گل همین جا ست! همین جا برقص ! «کارل مارکس» – بیاد تمامی جانباختگان زندانیان سیاسی بویژه جانباختگان کشتار تابستان ۶٧

مجید فرجام : تاریخ تاکنونی انسان بویژه استثمارشوندگان همواره با جدال و مبارزه رقم خورده است. از زمان پیدایش مناسبات بر پایه اقتصاد کالائی تا کنون همواره طبقات برای بقای خود به ستیزو پیکار برخواسته اند. در این میان فروشندگان نیروی کار برای زنده ماندن و جلوگیری از خطر مرگ در اثر گرسنگی مبارزه رکن اساسی و اصلی را در زندگی روزمره اشان ایفا نموده است. زیرا تا مادام که طبقات وجود دارند جنگ و کشمکش طبقاتی هم در جریان است.

 در این رابطه دولت بمثابه یکی از رویکردهای طبقه مسلط اجتماعی از نظر سیاسی اقتصادی و… بوجود می آید. که وظیفه حفظ و حراست وضعیت موجود، سازمان دادن نظم ، سامانیابی حقوقی قضائی و مجموعه عواملی که میتواند در سیطره تمرکز تسلط بلامنازع اقتدار دولتی خود را تثبیت کند. تا در سایه این نظم معین به اقتدار و تداوم سیاسی خود ادامه دهد.
تاریخ مبارزه طبقاتی پرولتاریا همواره شاهد این رخدادها بوده است. با نگاهی به گذشته و دنیای معاصر درخواهیم یافت که چه بر سر انسان رفته است. در پنج قاره جهان هم چنان فروشندگان نیروی کاردرچنگال جنگ،کشتار بی وقفه، شقاوت و بیرحمی علیه بشریت، جزء لایتجزای دیکتاتوری طبقاتی هار و عریان نظام کاپیتالیستی در جریان است .
با عمیق تر شدن بحران نظام سرمایه داری و کاهش نرخ سود سرمایه های مالی و صنعتی سرمایه داران، تشدید افزایش بار این بحران بر دوش طبقه کارگر و فرودستان جوامع از طریق افزایش بیکار سازی،رسوب دستمزدها، موجب فقر عمومی درجامعه گردیده. در کشورهای متروپل اشکال ویژه خود را این وضعیت دنبال می کند. بدلیل انباشت مناسب سرمایه و ترکیب ارگانیک بالای سرمایه از طریق جذب بخش اعظمی از ارزش های اضافه تولید شده در کشورهای پیرامون باعث می گردد. تا سرعت فقر و بیکار سازی ها نرخ کندتری را نسبت به کشورهای پیرامون دنبال نماید. که نتیجتاً برای جبران مافات این پایین آمدن نرخ سودها در کشورهای متروپل، می بایست این فوق سود از طریق کشورهای پیرامون تامین گردد. این روند در پی خود نیاز به یک اقتدار دولتی و سرکوبگر به معنای اخص کلمه را طلب می کند. تا در سایه این تمرکز دولتی نظم مورد نظر سرمایه امپریالیستی را ترغیب کند.
بدین معنی که سازمان اقتصاد و سیاست متمرکزتر می شود. ترجمان عملی آن سرمایه داری انحصاری  دولتی مدل اقتصادی که در بیشتر کشورهای پیرامون برای تامین نرخ سودی که در بالا بدان اشاره رفت بوجود می آید. پروسه این روند تمرکز بیشتر بخشهای کلیدی اقتصاد از جمله کنترل و نظارت در امر صادرات و واردات،تعین قیمت کالاها و….. به موازات آن سرکوبهای افسارگسیخته،از بین رفتن نهادهای صنفی سیاسی و به تملک درآمدن دیگر تشکل های اجتماعی توسط دولت متمرکزمیباشد. این  پروسه نتیجه بلافصل یک دوره از بحران سرمایه و چاره جوئی طبقه بورژوازی است. پدیده فوق الذکر بطور روتین پس از خاتمه جنگ جهانی دوم در بیشتر بخش های جهان بوقوع پیوست. بویژه در کشورهای خاورمیانه در این میان هم کشور ایران از این الگو و مدل اقتصادی بی نسیب نماند.
تحولات بعد از بهمن ۵۷ در ایران موید این واقعیت می باشد. در پی شکست قیام بهمن موجب روی کار آمدن یک دولت متمرکز، ماشین سرکوب و آدم کشی بورژوازی بنام جمهوری اسلامی منتهی شد. تا در ادامه همان رسالتی که بدان اشاره رفت، یعنی براساس مقتضیات نظام کاپیتالیستی جهت تامین  نرخ سود سرمایه های امپریالیستی گام بردارد.
پدیده رژیم اسلامی سرمایه مجموعه ای است از تعارضات و تنقاضات درونی که همواره این پدیده را با خود حمل نموده است. اما برغم داشتن این تناقضات درونی، همواره در پاسداری از منافع طبقاتی بورژوازی در قد و قواره یک رژیم تمام عیار سرمایه داری مطرح بوده است.این متناقض بودنش را می شود از زوایای مختلف مورد برسی قرار داد. یکی از ارکانهای اصلی به تناقض کشاندن این رژیم، وجود مبارزات دائمی پرولتاریا و دیگر اقشار اجتماعی میباشد که هیت حاکمه سرمایه در ایران را مرتب به مصاف می طلبد. اما موضوع مهم دیگری که باید در اینجا بدان اشاره کرد، وجود دولت در جامعه سرمایه داری میباشد. ظاهراً دولت برای رفع تنقاضات اجتماعی بوجود آمده بود. اما همین پدیده  چه به لحاظ تاریخی  و تجارب عینی و علمی نشان داد، اساساً مهمترین ارکان تعین کننده در کشانیدن جامعه به تناقض می باشد. بنابر این وجود دولت در جامعه سرمایه داری یک تناقض اشکار و غیر قابل انکار است. از آنجا که هدف مقاله موضع دیگریست از پرداختن بیشتر در این باره خوداری میگردد و بررسی این مقوله را به وقت دیگری موکول میگردد.

سال ۵۸ تشدید حملات سرکوبگرانه
با ورود به سال ۵۸ و ایجاد یک فضای مقطعی و نیم بند باز در جامعه ایران. و در پس آن به جلوی صحنه سیاست آمدن احزاب و گروههای سیاسی چپ از یکسو، طرح و مطالبات جنبشهای عموم خلقی که عمدتاً از سوی احزاب چپ نمایندگی میشد. همین هم خود رژیم سرمایه اسلامی را گیج و سراسیمه گردانیده بود. مبارزات مردم کارگر و زحمتکش ترکمن صحرا علیه سرمایه داران توسط رژیم به خاک و خون کشیده شد. در ادامه همین سیاست ارتجاعی شهرهای کردستان بوسیله ارتش ،سپاه جهل و خرافه سرمایه اسلامی مورد بمباران قرار گرفت. مبارزین و فعالین سیاسی، مردم بیدفاع در کردستان آماج گلوله باران و اعدام های دستجمعی وحشیانه رژیم واقع شدند. جوخه های مرگی که توسط اصلاح طلبان امروزی و دمکراتیزه شده، امثال مجتبی جلائی پورها که در آن دوره از فرماندهان عالی رتبه سپاه پاسداران بود بوقوع پیوست . صف کارگران بیکار در درود، اصفهان ، خوزستان آماج گلوله های پاسداران جهل و خرافه سرمایه اسلامی قرار گرفت. جنبش تهیدستان شهری خارج از محدوده در خاک سفید تهران به خاک و خون کشیده شد. به بهانه ارتجاعی انقلاب فرهنگی دانشگاهها بسته و دسته دسته دانشجویان مبارز مورد پیگرد و پاکسازی و کشتار قرار گرفتند.

آغاز جنگ ارتجاعی ایران و عراق
با ا