ناچار است کتمانش کند وهمه را قلم بزند و همه مردم  را نادان گول خورده  و فریب خوردگانی بداند که منافع خودرا نمی شناسند  و کور کورانه تنها بخاطر رأی شان در انتخابات است که  بیرون آمده اند. گویا فقر، ستم نابرابری، جنایات، اعدام، و هزار و یک فلاکت دیگر که این حکومت طی سه دهه حاکمیت ننگینش به میلیونها انسان تحمیل کرده است در آن جامعه وجود خارجی ندارد تا به خاطر آن بیرون آمده باشند.
 در سیاست، تحلیل و نگرش این حزب ، مردم  یا لشکر سبزند یا ارتش سیاه. برای خط و سیاستی که زمین دیگری را برای اهداف خود جستجو می کند، طبیعی است که شکوفه های همان اعترضات که امروز در سطحی فرا گیر و گسترده تر ثمر بخش می شود باید آنرا انکار کند. آیا نمی بینند که این اعتراض و مبارزه کارگران شریفی است که ماههاست حقوقشان را نگرفته اند و برای معیشت و منزلت خود  مبارزه می کنند؟ آیا نمی بینند که این جنگ و گریز خیابانی زنانی است که به جنگ آپارتاید جنسی آمده اند؟، نمی بیند که این اعتراض مردم شریفی است که سرود انترناسیونال را در خاورانهایش می سرایند؟، رویدادهای ماههای اخیر و تداوم  تا کنونی آن، صحنه های پر شور جنگ و گریز خیابانی زنان، جوانان و مردمی است که هست و نیست شان توسط همین نظام ساقط شده است. وگرنه مردم به خوبی می دانند که نه موسوی و کروبی اصلاح گرهستند و نه چهره کریه رژیم اسلامی اصلاح پذیراست. آیا درک و دیدن این واقعیت ساده در جامعه امروز ایران بسیار پیچیده است؟. قطعا پیچیده نیست اما برای نارهبران حزبی که از همان ابتدای به خیابان آمدن مردم در ۲۳ خرداد تا به امروز با انکار انقلاب مردم برای به زیر کشیدن حکومتی با سه دهه جنایت و فلاکت، می کوشند تا در مقابلش بایستند. 
کورش مدرسی وقتی خواست در مورد حضور میلیونی مردم اظهار نظر کند گفت که همه اینها به ارتش موسوی کروبی ، یا ارتش احمدی نژاد خامنه ای تبدیل  شده اند!؟
اسد گلچینی یکی دیگر از اعضای کادررهبری این حزب در تلوزیون پرتودر تاریخ ۲۲آبان۱۳۸۸ مصاحبه ای دارد و تمام اعتراضات  و جان فشانیها مردم و جوانان را اعتراض به انتخابات میداند و همان تفصیری را از وقایع سیاسی جامعه ایران بیان می کند که شب و روز بی بی سی، صدای آمریکا و دیگر رسانه های متمایل به اصلاحات سر می دهند.  می گوید: "جریان  سبزکروبی موسوی، رفسنجانی رنگ خودشان را به اعتراض دانشجویان به اعتراض جوانان و اعتراضی که در خیابان و توی محلات بود زده است". در ادامه می گوید: "تصویری که الآن هست و اعتراضاتی که الآن هست ، اتفاقاٌ رنگ همان پرچم و شعارها و خواستهایی را دارد که رفسنجانی موسوی کروبی و اینها به جنبش زده اند و به جنبش داده بودند و رهبری می کردند. این متأسفانه در تمام دانشگاهها هست و رهبری در دست سبزهاست!؟  در حال حاضر باید دانشجویان بروند خودشان را درست کنند و نباید خودشان هم مستقلاً تظاهرات بکنند که شما در بین یک میلیون که الله واکبر می گویند صدایتان به کسی نمی رسد. و توصیه می کند که باید منتظر بمانید و خودمان را محکم کنیم ." اسد گلچنی  در این مصاحبه ارتجاعی ترین  و راست ترین مواضع  راعلیه دانشجویان بیان می کند و حقیقت و انصاف را به شلاق می کشد. اما قطعا دانشجویانی که علیه رژیم هار اسلامی می جنگند وهر لحظه با مرگ دست و پنجه نرم می کنند، ذره ای برای این مواضع و اظهار نظرات و این حرفها تره هم خرد نمی کنند. سیزده آبان بخوبی نشان داد که رهبران وسیاستهای این حزب چند متراز فضای سیاسی اجتماعی دانشگاههای ایران را اشغال کرده اند.
 آیا کسی در این حزب پیدا می شود به این نا رهبران بگوید چرا اسم خود را چپ و حکمتیست گذاشته اید؟ اینها دوربین ذهنی خود را بر داشته اند و مداوماٌ بدنبال سبزها می گردند و دانشگاهها و کارخانه  ومحلات شهرهای بزرگ را می گردند تا ازسبزها عکس بیگرند و همه جا را سبز و سیاه می بینند  برای اینها آدم و عالم سبز و سیاه  شده است. هرچند باید ذهن انسانها منجمد شده باشد تا یک در صد از حرفهای اینها را بپذیرد. تصویری که رهبری این حزب از جناحهای مختلف رژیم ارائه میدهد، تصویری است که همین جناحهای سبز و سیاه این تصویر را از خود ندارند. موسوی از همان ابتدا تا به امروز فریاد برآورده است که این ما هستیم که به دنبال مردم روان شدیم نه مردم به دنبال ما.  خودِ مردم با شعارهایشان این  را یک هفته بعد انتخابات  تا امروز نشان داده اند اما کادر رهبری این حزب اصرار دارد و پا را در یک کفش کرده است که نخیر این دعوا دعوای خانگی است، جنگ جناحها است و غیره. وظیفه ای هم که برای خود در قبال این اوضاع و بنا بر تحلیلهای خود تعیین کرده اند این است که بگویند مردم به خیابان نیائید، در خانه هایتان بمانید، هر کاری بخواهید بکنید شکست خواهید خورد. این است خط و سیاست، رهنمود و بی خاصیت بودن و شدن حزبی که خود را به حکمت آویزان کرده است. خوشبختانه این حزب نه اعتبار و نفوذی در جامعه دارد و نه جریان شناخته شده ای برای مردم است اما علارغم اینها باید این حزب ر
ا بعنوان جریانی که در مقابل تعرض مردم به کل حاکمیت به دیوارحایل تبدیل شده است افشا کرد. تداوم این سیاست و خط بغایت راست این حزب این است که در مقابل انقلاب مردم می ایستد همانظوریکه تا کنون ایستاده است.
این مسائل در این حزب تازگی ندارد. اینها درسی است که کورش مدرسی در جلسات این حزب  ارائه می دهد وبه دیگر اعضای رهبری حزبش دیکته می کند. کافی است به گفته های خود ایشان نگاهی بگاهی بیندازیم.
کورش مدرسی درمصاحبه  تلویزیون پرتو در تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۸۸ با محمد فتاحی در رابط با سبز وسیا و یارانه ها می گوید: "کسی که تنها خودش است یک جایی گیرافتاده و می گوید باید بروم و می روم  یک کاری بکنم او برود یک اشتباه و یک خود فریبی است. چون این اشتباه نخواهد افتاد. شما بروید توی آن مراسم چپ ترین سخنرانی بکنید آن مراسم مراسم سبز است.! اگر احزاب سیاسی این کار را می کنند. احزاب سیاسی دیگر اشتباه نمی کنند.آنها دارند دروغ می گویند به مردم وطبقه کارگر ، به آدمهای چپی که توی آن جامعه به آن احزاب سمپاتی دارند. سر آنها کلاه می گذارند برای اینکه بفرستنشان توی حرکت سبز، این کلاهبرداری رسماً احزاب چپ است"
کورش مدرسی برای مایه گذاشتن تمام در ایستادگی در مقابل انقلاب مردم، احزاب سیاسی چپ و مشخصا حزب کمونیست کارگری را دروغ گو ، کلاه بردار و مردم فریب می خواند و مردم را فریب خورده ونا آگاه می انگارد. بعد ادامه می دهد که " احزاب چپ ایران بجز  حکمتیست همه رفتند به دنبال  سبز".
 کورش مدرسی حق دارد این را بگوید  و مسائل کهنه را در قالب جدید مطرح کند چون حزب مطبوع  ایشان جایگاهی برای انقلاب مردم و تعیین تکلیف تغییر اوضاع زندگی فلاکت بار مردم از طریق انقلاب و برای کنار زدن این حکومت ضد بشری قائل نبوده است. افق و امید این حزب با ارائه تز و سیاستهای تاکنونی اش چشم دوختن به تحولات از بالا بوده است ، امید به مجلس موسسان، امید به جناحی از خود رژیم ، برای دست یابی به چند کرسی مجلس با این جناح و آن جناح است. اینها مهری است که از بدو زاده شدن این حزب بر پیشانی اش حک شده است. با امید و آرزوی این افق و این سیاست راست و ارتجاعی بود که حزب ساختند. رسالت این خط یعنی ایجاد موانع در مقابل انقلاب مردم برای سرنگونی کل حاکمیت جمهوری اسلامی. ایشان در این مصاحبه دو باره می گوید همه رفتند بدنبال سبز. محمد فتاحی می پرسد  چرا رفته اند ؟ پاسخ می دهد  بخاطر اینکه خوششان می آید، بخاطر اینکه ارضاشان می کند ، بخاطر اینکه آن چیزی که می بینند اذیتشان نمی کند . سپس می گوید :امیدوارم هیچکس نرود سیزده آبان .
اینها آرزو، خط و فکر رهبرحزبی است که مردم را به سکوت، شرکت نکردن و عدم دخالت در سرنوشت زندگی و آیندشان دعوت می کند. در این تحلیل و آرزوها خواب شکست حرکت سرنگونی طلبانه مردم را می بیند. (همه نوشته ها یک به یک نظریات ایشان است می توانید گوش کنید). من در طول این سی سال حاکمیت کثیف ترین رژیم تاریخ، هیچ انسانی را ندیده ام که آرزو کند که مردم به خیابانها نروند آنهم به این خاطر که مبادا جنبش و اعتراض مردم شکست بخورد. در طول این سه دهه مردم به هر مناسبتی برای گرفتن حق خود برای اعتراض به فقر و فلاکت و کل جنایات سی ساله این رژیم به انحا مختلف اعتراض کرده اند. کوچکترین روزنه ای از هر حرکت اعتراضی مردم، نقطه امیدی برای نوید دادن به گشایش حرکتهای وسیع و قدرتمندتری برای جامعه  بوده است. اما برای حزبی با خط و سیات راست داستان درست برعکس این آرزوها است. ایشان ادامه می دهد ." من اگر چپی باشم اگرمن بتوانم بروم می روم همین ها را بهشان می گویم وا قعاٌ الآن وقتی است که باید بهشان گفت" خر نشوید دیگر".
 بارها و بارها کورش مدرسی این فرهنگ و ادبیات توهین و تحقیر آمیز را در سخنانی که در مقابل تعرض مردم بستوه آمده به کل حاکمیت صورت گرفته بیان کرده است. خطاب به کارگران نیز برای استفاده از این ادبیات و فرهنگ توهین و تحقیر آمیز کم نیاورده است.این اولین بار نیست که کورش مدرسی به مردم اینگونه توهین می کند. توهین و بی حرمتی به مردمِ بستوه آمده از دستِ بربریت نظامِ اسلامی که زندگی هفتاد میلیون آدم را به گروگان گرفته است بخشی از کارنامه ایشان در صحبتهایش بوده است. این اهانتها که در نوشته تعدادی دیگر از کادر رهبری این حزب طراوش می کند به هیچ وجه اتفاقی یا از سر اشتباه نیست بلکه دقیقا این ادبیات و فرهنگ همیشگی خط و جریانات راستی است که توده مردم در این معادلات و برای تعین تکلیف سیاسی هیچ گونه قرب و جایگاهی ندارند. این خط راست را مدتهاست که اینها شروع کرده اند. روند انقلاب جاری و تقابل این حزب با این انقلاب کاری کرد که منجر به خودکشی سیاسی این حزب شد.
۲۳ نوامبر ۲۰۰۹