قتلهای زنجیره ای، از زندان تا محل کار!

زندان
صحنه جنایت: بند ٧ زندان گوهر دشت کرج. زمان جنایت: از سال ١٣٨۴. قربانیان: زنانی در سنین ٢٢ تا ٣٠ سال. جرم اعلام شده: مصرف مواد مخدر و بدحجابی. ابعاد جنایت: قتل فجیع و زنجیره ای زنان زندانی (تاکنون اسامی ٩ نفر شناسایی شده است). نحوه جنایت: زنان قربانی را بیش از یک ماه در سلولهای انفرادی حبس میکنند. بازجویان این زنان را با تهدید و وعده دادن وادار به اعترافات غیر واقعی در مورد خودشان مخصوصا در رابطه با مسائل اخلاقی میکنند. بر مبنای این اعترافات، علیه آنها  پرونده سازی می کنند.

  و بر اساس همین پرونده ها، دادگاههای عدل اسلامی احکام سنگین در باره این قربانیان صادر میکنند.  و بعد، از این زنان بی دفاع و بی نام ونشان به عنوان بردگان جنسی استفاده میکنند و آنها را مستمرا مورد تجاوز جنسی قرار می دهند و روح و جسم آنها را نابود می کنند. در صورت مقاومت و دفاع از خود، آنها را به سالن ٢١ بند ٧ زنان انتقال می دهند. اینجا نوبت روانپزشکان اسلامی میرسد که به این زنان قرصهای روان گردان و اعتیاد آور تجویز می کنند و این زنان را به اعتیاد کامل دچار میکنند. و از این به بعد پای باندهای مافیایی بند زنان، باندهایی که برای توزیع مواد مخدر و سرکوب و قتل زنان معترض سازماندهی شده اند به زندگی این زنان باز میشود. زنان معترض را به طرز فجیعی توسط افرادی از این باندها مقابل چشم سایر زندانیان به قتل میرسانند و یا به سلول انفرادی منتقل میکنند و به شکل فجیعی در سلول به زندگیشان خاتمه میدهند و بعد البته نوبت بعضی از مجریان قتل میرسد که برای پاک کردن آثار جرم، خودشان هم به قتل میرسند. در پرده ماقبل آخر این سناریوی خونین، علت مرگ قربانی اینچنین اعلام میشود: خودکشی یا مرگ به خاطر دسترسی  نداشتن به مواد مخدر. و در پرده آخر، سیمین جلیلوند، رئیس بند ٧، زنان معترض را به دفتر خود احضار می کند و میگوید خودکشی در کار نبوده است، ما او را کشته ایم و به این ترتیب سرنوشت خود آنها را در صورت معترض بودن یادآوری میکند! (اسم و شهرت روسا و و بازجویان و زندانبانان به عنوان عامرین و عاملین اصلی این قتلها در سایتها منتشر شده است).  

آری، این زندان حکومت عدل علی است. این زندان اسلام و حکومتش است. این گوشه ای از توحش اسلامی به نام عدالت اسلامی است. این گوشه ای از دستگاه جنایت امام زمان و نایبینش بر زمین است. این فقط گوشه ای از جنایت سازمان یافته اسلامی علیه انسانهایی که در چنگال این دژخیمان اسیر شده اند.  این کهریزک دیگری است که افشا شده است.

براستی چه چیزی این درجه از قساوت و رذالت و ددمنشی علیه انسان را میتواند توضیح دهد؟ چه چیزی این همه سبعیت علیه زنان را میتواند توضیح دهد؟ چه منفعتی میتواند این درجه از جنون ضد انسانی را توضیح دهد؟ چه ایدئولوژی و چه آیین و چه آموزشی قادر است آدمیزاد را به چنین درنده ای با این سطح از توحش و درنده خویی مبدل کند؟ باید اعتراف کنم که برای تصویر این حد از سبعیت حکومت اسلامی باید ادبیات تازه ای خلق کرد. واژه هایی مثل استبداد و دیکتاتوری و سرکوب و خشونت و جنایت برای تصویر واقعی دادن از این حکومت و جنایاتش دیگر کافی نیستند.

در ٣٠ سال گذشته، ماشین کشتار دستگاه عدل اسلامی یک دم از حرکت باز نایستاده است و نمیتواند باز ایستد. آیت الله ها، این نشانه های چرکین خدا در زمین، این خون آشامان قسی القلب، بدون خون و شمشیر یک ثانیه هم نمیتوانند دوام بیاورند. خون و جنایت سوخت ماشینی به نام جهموری اسلامی است و چرخ و دنده این ماشین بدون این سوخت نمتیواند حرکت کند. خون و جنایت اکسیژن این دراکولای اسلامی است. این دراکولا بدون این اکسیژن نمیتواند نفس بکشد. این جمهوری جهل است؛ جمهوری جنایت است، جمهوری خون است؛ جمهوری جنون است. تار و پود این هیولا با خون و چرک و قساوت و درنده خویی بافته شده است. جنایت همزاد جمهوری اسلامی است و با جمهوری اسلامی هم یکجا مدفون خواهد شد. آنها که کوچکترین توهمی به اصلاح این هیولای خونین دارند بی تردید ابلهند و آنهایی که چنین توهمی را رواج میدهند، خود همدستان و یاوران شیاد این هیولا هستند. این هیولا را تماما، با تمام سلولها و تار و پودش باید نابود کرد. این عمارت را با تمام خشتهایش، با تمام میلیاردرها و آیت الله ها و دادگاها و سرداران و فرماندهان و نوکران و چاقوکشان و قضات و مجلس اسلامی و قوانین شریعت و  قانون اساسی و بیت خونین امامش باید ویران کرد تا مردم ایران به یک زندگی انسانی برسند.*
محل کار
بر طبق خبری از خبرگزاری مهر، دوشنبه گذشته حادثه ای دلخراش و تکان دهنده در یک واحد تولید قیر در شهر صنعتی سلفچگان رخ داد. سه کارگر افغانستانی به داخل چاهک قیر به عمق ۴ متری افتادند و به طرز وحشتناکی جان باختند. جسمی داخل چاهک ۴ متری قیر می افتد. کارگر اول به درون چاه میرود تا جسم را خارج کند. دچار گاز سمی میشود و به ته چاه و درون قیر داغ سقوط میکند و زنده زنده میسوزد. دو کارگر دیگر برای نجات او به درون چاه میروند و آنها هم به درون قیر داغ سقوط میکنند زنده زنده میسوزند!
به اظهارات حسن حبیبی فرمانده عملیات امداد و نجات ایستگاه شماره ۶ آتش نشانی قم دقت کنید. مو بر تنتان سیخ میشود اما در عین حال آدرس دقیق قاتل اصلی این سه کارگر را هم ردیابی میکنید:
"با اعزام اکیپ مجهز عملیاتی آتش نشانی از ایستگاه شش قم به محل حادثه (حادثه در سلفچگان رخ میدهد. آتش نشانی از قم اعزام میشود!) و مشاهده اقداماتی از جمله نصب فن خنک کننده از سوی حاضران، … با تقسیم کار صورت گرفته ابتدا آقایان کریم رستمی و حمید رضا فریدی از عوامل ایثار‌گر و زحمتکش آتش نشانی با تجهیزات کامل وارد چاهک قیر شدند اما‌ گاز‌های موجود در چاه کار را برای بچه‌ها سخت کرده بود که طی آن یکی از عوامل ما دچار سوختگی شدید از ناحیه پا شد. خود من هم به مسمومیت شدید گاز دچار شدم. …
با سخت‌تر شدن عملیات درخواست ۴ دستگاه سیلندر تنفسی کردیم تا اندکی هوا و جو سنگین داخل چاه فروکش کند و پس از آن اقدام به خروج اجساد از
عمق چاه کردیم. … با ورود عوامل آتش نشانی به درون چاه صحنه‌هایی را مشاهده کردیم که تا به حال ندیده بودیم. یکی از کارگران با صورت روی قیر‌ها افتاده بود و تمام مغز و سر و صورتش سوخته بود. کارگر دیگری هم که با پهلو روی قیرها افتاده بود تمام ریه‌هایش دچار پختگی شده بود و از بینی، دهان و همه جای بدنش خونابه بیرون زده بود. دیگر فرد حادثه دیده نیز وضعیت مشابهی داشت. دست به هر جای بدنشان که می‌زدیم مثل گوشت پخته، جدا می‌شد. همه جای بدنشان پخته شده بود. با توجه به این وضعیت تصمیم گرفتیم با ریسمان طوری اجساد را ببندیم که بدنشان از هم جدا نشود. با این کار موفق شدیم اجساد پخته شده حادثه دیدگان را از عمق چاهک خارج کرده و تحویل عوامل انتظامی دهیم."
سرپرست شهرک صنعتی سلفچگان نیز در تشریح جزئیات این حادثه به خبرنگار مهر در قم گفته است: "کارگران کشته شده که هر سه تبعه افغان بوده‌اند در یک کارخانه بازیافت پسمانده‌های روغنی و قیر مشغول فعالیت بودند که با افتادن یک گونی درون چاهک قیر با بی‌احتیاطی کامل اقدام به ورود به چاه و رفع مشکل می‌کنند اما متأسفانه بدلیل گاز‌های متصاعد در چاه دچار گاز گرفتگی شده و به درون چاه سقوط می‌کنند."
"مدیر شهرکها و نواحی صنعتی قم نیز با ابراز بی اطلاعی از جزئیات این حادثه دلخراش بطور تلویحی کارفرما را در این حادثه مقصر دانست و افزود: کارفرما حتما باید صلاحیت کارگران را بررسی و تأیید می‌کرد و نکات ایمنی و آموزشی را به آنان متذکر می‌شد."
طبق همین گزارش خبرگزاری مهر، "به رغم وجود کارخانجات فراوان شیمیایی و خطر آفرین در شهرک صنعتی سلفچگان و وقوع حوادث وحشتناک از این دست، هنوز در این شهرک از وجود ایستگاه آتش نشانی و درمانگاه خبری نیست لذا خسارات فراوان جانی و مالی ناشی از حوادث را باید کارگران و کارخانه‌داران (کارخانه داران هم؟!) فعال شهرک صنعتی به جان بخرند."
خوب در جزئیات این گزارش دقت کردید؟ اول دو کارگر دیگر برای نجات شتافته و زنده زنده میسوزند. بعدا کارگران حاضر فن خنک کننده نصب میکنند که کاری بکنند و بعد از همه این کارها تازه آتش نشانی حکومت قاتل اسلامی از راه فرا میرسد. چرا اینقدر تاخیر؟ چون در شهرک صنعی و کارگری سلفچگان از ایستگاه آتش نشانی خبری نیست و از قم باید آتش نشانی میامد. قاعدتا باید در قم آتش نشانی زیاد باشد آنهم نه به خاطر مردم محروم قم بلکه به این خاطر که اینجا محل سکونت ارازلی به نام آیت الله و حجت الاسلام است؛ اینجا محل "کار" و سکونت اوباشی است که جهل و خرافات اسلامی و شرعی تولید و توزیع میکنند و دستگاه خونین قضا و عدالت حکومت اسلامی را با ایدئولوژی آدمخوار اسلامی تغذیه میکنند و البته مهمتر از همه اینجا جایی است که بزودی آتش خشم مردم این ارازل را به کام شعله هایش خواهد کشید. آری اینجا درمانگاه و آتش نشانی و … لازم دارد نه شهرک کارگری سلفچگان.
شهرک کارگرنشین سلفچگان به "خدمات" دیگری نیاز دارد! در زیر سلطه حکومت اسلامی، در زیر سلطه حکومتی که پاسدار چپاول کارگران توسط سرمایه است، طبیعی است که شهرکی صنعتی با تعداد زیادی کارخانجات شیمیایی و خطر آفرین از آتش نشانی و درمانگاه خبری نباشد! اما دستگاه سرکوب چه؟ آیا در این شهرک از دستگاه سرکوب و کشتار کارگران هم خبری نیست؟ آیا در این شهرک از کمیته و سپاه و حراست و گارد ویژه و مسجد و حسینیه و بسیج و لباس شخصی و مسلسل و چماق و باتون و چاقو  و چاقوکش اسلامی هم خبری نیست؟ نه خیر، اینها ضرورت نظام اسلامی سرمایه هستند. اینها برای حفظ مقدسات نظام اسلامی حاکم، یعنی مالکیت و پول و ثروت سرمایه داران، برای تداوم چپاول دسترنج همین کارگران از نان شب هم واجبتر است. اینها جزو تعریف حکومت اسلامی سرمایه است به این خاطر که شغل این حکومت در امان نگه داشتن سرمایه و سرمایه داران از خشم و نفرت و اعتراض و انقلاب کارگران است.  به این خاطر که اگر همان سه جانباخته کارگر و هم طبقه ای هاشان علیه این همه بی تامینی و فقر و بیحقوقی بپا خیرند به سراغشان بفرستند. جمهوری اسلامی، به تعریف، ابزار اسلامی تامین امنیت سرمایه است نه ابزار درمان و سلامت و امنیت کارگران. اگر همین کارگران که بعد از زنده زنده سوختنشان تازه از قم ماشین آتش نشانی میاید تا با افتخار اجساد پخته شده شان را از چاه بیرون بکشد در اعتصاب بودند، صدها ماشین و موتور و مسلسل و پاسدار و گاردویژه در عرض چند دقیقه به خدمت این معترضین میرسد تا سرمایه و سرمایه داران و حکومت اسلامی را از تعرض کارگران محافظت کنند. 
نه خیر، کشته شدن دلخراش این جانباختگان، "بی احتیاطی" این کارگران نیست. قاتل اصلی و مستقیم اینها آن نظامی است که این کارگران را بدون آموزش و امکانات و تجهیزات ایمنی به قعر چاه قیر میفرستد تا برای مفتخوران سرمایه ثروت تولید کنند. قاتل آن نظامی است که رسما و علنا این زحمتشکان را یک بار به نام کارگر و بار دیگر به نام کارگر خارجی زیر چرخ و دنده اش خرد و خمیر میکند. قاتل آن نظامی است که کودکان همین کارگران را رسما وعلنا به نام خارجی و غیرقانونی از آموزش و بهداشت، از مدرسه و درمانگاه محروم کرده است. قاتل آن نظامی است که بعد از مکیدن شیره جان صدها هزار هم طبقه ای این سه کارگر افغانی، آنها را در همین چند سال گذشته همراه کودکانشان وسط زمستان اخراج کرد و به کام سرما و جانواران رها کرد. قاتل نظام سرمایه داری است. قاتل نظام اسلامی سرمایه است. قاتل حکومت
اسلامی است. قاتلین همین نشانه های خون آشام خدا در زمین، یعنی همان آیت الله های میلیاردر هستند. قاتلین پیروان چرکین پیغمبر و نایبان فاسد امام زمان در روی زمین هستند. قاتلین سران حکومت اسلامی هستند. قاتلین همانهایی هستند که قتلهای زنجیره ای در زندان گوهر دشت را سازمان داده اند. این ٣ کارگر جانباخته، فقط سه قربانی از قتل زنجیره ای است که نظام سرمایه داری اسلامی در سی سال گذشته علیه کارگران مرتکب شده است. اینها فقط سه قربانی از هزاران کارگری هستند که به خاطر فقدان امکانات ایمنی در محلهای کار به صورت زنجیره ای به قتل رسیده اند. (٣ سال پیش معاون وزیر کار اعلام کرد که فقط در سال ٨۵ بیش از ١٠ هزارو ۴٠ کارگر، قربانی حوادث ناشی از کار شده اند.)
***
اینها اولین و آخرین از این نوع جنایتها نیست. تمام عمر جمهوری اسلامی مشحون از چنین جنایاتی است. جمهوری اسلامی یک قاتل زنجیره ای حرفه ای است که ٣٠ سال است از زنان و کارگران و جوانان و دانشجویان و … قربانی میگیرد. قاتلین زنجیره ای خمینی و خلخالی و روسا و وزرا و وکلا و قضات و دادستانها و حکام شرع سابق و امروز و در راسشان دو جنایتکار به نام خامنه ای و احمدی نژاد هستند که امروز تحت تعقیب انقلابی مردم معترضند. 

این قاتلین و در راسشان خامنه ای و نوچه اش باید به جرم ٣٠ سال قتل زنجیره ای دستگیر و محاکمه شوند و به سزای جنایاتشان برسند. انقلاب مردم دارد به سرعت به این سمت پیش میرود. *
تورنتو. ٢٩ آبان ٢٠٠٨، ٢٠ نوامبر ٢٠٠٩
*************
برای خواندن خبر قتل زنجیره ای در زندان به سایت زیر مراجعه کنید
http://www.roshangari.net/as/sitedata/20091116133012/20091116133012.html

برای خواندن خبر قتل کارگران به سایت زیر مراجعه کنید:
http://hra-news.org/news/9119.aspx